برچسب: نشست های قضایی در آیین دادرسی کیفری

نشست های قضایی در آیین دادرسی کیفری

  • آیا آراء وحدت رویه هیأت عمومی دیوان عالی کشور عطف به ماسبق  می شود؟

    آیا آراء وحدت رویه هیأت عمومی دیوان عالی کشور عطف به ماسبق  می شود؟

    سوال ۴۰۶ گروه تحلیل کاربردی حقوق

    متعاقب رأی وحدت رویه شماره ۷۵۹ مورخ ۹۶/۴/۲۰ هیأت عمومی دیوان عالی کشور مبنی بر این که تغییر غیرمجاز کاربری اراضی جز جرایم درجه هفت محسوب شده که به طور مستقیم در دادگاه کیفری دو رسیدگی گردد، شعب دادسرا اقدام به ارسال پرونده هایی که از قبل از چاپ رأی وحدت رویه مزبور در روزنامه رسمی، در حال رسیدگی دارند، به استناد ماده ۱۱ قانون مجازات اسلامی اقدام به ارسال به دادگاه می نمایند، آیا این اقدام توجیه قانونی دارد؟ آیا رأی وحدت رویه عطف بما سبق می شود؟

    نظر اکثریت

    چون رأی وحدت رویه تأسیس جدید نیست بلکه به نوعی کشف نظر قانونگذار و تفسیر صحیح‌تر قانون است یعنی در میان دو یا چند تفسیر مختلف از قانون، تفسیری از قانون را صحه می گذارد که پیش از این نیز وجود داشته و توسط برخی از مراجع قضایی عمل می شده است، لذا اصولاً باید طبق رأی وحدت رویه نسبت به پرونده های در جریان رسیدگی عمل کرد. از طرف دیگر طبق ماده ۱۱ قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲، قوانین مربوط به صلاحیت و تشکیلات عطف به ماسبق می شوند. لذا به نظر این اقدام صحیح است و وقتی با رأی وحدت رویه مشخص می گردد که مرجعی صلاحیت دارد و مرجع دیگر فاقد صلاحیت است، دیگر نمی توان به این استدلال که این رای ناظر به آینده است، مرجعی که صلاحیت ندارد همچنان  مکلف به رسیدگی دانست.

    براساس  اصل ۱۶۹ قانون اساسی هیچ فعل یا ترک فعلی به استناد قانونی که بعد از آن وضع شده است جرم محسوب ‏نمی‌شود و ماده 11 قانون مجازات اسلامی با الهام از اصل 169 قانون اساسی مقرر می‌دارد: ‏در مقررات و نظامات دولتی، مجازات و اقدامات تاٌ مینی و تربیتی باید به موجب قانونی باشد ‏که قبل از وقوع جرم مقرر شده باشد و هیچ فعل یا ترک فعل را نمی‌توان به عنوان جرم به ‏موجب قانونی متاخر مجازات نمود در امور مدنی نیز قاعده‌ای مشابه وجود دارد.

    در همين زمينه، ماده 4 ‏قانون مدنی اعلام می‌دارد: اثر قانون نسبت به آتیه است و قانون نسبت به ما قبل خود اثر ‏ندارد. ‏

    از نظر تاریخ اعتبار و لازم‌الاجرا شدن قوانین اعم از قوانین مدنی و سایر قوانین جزائی، ماده ‏‏2 اصلاحی قانون مدنی مقرر می دارد: “قوانین 15 روز پس از انتشار در سراسر کشور ‏لازم‌الاجرا است مگر آنکه در خود قانون ترتیب خاصی برای موقع اجرا مقرر شده باشد.” اما براساس ماده 11 از قانون مجازات اسلامی “در مقررات و نظامات دولتی مجازات و اقدامات ‏تامینی و تربیتی باید به موجب قانونی باشد قبل از وقوع جرم مقرر شده باشد و هیچ فعل یا ‏ترک فعل را نمی‌توان به عنوان جرم به موجب قانون متاخر مجازات نمود ” قاعده مزبور ‏تعبیری است از اصل 169 قانون اساسی که طی آن ” هیچ فعل یا ‏ترک فعلی به استناد قانونی که بعد از آن وضع شده است جرم محسوب نمی‌شود.”

    قاعده ‏مزبور هم مقتضای عدالت است و هم در عین حال به نفع متهم و جامعه، زیرا ماده 11 قانون ‏مجازات اسلامی، پس از ذکر قاعده عطف بما سبق نشدن قوانین کیفری (ماهوی) مقرر می‌دارد ‏‏” لیکن اگر بعد از وقوع جرم قانونی وضع شود که مبنی بر تخفیف یا عدم مجازات بوده و یا ‏از جهات دیگر مساعد تر به حال مرتکب باشد نسبت به جرائم سابق وضع آن قانون تا صدور ‏حکم قطعی مؤثر نخواهد بود …”

    بدین ترتیب، چنانچه قانونی امروز از تصویب بگذرد و اعمال ‏و جرائمی که تازمان تصویب این قانون واقع شده اند، تاثیری ندارند.‏ برعکس چنانچه قانون جدیدی بعضی از جرائم سابق را دیگر جرم نشناسد و یا کیفیات مخففه و ‏موارد تعلیق را توسعه دهد قانون جدید نسبت به جرائمی هم که قبل از تصویب قانون واقع شده ‏است قابلیت اجرا دارد.

    در این رابطه رای وحدت رویه هیات عمومی دیوان عالی کشور، وحدت رویه 63/78 رای ‏شماره 11-20 /3/1364- روزنامه رسمی شماره 11843- 4/8/1364 ضمیمه شماره 508 ‏صفحه 761 به عنوان مثال عیناً ذکر می‌شود: ‏پس از تصویب ماده 2 قانون دیات در 24/9/61 برای قتل غیرعمدی دیه معین شده و به ‏موجب ماده 211 قانون مزبور کلیه قوانینی که با آن قانون مغایرت دارد از جمله قانون تشدید ‏مجازات رانندگان صراحتاً نسخ گردیده است. به استناد ماده 6 قانون راجع به مجازات ‏اسلامی متهمی که قبل از تصویب قانون تعزیرات مرتکب قتل غیر عمدی شده مستحق تعزیر ‏در قانون مزبور نسبت و نظر شعبه 14دیوان کشور صحیحاً صادر شده است. ‏این رای به استناد ماده واحد قانون وحدت رویه قضايی مصوب تیر ماه 1328 در موارد ‏مشابه لازم الاتباع است.

    ‏در دعوای مطروحه، شعبه 14 دیوان عالی کشور، نظر دادگاه صالح را در مورد احراز ‏بزهکاری متهم و پرداخت دیه موجه و صحیح تشخیص و تنفیذ می‌نماید، لیکن در مورد استناد ‏دادگاه به ماده 149 قانون تعزیرات سابق و اینکه بعداً با استناد به ماده مزبور مبادرت به انشا ‏حکم مجازات رانندگان با تصویب قانون دیات لغو و در تاریخ وقوع بزه هنوز قانون تعزیرات ‏تصویب و لازم الاجرا اعلام نشده بوده است لذا تعیین کیفر به استناد ماده قانون مزبور موجه ‏نمی‌باشد.

    اصل عطف بما سبق نشدن قوانین کیفری که از نتایج اصل قانونی بودن جرایم و مجازات‌هاست، ایجاب می‌نماید که قوانین کیفری به گذشته تسری نیابند، اما این اصل دارای استثنائاتی به شرح ذیل می‌باشد: 1- در مواردی که قانون جدید نسبت به قانون سابق اخف است. 2- در قوانین شکلی، نظر به اینکه قوانین شکلی برای حسن انتظام و رسیدگی‌های کیفری تنظیم و تصویب می‌گردد و اصل بر این است که قوانین شکلی جدید برای ایجاد عدالت کیفری مناسبتر است؛

    بنابراین، این نوع قوانین مربوط به نظم عمومی است، جنبه آمره دارد و باید در مورد اعمالی نیز که در گذشته و قبل از لازم‌الاجرا شدن قانون جدید ارتکاب یافته‌اند و رسیدگی به آنها در جریان است، اجرا شود. همچنین گفته شده است « قانون شکلی جدید، به جهت در برداشتن نفع متهم و سود جامعه، بر قوانین سابق ارجحیت دارد، بنابراین هیچ اشکالی در عطف بما سبق کردن آنها وجود ندارد. از طرفی ” قوانین شکلی بر خلاف قوانین ماهوی تأثیری در اصل موضوع اتهامی ندارد و تنها قواعدی است در جهت کشف حقیقت و اثبات بی‌گناهی یا گناهکاری مجرم؛ پس باید نسبت به کلیه اعمال ولو آنکه قبل از تصویب قانون هم باشد منطبق گردد.

    نظر اقلیت

    باید همان دادسرا رسیدگی کند زیرا، در فرض سوال باید به این نکات قابل تأمل توجه شود: آیا صدور رای وحدت رویه مبنی بر طرح پرونده بطور مستقیم در دادگاه الزاماً به معنای اتخاذ تصمیم در مورد قواعد مربوط به صلاحیت است؟  چنین رأیی را ناظر بر صلاحیت ذاتی می دانند یا محلی؟ آیا طرح پرونده بطور مستقیم در دادگاه، در مقایسه با طرح اولیه در دادسرا و سپس ارجاع به دادگاه، مقرره ایی است که به نفع متهم است یا به ضرر متهم؟ آیا اصلا تفاوتی در نفع یا ضرر متهم در این حالت قابل تصور است؟

    منبع: قضاوت آنلاین

  • مرجع تحقیقات مقدماتی معاون جرم با مجازات درجه شش

    مرجع تحقیقات مقدماتی معاون جرم با مجازات درجه شش

    سوال ۴۰۵ گروه تحلیل حقوق کاربردی

    چنانچه مجازات جرمی از درجه شش ماده 19 قانون مجازات اسلامی باشد، آیا رسیدگی به مجازات معاون آن جرم، در صلاحیت دادسرای عمومی است یا باید بطور مستقیم در دادگاه کیفری دو رسیدگی شود؟ رویه قضایی در این خصوص چگونه است؟

    نظر اتفاق آراء

    باید تحقیقات مقدماتی جرم معاون را نیز دادسرا انجام دهد و پرونده را با کیفرخواست نسبت به معاون و مباشر به دادگاه ارسال کند. نظریۀ مشورتی اداره حقوقی قوه قضاییه با موضوع “مرجع انجام تحقیقات مقدماتی جرایم درجه هفت و هشت در صورت تعدد جرایم” هم مؤید این نظر است: «در صورتی که عناوین جزایی متعددی (اعم از تعدد مادی یا معنوی) در پرونده مطرح گردد که برخی از آنها از جرایم درجه 7 و 8 باشد که مطابق ماده 340 قانون آیین دادرسی کیفری مصوب 1392، می باید مستقیماً در دادگاه مطرح گردد و برخی دیگر از جرایم تعزیری درجه 6 و بالاتر باشد که انجام تحقیقات مقدماتی آنها می باید توسط دادسرا صورت پذیرد، با توجه به لزوم رسیدگی توأمان به اتهامات متهم و ضرورت صدور قرار تأمین کیفری واحد نسبت به وی مطابق مواد 218 و 313 قانون فوق الذکر و لزوم رعایت مقررات تعدد موضوع مواد 131 و 134 قانون مجازات اسلامی مصوب 1392 و با عنایت به این که مطابق مواد 22 و 64 و 92 قانون فوق الذکر، اصولاً انجام تحقیقات مقدماتی کلیه جرایم، از وظایف دادسرا می باشد و انجام این تحقیقات از سوی دادگاه تنها در موارد مصرحه نظیر مواد 306، 340 و تبصره یک ماده 285 قانون آیین دادرسی کیفری مصوب 1392 و به طور استثنایی از سوی دادگاه صورت می پذیرد، بنابه‌مراتب فوق، رسیدگی به جرایم مذبور در مرحله تحقیقات مقدماتی، می باید به صورت توأمان در دادسرا صورت پذیرد و موجب قانونی جهت تفکیک پرونده و ارسال قسمتی از آن (که درجه 7 محسوب می گردد) برای رسیدگی مستقیم در دادگاه وجود ندارد.»

    در یک پرونده با موضوع کلاهبرداری با تطبیق موضوع با دریافت وجه با ادعای اعمال نفوذ در مقامات قضایی که حداکثر مجازات مرتکب دوسال حبس و از درجه شش محسوب می‌شود، با صدور قرار جلب به دادرسی در مورد مباشر، در خصوص معاون جرم نیز قرار عدم صلاحیت صادر و پرونده به دادگاه ارسال شد، اما دادگاه با اعتقاد به لزوم رسیدگی به اتهام معاون جرم در دادسرا بلحاظ اینکه ملاک صلاحیت میزان مجازات قانونی جرم می باشد، پرونده را به بازپرسی عودت داد که با توجه به این که، علی الاصول برای احراز وحدت قصد میان مباشر و معاون و گاها انحام مواجهه حضوری و اساساً احراز رابطه معاونت در جرم لازم است به اتهام معاون و مباشر یا شرکتی جرم توام و یک جا رسیدگی شود.

    برای ملاحظه رسیدگی توأمان به جرائم درجات هفت و هشت با دیگر درجات جرائم در دادسرا به اینجا مراجعه شود.

  • تکلیف دادگاه کیفری در فرض شناسایی متهم جدید به ارتکاب جرم مندرج در کیفرخواست

    تکلیف دادگاه کیفری در فرض شناسایی متهم جدید به ارتکاب جرم مندرج در کیفرخواست

    [box type=”shadow” align=”” class=”” width=””]

    قضاوت آنلاین: پیرو معرفی نشست قضایی قضات در قضای مجازی در گروه تحلیل کاربردی حقوق، اولین سوال از این نشست را از شماره 401 انتخاب نمودیم و انشاء الله تلاش می شود تا ضمن انعکاس سئوالات و نظریات جدید، نسبت به درج شماره قبل از آن نیز اقدام نماییم. لطفاً در صورت داشتن نظر موافق یا مخالف با نظرات ابرازی، در بخش دیدگاه پست حاضر منعکس نمایید تا مورد استفاده دیگر کاربران نیز قرارگیرد.

    [/box]

    سوال ۴۰۱ گروه تحلیل کاربردی حقوق

    در پرونده حادثه ناشی از کار، دو نفر به نحو ۵۰ درصد، طبق نظریه کارشناسی مقصر اعلام شدند. برای متهمین (نفر دوم به صورت غیابی) کیفرخواست صادرشده و پرونده به دادگاه کیفری دو ارسال گردید. در دادگاه، متهم ردیف دوم به نظریه کارشناسی اعتراض نمود و موضوع به هیئت بالاتر ارجاع و نظریه هیئت کارشناسی از این قرار است که تقصیر متهم ردیف اول را تأیید کرده ولی تقصیری متوجه متهم ردیف دوم ندانسته و در عوض ۵۰ درصد سهم تقصیر متهم ردیف دوم را متوجه فرد ثالثی دانسته است که نامش در کیفرخواست قید نشده. تکلیف دادگاه در خصوص متهم ردیف دوم و فرد ثالث و تبعاً تصمیم گیری در خصوص ۵۰ درصد باقیمانده تقصیر چیست؟ آیا دادگاه می تواند امر به ابلاغ نظریه کارشناسی به شخص ثالث نماید. در صورت امکان این اقدام تصمیم نهایی در پرونده جهت رفع مشکل و جلوگیری از صدور آرای متعارض و در عین حال حفظ حقوق متهمین پرونده چه تصمیمی می باشد؟

    نظرات ابرازی:

    نظر اول: چون دادگاه در حدود کیفرخواست اتخاذ تصمیم می‌کند، اگر نظر هیأت سه نفره را متقن تشخیص دهد، بایستی رأی بر محکومیت متهم ردیف اول صادر کند و در مورد متهم ردیف دوم حکم برائت صادر کند و ذیل حکم دستور دهد بدل پرونده به دادسرا جهت تعقیب متهم ردیف سوم که طبق نظر هیأت سه نفره مقصر شناخته شده، ارسال یا از طریق اجرای احکام این کار انجام شود و اجرای احکام ضمن اجرای حکم در مورد محکوم علیه مراتب را به دادستان جهت تعقیب متهم ردیف سوم گزارش دهد.

    نظر دوم: مورد از موارد نقص حادث در دادگاه محسوب می شود، در نتیجه باید پرونده با ایراد نقص تحقیقات به دادسرا برگردد تا نسبت به تعقیب متهم ردیف سوم با ابلاغ نظر هیأت سه نفره کارشناسی و عندالاقتضاء درصورت اعتراض، ارجاع به هیأت پنج نفره و نهایتاً صدور قرار نهایی و اگر این قرار جلب به دادرسی و صدور کیفرخواست در مورد این شخص و اعاده پرونده پس از رفع نقص به دادگاه، اقدام شود. زیرا ممکن است متهم ردیف سوم هم به نظر هیأت سه نفره معترض باشد و هیأت کارشناسی بعدی (که طبق رویه قضایی ۵ نفره است اما لزومی ندارد حتماً پنج نفره باشد بلکه باید تعداد آن فرد باشد و قانون تصریح ندارد که در موارد اعتراض به نظر کارشناسی، ارجاع به هیات کارشناسی بشود بلکه این رویه قضایی است که در هر مرحله اعتراض تعداد کارشناسان را افزایش داده است) دوباره نظر بر تقصیر متهم ردیف دوم صادر و در نتیجه قرار منع تعقیب متهم ردیف سوم در دادسرا صادر شود. یعنی احتمال دارد در صورت اعتراض متهم ردیف سوم میزان تقصیر متوجه هر سه متهم بطور علی السویه شود با میزان تقصیر متهمان متفاوت از نظرات قبل شود. در هرحال به نظر می رسد دادگاه نه تکلیف و نه اختیاری در ابلاغ نظر هیأت سه نفره به متهم ردیف سوم ندارد زیرا وی سمتی در پرونده ندارد و کیفرخواستی علیه وی صادر نشده و محکومیت وی در هر حال منوط به رسیدگی ابتدایی در دادسرا و صدور قرار جلب به دادرسی و کیفرخواست دادسرا است.

    نظر سوم: دادگاه متهم ردیف اول را (باتوجه به معد صدور رأی بودن پرونده)، محکوم کند و در مورد متهم ردیف دوم با نقص تحقیقات پرونده را به دادسرا برگرداند تا پس از اتخاذ تصمیم در خصوص متهم ردیف سوم به شیوه ای که در نظریه دوم بیان شد، پرونده را به دادگاه اعاده نمایند تا امکان اتخاذ تصمیم در خصوص محکوم کردن یکی از متهمان ردیف دوم یا سوم یا شاید هر دو اگر نظر كارشناسان مرحله سوم در صورت اعتراض متهم ردیف سوم بر تقصیر مشترک متهمان ردیف دوم و سوم باشد، فراهم گردد.

    نظر برگزیده: نظر دوم می باشد که باید پرونده به علت نقض در تحقیقات به دادسرا اعاده شود، چرا که احتمال دارد در صورت اعتراض متهم ردیف سوم میزان تقصیر متوجه هر سه متهم بطور علی السویه شود با میزان تقصیر متهمان متفاوت از نظرات قبل شود، نظر دوم بر دو نظر دیگر ترجیح دارد. همچنین به جهت پرهیز از مشابه مشکلاتی که در سئوال آمده است، قضاوت محاکم با تجربه دادگاه وقتی متوجه شوند که یکی از طرفین به نظریه کارشناسی معترض و به اعتراض آنان مطابق قانون رسیدگی نشده است، بجای انجام کارشناسی توسط خود، به عنوان مصداقی از نقص در تحقیقات، پرونده را جهت رسیدگی به اعتراض معترض و ارجاع به هیآت کارشناسان به دادسرا ارسال می کنند.

    سئوال تکمیلی: با توجه به سئوال مطرح شده، در فرضی که پرونده در مقام رسیدگی به واخواهی در دادگاه مطرح و در این مقطع این موضوع حادث شده باشد تکلیف دادگاه چیست؟

    نظر اتفاق آراء: در مرحله واخواهی نیز به همان ترتیبی که عرض کردم و دوستان اظهارنظر کننده فرمودند، باید عمل شود یعنی چون واخواهی جز یا ادامه همان مرحله بدوی محسوب می شود لذا اگر در مقام رسیدگی به واخواهی دادگاه پرونده را به هیأت کارشناسی ارجاع داد و هیأت شخص ثالثی را به جای متهم ردیف اول مقصر معرفی کرد مورد از موارد نقص تحقیقات است بایستی به دادسرا اعاده تا پس از تعقیب متهم ردیف سوم و ابلاغ نظر كارشناسان به وی اگر اعتراضی نداشت تفهیم اتهام به میزان تقصیر وی معمول و پس از صدور قرار جلب به دادرسی و کیفرخواست پرونده را برای ادامه رسیدگی به دادگاه ارایه و طبعاً دادگاه با تشکیل جلسه رسیدگی ضمن محکومیت متهم ردیف سوم با پذیرش واخواهی متهم ردیف دوم وی را تبرئه خواهد کرد. البته اگر متهم ردیف سوم اعتراض کند اگر در این مرحله کارشناسان جدید هم او را مقصر بدانند به شرح فوق عمل می شود اما اگر کارشناسان او را مقصر ندارند دادسرا ضمن صدور قرار منع تعقیب در مورد متهم ردیف سوم، پرونده را به دادگاه جهت ادامه رسیدگی به واخواهی متهم ردیف دوم ارسال خواهد نمود.

  • مرجع صالح تبدیل جزای نقدی به خدمات عمومی یا حبس (نظریه 1400)

    مرجع صالح تبدیل جزای نقدی به خدمات عمومی یا حبس (نظریه 1400)

    [box type=”shadow” align=”” class=”” width=””]

    قضاوت آنلاین: سه سئوال موضوع نظریه حاضر از سوی دادستان عمومی و انقلاب استان قزوین در کارگروه علمی دادستانی کل کشور مطرح گردید که نظریه کارگروه فوق طی نامه شماره 9000/10558/1396/1400 مورخ 1396/5/15 معاون اول دادستان کل کشور به دادستان مزبور اعلام شد. سئوالات پیرامون تبدیل جزای نقدی به خدمات عمومی رایگان یا حبس است. نظرات مشورتی کارگروه علمی دادستان کل کشور برای اولین بار از سوی قضاوت‌آنلاین در فضای مجازی منتشر می‌شود، لطفاً هنگام اشتراک‌گذاری، قضاوت‌آنلاین را به عنوان ناشر الکترونیکی نظر ذکر نمایید.

    [/box]

    سئوالات:

    سئوال1- مطابق ماده‌ی 529 قانون آیین دادرسی کیفری، تبدیل جزای نقدی مورد حکم به خدمات عمومی رایگان یا حبس بندهای «الف» و «ب» ماده اخیر در خصوص محکومان مستکف از پرداخت جزای نقدی که مالی از آن ها شناسایی نشده است، در اختیار کدام مرجع است، اجرای احکام یا دادگاه و اگر از اختیارات دادگاه است، دادگاه نخستین یا صادره کننده حکم قطعی؟

    [is_logged_in]

    نظریه مشورتی1: با توجه به مواد 13،12، 23، 24، 64، 77 و صدر ماده 79 قانون مجازات اسلامی و نیز ماده 537 قانون آیین دادرسی کیفری که تنها اجرای آرای لازم الاجراء دادگاه‌های کیفری را بر عهده اجرای احکام گذاشته است و تبدیل جزای نقدی به خدمات عمومی، نوعی تغییر در ماهیت مجازات صادره می باشد، بنابراین تبدیل نوع خدمت در اختیار دادگاه صادر کننده جزای نقدی است که حسب مورد می تواند دادگاه نخستین یا تجدیدنظر باشد.

    سئوال2– چنانچه محکوم علیهی که عواقب عدم تعرفه مال (یعنی محبوس شدن) به او تفهیم نشده، به صراحت اظهار نمایند که هیچ مالی برای وصول جزای نقدی ندارد، با توجه به قاعده فقهی «اقدام» و «اقرار العقلاء علی انفسهم نافذه» آیا همچنان اقدام برای شناسایی اموال احتمالی وی ضرورت دارد؟

    نظریه مشورتی2: اخبار به نداشتن مال در مقام اجرای محکومیت، اقرار علیه خود محسوب نمی گردد و بایستی وفق مقررات ماده 529  قانون آیین دادرسی کیفری عمل شود.

    سئوال3-در صورت خودداری محکوم علیه از انجام خدمات عمومی رایگان، چه اقدامی و از سوی جه مرجعی باید انجام شود؟

    نظریه مشورتی3: با توجه به قسمت اخیر بند «ب» ماده 529 قانون آیین دادرسی کیفری، در صورت عدم شرایط اجرای بند «الف»، محکوم علیه به دستور دادگاه به ازای هر سیصد هزار ریال یک روز حبس می شود.

    [/is_logged_in]

    منبع: قضاوت آنلاین

  • مرجع صالح رسیدگی به سوء‌استفاده مأمور نیروی انتظامی از مقام و موقعیت خود در دریافت وجه از شهروندان

    مرجع صالح رسیدگی به سوء‌استفاده مأمور نیروی انتظامی از مقام و موقعیت خود در دریافت وجه از شهروندان

    نشست قضایی دادگستری بهشهر، خرداد 1387
     سئوال- یکی از مأموران انتظامی در اثناي گشت‌زنی با سوء استفاده از لباس و موقعیت خود و با تهدید به این که در صورت عدم پرداخت مبلغي معین، پرونده‌سازی خواهد کرد، از يک شهروند مبالغی دریافت می‌کند. رسیدگی به اتهام اين مأمور در صلاحیت کدام مرجع است؟ (بیشتر…)

  • جرائم مستوجب دیه از شمول ماده 340 قانون آیین دادرسی کیفری خارج است (نظریه 3029)

    جرائم مستوجب دیه از شمول ماده 340 قانون آیین دادرسی کیفری خارج است (نظریه 3029)

    ۳۸۴

    شماره پرونده ۱۸۵۱ ـ ۱/۱۶۸ ـ ۹۳

    سؤال

    ۱ ـ در جرایمی که مجازات آنها در زمره درجه ۷ تعزیری قرار می­گیرند لیکن مستلزم پرداخت دیه نیز می‌باشند مثل ماده ۷۱۷ قانون مجازات اسلامی ۱۳۷۵[1]، آیا بنا به ماده ۳۴۰ قانون آیین دادرسی کیفری ۹۲[2]، دادگاه کیفری ۲ بدون کیفرخواست می‌تواند به پرداخت دیه حکم صادر نماید یا اینکه حکم به پرداخت دیه مستلزم صدور کیفر خواست می‌‌باشد؟ (بیشتر…)