برچسب: آرای قضایی در نحله ایام زوجیت

آرای قضایی در نحله ایام زوجیت

  • مطالبه همزمان اجرای شرط تنصیف دارایی زوج و پرداخت اجرت المثل ایام زوجیت یا نحله (رأی 779)

    مطالبه همزمان اجرای شرط تنصیف دارایی زوج و پرداخت اجرت المثل ایام زوجیت یا نحله (رأی 779)

    رأی وحدت رویه شماره 779 ـ 1398/5/15 هیأت عمومی دیوان عالی کشور با امکان درخواست اجرای شرط تنصیف دارایی زوج و پرداخت اجرت‌المثل ایام زوجیت (نحله)

    رأی وحدت رویه شماره ۷۷۹ ـ ۱۵/۵/۱۳۹۸ هیأت عمومی دیوان عالی کشور

    شماره۱۱۰/۱۵۲/۱۰۹۹۰                                                                  ۱۳۹۸/۸/۸

    مدیرعامل محترم روزنامه رسمی کشور

    گزارش پرونده وحدت رویه قضایی ردیف ۲۷/۹۴ هیأت عمومی دیوان عالی کشور با مقدمه و رأی شماره ۷۷۹ ـ ۱۳۹۸/۱/۵۵ به شرح ذیل تنظیم و جهت انتشار ارسال می‌گردد.

    معاون قضائی دیوان عالی کشور ـ ابراهیم ابراهیمی

    مقدمه

    جلسه هیأت ‌عمومی دیوان عالی کشور در مورد پرونده وحدت رویه ردیف ۹۴/ ۲۷ در ساعت ۸:۳۰ روز سه‌شنبه مورخ ۱۳۹۸/۱/۵۵ به ‌ریاست حجت‌الاسلام ‌ والمسلمین جناب آقای سیداحمد مرتضوی مقدم رئیس محترم دیوان ‌‌عالی ‌‌کشور و با حضور حجت‌‌الاسلام ‌ والمسلمین جناب آقای محمدجعفر منتظری دادستان محترم ‌کل‌ کشور و شرکت آقایان رؤسا، مستشاران و اعضای ‌معاون کلیه شعب دیوان‌عالی‌کشور، در سالن هیأت‌ عمومی تشکیل شد و پس از تلاوت آیاتی از کلام الله مجید و قرائت گزارش ‌پرونده و طرح و بررسی نظریات مختلف اعضای شرکت ‌ ‌کننده در خصوص مورد و استماع نظر دادستان محترم ‌کل‌ کشور که به ‌ترتیب‌ ذیل منعکس ‌می‌گردد، به ‌صدور رأی وحدت‌ رویه ‌قضایی شماره ۷۷۹ ـ ۱۳۹۸/۱/۵۵ منتهی گردید.

    الف) گزارش پرونده

    احتراماً معروض می‌دارد: بر اساس گزارش واصله از شعبه بیستم دادگاه تجدیدنظر استان کرمانشاه از شعب اول و دوازدهم دیوان عالی کشور، به ترتیب طی دادنامه‌های ۷۸۹ ـ ۱۳۹۲/۱۰/۲۸ و ۷۶۹ ـ ۱۳۹۳/۸/۶ درباره حقوق زن از بابت شرط تنصیف مالی مندرج در سند ازدواج و تعیین اجرت‌المثل ایام زوجیت، با اختلاف استنباط از مقررات قانونی، آراء مختلف صادر شده است که خلاصه جریان امر به شرح ذیل گزارش می‌شود:

    الف) حسب محتویات پرونده کلاسه ۸۳۹ شعبه اول دیوان عالی کشور، آقای کورش… با وکالت آقای مجید… به طرفیت همسرش خانم خدیجه … به خواسته صدور گواهی عدم سازش اقامه دعوی کرده و توضیح داده است: در ۱۳۸۷/۱۱/۷ طی سند نکاحیه ۲۸۰۱۴۷ تنظیمی در دفتر ازدواج شماره ۱۸ حوزه ثبت کرمانشاه با خوانده ازدواج کرده است که چون مشارٌالیها قادر به بچه‌دار شدن نیست و این امر موجب بروز مشکلات و اختلافات فی‌مابین شده است لذا مستنداً به ماده ۱۱۳۳ قانون مدنی درخواست صدور حکم به شرح خواسته را دارد.

    پرونده برای رسیدگی به شعبه سوم دادگاه عمومی حقوقی کرمانشاه ارجاع شده است.

    وکیل خواهان در جلسه ۹۱/۱۱/۱۶ گفته است: موکلم تقاضای طلاق دارد و آمادگی دارد مهریه را به نرخ روز و نفقه معوقه را با نظر دادگاه بپردازد، جهیزیه نیز مسترد می‌شود اجرت‌المثل و نحله نیز به خانم تعلق نمی‌گیرد چون کار خاصی انجام نداده، شرط تنصیف نیز به دلیل اینکه موکل، مالی پس از عقد اندوخته نکرده، قابل اعمال نیست و خوانده هم در جلسه ۱۳۹۱/۱۱/۱۶ دادگاه گفته مهریه‌ام سه میلیون تومان است، نفقه‌ام را از شهریور ۱۳۹۱ به بعد می‌خواهم، از جهیزیه‌ام بیش از یک‌دست رختخواب نمانده از انجام کار هم قصد دریافت وجه نداشته‌ام … اگر نحله و اجرت‌المثل تعلق بگیرد خواستار آن هستم. در مورد شرط [تنصیف هم]، شوهرم سال ۱۳۹۱ یک دستگاه پژو پارس خریده، یک باب منزل در کیانشهر کرمانشاه دارد که چهار دانگ آن متعلق به شوهرم است سه دانگ از یک باب منزل در جعفرآباد و ۱/۵ دانگ مغازه در چهارراه اجاق دارد اگر قبول ندارد قسم بخورد من قبول دارم.

    چون مساعی داوران برای اصلاح ذات‌البین مؤثر واقع نشده و موکل خواهان، سوگند یاد کرده که جز اتومبیل پژو پارس مال دیگری ندارد، دادگاه پس از تکمیل تحقیقات ختم دادرسی را اعلام و ضمن صدور گواهی عدم امکان سازش، شوهر را علاوه بر پرداخت مهریه به نرخ روز بر مبنای شاخص بانک مرکزی، به پرداخت نفقات معوقه و ایام عده، تحویل جهیزیه، پرداخت یکصد میلیون ریال بابت نحله و تنصیف قیمت اتومبیل پژو پارس محکوم کرده که این رأی طی دادنامه ۸۷۹ ـ ۱۳۹۲/۱۰/۲۸ در شعبه بیستم دادگاه تجدیدنظر استان مربوط، عیناً تأیید شده و متعاقب آن پرونده با فرجام‌خواهی زوج به دیوان عالی کشور ارسال و پس از ثبت به شعبه اول ارجاع شده و هیأت محترم شعبه بعد از قرائت گزارش عضو ممیز و بررسی اوراق پرونده، مشاوره نموده، چنین رأی داده‌اند:

    «نظر به اینکه اجرای شرط تنصیف مقدم بر تعیین نحله و اجرت‌المثل است، ورود دادگاه به موارد اخیرالذکر مشروط به این است که سند نکاحیه فاقد شرط تنصیف باشد یا ذی‌نفع درخواست اجرای آن را نکرده باشد و حال آنکه در دادنامه فرجام‌خواسته، فرجام خواه مکلف به پرداخت نحله و اجرای تنصیف گردیده است لذا فرجام‌خواهی نسبت به تعیین نحله موجه تشخیص و با حذف آن از دادنامه فرجام خواسته، دادنامه را در سایر موارد به استناد مواد ۴۰۳، ۳۷۰ و ۳۹۶ قانون آیین دادرسی مدنی ابرام می‌نماید.»

    ب) به دلالت محتویات پرونده کلاسه ۱۲۰۳ شعبه دوازدهم دیوان عالی کشور، خانم سمیه… به وکالت از آقای پیمان… به استناد رونوشت کارت ملی زوجین و رونوشت سند نکاحیه، دادخواستی به خواسته صدور گواهی عدم امکان سازش به طرفیت خانم سمیرا… تقدیم و چنین توضیح می‌دهد:

    زوجین به موجب سند نکاحیه شماره ۱۱۴۱۴ در تاریخ ۱۳۸۷/۱/۲۷ به عقد نکاح دائم یکدیگر در آمده‌اند. ثمره این ازدواج ۲ فرزند می‌باشد. اکنون موکل به دلیل اختلافات شدید زناشویی قادر به ادامه زندگی مشترک نمی‌باشد و تصمیم به طلاق و جدایی از زوجه گرفته است لذا استدعای رسیدگی و صدور حکم طلاق و گواهی عدم امکان سازش جهت مراجعه به دفترخانه و اجرای صیغه طلاق را دارم.

    پرونده بدواً جهت مشاوره و جلوگیری از طلاق به معاونت امور اجتماعی ارسال شده و واحد مشاوره و مددکاری دادگستری به علت عدم حضور زوجه و عدم توفیق در سازش، پرونده را عیناً به دادگستری اعاده نموده که برای رسیدگی در شعبه ۱۴ دادگاه عمومی حقوقی کرمانشاه ارجاع شده است و این شعبه پس از استماع اظهارات وکلای طرفین در تاریخ ۱۳۹۲/۱۲/۱۹ ختم رسیدگی را اعلام و طی دادنامه شماره ۱۷۶۸ ـ ۱۳۸۹/۱۲/۲۰ ضمن انعکاس شرح دعوای خواهان، در اجرای دستور آیه مبارکه ۳۵ سوره شریفه نساء، چون مساعی داوران جهت سازش و اصلاح ذات‌البین مفید واقع نشده است، لذا با اختیار حاصله از ماده ۱۱۳۳ قانون مدنی، به ترتیب ذیل مبادرت به صدور گواهی عدم امکان سازش می نماید:

    ۱. زوجه حسب الاقرار باردار نیست. ۲. زوجین دارای دو فرزند مشترک به اسامی نیما و نرگس هستند که حضانت آنها به عهده پدر بوده و مادر می‌تواند هفته‌ای یک بار و هر بار به مدت هشت ساعت با اطفال مشترک ملاقات نماید. ۳. جهیزیه تحویل زوجه است. ۴. زوج مکلف به تأدیه مهریه برابر سند نکاحیه و اجرت‌المثل ایام زندگی مشترک به میزان سه میلیون و پانصد هزار تومان و نفقه ماهیانه زوجه از تاریخ تقدیم دادخواست لغایت ایام عده به میزان یکصد و شصت هزار تومان می‌باشد. ۵. زوجه خواستار تنصیف دارایی گردیده و یک دستگاه کامیون ایویکو و مبلغ دوازده میلیون تومان موجودی بانکی شوهرش را به عنوان عواید زندگی مشترک معرفی نموده است که دادگاه با عنایت به اوضاع و احوال حاکم بر قضیه و با توجه به اینکه زوج قبل از ازدواج کامیون دیگری داشته است فلذا مقرر کرده یک پنجم از قیمت کامیون و معادل یک سوم از سپرده بانکی به زوجه پرداخت شود.

    پس از ابلاغ رأی و تجدیدنظرخواهی وکیل زوج، شعبه بیستم دادگاه تجدیدنظر استان کرمانشاه نسبت به موضوع رسیدگی و در تاریخ ۱۳۹۳/۳/۳۱ در وقت فوق‌العاده تشکیل جلسه داده و با بررسی پرونده ختم رسیدگی را اعلام و طی رأی شماره ۳۲۴ چنین استدلال می‌کند:

    هر چند مقررات تبصره ۶ ماده واحده قانون اصلاح مقررات مربوط به طلاق(مصوب ۱۳۷۱/۱۲/۲۱) [به جز بند ب] به موجب بند ۸ ذیل ماده ۵۸ قانون حمایت خانواده (مصوب ۱۳۹۱/۱۲/۱) صریحاً‌ نسخ شده است لیکن ملاک قانونی موصوف در تعیین اجرت‌المثل که مبتنی بر یک ضابطه منطقی بوده کماکان معتبر است لذا چنانچه ضمن عقد نکاح یا عقد خارج لازم دیگر در خصوص امورمالی میان زوجین به تراضی، شرطی مقرر شده باشد طبق آن عمل خواهد شد.

    نظر به اینکه در بند الف شرایط ضمن عقد مندرج در سند نکاحیه شرط تنصیف پیش‌بینی شده و مورد توافق زوجین قرار گرفته است، از این روی تعیین اجرت‌المثل صرفاً ناظر به عدم پیش‌بینی شرط موصوف یا استنکاف زوجه از اعمال آن است و بر این مبنا اجتماع میان دو تأسیس حقوقی موصوف ممتنع به نظر می‌رسد لذا با اجرای شرط تنصیف، اجرت‌المثل مقرر شده از مفاد دادنامه حذف می‌شود.

    در خصوص حضانت اطفال مشترک اگر چه سن آن ها کمتر از هفت سال می‌باشد و مطابق قانون حضانت آن ها با زوجه است،‌ لیکن با توجه به نظریه داوری، عدم تعرض زوجه و وکلای وی، حکایت از پذیرش واگذاری حضانت به زوج دارد، علیهذا از آنجا که تجدیدنظرخواهی با هیچ یک از جهات مندرج در ذیل ماده ۳۴۸ قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور مدنی منطبق نیست با رد آن مستنداً‌ به فراز اخیر ماده ۳۵۸ و نیز ماده ۳۶۸ از قانون پیش گفته، دادنامه تجدیدنظرخواسته را از آن جهت که مورد تقاضای رسیدگی قرار گرفته است تأیید و استوار می‌نماید.

    این رأی در تاریخ ۱۳۹۳/۵/۲ ابلاغ و آقای پیمان … با وکالت آقای محمد … در تاریخ ۱۳۹۳/۵/۲۳ نسبت به آن اعتراض و تقاضای فرجامخواهی می‌کند. پرونده جهت رسیدگی به دیوان عالی کشور ارسال و به شعبه دوازدهم ارجاع می‌گردد.

    هیأت محترم شعبه پس از قرائت گزارش آقای عضو ممیز و اوراق پرونده مشاوره نموده چنین رأی می‌دهد :

    «استدلال این قسمت از دادنامه شماره ۳۲۴ ـ ۱۳۹۳/۳/۳۱ شعبه بیستم دادگاه تجدیدنظر استان کرمانشاه مبنی بر اینکه: «چون در بند الف شرایط ضمن عقد مندرج در سند نکاحیه شرط تنصیف پیش‌بینی و مورد توافق زوجین قرار گرفته است از این روی تعیین اجرت‌المثل صرفاً‌ ناظر به عدم پیش‌بینی شرط موصوف یا استنکاف زوجه از اعمال آن است و بر این مبنا اجتماع میان دو تأسیس حقوقی موصوف ممتنع به نظر می‌رسد لذا با اجرای شرط تنصیف، اجرت‌المثل مقرر شده از مفاد دادنامه حذف می‌شود.» با توجه به مفاد تبصره ذیل ماده ۳۳۶ قانون مدنی استدلال دادگاه مذکور در حذف مطالبه اجرت‌المثل صحیح نیست زیرا با توجه به حاکمیت قانون حمایت خانواده مصوب ۱۳۹۱/۱۲/۱ مجلس شورای اسلامی قانونگذار، برای بانوان در خصوص مطالبه اجرت‌المثل با شرایط مقرر در تبصره ماده مذکور، تأسیس حقوقی جدیدی را وضع نموده و نامبردگان حتی در زمان ادامه زندگی مشترک بدون درخواست طلاق می‌توانند حقوق مذکور را مطالبه نمایند و دادگاه‌ها برابر نص صریح قانون تکلیف دارند نسبت به آن رسیدگی و اتخاذ تصمیم نمایند و از طرفی شرط تنصیف مالی در ضمن عقد لازم برقرار شده و زوج تعهد نموده با شرایط مقرر در آن در صورت وجود اموال، تا نصف دارائی خود را به‌زوجه واگذار نماید، از این جهت هیچ تزاحمی بین آنها نیست، به همین اعتبار حذف اجرت‌المثل تعیینی از ناحیه دادگاه بدوی توسط دادگاه تجدیدنظر با استدلال فوق توجیه قانونی نداشته است لهذا بنا به مراتب، اعتراض فرجام خواه آقای پیمان … با وکالت آقای محمد … نسبت به رأی شماره ۳۲۴ ـ ۱۳۹۳/۳/۳۱ صادره از شعبه ۲۰ دادگاه تجدیدنظر استان با توجه به مندرجات پرونده و رسیدگی‌های به عمل آمده، وارد نیست اساس رأی دادگاه بنا به جهات و دلائل منعکس در پرونده و اظهارات و توضیحات زوجین و وکلای آنان مخالف قانون نمی‌باشد. النهایه با اصلاح رأی صادره و ابقاء اجرت‌المثل تعیین شده برابر رأی دادگاه نخستین مستنداً‌ به مواد ۴۰۳ و ۳۷۷ و ۳۷۰ قانون آیین دادرسی مدنی مصوب سال ۱۳۷۹ رأی فرجام خواسته با اصلاح مذکور نتیجتاً ابرام و پرونده عیناً‌ اعاده می‌گردد.»

    به شرحی که گذشت، شعبه اول دیوان عالی کشور به موجب دادنامه ۸۷۹ ـ ۱۳۹۲/۱۰/۲۸ صادر شده در پرونده ۳۰۰۸۳۹ اعلام کرده است:

    دادگاه در صورتی می‌تواند در اجرای تبصره الحاقی به ماده ۳۳۶ قانون مدنی برای زن نحله و اجرت‌المثل تعیین کند که سند نکاحیه، فاقد شرط تنصیف باشد و یا ذی‌نفع اجرای آن را درخواست نکند و چون در دادنامه فرجام‌خواسته شوهر را علاوه بر پرداخت اجرت‌المثل، به تنصیف دارایی پیش‌بینی شده در بند الف شرایط ضمن عقد مندرج در سند نکاحیه محکوم کرده‌اند، فرجام‌خواهی را نسبت به تعیین نحله موجه تشخیص داده و با حذف آن، دادنامه فرجام‌خواسته را ابرام کرده ولی شعبه دوازدهم دادنامه ۳۲۴ ـ ۱۳۹۳/۳/۳۱ شعبه بیستم دادگاه تجدیدنظر را که همانند رأی شعبه اول دیوان عالی کشور، تعیین اجرت‌المثل را ناظر به عدم پیش‌بینی شرط تنصیف یا استنکاف شوهر از اعمال آن دانسته، استدلال به عمل آمده در این مورد را فاقد توجیه قانونی اعلام نموده و با ابقای اجرت‌المثل تعیین شده در رأی دادگاه نخستین، دادنامه فرجام‌خواسته را اصلاح و ابرام کرده که چون از شعب مرقوم به شرح دادنامه‌های صدرالاشعار با اختلاف استنباط از تبصره الحاقی مورخه ۱۳۸۱/۵/۹ مجلس شورای اسلامی و ۱۳۸۱/۵۰/۲۳ مجمع تشخیص مصلحت نظام به ماده ۳۳۶ قانون مدنی و ماده ۲۹ قانون حمایت خانواده مصوب ۱۳۹۱ آراء متهافت صادر کرده‌اند، لذا مستنداً به ماده ۴۷۱ قانون آیین دادرسی کیفری طرح موضوع را برای صدور رأی وحدت رویه قضایی تقاضا دارد.

    معاون قضایی دیوان عالی کشور ـ حسین مختاری

    ب) نظریه دادستان کل کشور

    احتراماً، در خصوص پرونده وحدت رویه قضایی شماره ۲۷/۹۴ هیأت عمومی دیوان عالی کشور به شرح آتی اظهار عقیده می‌گردد:

    ۱. مبنای شرط تنصیف، قرارداد فی‌مابین زوجین و مبنای اجرت‌المثل یا نحله، استیفاء زوج از خدمات خارج از وظایف شرعی و قانونی زوجه است. از طرف دیگر اعمال هر یک از نهادهای مذکور مستلزم وجود و رعایت شرایط خاص آن است، لذا بر اساس مبانی و شرایط متفاوت حقوق، تعهدات متفاوتی ایجاد می‌گردد که زوجه استحقاق مطالبه آنها را خواهد داشت.

     ۲. با تصویب قانون حمایت خانواده مصوب ۱۳۹۱ و به تصریح ماده ۵۸ آن قانون، تبصره ۶ ماده واحده قانون اصلاح مقررات مربوط به طلاق که ناظر بر تزاحم حقوق فوق‌الاشعار بود، صراحتاً نسخ گردیده است و بعد از آن در هیچ متن قانونی ما نعه ‌الجمع بودن دو نهاد حقوقی مذکور تصریح نگردیده است، لذا رأی صادره از شعبه دوازدهم دیوان عالی کشور، موضوع دادنامه شماره ۳۲۴ مورخ ۱۳۹۳/۳/۳۱ منطبق با موازین شرعی و قانونی تشخیص و قابل تأیید است.

    ج) رأی وحدت‌ رویه شماره ۷۷۹ـ ۱۳۹۸/۱/۵۵ هیأت‌ عمومی دیوان ‌عالی ‌کشور

    با توجه به تأکید قانونگذار در صدر ماده ۲۹ قانون حمایت خانواده مصوب ۹۱/۱۲/۱ بر شروط ضمن عقد نکاح و مندرجات سند ازدواج، جمع شرط تنصیف دارایی که ضمن عقد نکاح مقرر شده با اجرت‌المثل کارهای انجام گرفته توسط زوجه موضوع تبصره الحاقی به ماده ۳۳۶ قانون مدنی(یا نحله بدل از آن) تنافی و تعارض ندارد، بنابراین تعیین اجرت‌المثل کارهای زوجه از سوی دادگاه او را از حقوق استحقاقی ناشی از شرط تنصیف دارایی محروم نمی‌سازد و در چنین مواردی دادگاه باید علاوه بر تعیین اجرت‌المثل کارهایی که زوجه انجام داده، نسبت به حقوق او ناشی از آن شرط نیز رسیدگی و تعیین تکلیف نماید. بر این اساس رأی شعبه دوازدهم دیوان عالی کشور در حدی که با این نظر انطباق دارد به اکثریت آراء صحیح و موافق قانون تشخیص می‌گردد. این رأی طبق ماده ۴۷۱ قانون آیین دادرسی کیفری در موارد مشابه برای شعب دیوان عالی کشور و دادگاه‌ها و سایر مراجع اعم از قضایی و غیر آن لازم‌الاتباع است.

    هیأت‌ عمومی دیوان‌ عالی‌ کشور

    منبع: روزنامه رسمی، سال هفتاد و پنج، شماره 21741، ویژه نامه 1219، مورخ پنج شنبه 16 آبان 1398

  • حدود التزام دادگاه خانواده در پذیرش نظریه کارشناسی تعیین میزان نحله ایام زوجیت

    حدود التزام دادگاه خانواده در پذیرش نظریه کارشناسی تعیین میزان نحله ایام زوجیت

    چکیده: چنانچه به موجب نظریه کارشناسی یک نفره، میزان نحله پانصد میلیون ریال تعیین و زوجه به این امر اعتراض نداشته باشد، ولی زوج اعتراض کند و هیأت کارشناسی میزان نحله  را یک میلیارد ریال اعلام کند، دادگاه باید بر اساس نظریه کارشناسی واحد حکم صادر کند، چون زوجه مبلغ کارشناسی واحد را پذیرفته است.

    شماره رأی: 9309970906800123

    تاریخ صدور: 1393/2/7

    مرجع صدور: شعبه 8 دیوان عالی کشور

    خلاصه جریان پرونده

    در تاریخ 1391/2/9 آقای س.ژ. به وکالت از طرف آقای و.م. به ‌طرفیت خانم م.ن. دادخواستی به خواسته صدور گواهی عدم امکان سازش جهت اجرای صیغه طلاق به لحاظ سوء رفتار و سوء معاشرت زوجه تقدیم نموده که در شعبه 46 دادگاه عمومی خانواده مشهد ثبت و مورد رسیدگی قرار می‌گیرد.آقای س.ف. و خانم ف.م. وکلای پایه‌یک دادگستری با تقدیم وکالت‌نامه از جانب زوجه اعلام وکالت نموده‌اند.

    در جلسه اول دادرسی به تاریخ 11/6/91 که با حضور وکلای طرفین و خوانده تشکیل گردیده وکیل خواهان اظهار داشت خواسته به شرح متن دادخواست تقدیمی است.

    وکیل خوانده اظهار داشت موکله از سال 1367 در قید زوجیت خواهان قرار دارد حاصل زندگی مشترک دو فرزند به اسامی الف. 18 ساله و م. 22 ساله می‌باشد موکله هیچ تمایلی به جدایی و طلاق ندارد. خواهان ماه‌هاست بنای ناسازگاری را گذاشته و کانون گرم زندگی را با بهانه‌های واهی و بی‌اساس مبدل به محیطی سرد و بی‌روح نموده و با ضرب و شتم موکله و اخراج وی از منزل مشترک و عدم پرداخت نفقه موجبات عسر و حرج وی را فراهم نموده است. در صورت اصرار خواهان به جدایی، ملزم به پرداخت حق‌وحقوق قانونی موکله شامل مهریه و اجرت‌المثل ایام 24 سال زندگی زناشویی می‌باشد و به‌علاوه خواهان دارای وضعیت مالی بسیار مناسب و از متمولین شهر می‌باشد و حسب اظهار موکله ازجمله دارایی‌‌های ایشان مالکیت یک واحد آپارتمان در خیابان ف. و مالکیت یک باب آپارتمان در خیابان هنرستان گ. . . . و مالکیت یک‌دانگ مشاع از شش‌دانگ یک باب پاساژ ب. واقع در . . . و سه دانگ یک واحد مرغ‌داری واقع در سه راه ف. مشهد و مالکیت یک دستگاه اتومبیل سانتافه و غیره می‌باشد که تمام اموال مذکور به‌استثناء یک‌دانگ پاساژ را در زمان زندگی مشترک به دست آورده است و حساب‌های بانکی وی نیز بیانگر تمکن نامبرده می‌باشد.

    زوجه در پاسخ به سؤال دادگاه که آیا در مدت زندگی مشترک قصد گرفتن اجرت را داشته و یا قصد تبرع داشته است، اظهار داشت قصد تبرع را داشتم و حال در مورد حقوق من [نحله] به کارشناس ارجاع گردد.

    سپس دادگاه جهت ایجاد صلح و سازش بین طرفین موضوع را به داوری ارجاع و نیز جهت تعیین میزان نحله برای زوجه قرار ارجاع امر به کارشناس صادر نموده است. داوران منتخب زوجین هر یک نظریه کتبی خود دال بر عدم سازش طرفین را تقدیم داشته‌اند و کارشناس منتخب دادگاه طی نظریه کتبی تقدیمی در اوراق 20 و 21 پرونده میزان نحله استحقاقی زوجه را با لحاظ کلیه عوامل و جهات مؤثر در قضیه، مبلغ پانصد میلیون ریال تعیین و اعلام نموده است. نظریه کارشناس به وکلای طرفین ابلاغ شد و وکیل خواهان نسبت به آن اعتراض نموده و متعاقباً دادگاه موضوع را به هیئت سه‌نفره کارشناسان ارجاع نموده و هیئت کارشناسان به شرح نظریه تقدیمی در برگ 30 پرونده میزان نحله زوجه را معادل مبلغ یک‌صد میلیون تومان تعیین و اعلام نموده‌اند. نظریه هیئت کارشناسان به وکیل خواهان ابلاغ گردید و مراتب اعتراض خود را نسبت به آن اعلام داشته است.

    سرانجام دادگاه با اعلام ختم رسیدگی، به‌موجب دادنامه شماره 2870-3/12/91 پس از ذکر مقدمه‌ای از چگونگی اقامه دعوی و اظهارات و مدافعات وکلای طرفین زوجه با عنایت به اظهارات طرفین و نظریه داوران و نظریه هیئت کارشناسی در مورد حق نحله، دعوی خواهان را وارد تشخیص و مستنداً به ماده 1133 قانون مدنی به زوج خواهان اجازه داده ضمن پرداخت مهریه زوجه با احتساب آن به نرخ روز و نیز پرداخت حق نحله به مبلغ یک میلیارد ریال و نفقه ایام عده از قرار ماهیانه مبلغ شش‌صد هزار تومان زوجه خود را به طلاق رجعی مطلقه نماید.

    پس از ابلاغ رأی صادره وکیل زوج نسبت به آن و رقم نحله تعیین‌شده اعتراض و تجدیدنظرخواهی نموده که پس از انجام تشریفات قانونی شعبه پانزدهم دادگاه تجدیدنظر استان خراسان رضوی در مقام رسیدگی به تجدیدنظرخواهی مطروحه به شرح تصمیم مورخ 16/6/92 دستور داده که نظریه هیئت کارشناسان به وکلای طرفین ابلاغ شود و پس از انجام آن سپس ختم رسیدگی را اعلام و به‌موجب دادنامه شماره 1310-92 مورخ 30/7/92 اعتراض تجدیدنظرخواه را غیرموجه تشخیص و ضمن ردّ آن دادنامه تجدیدنظر خواسته را تأیید نموده است.

    دادنامه اخیرالذکر در تاریخ 8/8/92 به وکیل زوج ابلاغ شد و زوج شخصاً در تاریخ 28/8/92 با تقدیم دادخواست نسبت به آن فرجام‌خواهی نموده که نسخه ثانی دادخواست به زوجه فرجام‌خوانده ابلاغ شد ولی لایحه جوابیه‌ای از ایشان در پرونده مشهود نیست.

    پرونده پس از وصول به دیوان عالی کشور جهت رسیدگی به این شعبه ارجاع گردیده است. دادخواست فرجامی به هنگام شور قرائت می‌گردد. هیئت شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید. پس از قرائت گزارش آقای حسن عباسیان عضو ممیّز و ملاحظه اوراق پرونده مشاوره نموده چنین رأی می‌دهد:

    رای دیوان

    آقای و.م. نسبت به دادنامه شماره 1310-92 مورخ 30/7/92 شعبه پانزدهم دادگاه تجدیدنظر استان خراسان رضوی که در جهت تأیید رأی بدوی انشاء گردیده و به‌موجب دادنامه بدوی به درخواست زوج فرجام‌خواه گواهی عدم امکان سازش جهت اجرای صیغه طلاق صادر گردیده فرجام‌خواهی نموده و عمده اعتراض وی نسبت به رقم نحله تعیین‌شده در دادنامه بدوی می‌باشد که اعتراض نامبرده در خصوص مورد وارد و موجه می‌باشد، زیرا در نظریه کارشناس واحد میزان نحله استحقاقی زوجه فرجام‌خوانده به مبلغ پانصد میلیون ریال تعیین و اعلام گردیده که نظریه کارشناس واحد پس از ابلاغ آن به وکیل زوجه، مصون از اعتراض زوجه و وکلای وی باقیمانده و فقط وکیل زوج نسبت به آن اعتراض نموده و دادگاه بدوی در مقام توجه و رسیدگی به اعتراض ایشان موضوع را به هیئت سه‌نفره کارشناسان ارجاع نموده و هیئت کارشناسان هم در نظریه تقدیمی خود میزان نحله را مبلغ یک میلیارد ریال تعیین و اعلام نموده‌اند. اگرچه وکیل زوج به نظریه هیئت کارشناسان در مهلت قانونی اعتراض نموده ولی چون اساساً نظریه هیئت کارشناسان در مقام اعتراض وکیل زوج به نظریه کارشناس واحد ارائه و تقدیم شده و میزان نحله تعیین‌شده در آن از میزان نحله تعیین‌شده در نظریه کارشناس واحد تجاوز دارد، لذا به دلیل اینکه نظریه کارشناس واحد مصون از اعتراض زوجه و وکلای ایشان باقیمانده و در واقع زوجه و وکلای ایشان با عدم اعتراض خود به نظریه کارشناس واحد نسبت به این نظریه و رقم نحله تعیین‌شده در آن تمکین نموده و آن را موردپذیرش و قبول خود قرار داده‌اند لذا نظریه هیئت کارشناسان و رقم نحله تعیین‌شده در آن جهت تشخیص میزان نحله استحقاقی زوجه فرجام‌خوانده قابلیت متابعت را نداشته و ضرورت قانونی داشته که دادگاه بدون توجه به نظریه هیئت کارشناسان و صرفاً بر اساس همان نظریه کارشناس واحد نسبت به تعیین میزان نحله استحقاقی زوجه اتخاذ تصمیم نماید. بنابراین اقدام دادگاه در متابعت از نظریه هیئت کارشناسان و تعیین میزان نحله استحقاقی زوجه بر اساس همان رقم تعیین‌شده در نظریه هیئت کارشناسان خلاف موازین قانونی و حقوق زوج فرجام‌خواه بوده و ازاین‌رو دادنامه فرجام‌خواسته در این قسمت که بدون توجه به‌مراتب اشعاری اصدار یافته به لحاظ مغایرت آن با موازین قانونی و حقوق زوج فرجام‌خواه مخدوش بوده، مستنداً به بند 2 ماده 371 قانون آیین دادرسی مدنی نقض می‌شود و رسیدگی مجدد مستنداً به بند ج ماده 401 همان قانون  به شعبه هم‌عرض دادگاه محترم صادرکننده رأی منقوض ارجاع می‌گردد تا با توجه به‌مراتب فوق‌الاشعار نسبت به صدور رأی مقتضی اقدام نماید.

    رئیس شعبه 8 دیوان عالی کشور ـ مستشار ـ عضو معاون

    منبع: قضاوت آنلاین به نقل از پژوهشگاه قوه قضاییه