برچسب: آرای قضایی در خلع ید

آرای دادگاه ها در خلع ید از ملک مفروز و مشاع

  • دعوای خلع ید خارج از صلاحیت کمیسیون رفع تداخلات است (رأی 801)

    دعوای خلع ید خارج از صلاحیت کمیسیون رفع تداخلات است (رأی 801)

    رأی وحدت رویه شماره 801 مورخ 1399/7/22 هیأت عمومی دیوان عالی کشور با موضوع رسیدگی به دعوای خلع ید از صلاحیت کمیسیون رفع تداخلات مرکز استان خارج و با دادگاه عمومی است

    شماره۱۱۰/۱۵۲/۱۱۷۶۱                                                                ۱۳۹۹/۸/۱۷

    مدیرعامل محترم روزنامه رسمی کشور

    گزارش پرونده وحدت‌رویه قضایی ردیف ۴۰/۹۹ هیأت عمومی دیوان‌عالی‌کشور با مقدمه و رأی شماره ۸۰۱ ـ ۱۳۹۹/۷/۲۲ به شرح ذیل تنظیم و جهت انتشار ارسال می‌گردد.

    معاون قضایی دیوان عالی کشور ـ غلامعلی صدقی

    مقدمه

    جلسه هیأت ‌عمومی دیوان عالی کشور در مورد پرونده وحدت رویه ردیف ۴۰/۹۹ رأس ساعت ۸:۳۰ روز سه‌شنبه، مورخ ۱۳۹۹/۷/۲۲ به ‌ریاست حجت‌الاسلام‌ والمسلمین جناب آقای سیداحمد مرتضوی مقدّم، رئیس محترم دیوان ‌‌عالی ‌‌کشور و با حضور حجت‌الاسلام‌ والمسلمین جناب آقای سید محسن موسوی، نماینده محترم دادستان ‌کل‌ کشور و با شرکت آقایان رؤسا، مستشاران و اعضای ‌معاون کلیه شعب دیوان‌عالی‌کشور، در سالن هیأت‌ عمومی تشکیل شد و پس از تلاوت آیاتی از کلام الله مجید و قرائت گزارش ‌پرونده و طرح و بررسی نظریات مختلف اعضای شرکت‌‌کننده در خصوص مورد و استماع نظر نماینده محترم دادستان ‌کل‌ کشور که به ‌ترتیب‌ ذیل منعکس ‌می‌گردد، به ‌صدور رأی وحدت‌ رویه ‌قضایی شماره ۸۰۱ ـ ۱۳۹۹/۷/۲۲ منتهی گردید.

    الف- گزارش پرونده

    به استحضار می‌رساند، رئیس کل محترم دادگستری استان زنجان با اعلام اینکه در خصوص تشخیص صلاحیت بین دادگاه‌های عمومی حقوقی و کمیسیون رفع تداخلات مرکز استان در دعاوی خلع ید از اراضی ملی، از سوی شعب مختلف دیوان عالی کشور آراء متفاوت صادر شده، درخواست طرح موضوع در هیأت عمومی را نموده است که گزارش آن به شرح آتی تقدیم می‌شود:

    الف) به حکایت دادنامه شماره ۹۸۰۹۹۷۰۹۰۷۸۰۰۱۱۰ شعبه هجدهم دیوان عالی کشور، در خصوص دعوی اداره منابع طبیعی و آبخیزداری زنجان دایر بر خلع‌ ید، دادگاه عمومی بزینه‌رود حکم به محکومیت خواندگان آقایان محمد … و خیرالله… به خلع ید صادر کرده است.

    با تجدیدنظرخواهی آقای خیرالله… پرونده به دادگاه تجدیدنظر استان زنجان ارسال شده است که شعبه دوم آن دادگاه با استدلال به اینکه احتمال بررسی موضوع در کمیسیون رفع تداخلات موضوع ماده ۵۴ قانون رفع موانع تولید رقابت‌پذیر مرکز استان زنجان وجود دارد، با استناد به مواد ۳۵۳ و ۲۸ قانون آیین دادرسی در امور مدنی ضمن نقض دادنامه تجدیدنظرخواسته، قرار عدم صلاحیت به شایستگی کمیسیون مذکور صادر و اعلام کرده و پرونده در اجرای ماده ۲۸ قانون اخیرالذکر به دیوان عالی کشور ارسال شده و شعبه هجدهم به موجب دادنامه صدرالذکر، چنین رأی داده است:

    «موضوع خواسته خلع ید بر اساس سند مالکیت رسمی است و منصرف از موضوع ماده ۵۴ قانون رفع موانع تولید رقابت‌پذیر می‌باشد، لذا با عدم تأیید قرار صادره از شعبه دوم دادگاه تجدیدنظر استان زنجان جهت ادامه رسیدگی به آن مرکز [شعبه] ارسال می‌شود.»

    ب) به حکایت دادنامه شماره ۹۸۰۹۹۷۰۹۲۵۲۰۸۷۷ ـ ۱۳۹۸/۳/۲۸  شعبه سی و هفتم دیوان عالی کشور در خصوص دعوی اداره منابع طبیعی طارم به طرفیت آقای مختار… و دیگران دایر بر صدور حکم خلع ید و قلع و قمع مستحدثات موضوع تصرف اراضی ملی، شعبه دوم دادگاه تجدیدنظر استان زنجان به موجب دادنامه شماره ۰۴۸ ـ ۱۳۹۸/۱/۲۵ با نقض رأی دادگاه عمومی طارم رسیدگی به موضوع خواسته را در صلاحیت کمیسیون رفع تداخلات (مستقر در مرکز استان) دانسته و از خود نفی صلاحیت کرده و پرونده در اجرای ماده ۲۸ قانون آیین دادرسی در امور مدنی به دیوان عالی کشور ارسال شده و شعبه سی و هفتم به موجب دادنامه صدرالذکر، چنین رأی داده است:

    «اعلام عدم صلاحیت دادگاه تجدیدنظر استان زنجان به اعتبار صلاحیت کمیسیون رفع تداخلات موضوع ماده ۵۴ قانون رفع موانع تولید رقابت‌پذیر و آیین‌نامه اجرایی آن به‌شرحی که در قرار شماره ۰۴۸ ـ ۱۳۹۸/۱/۲۵ دادگاه بازتاب یافته است با عنایت به موضوع خواسته و تاریخ تقدیم دادخواست و با توجه به نامه اداره کشاورزی شهرستان طارم صائب تشخیص [داده] می‌شود و مستنداً به مواد ۲۸ قانون آیین دادرسی مدنی به تأیید قرار موصوف اعلام نظر می‌شود.»

    چنانکه ملاحظه می‌شود، شعب هجدهم و سی و هفتم دیوان عالی کشور در خصوص صلاحیت رسیدگی به دعاوی خلع ید از اراضی ملی به لحاظ استنباط متفاوت از ماده ۵۴ قانون رفع موانع تولید رقابت‌پذیر و ارتقاء نظام مالی کشور (تبصره الحاقی به ماده ۹ قانون افزایش بهره‌وری بخش کشاورزی و منابع طبیعی) و مقررات مربوط، آراء متفاوت صادر کرده‌اند.

    بنا به مراتب، در موضوع مشابه، اختلاف استنباط از قانون محقق شده است، لذا در اجرای ماده ۴۷۱ قانون آیین دادرسی کیفری به منظور ایجاد وحدت رویه قضایی، طرح موضوع در هیأت عمومی دیوان عالی کشور درخواست می‌گردد.

    معاون قضایی دیوان عالی کشور در امور هیأت عمومی ـ غلامعلی صدقی

    ب- نظریه نماینده دادستان کل کشور

    احتراماً، در خصوص پرونده وحدت رویه قضایی ردیف ۴۰/۹۹ هیأت عمومی دیوان عالی کشور به نمایندگی از دادستان محترم کل کشور به شرح آتی اظهار عقیده می‌گردد:

    شعبه هجدهم دیوان عالی کشور درخصوص دعوای اداره منابع طبیعی و آبخیزداری زنجان دایر بر خلع ید، موضوع را در صلاحیت دادگاه دانسته و قرار عدم صلاحیت شعبه دوم دادگاه تجدیدنظر زنجان را که به اعتبار صلاحیت کمیسیون رفع تداخلات موضوع ماده ۵۴ قانون رفع موانع تولید رقابت‌پذیر مرکز زنجان صادر شده است را نقض کرده است که همین موضوع پس از صدور قرار عدم صلاحیت در شعبه ۲ دادگاه تجدیدنظر زنجان، در شعبه سی و هفتم دیوان عالی کشور، مورد تأیید قرار گرفته و این شعبه اعتقاد بر صلاحیت کمیسیون پیش گفته دارد.

    نظریه: ماده ۵۴ قانون رفع موانع تولید رقابت‌پذیر یک تبصره به شرح ذیل ماده ۹ قانون افزایش بهره‌وری بخش کشاورزی و منابع طبیعی الحاق کرده است که «وزارت جهاد کشاورزی مکلف است با همکاری سازمان ثبت اسناد و املاک کشور نسبت به رفع تداخلات ناشی از اجرای قوانین و مقررات موازی در اراضی ملی، دولتی و مستثنیات اشخاص اقدام نموده پس از رفع موارد اختلافی نسبت به اصلاح اسناد مالکیت و صدور اسناد کشاورزی اقدام نماید.» و ماده ۹ قانون افزایش بهره‌وری بخش کشاورزی و منابع طبیعی مصوب مقرر کرده است «وزارت جهاد کشاورزی مکلف است با همکاری سازمان ثبت اسناد و املاک کشور در اجرای قوانین و مقررات با تهیه حدنگاری (کاداستر) و نقشه‌های مورد نیاز، نسبت به تثبیت مالکیت دولت بر منابع ملی و اراضی موات و دولتی و با رعایت حریم روستاها و همراه با رفع تداخلات ناشی از اجرای مقررات موازی اقدام و حداکثر تا پایان برنامه پنج ساله پنجم توسعه اقتصادی سند مالکیت عرصه‌ها را به نمایندگی از دولت أخذ نماید. این ماده و نیز ماده ۵۴ قانون رفع موانع تولید رقابت‌پذیر در صدد احیاء و تثبیت مالکیت دولت و رفع تداخلات اراضی ناشی از اجرای مقررات موازی می‌باشد و این موضوع منصرف از اختلافات ناشی از مالکیت افراد با دولت و یا تصرفات غاصبانه نسبت به اراضی است که موضوع دعوی خلع ید قرار می‌گیرد.

    به عبارت دیگر در قانون پیش‌گفته ناظر بر تعیین حدود دقیق اراضی دولتی و رفع تداخلات ارضی است که در نهایت منتهی به صدور سند مالکیت به نام دولت می‌شود ولیکن دعوای خلع ید پس از آن محقق می‌شود.

    آنچه که در صلاحیت کمیسیون قرار گرفته است رفع این تداخلات اراضی است و نه رفع تصرف عدوانی و یا خلع ید. مضافاً نه در ماده ۵۴ قانون رفع موانع تولید رقابت‌پذیر بر پذیرش دعوی خلع ید در کمیسیون رفع تداخل حکمی مقرر شده است و نه بر نفی صلاحیت محاکم حقوقی در رسیدگی به چنین دعوی نصی وجود داشته. بر این اساس رأی صادره از شعبه هجدهم دیوان عالی کشور مطابق موازین قانونی تشخیص و قابل تأیید است.

    ج- رأی وحدت رویه شماره 801 – 1399/7/22 هیأت عمومی دیوان عالی کشور

    صلاحیت کمیسیون رفع تداخلات مقرر در ماده ۳ آیین‌نامه اجرایی تبصره ۳ الحاقی به ماده ۹ قانون افزایش بهره‌وری بخش کشاورزی موضوع ماده ۵۴ قانون رفع موانع تولید رقابت‌پذیر و ارتقاء نظام مالی کشور مصوب ۱۳۹۴ محدود به موارد مصرّح و منصرف از دعوای خلع ید است.

    بنابراین و با عنایت به ماده ۱۰ قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور مدنی مصوب ۱۳۷۹ موجب قانونی برای صدور قرار عدم‌ صلاحیت در خصوص این دعوی از سوی دادگاه عمومی به شایستگی کمیسیون یادشده وجود ندارد.

    بر این اساس، رأی شعبه هجدهم دیوان عالی کشور که با این نظر مطابقت دارد به اکثریت آراء، صحیح و قانونی تشخیص داده می‌شود.

    این رأی طبق ماده ۴۷۱ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۹۲ با اصلاحات بعدی، در موارد مشابه برای شعب دیوان عالی کشور، دادگاه‌ها و سایر مراجع اعم از قضایی و غیر آن لازم‌الاتباع است.

    هیأت‌ عمومی دیوان‌ عالی‌ کشور

    نقل از روزنامه رسمی، سال هفتاد و شش، شماره 22041، ویژه نامه شماره 1339، سه شنبه 27 آبان 1399

  • در دعوای خلع ید از ملک مشاع دادگاه حق پلمپ ملک را ندارد

    در دعوای خلع ید از ملک مشاع دادگاه حق پلمپ ملک را ندارد

    دادگاه در دعوای خلع ید از ملک مشاعی حق پلمپ ملک را ندارد و مکلف است با احراز ارکان این دعوا اقدام به صدور حکم خلع ید از ملک و رفع آثار تصرف از آن نماید

    چکیده: در صورت عدم حصول توافق بین شرکا، مال مشاعی، افراز یا فروش آن مقرر شده و اساساً دادگاه حق پلمپ ملک را ندارد بلکه در صورت تحقق غصب، مکلف است از ملک خلع‌ ید کند و آثار غصب را مرتفع نماید و با تحویل کلید به همه مالکین موجبات وضع ید همه را فراهم نماید.

    شماره دادنامه: 311
    تاریخ صدور: 1391/3/31
    مرجع صدور:  صادره از شعبه 86 دادگاه عمومی حقوقی تهران

    رأی دادگاه بدوی

    به تاریخ 18/7/90 آقای ح.ک. به وکالت از آقای م.ج. دادخواستی به طرفیت خانم ز.ع. به خواسته خلع‌ید از سه دانگ مشاع از شش دانگ یک دستگاه آپارتمان در دو طبقه به پلاک ثبتی 46701/6933 واقع در بخش دو تهران با لحاظ خسارت دادرسی را تقدیم این دادگاه کرده‌اند.

    مختصر ادعا بر این اساس است که، آپارتمان مورد نظر به صورت اشتراکی در مالکیت به نحو تساوی اصحاب دعوی قرار داشته و خوانده قریب به 5 سال است که ملک موصوف را متصرف گردیده و هیچ‌گونه اجازه انتفاعی را به موکل نمی‌دهد و به هیچ وجهی حاضر به تصرف موکل یا فروش و اجاره آن به غیر نمی‌باشد. بنابراین تقاضای اخذ تصمیم به شرح خواسته را کرده است.

    دادگاه با توجه به دفاعیات به عمل آمده از ناحیه وکیل محترم خواهان و خوانده دعوی در قالب لایحه و صورت‌جلسه دادگاه و مستندات ابرازی، نظر به اینکه نامبردگان در زوجیت یکدیگر قرار داشته‌اند و منشاء اختلافات نامبردگان برگرفته از روابط خانوادگی و زناشویی است، و مطابق پاسخ واصله از ثبت منطقه، مالکیت اشتراکی نامبردگان ثابت و محرز است و برابر دادنامه صادره از شعبه 89، زوج به واسطه تسلط بر مکان، محکوم به پرداخت اجرت‌المثل گردیده است.

    صرف‌نظر از اینکه وکیل محترم مکان را واجد خصیصه کاربری اداری می‌داند، لیکن دلیلی که مؤید تصرفات انفرادی خوانده در ملک باشد یا مانع حضور زوج در مکان شود، به دادگاه تقدیم نکرده‌اند و صرف عدم حضور ارادی احد از مالکین مشاع در ملک، مؤید تحقق غصب یا تصرف عدوانی و غیره نخواهد بود؛ به ویژه آنکه قانون‌گذار در خصوص مال مشاع، عدم حصول توافق شرکاء را با رجوع به ضمانت اجرای قانون افراز و فروش املاک مشاع معین و مشخص ساخته است و در مال مشاع مطابق ماده 43 قانون اجرای احکام مدنی، اساساً دادگاه حق پلمپ ملک را ندارد، بلکه در صورت تحقق غصب، مکلف است ملک را خلع‌ ید و آثار غصب را مرتفع و در مال مشاع با تقدیم تحویل کلید به همه مالکین، موجبات وضع ید همه را فراهم و لزوماً مفاد و مدلول ماده 693 قانون مجازات اسلامی [تعزیرات] و ضمانت اجرای آن را به جمله مالکین مشاعی توجه و تذکر دهد، هر چند در دعوی حاضر اساساً ارکان تحقق دعوی غصب، در جهت خلع‌ ید هم احراز و ثابت نگردیده است. بر این اساس، دادگاه با استناد به مدلول مفهوم مخالف مواد 308 و 311 ، 1257، 1258، 1284، 1286، 1321 و 1324 قانون مدنی و مواد 197 و 198 قانون آیین داردسی مدنی حکم بر بطلان دعوی و بی‌حقی خواهان را صادر و اعلام می‌دارد.

    حکم دادگاه حضوری و ظرف مهلت بیست روز از تاریخ ابلاغ قابل تجدیدنظر در مرجع محترم تجدیدنظر استان تهران می‌باشد. لزوماً تحقق عنوان غصب در آتیه و اثبات آن با طرح ادعا مواجه با ادعای اعتبار امر مختوم‌ٌبها نخواهد بود.

    رئیس شعبه 86 دادگاه عمومی حقوقی تهران

    رأی دادگاه تجدیدنظر

    شماره دادنامه: 9109970221701577
    تاریخ صدور: 1391/10/30
    مرجع صدور: شعبه 17 دادگاه تجدید نظر استان تهران

    در خصوص تجدیدنظرخواهی م.ج. با وکالت آقای ح.ک. به طرفیت خانم ز.ع. نسبت به دادنامه شماره 311 مورخ 31/3/1391صادره از شعبه 86 دادگاه عمومی حقوقی تهران، که به موجب آن حکم بر بطلان دعوی اولیه تجدیدنظرخواه به خواسته خلع‌ید تجدیدنظرخوانده از سه دانگ مشاع از شش دانگ دو طبقه آپارتمان به پلاک ثبتی 46701/6933 واقع در بخش 2 تهران با منظور نمودن خسارات دادرسی صادر شد،

    صرف‌نظر از آنکه آپارتمان‌های موضوع دعوی در تصرف مشاع تجدیدنظرخوانده و فرزندان مشترک متداعیین قراردارد و تجدیدنظرخوانده به تنهایی متصرف محل نیست،

    با عنایت به اینکه دلیلی مبنی بر ممانعت تجدیدنظرخوانده نسبت به تصرف مشاع تجدیدنظرخواه بر محل وجود ندارد و همان‌گونه که در رأی بدوی تشریح شد عدم حضور تجدیدنظرخواه در محل به لحاظ اختلاف خانوادگی و ناسازگاری دو طرف دعوی است، لذا دادگاه با بررسی و مداقه در محتویات پرونده نظر به اینکه تجدیدنظرخواه دلیل قانونی در جهت نقض دادنامه ارائه نداده و حکم صادره وفق موازین ساری و جاری صادر گردیده است، مستنداً به ماده 358 قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور مدنی ضمن رد تجدیدنظرخواهی، دادنامه معترض‌ٌعنه عیناً تأیید می‌گردد. این رأی قطعی است.

    رئیس و مستشار شعبه 17 دادگاه تجدید نظر استان تهران

    عنوان دوم

    سئوال:

    متن سئوال

    نظریه مشورتی سال 1396 کارگروه علمی دادستانی کل کشور

    متن نظریه

  • مالکین مشاعی با تراضی یکدیگر می توانند ملک را از حالت اشاعه خارج نمایند

    مالکین مشاعی با تراضی یکدیگر می توانند ملک را از حالت اشاعه خارج نمایند

    مالکین ملک مشاع می توانند با تراضی یکدیگر آن را از حالت مشاع خارج نمایند و اخذ صورتمجلس تفکیکی یا سند مفروزی مانع آن نیست

    صاحبان ملک مشاعی می‌توانند، با توافق یکدیگر، ملک را از حالت اشاعه خارج نمایند و در این حالت، دعوی یکی از مالکین مشاعی مبنی بر خلع ید وارد نیست.

    چکیده: صاحبان ملک مشاعی می‌توانند، با توافق یکدیگر، ملک را از حالت اشاعه خارج نمایند و در این حالت، دعوی یکی از مالکین مشاعی مبنی بر خلع ید وارد نیست.

    شماره دادنامه: 93000254

    تاریخ صدور: 23/4/1393

    مرجع صدور: شعبه 29 دادگاه عمومی تهران

    رای دادگاه بدوی

    در خصوص دادخواست تقدیمی آقایان م. و م. هردو ز. به طرفیت آقای د.الف. به خواسته خلع ید از دو واحد مشاعی از پلاک ثبتی 7/830 واقع در بخش پنج تهران و الزام به پرداخت اجرت‌المثل ایام تصرف از 24/9/88 تا صدور حکم با جلب نظر کارشناس، دادگاه با عنایت به اینکه مبنای ادعای خواهان‌ها و وقوع اختلاف قرارداد مشارکت در ساخت بنا بوده و بر اساس توافق حاصله پس از ساخت هر کدام از طرفین به میزان سهم اختصاصی را در تصرف داشته و بدان اذعان و اقرار نموده‌اند و در واقع با این توافق در عالم واقع ملک را از حالت اشاعه خارج نموده و صرفاً مراحل تشریفاتی آن در اخذ صورتمجلس تفکیک باقیمانده است لذا دادگاه با وصف مذکور، دعوی خلع ید مشاعی و مطالبه اجرت‌المثل را از سوی خواهان وارد ندانسته مستنداً به ماده 197 از قانون آئین دادسی مدنی حکم به رد دعوی خواهان را صادر و اعلام می‌نماید این رأی حضوری و ظرف مدت بیست روز پس از ابلاغ قابل اعتراض در محاکم تجدیدنظر استان می‌باشد.

    رئیس شعبه 29 دادگاه عمومی حقوقی تهران

    شماره دادندمه: 9309970220101045

    تاریخ صدور: 1393/08/20       

    مرجع صدور: شعبه 1 دادگاه تجدید نظر استان تهران

    رای دادگاه تجدید نظر

    تجدیدنظرخواهی آقایان م. و م. هردو ز. به طرفیت آقای د.الف. از دادنامه شماره 93000254 مورخ 23/4/1393 صادره از شعبه 29 دادگاه عمومی تهران که به‌موجب آن حکم به رد دعوی تجیدنظرخواهان‌ها به خواسته خلع ید از دو واحد مشاعی از پلاک ثبتی 7/830 واقع در بخش پنج تهران و الزام به پرداخت اجرت‌المثل ایام تصرف از 24/9/88 تا صدور حکم صادرگردیده وارد و موجه نیست و رأی صادره صحیح و فاقد ایراد و اشکال اساسی بوده و با رعایت اصول و مقررات و قواعد دادرسی اصدار گردیده و تقاضای تجدیدنظرخواهی به گونهای نیست که صحت دادنامه تجدیدنظرخواسته را مخدوش نموده و موجب فسخ و بی‌اعتباری آن گردد بنابراین تجدیدنظرخواهی را غیرموجه دانسته و با رد اعتراض دادنامه معترض‌عنه را با استناد به ماده 358 از قانون آیین دادرسی در امور مدنی تأیید می‌نماید این رأی قطعی است.

    مستشاران شعبه اول دادگاه تجدیدنظر استان تهران

    منبع: بانک داده آراء پژوهشگاه قوه قضاییه

  • طرح و اقامه دعوی خلع ید از اموال غیرمنقول فرع بر مالکیت خواهان است (672)

    طرح و اقامه دعوی خلع ید از اموال غیرمنقول فرع بر مالکیت خواهان است (672)

    رأی وحدت رویه شماره 672 مورخ 1383/10/1 هیأت عمومی دیوان عالی کشور در این که خلع ید از اموال غیرمنقول فرع بر مالکیت است

    بسمهتعالی

    محضر مبارک حضرتآیتالله مفید دامت برکاته

    ریاست معظم دیوان عالی کشور

    با احترام، به عرض عالیمیرساند: به دلالت گزارش مورخ 10/6/1382 آقای رئیس محترم شعبه سوم دادگاههای عمومی شهرستان الشتر از استان لرستان که تحت شماره 4166/و/ح مورخ 25/6 /1382 در اداره وحدت رویه و نشر مذاکرات دیوانعالی کشور به ثبت رسیده است، از شعب چهارم و پنجم دادگاههای تجدیدنظر استان مرقوم، طی دادنامههای 82 /207  و 81/1346 در استنباط از مواد 47 و 48 قانون ثبت اسناد و املاک مصوب 26/12/1310 آراء مختلف صادرگردیده است که جریان امرجهت اتخاذ تصمیم قانونی به شرح ذیل گزارش میگردد:

    الف) در تاریخ 3/10/1381 آقای علیعباس یوسفوند به استناد یک فقره فروشنامه عادی مورخ 19/1/1367 به طرفیت بایع، آقای علی نصرت یوسفوند بهخواسته خلعید و تحویل دویست متر مربع زمین اقامه دعوی نموده است که به‎ شماره 81/937 ثبت و جهت رسیدگی به شعبه سوم دادگاه عمومی شهرستان الشتر ارجاع گردیده و شعبه مرجوعالیه به موجب دادنامه شماره 81/3/460 مورخ 5/12/1381 که عیناً منعکس میگردد به شرح ذیل اتخاذ تصمیم نموده است:

    ««در خصوص دادخواست آقای علیعباس یوسفوند فرزند شیخ عباس بهطرفیت آقای علی نصرت یوسفوند فرزند ملامیرزا به خواسته خلعید و تحویل دویست‎ مترمربع زمین جای ساختمان واقع در الشترـ پشت سپاه پاسداران مقوم به ششصدهزار تومان و هزینه دادرسی طبق قولنامه عادی مورخ 19/1/1367 با عنایت به اینکه به موجب مادتین 47 و 48 قانون ثبت اسناد و املاک مصوب 26/12/1310 ثبت کلیه اسناد و معاملات راجع به عین یا منافع املاکی که قبلاً در دفتر املاک ثبت شده اجباری است و نیز در نقاطی که اداره ثبت اسناد و املاک و دفاتر اسنادرسمی موجود بوده ثبت کلیه اسناد و عقود و معاملات راجع به عین یا منافع اموال غیر منقول که در دفتر املاک ثبت نشده را الزامی دانسته و در
    مانحنفیه خواهان صرفاً به یک فقره سند عادی مورخ 19/1/1367 استناد نمودهاند و براین اساس دعوی خواهان به لحاظ عدم رعایت تشریفات ثبت، صرفنظر از صحت و یا سقم آن، در حال حاضر قابلیت استماع نداشته مستنداً به مواد 22، 47 و 48 قانون ثبت و ماده 2 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب درامور مدنی قرار عدم استماع دعوی صادر
    و اعلام میگردد…»»

    با اعتراض خواهان پرونده در شعبه چهارم دادگاه تجدید نظر استان طی پرونده کلاسه 82/4/66 به شرح ذیل به صدور دادنامه 82/207 مورخ 30/2/1382 منتهی گردیده است:
    ««در خصوص تجدید نظرخواهی آقای علی عباس یوسفوند به طرفیت آقای علی نصرت یوسفوند نسبت به دادنامه 81/3/460 ـ 5/12/1381 صادره از شعبه سوم دادگاه عمومی شهرستان الشتر که به موجب آن در خصوص دادخواست تجدیدنظرخواه به خواسته خلعید و تحویل مساحت دویست مترمربع زمین ساختمانی بهشرح و کیفیت مذکور در دادنامه تجدید نظرخواسته به جهت عدم ثبت معامله قرار عدم استماع دعوی صادر گردیده، با توجه به اصل صحت معاملات و لزوم قراردادنامه موضوع ماده 10 قانون مدنی که قراردادهای خصوصی بین افراد را درصورتی که مخالف صریح قانون نباشد نافذ و معتبر دانسته و اینکه انعقاد قرارداد بیع فی مابین طرفین براساس قرارداد عادی تنظیمی مورد تردید و تکذیب قرار نگرفته به موجب ماده 362 قانون مدنی از آثار بیع صحیح این است که بایع را به تحویل و تسلیم مبیع ملزم مینماید و عدم رعایت مواد 47 و 48 قانون ثبت اسناد و املاک که به جهت رعایت تشریفات صوری معامله میباشد نمیتواند به اراده طرفین که مبنی برانجام معامله بوده خللی وارد نماید فلذا قرار عدم استماع دعوی به جهت عدم ثبت معامله خلاف انصاف و عدالت قضایی است. بنابراین با پذیرش اعتراض تجدید نظرخواه و به استناد ماده 353 قانون آیین دادرسی مدنی رأی تجدید نظرخواسته نقض و پرونده جهت رسیدگی ماهوی به دادگاه بدوی صادرکننده رأی منقوض اعاده میگردد…»

    ب) به دلالت پرونده کلاسه 81/5/1308 شعبه پنجم دادگاه تجدیدنظر استان لرستان آقایان رحمت، احمد و نعمت حسنوند در تاریخ 21/8/1380 به استناد یک فقره قرارداد عادی مورخ 22/9/1372 به طرفیت چهارنفر به اسامی آقایان علیعباس، چراغعلی، کرمعلی و القاض شهرت همگی حسنوند به خواسته خلعید از مبذر یک صدمن تبریز زمین کشاورزی از اراضی پلاک 103 طالب بیگ علیا مقوّم به سی میلیون ریال اقامه دعوی نموده است که پس از ثبت به شعبه سوم دادگاه عمومی الشتر ارجاع و به موجب دادنامه 81/3/315 ـ 14/9/1381 به ترتیب ذیل اتخاذ تصمیم شده است:


    «در خصـوص دادخـواست آقایان: 1ـ رحمت 2ـ احمد 3ـ نعمت… فرزندان مرحوم حسن… به طرفیت آقایان: 1ـ علی عباس 2ـ الـقاض 3ـ چراغعلی 4ـ کرمعلی فرزندان روشن علی… به خواسته خلع‎ ید از مبذر یک صد من زمین کشاورزی… نظربهاینکه به موجب مادتین 47 و 48 قانون ثبت اسناد و املاک مصوب 26/12/1310، ثبت کلیه اسناد و معاملات راجع به عین یا منافع املاکی که قبلاً در دفتر املاک ثبت شده اجباری است و نیز در نقاطی که اداره ثبت اسناد و املاک و دفاتر رسمی موجود بوده ثبت کلیه عقود و معاملات راجع به عین یا منافع اموال غیرمنقول که در دفتر املاک ثبت نشده را الزامی دانسته و در مانحنفیه خواهانها صرفاً به یک فقره سند عادی مورخ 22/9/1372 استناد نمودهاند و براین اساس دعوی خواهانها به لحاظ عدم رعایت تشریفات ثبتی صرفنظر از صحت و یا سقم آن در حال حاضر قابلیت استماع نداشته مستنداً به مواد 22، 46، 47 و 48 قانون ثبت و ماده 2 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی قرار عدم استماع دعوی صادر واعلام میگردد…»» که در اثر تجدید نظرخواهی وکیل خواهانها پرونده در شعبه پنجم دادگاه تجدید نظر استان مطرح و طی دادنامه 81/1346 بشرح ذیل مورد تأیید واقع گردیده است:

    «« در خصوص اعتراض واصله به وکالت از طرف خواهانها: 1ـ احمد 2ـرحمت 3ـ نعمت شهرت همگی حسنوند… نسبت به دادنامه شماره 81/315 در پرونده کلاسه 80/266 صادره از شعبه سوم دادگاه عمومی الشتر با توجه به اینکه اعتراض موجه و مستدلّی که موجب فسخ دادنامه شود از ناحیه تجدیدنظرخواه در این مرحله از رسیدگی به عمل نیامده و در رسیدگی بدوی نیز مقررات قانونی رعایت شده، اعتراض تجدید نظرخواهان بنظر دادگاه غیروارد تشخیص و دادگاه به استناد ماده 358 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب درامور مدنی ضمن رد اعتراض تجدیدنظرخواه دادنامه بدوی را تأیید مینماید، ضمناً تجدید نظرخواهان پس از اخذ سند رسمی میتوانند به تقاضای خلعید اقدام قانونی نمایند…»»

    به طوری که ملاحظه میفرمایند شعبه پنجم دادگاه تجدید نظراستان لرستان دعاوی خلع‎ ید مستند به سند عادی را به حکم مواد 47 و 48 قانون ثبت غیرقابل استماع تشخیص و دادنامه بدوی را که براین اساس صادر گردیده است مورد تأیید قرار داده، درحالی که شعبه چهارم دادگاه تجدیدنظر همین استان به شرحی که گذشت دادنامه صادره از دادگاه بدوی را که به لحاظ عدم ثبت مدعی به، غیرقابل استماع اعلام گردیده نقض نموده استبه این ترتیب در استنباط از مواد 47 و 48 قانون ثبت از شعب چهارم و پنجم دادگاههای تجدیدنظر استان لرستان به موجب دادنامههای 82/207 و 81/1346 آرای مختلفی صادرگردیده است. لذا به استناد ماده 270 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری تقاضا مینماید موضوع جهت ایجاد وحدت رویه قضایی در هیأت محترم دیوان عالی کشور مطرح شود.

    معاون قضایی ریاست دیوان عالی کشور ـ حسینعلی نیّری

    بتاریخ روز سهشنبه 1/10/1383 جلسه وحدت رویه قضائی هیأت عمومی دیوان عالی کشور، به ریاست حضرت آیتالله مفید رئیس دیوانعالی کشور وبا حضور جناب آقای درّی نجفآبادی دادستان محترم کل کشور و جنابان آقایان رؤسا و مستشاران و اعضاء معاون شعب حقوقی و کیفری دیوانعالی کشور، تشکیل گردید.

    پس از طرح موضوع و قرائت گزارش و استماع بیانات جناب آقای درّینجفآبادی دادستان محترم کل کشور مبنی بر: «… احتراماً؛ در خصوص پرونده وحدت رویه ردیف: 83/11 موضوع اختلاف نظر بین شعب چهارم و پنجم دادگاههای تجدیدنظر استان لرستان در استنباط از مواد 47 و 48 قانون ثبت اسناد و املاک کشور، با توجه به‎ گزارش معاون محترم دیوان
    عالی‎ کشور و ملاحظه سوابق امر، نظریه دادستان کل کشور بشرح ذیل اعلام میگردد:

    1ـ براسـاس مندرجات دادنـامه شماره 460ـ 5/12/1381 صادره از شعبه سوم دادگستری (محاکم عمومی) الشتر، دعوی خواهان علیه خوانده خلعید و تحویل دویست متر زمین به استناد یک فقره قولنامه عادی مورخ 19/1/1367 بوده که دادگاه بدوی بلحاظ عدم رعایت تشریفات ثبت مستنداً به مواد 22، 47 و 48 قانون ثبت قرار عدم استماع دعوی خواهان را صادر مینماید و رأی صادره طی دادنامه شماره 208 مورخ 30/2/1382 شعبه چهارم دادگاه تجدیدنظر استان لرستان به‎ استناد اصل صحت در معاملات و لزوم قرارداد و اعتبار قرارداد خصوصی طبق ماده 10 قانون مدنی و با توجه به آثار تملیکی عقد بیع طبق ماده 362 قانون مذکور قرار صادره را نقض و جهت رسیدگی به مرجع بدوی اعاده میشود.

    2ـ بشرح دادنامه شماره 315 مورخ 14/9/1381 شعبه سوم محاکم عمومی الشتر دعوی خواهانها علیه خواندگان بخواسته خلع ید از مبذر یک صد من زمین زراعی به استناد یک فقره سند عادی مورخ 22/9/1372 تنظیمی فیما بین خواهانها و وراث مرحومه حاجیه سرور منظمی بوده که به استناد مستندات مرقوم در بند یک قرار عدم استماع دعوی
    خواهانها صادر میگردد. رأی صادره طی دادنامه شماره 1346 مورخ 30/10/1381 شعبه پنجم دادگاه تجدید نظراستان لرستان عیناً تأیید گردیدهاست.

    بنابراین مراتب ملاحظه میگردد که:

    اولاًـ بلحاظ عدم قطعیت رأی صادره از شعبه چهارم دادگاه تجدید نظراستان لرستان رأی مذکور در تهافت با رأی صادره از شعبه پنجم دادگاه فوقالاشعار نمیباشد تا قابلیت طرح موضوع در هیأت محترم عمومی دیوان عالی کشور را داشتهباشد.

    ثانیاً ـ مستند احکام مذکور در قبال خواندگان بدوی واجد آثار یکسان نمیباشد زیرا مستند رأی شعبه چهارم منتسب به خواندگان بوده و عقد موضوع آن به تصریح مواد 9، 10، 21، 220، 231 قانون مدنی فقط بین طرفین نافذ؛ لازمالاتباع و مؤثر بوده متعاملین و قائم مقام قانونی آنها ملتزم به آثار حقوقی سند و عقد مذکور میباشند و در نتیجه الزام خواندگان به خلع ید و تحویل مورد معامله از آثار قانونی قرارداد مذکور و بلااشکال است.

    درحالی که مستند دادنامه صادره از شعبه پنجم بین خواهانها و وراث مرحومه حاجیه سرور منظمی تنظیم گردیده و ارتباطی به اشخاص ثالث از جمله خواندگان دعوی ندارد زیرا تسری آثار عقد موضوع مستند مرقوم به اشخاص دیگر ملازم با رعایت تشریفات مقرر و نص قانون خواهد داشت.

    بدین جهت مستند و مبانی استدلال احکام صادره مختلف و محکوم به هریک علیحده و دارای آثار جداگانه بوده که در نهایت صدور حکم مختلف در خصوص موارد مشابه با استنباط از قوانین محقق نمیباشد و هریک از احکام منطبق با قوانین استنادی تشخیص میگردد.

    فارغ از بحث شکلی فوقالاشاره و با عنایت به اینکه: موضوع بحث و اختلاف و تهافت آراء به این حیث برمیگردد که در هرصورت آیا استناد به اسناد عادی در محاکم و مراجع قضائی و اداری صحیح است یا طبق مواد 47 و 48 قانون ثبت استناد به اسناد غیر رسمی نیاز به اثبات جداگانه در مراجع قضائی و حقوقی و کارشناسی دارد و دو رأی صادره از شعب تجدید نظر از این حیث با یکدیگر متهافت بنظر میرسند، زیرا شعبه چهارم تجدید نظر از این حیث رأی شعبه بدوی را مخدوش و اسناد عادی را طبق قانون و شرع دانسته، فلذا عدم ثبت معامله خلاف انصاف و عدالت قضائی است و شعبه پنجم تجدید نظر رأی شعبه بدوی را از این حیث صحیح دانسته، لذا تعارض بین دو رأی مذکور از این جهت روشن بوده و باید رفع گردد.

    توضیحاً یادآور میشود با عنایت به حاکمیت قوانین آمره و اینکه قانون ثبت مانند قانون کار و قانون مالیاتها و قانون تجارت از قوانین آمره و حکومتی محسوب میشوند و برای برقراری نظم اجتماعی و تأمین حقوق عامه و پرهیز از تنازع و تخاصم و هرج و مرج در اموال و املاک مردم و جامعه وضع شده است و جمهوری اسلامی نیز این قبیل قوانین را بطور کلی تنفیذ نموده و احیاناً در صورت نیاز اقدام به اصلاح و تکمیل و بازنگری نموده است.

    لذا بنظرمیرسد، با توجه به مراتب فوق و اینکه از جمله امور مسلّم این است که موجودیت حقوق افراد ملازمه با شناسایی آن از طرف شارع ذاتاً یا عنواناً دارد، حق بدون استناد به مبانی قانونی و شرعی قابلیت تصوّر ندارد و بدین اعتبار اصالت صحت و لزوم در عقود و قراردادها و اسناد منوط به عدم مخالفت آنها با قوانین و نظم عمومی است که در این صورت و حتی در صورت ثبت اسناد مربوط به عقود و قراردادها طبق ماده 71 قانون ثبت فقط بین طرفین و قائم مقام قانونی آنها رسمیت و اعتبار دارد و برای تسرّی آثار قانونی معاملات از جمله معاملات راجع به اموال غیر منقول به اشخاص ثالث علاوه بر ثبت سند مربوط به معاملات بشرح فوق به صراحت ماده 72 همان قانون معاملات مذکور هم باید در دفتر املاک به ثبت برسد که علاوه بر تسرّی آثار آن به اشخاص ثالث دولت طبق ماده 22 [قانون مزبور] و مقامات و مراجع قضائی و اداری طبق ملاک ماده 73 و مفهوم مخالف ماده 48 قانون فوقالاشعار مالکیت شخص و اسناد مربوطه را به رسمیت شناخته و به آن اعتبار میدهند و مستنکف از شناسایی سند مرقوم هم طبق ماده 73 قانون ثبت مستوجب کیفر و واجد مسئولیت قانونی است. بدیهی است لازمه برخورداری از این همه مزایای قانونی رعایت مواد 46 و 47 قانون ثبت میباشد والا هرچند عدم رعایت مقررات مرقوم موجب بطلان سند یا عقد و زوال آثارآن بین طرفین نمیباشد.

    لیکن ترتیب آثار قانونی برآنها درقبال اشخاص ثالث و نیز مراجع قضائی و اداری طبق ماده 48 قانون ثبت مشروط به رعایت مقررات و اسناد رسمی است والا اعتبار قانونی نخواهد داشت و بدین لحاظ ترتیب آثار قانونی بر اصالت صحت و لزوم در عقود … منوط به عدم مخالفت آنها با قوانین آمره است.

    بدون تردید مقررات ثبتی که از جمله قوانین آمره، حکومتی و مرتبط با نظم عمومی است و بدین اعتبار مقنن بعد از استقرار جمهوری اسلامی ایران قطع نظر از اعمال پارهای از اصلاحات کلیت جامعیت و حاکمیت آن مقررات را در مراجع قضایی، اجرایی، اعتباری و حکومتی مورد تنفیذ قرار داده و روابط حقوقی بین صاحبان حق و مراجع قانونی و اشخاص
    ثالث را جز در موارد نادر و از باب ضرورت بر اساس اسناد تنظیمی طبق قانون ثبت مورد پذیرش و شناسایی قرار داده است تا تدبیر امور بر اساس نظم عمومی و انضباط اجتماعی جریان یافته و موجبات ازاله محل سوءاستفاده فراهم‎ شده و منازعات احتمالی مبتنی بر آن مرتفع گردد.

    بنابراین مراتب چون رأی صادره توسط شعبه پنجم دادگاه تجدید نظر استان لرستان با لحاظ مراتب فوق و اینکه ثبتی بودن معاملات و اسناد مربوطه را در مقام اقامه دعوی علیه اشخاص ثالث را لازم دانسته موافق اصول و موازین تشخیص و مورد تأیید است.»
    مشاوره نموده و به اتفاق آراء بدین شرح رأی دادهاند:

    ردیف: 83/11 هیأت عمومی

    رأی شماره: 672 ـ 1/10/1383

    رأی وحدت رویه هیأت عمومی دیوان عالی کشور

    خلع ید از اموال غیرمنقول فرع بر مالکیت است. بنابراین طرح دعوای خلع ید از زمین قبل از احراز و اثبات مالکیت قابل استماع نیست. بنابه‌مراتب و با توجه به مواد 46، 47 و 48 قانون ثبت اسناد و املاک رأی شعبه پنجم دادگاه تجدید نظر استان به نظر اکثریت اعضاء هیأت عمومی دیوان عالی کشور که با این نظر انطباق دارد صحیح و قانونی تشخیص میشود. این رأی بر طبق ماده 270 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری، در موارد مشابه برای شعب دیوان عالی کشور و دادگاهها لازمالاتباع است.

    منبع: روزنامه رسمی، شماره 17460 مورخ 1383/12/11