دسته: نظریات مشورتی

نظریات مشورتی اداره حقوقی وزارت دادگستری، اداره کل حقوقی قوه قضاییه، اداره کل تدوین و قوانین قوه قضاییه، کارگروه دادستانی کل کشور و دادسرهای نظامی

  • در جرم انتقال مال غیر با سند رسمی، رد مال غیرمنقول مستلزم صدور حکم به ابطال این سند از سوی دادگاه است (نظریه 1956)

    در جرم انتقال مال غیر با سند رسمی، رد مال غیرمنقول مستلزم صدور حکم به ابطال این سند از سوی دادگاه است (نظریه 1956)

    [box type=”shadow” align=”” class=”” width=””]

    قضاوت آنلاین: از مسائل مهم در جرائم علیه اموال مانند کلاهبرداری و انتقال غیر، موضوع رد مال غیرمنقولی است که با سند رسمی از مالک به متهم و بعضاً به ایادی دیگر منتقل شده است. رویه قضایی غالب نظر دارد، اگر مال غیرمنقول هنوز در مالکیت متهم باقی باشد، با توجه به حکم قانونی به رد مال، دادگاه کیفری مکلف به صدور حکم ابطال سند رسمی و رد این مال به مالک آن نیز است ولی اگر این انتقال به ایادی دیگری صورت گرفته باشد، رد مال نیازمند طرح دعوای حقوقی جداگانه ابطال سند رسمی در دادگاه حقوقی خواهدبود، مگر این که شاکی درخواست قیمت مال نماید که در این صورت، دادگاه کیفری حکم پرداخت آن صادر می کند. نظریه مشورتی حاضر اشاره به شق نخست انتقال دارد. 

    [/box]

    چگونه مال غیرمنقولی که با سند رسمی در جرم انتقال مال غیر به دیگری منتقل شد را به مالک آن برگردانیم؟

    نظریه مشورتی شماره 1956/95/7 مورخ 1395/8/15 اداره کل حقوقی قوه قضاییه

    « با توجه به مجازات قانونی بزه انتقال مال غیر که همان مجازات بزه کلاهبرداری است و دادگاه باید علاوه بر صدور حکم به مجازات حبس و جزای نقدی، نسبت به رد مال نیز حکم صادر نماید و در مواردی که در قانون تصریح شده که متهم علاوه بر مجازات، به رد مال محکوم می شود، رد مال یک حکم قانونی است و تعیین تکلیف مال تحصیل شده از جرم نیاز به تقدیم دادخواست ندارد. به همین جهت رد مال غیرمنقول موضوع سند رسمی، مستلزم ابطال سند رسمی انتقال است و مرجع قضایی طبق ماده 215 قانون مجازات اسلامی مصوب 1392 و ماده 148 قانون آیین دادرسی کیفری مصوب 1392 مکلف است هنگام صدور دستور رد مال، نسبت به ابطال سند انتقال رسمی هم اتخاذ تصمیم نماید.»

    [ghazavatonline]

  • آیا حقوق و مزایای مستمر و غیرمستمر کارمند قابل توقیف است؟ (نظریه 554)

    آیا حقوق و مزایای مستمر و غیرمستمر کارمند قابل توقیف است؟ (نظریه 554)

    تعریف حقوق و مزایا کارمند، مزایای مستمر و غیرمستمر و کدام یک بابت محکوم به قابل توقیف است

    دريافتي هاي مستخدم كه مربوط به پست سازماني باشد قابل توقیف است ولی دريافتي هاي ‌مربوط به كار و فعاليت بيشتر از حد تكليف و وظايف قانوني و وجوهي كه وزارتخانه يا سازمان مربوطه‌ علاوه بر دريافتي هاي ماهانه به او مي‌پردازند، قابل توقیف نیست.

    «اضافه كار، حق تدريس، حق تأليف، پاداش، عيدي و كمك خواربار كلاً قابل توقيف نيست، در حالي كه حقوق، فوق العاده و بدي آب و هوا مشمول مقررات ماده (96) قانون اجراي احكام مدني است»

    سؤال‌:

    در مورد توقيف حقوق و مزاياي مستخدمين دولت در قبال محكوم به، اختلاف نظر وجود دارد. بعضي مزاياي شغلي اعم از مستمر و غيرمستمر از جمله دوري از مركز، بدي آب وهوا، صعوبت كار و شيفت و غيره قابل توقيف است و بعضي ديگر توقيف را فقط شامل مزاياي ‌مستمر مي‌دانند و مزاياي غير مستمر را قابل توقيف نمي‌داند، سؤال اين است كه با توجه به‌ مقررات قانوني چه نوع مزايايي قابل توقيف است و كدام يك قابل توقيف نيست‌؟

    نظريه مشورتی شماره 554/7 مورخ 1/2/1373 اداره کل حقوق قوه قضاییه:

    «هر چند در قانون استخدام كشوري و يا قانون نظام پرداخت كاركنان دولت و قانون‌ كار به طور صريح از انواع مزايا اسم برده نشده ولي از مجموع مواد 41، 43، 71 و 136 و تبصره‌هاي 4 و 6 ماده 137 قانون استخدام كشوري چنين برمي‌آيد كه از مجموع دريافتي هاي ‌مستخدم‌، آنچه كه مربوط به كار و فعاليت بيشتر از حد تكليف و وظايف قانوني مي‌باشد مانند اضافه كار، حق تدريس‌، حق تأليف و غيره و همچنين وجوهي كه وزارتخانه يا سازمان مربوطه‌ علاوه بر دريافتي هاي ماهانه مستخدم مانند پاداش و عيدي و كمك خواربار و غيره به او مي‌پردازند جزء مزاياي مستمر يا غيرمستمر نبوده و در نتيجه مشمول مقررات ماده 96 قانون‌اجراي احكام مدني نيست‌، بقيه دريافتي هاي مستخدم كه مربوط به پست سازماني او مي‌باشد ازجمله فوق العاده شغل‌، فوق العاده خارج از مركز يا كشور، بدي آب و هوا، صعوبت كار يا شيفت ‌و غيره مشمول مقررات ماده 96 قانون اجراي احكام مدني بوده‌، ثلث و ربع آن قابل توقيف‌ است‌.

    منبع: قضاوت آنلاین به نقل از مجموعه نظرهاي مشورتي اداره كل حقوقي و تدوين قوانين قوه قضاييه در مسائل مدني از سال 1363 تا 1380، غلامرضا شهری و محمد خرازی، ش163، صص111-110

  • تکلیف دادگاه در دعوای بطلان معامله و ابطال سند رسمی و اعلام بی اعتباری آن به ثبت اسناد و املاک مربوطه (نظریه 3625)

    تکلیف دادگاه در دعوای بطلان معامله و ابطال سند رسمی و اعلام بی اعتباری آن به ثبت اسناد و املاک مربوطه (نظریه 3625)

    دعوای بطلان بیع و ابطال سند رسمی

    دادگاه در صورت احراز فساد معامله و صدور حکم بر بطلان آن، باید حکم بر بطلان سند رسمی معامله را نیز صادر و مراتب را به ثبت اسناد و املاک مربوطه اعلام نماید

    سؤال:

    چنانچه معامله باطل با سند رسمی انجام شده باشد، دادگاه صادرکننده حکم بطلان معامله، آیا مکلف است سند رسمی را ابطال نماید؟

    نظریه مشورتی شماره 7/3625- ۱۳۸۶/۵/۳۱ اداره حقوقی

    همان‌طور که از مقررات ماده ۳۹۱ قانون مدنی هم استنباط می‌شود، اگر مبیع مستحق ‌للغیر درآید، آن معامله فاسد است و طبق ماده ۳۶۵ قانون مدنی بیع فاسد اثری در تملک ندارد و لذا چنین معامله‌ای باطل است. مع‌ذلک نظر به اینکه اثبات بطلان معامله فاسد، مستلزم اثبات فساد آن معامله است، بخصوص در مواردی که مستند انجام چنین معامله‌ای سند رسمی باشد، دادگاه باید به درخواست ذی‌نفع ضمن اصدار حکم ثبوت فساد معامله، بطلان آن و بی‌اعتباری سند رسمی انجام معامله موصوف را مورد حکم قرار داده، مقرر دارد مراتب بی‌اعتباری سند رسمی در اجرای ماده ۷۱ قانون دفاتر اسناد رسمی و کانون سردفتران و دفتریاران مصوب ۱۳۵۴ به سازمان ثبت اسناد و املاک کشور اعلام شود. مع‌ذلک اگر حکم اعلام فساد و بطلان معامله دلالت صریح بر بی‌اعتباری مفاد سند رسمی کند، می‌توان نسبت به اعمال ماده ۷۱ قانون مزبور اقدام نمود تا بی‌اعتباری سند در دفتر املاک ثبت شود و در این صورت نیازی به اصدار حکم جداگانه ابطال سند نیست.

    [ghazavatonline]

  • مسئول پرداخت دیه قتل خطای محض صغیر و مجنون بیگانه عاقله است (نظریه 583)

    مسئول پرداخت دیه قتل خطای محض صغیر و مجنون بیگانه عاقله است (نظریه 583)

    مسئولیت عاقله در قتل خطای محض صغیر و مجنون بیگانه در ایران و قانون حاکم بر آن

     سؤالات:

    ۱-

    ۲- در مورد قتل خطای محض که توسط اتباع بیگانه (صغیر و مجنون) در قلمرو سرزمینی جمهوری اسلامی ایران اتفاق می‌افتد مقررات مربوط به عاقله در قانون مجازات اسلامی در رابطه با این افراد چگونه است؟

    نظریه شماره ۷/۹۳/۵۸۳ مورخ ۹۳/۳/۱۳ اداره کل حقوقی قوه قضاییه

    ۱-

     ۲- با توجه به ماده ۳ قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲ مقررات جزایی در مورد کلیه سکنه ایران یعنی کلیه اشخاصی که در قلمرو حاکمیت زمینی، دریایی و هوایی جمهوری اسلامی ایران مرتکب جرم شوند، قابل اعمال است؛ مگر آنکه به موجب قانون، ترتیب دیگری مقرر شده باشد و چون در فصل چهارم از کتاب چهارم (دیات) قانون مذکور، در خصوص مسئولیت عاقله در پرداخت دیه، مقنن شرط خاصی برای مرتکب یا مجنی علیه از حیث تابعیت قائل نگردیده است، بنابراین در فرض سؤال فرقی بین مرتکب ایرانی و مرتکب تبعه بیگانه وجود ندارد.

    [ghazavatonline]

  • حدود اختیارات قاضی در اعمال تبصره 1 ماده 3 قانون نحوه اجرای محکومیت های مالی (نظریه 2152)

    حدود اختیارات قاضی در اعمال تبصره 1 ماده 3 قانون نحوه اجرای محکومیت های مالی (نظریه 2152)

    قضاوت آنلاین: آقای علی رضا صانعی- دادرس علی البدل دادگاه عمومی حقوقی شهرستان قشم، در پیوند با تبصره 1 ماده 3 قانون نحوه اجرای محکومیت های مالی چند پرسش از اداره کل حقوقی قوه قضاییه به عمل آوردند و نتیجه را برای قضاوت آنلاین ارسال نمودند. از ایشان بابت این ارسال و به اشتراک‌گذاری استعلام و نظریه کمیسیون اجرای احکام مدنی با کاربران بسیار سپاسگزاریم.

    [/box]

    حدود اختیارات دادگاه صادر کننده حکم مدنی، واحدهای اجرای احکام مدنی دادگاه ها و شورای حل اختلاف در اعمال تبصره 1 ماده 3 قانون نحوه اجرای محکومیت های مالی

    سئوال:

    در تبصره یک ماده 3 قانون نحوه اجرای محکومیت های مالی در خصوص موردی که محکوم علیه خارج از مهلت سی روزه ماده 3 مذکور دعوای اعسار اقامه نماید، به دو نحو تعیین تکلیف گردیده است که، یا محکوم له آزادی وی را بدون اخذ تأمین بپذیرد یا محکوم علیه به تشخیص دادگاه کفیل یا وثیقه معتبر و معادل محکوم به ارایه نماید، دادگاه با صدور قرار قبولی وثیقه یا کفیل تا روشن شدن وضعیت اعسار از حبس محکوم علیه خودداری و در صورت حبس او را آزاد نماید و نیز در صورت رد دعوای اعسار به موجب حکم قطعی، این ضمانت اجرا پیش بینی شده است که استیفای محکوم به و هزینه های اجرایی از محل وثیقه یا وجه الکفاله به عمل می آید.

    حال  با توجه به این که در بیشتر محاکم دادگستری دادرس و یا قاضی خاصی با حفظ سمت دارای ابلاغ قضایی به عنوان قاضی اجرای احکام مدنی نیز می باشد و همچنین با توجه به ماده 29 قانون شورای حل اختلاف که قاضی خاص به عنوان قاضی اجرای احکام شورای های حل اختلاف دارای ابلاغ قضایی می باشد، این سئولات بوجود می آید که:

    1- اعلام قبولی آزادی محکوم علیه توسط محکوم له بدون اخذ تأمین و موافقت با آن در شعبه صادر کننده حکم و توسط قاضی شعبه مربوطه باید صورت پذیرید و یا این که اعلام و موافقت مذکور باید در واحد اجرای احکام مدنی و توسط قاضی اجرای احکام مدنی صورت پذیرد؟

    2- تشخیص کفیل یا وثیقه معتبر و نهایتاً صدور قرار قبولی وثیقه یا کفیل از وظایف و صلاحیت های شعبه صادر کننده رأی و قاضی شعبه مربوطه می باشد و یا از وظایف و صلاحیت های واحد اجرای احکام مدنی و قاضی اجرای احکام مدنی؟

    3- در خصوص دو مورد سئوال مذکور، آیا تفاوتی بین مواردی که موضوع در صلاحیت قاضی اجرای احکام مدنی دادگاه و مواردی که در صلاحیت قاضی اجرای احکام شورا می باشد وجود دارد یا خیر؟

    4- در صورتی که دعوای اعسار مد نظر تبصره یک ماده 3 قانون نحوه اجرای محکومیت های مالی به موجب قرار قطعی (و نه حکم) رد گردند و از ناحیه محکوم علیه نیز خواسته جدیدی مطرح نشود، ضمانت اجرای قرار کفالت یا وثیقه صادره چه خواهد بود؟

    نظریه مشورتی شماره 7/96/2152 مورخ 1396/9/14 کمیسیون اجرای  احکام مدنی اداره کل حقوقی قوه قضاییه

    (1 و2 و 3) اولاً: مطابق مواد 5، 12، 19، 25 و 26 قانون احرای احکام مدنی مصوب 1356 و ماده 8 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی مصوب 1379 و قسمت اخیر ماده 34 اصلاحی 1395/1/25 آیین نامه قانون تشکیل دادگاه های عمومی و انقلاب، اجرای احکام مدنی تحت نظر دادگاه صادر کننده رأی بدوی یا اجراییه صورت می پذیرد؛ بنابراین، علی الاصول رئیس حوزه قضایی یا معاون قضایی وی یا قضات دیگر، سمتی در این خصوص (اجرای آرای مدنی) ندارند، مگر این که به عنوان دادرس علی البدل دادگاه و با رعایت مقررات مربوطه اقدام نمایند و صرف تشکیل واحد اجرای احکام مدنی به صورت متمرکز و با ریاست رئیس حوزه قضایی یا معاون وی، نافی مقررات مذکور و به معنای تفویض اختیار اجرای آرای مدنی به این مقامات نمی باشد. ثانثا: مقنن در قانون شورای های حل اختلاف مصوب 1394 و یا قوانین دیگر، اختیارات خاصی برای قاضی واحد اجرای احکام شورای حل اختلاف در خصوص اجرای احکام مدنی پیش بینی نکرده است و برابر صدر ماده 29 قانون یادشده، اجرای آرای قطعی در امور مدنی به درخواست ذی نفع و با دستور قاضی شورا پس از صدور برگ اجراییه مطابق مقررات مربوطه به اجرای احکام مدنی به عمل می آید و برابر ماده 30 همین قانون، اعمال قانون نحوه اجرای محکومیت های مالی نیز به دستور قاضی شورا به عمل می آید.

    4- هرگاه به دعوای اعسار به صورت ماهوی رسیدگی نشود و یا صدور قرار، شکلاً رد شود، به نظر می رسد که در این حالت دلیلی بر لغو کفالت یا وثیقه قبلی به صرف رد شکلی دعوای اعسار وجود ندارد، گرچه مادام که حکم ماهوی به رد دعوای اعسار نشده است، نمی توان به کفیل یا وثیقه گذار اخطار کرد که محکوم علیه را تسلیم نماید، اما هرگاه محکوم علیه حبس شود یا کفیل یا وثقیه گذار وی را تسیلیم نمایند، با توجه به ماده 228 قانون آیین دادرسی کیفری مصوب 1392، از کفالت یا وثیقه رفع اثر می شود./ش‌‌ هـ

  • مرور زمان دعاوی حقوقی در قوانین خاص به قوت خود باقی است (نظریه 1396)

    مرور زمان دعاوی حقوقی در قوانین خاص به قوت خود باقی است (نظریه 1396)

    مرور زمان دعاوی حقوقی در قوانین خاص با وصف نظر شورای نگهبان به قوت خود باقی است

    نظریه مشورتی شماره 2555/96/2 مورخ 25/10/1396 اداره کل حقوقی قوه قضاییه

    هرچند در قانون آیین دادرسی دادگاه ها در امور مدنی مصوب 1379 مرور زمان پیش بینی نشده و مطابق نظریه شماره 7257 مورخ 1371/11/27 شورای محترم نگهبان، موضوع مرور زمان در دعاوی حقوقی منتفی شده، ولی در مواردی که به موجب قوانین خاص در امور حقوقی مرور زمان پیش بینی شده است، از جمله مقررات قانون تجارت (ماده 318 قانون مزبور) مادام که نسخ نشده باشد، مرور زمان به قوت خود باقی است.

    [ghazavatonline]