برچسب: ارای قضایی در مطالبه خسارت

ارای قضایی در مطالبه خسارت

  • شرط مطالبه خسارت تقصیر و اشتباه  قاضی (رأی 791)

    شرط مطالبه خسارت تقصیر و اشتباه قاضی (رأی 791)

    رأی وحدت رویه شماره 791 مورخ 1399/4/17 هیأت عمومی دیوان عالی کشور در خصوص شرط رسیدگی به دعاوی مطالبه خسارت ناشی از تقصیر و اشتباه قضات در دادگاه های عمومی حقوقی

    شماره۱۱۰/۱۵۲/۱۱۴۶۶                                                                  ۱۳۹۹/۵/۶

    مدیرعامل محترم روزنامه رسمی کشور

    گزارش پرونده وحدت ‌رویه قضایی ردیف ۱۲/۹۹ هیأت عمومی دیوان ‌عالی‌ کشور با مقدمه و رأی شماره ۷۹۱ـ ۱۳۹۹/۴/۱۷ به شرح ذیل تنظیم و جهت انتشار ارسال می‌گردد.

    معاون قضایی دیوان عالی کشور ـ غلامعلی صدقی

    مقدمه

    جلسه هیأت ‌عمومی دیوان عالی کشور در مورد پرونده وحدت رویه ردیف ۱۲/۹۹ رأس ساعت ۸:۳۰ روز سه‌شنبه، مورخ ۱۳۹۹/۴/۱۷ به ‌ریاست حجت‌الاسلام‌ والمسلمین جناب آقای سید احمد مرتضوی مقدّم، رئیس محترم دیوان ‌‌عالی ‌‌کشور و با حضور جناب آقای محمد علمی، نماینده محترم دادستان ‌کل‌ کشور و شرکت آقایان رؤسا، مستشاران و اعضای ‌معاون کلیه شعب دیوان‌ عالی ‌کشور، در سالن هیأت‌ عمومی تشکیل شد و پس از تلاوت آیاتی از کلام الله مجید و قرائت گزارش ‌پرونده و طرح و بررسی نظریات مختلف اعضای شرکت‌‌کننده در خصوص مورد و استماع نظر نماینده محترم دادستان ‌کل‌ کشور که به ‌ترتیب‌ ذیل منعکس ‌می‌گردد، به ‌صدور رأی وحدت‌ رویه ‌قضایی شماره ۷۹۱ـ ۱۳۹۹/۴/۱۷ منتهی گردید.

    راهنما: هفتاد نوع از مهمترین تخلفات انتظامی قضات در قوانین موضوعه

    الف- گزارش پرونده

    به استحضار می‌رساند: بر اساس گزارش ۵۷۵۲۴ ـ ۱۳۹۸/۵/۱۲ واصله از دفتر امور دعاوی و قراردادهای معاونت حقوقی رئیس جمهور از شعب هشتم و دوازدهم دادگاه‌های تجدیدنظر استان تهران با استنباط متفاوت از مقررات مربوط به نحوه رسیدگی به دعاوی مطالبه خسارت ناشی از تقصیر و اشتباه قضات دادگاه‌ها، آراء مختلفی صادر شده است که خلاصه جریان امر، ذیلاً منعکس می‌شود:

    الف) حسب محتویات پرونده ۳۰۰۶۷۷۰ شعبه هشتم دادگاه تجدیدنظر استان تهران، آقای قربان … به طرفیت دولت جمهوری اسلامی ایران و آقایان ۱. مددشیر …، ۲. ناصر …، ۳. حسینعلی … و ۴. خانم مهوش … به خواسته صدور حکم به پرداخت خسارت ناشی از اشتباه یا تقصیر قاضی در حوزه قضایی شهرستان تهران اقامه دعوی کرده است و شعبه ۲۰۸ دادگاه عمومی حقوقی پس از رسیدگی‌های لازم، طی دادنـامه ۹۶۰۱۹۰۰ ـ ۹۶/۱۲/۲۶ با توجه به اینـکه به موجـب ماده ۳۰ قانـون نظارت بر رفتار قضات مصوب ۹۰/۷/۱۷ و ماده ۲۴ آیین‌نامه اجرایی قانون مذکور مصوب ۹۲/۲/۲۵ ریاست محترم قوه قضائیه، رسیدگی به دعوی جبران خسارت ناشی از تقصیر یا اشتباه قاضی، منوط به احراز تقصیر یا اشتباه وی در دادگاه عالی انتظامی قضات است و به دلالت نامه شماره ۹۰۰۰/۲۰۴۴۷/۶۰۰/۱۰۰ تاریخ ۹۶/۱۱/۱۴ تقصیر قضات مورد نظر تاکنون در مرجع یادشده به اثبات نرسیده است و در وضعیت فعلی (قبل از اثبات تقصیر یا اشتباه در دادگاه عالی انتظامی قضات) موجبات رسیدگی فراهم نمی‌باشد مستنداً به ماده ۲ قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور مدنی قرار عدم استماع دعوی صادر کرده است و پس از تجدیدنظرخواهی از این رأی شعبه هشتم دادگاه تجدیدنظر استان تهران طی دادنامه ۹۸۶۲۱ـ ۹۸/۴/۲۳ چنین رأی داده است:

    «اولاً راجع به تجدیدنظرخواندگان ردیف‌های سوم و چهارم به لحاظ استرداد دعوی بدوی طی دادنامه ۹۶۰۱۴۸ ـ ۹۶/۸/۱۶ همان شعبه تعیین تکلیف شده و صدور مجدد رأی وجاهتی نداشته است. ثانیاً، ماده ۳۰ قانون نظارت بر رفتار قضات رسیدگی به موضوع را در صلاحیت دادگاه عمومی حقوقی قرار داده و ماده ۳ قانون آیین دادرسی مدنی دادگاه‌ را مکلف به رسیدگی در ماهیت نموده است. ثالثاً، دادگاه می‌بایست بر اساس ماده ۳۰ مذکور نسبت به بررسی ارکان و شرایط مسئولیت مدنی اقدام سپس و عندالاقتضا، احراز تقصیر را ضمن گردشکاری از دادگاه عالی انتظامی قضات استعلام و اصدار رأی می‌کرد مع‌الوصف و مستنداً به مواد ۳۴۸، ۳۵۳ و ۳۶۵ قانون آیین دادرسی ضمن نقض دادنامه تجدیدنظرخواسته، پرونده جهت رسیدگی ماهوی راجع به تجدیدنظر خواندگان ردیف اول و پنجم به دادگاه محترم بدوی اعاده می‌شود.»

    راهنما: شرایط شکایت انتظامی از قاضی در دادسرای انتظامی قضاوت و آثار آن

    ب) به دلالت محتویات پرونده ۹۷۱۴۳۵ شعبه دوازدهم دادگاه تجدیدنظر تهران، در مورد دعوی آقای رضا … به طرفیت وزارت دادگستری و آقایان ۱. رمضان …، ۲. شعبان … و ۳. قربان … به خواسته صدور حکم به پرداخت خسارت ناشی از اشتباه یا تقصیر قاضی و سایر خسارت‌های قانونی در شعبه ۲۰۸ دادگاه عمومی تهران طی دادنامه ۹۷۰۰۹۹۴ ـ ۹۷/۷/۲۵ با توجه به اینکه به موجب ماده ۳۰ قانون نظارت بر رفتار قضات و ماده ۲۴ آیین‌نامه اجرایی قانون مذکور مصوب ۹۲/۲/۲۵ رسیدگی به دعوی جبران خسارت موضوع خواسته منوط به احراز تقصیر یا اشتباه قاضی در دادگاه عالی انتظامی قضات است و به دلالت نامه ۹۰۰۰/۲۰۴۴۷/۶۰۰/۱۰۰ ـ ۹۶/۱۱/۱۴ تقصیر مزبور تاکنون در مرجع یادشده به اثبات نرسیده است و دعوی در وضعیت فعلی (قبل از اثبات تقصیر یا اشتباه قاضی در دادگاه عالی انتظامی قضات) قابل استماع نیست مستنداً به ماده ۲ قانون آیین دادرسی مدنی قرار عدم استماع دعوی صادر شده و شعبه دوازدهم تجدیدنظر استان تهران به موجب دادنامه ۹۸۲۰۰۶۴۶ ـ ۹۸/۴/۳۰ پرونده فوق‌الاشعار، چنین رأی داده است:

    «… نظر به اینکه برای مطالبه خسارت اثبات سه عنصر اصلی ضروری می‌باشد، وجود فعل زیان‌آور، ورود ضرر و رابطه سببیت و فعل زیان‌آور همانا اثبات تقصیر و اشتباه قاضی در دادگاه محترم عالی انتظامی قضات است و هدایت اشخاص به محاکم حقوقی بدون اثبات این مقدمه و پذیرش دعوی آنها صحیح نبوده و اعلام نظر قضات ارجمند شعبه دوم دادگاه عالی انتظامی قضات قابل متابعت در دادگاه نبوده زیرا مطابق مقررات قانونی، مدعی می‌بایست توأم با دادخواست تقدیمی تمامی دلایل و مدارک خویش را در جهت ابلاغ به مخاطب برای دفاع تقدیم دادگاه نماید و مرجع مذکور مجرایی برای تحصیل دلیل به نفع مدعی نداشته و ارجاع تقاضای او به دادگاه انتظامی به منزله تحصیل دلیل برای مدعی است. بر این اساس عدم پذیرش در وضعیت حاضر مطابق با مقررات قانونی و اصول دادرسی بوده همانطور که پاسخ مرجع محترم مذکور در صفحه ۳۲ پرونده مؤید عدم محکومیت قضات مخاطب دعوی می‌باشد. بنابراین با استناد به مواد ۳۴۸، ۳۴۹، ۳۵۳، ۳۶۵ قانون آیین دادرسی مدنی با رد اعتراض، دادنامه صادره از دادگاه محترم نخستین را تأیید و استوار می‌نماید، رأی دادگاه قطعی است.»

    با توجه به مراتب مذکور چون شعب هشتم و دوازدهم دادگاه تجدیدنظر استان تهران مطابق استدلال‌های مذکور در فوق با استنباط متفاوت از ماده ۳۰ قانون نظارت بر رفتار قضات مصوب ۱۳۹۰ در موارد مشابه آراء مختلف صادر کرده‌اند، لذا در اجرای ماده ۴۷۱ قانون آیین دادرسی کیفری تقاضای طرح موضوع در جلسه هیأت عمومی را دارد. معاون قضائی دیوان عالی کشور در امور هیأت عمومی ـ غلامعلی صدق

    ب- نظریه نماینده دادستان کل کشور

    احتراماً، در خصوص پرونده وحدت رویه قضایی ردیف ۱۲/۹۹ هیأت عمومی دیوان عالی کشور، به نمایندگی از دادستان محترم کل کشور، به شرح آتی اظهار عقیده می‌گردد:

    ۱ـ شعبه محترم هشتم دادگاه تجدیدنظر استان تهران، دعوی جبران خسارات موضوع ماده ۳۰ قانون نظارت بر رفتار قضات را قبل از اثبات تقصیر یا اشتباه قاضی در دادگاه عالی انتظامی قضات، قابل استماع دانسته است. اما شعبه محترم دوازدهم دادگاه تجدیدنظر استان تهران، چنین دعوایی را غیر قابل استماع می‌داند.

    ۲ـ ماده ۳۰ قانون نظارت بر رفتار قضات مقرر می‌دارد: «رسیدگی به دعوی جبران خسارت ناشی از اشتباه یا تقصیر قاضی موضوع اصل یکصدو هفتاد و یکم (۱۷۱) قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، در صلاحیت دادگاه عمومی تهران است. رسیدگی به دعوی مذکور در دادگاه عمومی منوط به احراز تقصیر یا اشتباه قاضی در دادگاه عالی است.» بر این اساس احراز ارکان ثلاثه دعوی مطالبه خسارت مذکور در صلاحیت دو مرجع حقوقی و انتظامی قرار گرفته است.

    ۳ـ چنانچه دعوی حقوقی مطالبه خسارت مطرح نگردیده باشد، مستفاد از محتوای ماده مذکور و اطلاق کلمه «رسیدگی» که مؤید کل فرآیند دادرسی می‌باشد و کارکرد آن در مفهومی عام که شامل پذیرش دعوی نیز می‌باشد و ضرورت قطعیت توجه دعوی و جزمیت آن و الزامات منطق حقوقی، ایجاب می‌نماید که خواهان پس از صدور حکم دادگاه عالی انتظامی به تفکیک احراز تقصیر یا احراز اشتباه، دعوی را علیه قاضی یا دولت (نه هر دو) اقامه نماید. همچنان که ماده ۲۴ آیین نامه قانون نظارت بر رفتار قضات نیز بر این برداشت اصولی استقرار یافته است.

    ۴ـ چنانچه دعوی حقوقی، مطالبه خسارت مطرح شده باشد همچنان که اختلاف محاکم ناظر بر همین فرض است از یک طرف ماده ۳۰ قانون نظارت بر عدم قابلیت استماع چنین دعوایی تصریح ندارد و از طرف دیگر اصولاً با وارد نبودن ایراد بر شرایط دعوی با لحاظ عمومات تکلیف محاکم به رسیدگی به دادخواهی‌ها صدور قرار عدم استماع دعوی وجاهت قانونی نخواهد داشت.

    ۵ ـ در وضعیتی که دعوی حقوقی اقامه شده است، قاعده عام اناطه مصرح در ماده ۱۹ قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور مدنی، قاعده حاکم بر موضوع و قاعده خاص اناطه مقرر در ماده ۳۰ قانون نظارت بر رفتار قضات است و ضمن اینکه مانع از رجوع به قواعد عام شکلی آیین دادرسی مدنی می‌گردد از بیشترین قابلیت انطباق بر موضوع مطروحه برخوردار است و در چنین وضعیتی لازم است دادگاه حقوقی قرار توقف رسیدگی صادر نموده و بسته به نتیجه قضیه، اتخاذ تصمیم قضایی نماید.

    بر این اساس رأی صادره از شعبه هشتم دادگاه تجدیدنظر استان تهران از حیث عدم تأیید قرار عدم استماع دعوی مطابق موازین قانونی تشخیص و قابل تأیید است.

    راهنما: نمونه فرم شکایت انتظامی از قاضی در دادسرای انتظامی قضات

    ج- رأی وحدت رویه شماره 791 – 1399/4/17 هیأت عمومی دیوان عالی کشور

    با عنایت به ماده۳۰ قانون نظارت بر رفتار قضات مصوب۱۳۹۰/۷/۱۷ رسیدگی به دعوای جبران خسارت ناشی از تقصیر یا اشتباه قاضی موضوع اصل یکصد و هفتاد و یکم (۱۷۱) قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در دادگاه عمومی حقوقی تهران منوط به احراز تقصیر یا اشتباه قاضی در دادگاه عالی انتظامی قضات است.

    بنابراین مدعی ورود خسارت مذکور ابتدا باید درخواست خود را به دادگاه عالی انتظامی قضات تقدیم و پس از احراز تقصیر یا اشتباه قاضی، دعوا را حسب مورد، به طرفیت قاضی مقصر یا دولت در دادگاه عمومی حقوقی صالح اقامه کند. بر این اساس، رأی شماره ۰۰۶۴۶ مورخ ۹۸/۴/۳۰ شعبه دوازدهم دادگاه تجدیدنظر استان تهران تا حدی که با این نظر انطباق دارد به اکثریت آراء صحیح و قانونی تشخیص داده می‌شود.

    این رأی طبق ماده ۴۷۱ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۹۲، در موارد مشابه برای شعب دیوان عالی کشور و سایر مراجع اعم از قضایی و غیر آن لازم‌الاتباع است.

    هیأت‌ عمومی دیوان‌ عالی‌ کشور

    منبع: روزنامه رسمی، سال هفتاد و شش شماره 21957، ویژه نامه شماره 1302، دوشنبه 13 مرداد 1399

  • حکم دعوای مطالبه خسارت ناشی از جرم کلاهبرداری در دادگاه حقوقی

    حکم دعوای مطالبه خسارت ناشی از جرم کلاهبرداری در دادگاه حقوقی

    با محکومیت کلاهبردار به رد مال، طرح دعوای مطالبه خسارت ناشی از جرم کلاهبرداری قابل استماع نیست

    چکیده: در صورت صدور حکم محکومیت کیفری به مجازات کلاهبرداری و ردّ مال، طرح دعوای حقوقی مطالبه خسارت ناشی از جرم در دادگاه حقوقی قابلیت استماع ندارد.

    شماره دادنامه: 268

    تاریخ صدور: 21/3/92

    مرجع صدور: شعبه 126دادگاه عمومی تهران

    رای دادگاه بدوی

    در خصوص دعوی آقای م.ج. فرزند ح. به‌ طرفیت م.ح. فرزند ح. و ف.ز. فرزند ر. به خواسته‌ی مطالبه خسارت ناشی از کلاهبرداری به انضمام خسارت دادرسی که در جلسه رسیدگی خواسته‌ی خود را تصریحاً بهای روز آپارتمان اعلام نموده به این شرح که،

    خواهان به‌ موجب قرارداد، یک دستگاه آپارتمان در سال 1381 به مبلغ 130 میلیون ریال خریداری نموده که از ثمن معامله مبلغ 73 میلیون ریال را پرداخت و مابقی آن به مهلت‌های تعیینی موکول می‌گردد.

    بعد از انعقاد قرارداد، مشخص می‌شود فروشندگان قصدی بر اجرای تعهدات نداشته و اقدام به ارتکاب بزه کلاهبرداری از خواهان و تعدادی از افراد دیگر نموده که،

    پس از شکایت شکات، [متهم ها] تحت تعقیب و النهایه طی دادنامه‌های شماره 48ـ 74 مورخ 27/01/1384 شعبه محترم 1147 دادگاه عمومی حقوقی تهران محکومیت قطعی به تحمل مجازات و استرداد مبالغ دریافتی از شکات از جمله مبلغ 73 میلیون ریال در حق خواهان محکوم گردیده که اجرای احکام، با فروش اموال محکومین در شهریور سال 1390 رأی را اجرا نموده است.

    خواندگان علّت عدم اجرای تعهدات خود را تحمل حبس و توقیف اموال نموده‌اند. دادگاه نظر به این که

    1 ـ دادنامه صادره از محاکم جزایی به اتهام کلاهبرداری مؤید عدم قصد خواندگان بر انعقاد قرارداد و وجود قصد آنان در ارتکاب بزه کلاهبرداری بوده، لذا قرارداد منعقده تصریح ‌ماده‌ی 191ـ 190 قانون مدنی فاقد شرایط صحت بوده و در نتیجه باطل می‌باشد.

    با بطلان قرارداد، کلیه تعهدات و شروط قراردادی ضمن آن باطل گردیده و مسئولیت قراردادی متعاقدین زایل می‌گردد.

    با عنایت به اینکه به شرح فوق مسئولیت قراردادی از بین رفته و هرگاه متعاقدین به جهت بطلان قرارداد متحمل خسارتی شده باشند، بر اساس مقررات مسئولیت مدنی حق مطالبه‌ی خسارت را دارند و

    نظر به این که محرومیت خریدار از عدم دسترسی به آپارتمان موضوع قرارداد و افزایش بهای ملک در سال‌های منتهی به قرارداد و بعد از آن، خسارت قطعی می‌باشد که در مقابل آن فروشندگان از منافع حاصل از وجه پرداختی توسط خریدار بهره‌مند گردیده‌اند

    با توجه به این که در اکثر نظام‌های حقوقی از جمله نظام حقوقی ایران، اقتضای عدالت جبران کامل خسارت می‌باشد و در پرونده‌ی مطروحه تدارک ضرر از خواهان دسترسی به بهای ملکی است که در تاریخ دادنامه کیفری به‌طور قطع کلاهبرداری خواندگان و تبدیل عین به بها محرز گردیده

    با عنایت به‌ قاعده لاضرر که مفید تدارک ضرر به‌گونه‌ای است که موضوع ضرری و یا حکم آن از بین برود لذا دعوی خواهان را وارد دانسته و با عنایت به این که کارشناس منتخب بهای آپارتمان دارای اوصاف قراردادی را 240 میلیون ریال و حصه‌ی خواهان بر اساس ثمن پرداختی را 130 میلیون ریال اعلام داشته و با عنایت به اینکه خواهان مبلغ 73 میلیون ریال آن را در استای اجرای رأی کیفری دریافت نموده است، لذا به استناد قواعد فوق‌الذکر و مواد 519،515،198 قانون آیین دادرسی مدنی حکم به محکومیت خواندگان به نحو بالمناصفه به پرداخت 57 میلیون ریال و خسارت دادرسی شامل هزینه دادرسی و اوراق برابر تعرفه و 4 میلیون ریال دستمزد کارشناس در حق خواهان صادر و اعلام می‌دارد.

    رأی حضوری و ظرف مهلت 20 روز پس از ابلاغ قابل تجدیدنظر در محاکم محترم تجدیدنظر استان تهران می‌باشد.

    رئیس شعبه 126 دادگاه حقوقی ‌تهران

    شماره دادنامه: ٩٢٠٩٩٧٠٢٢٢٩٠١١٢٦

    تاریخ صدور: 1392/09/27

    مرجع صدور: شعبه 29 دادگاه تجدید نظر استان تهران

    رای دادگاه تجدید نظر

    در خصوص تجدیدنظرخواهی 1ـ ف.ظ. 2ـ م.ح. به‌ طرفیت م.ج. نسبت به دادنامه شماره 268 مورخه 21/3/92 صادره از شعبه 126 دادگاه عمومی تهران که به‌موجب آن حکم به محکومیت تجدیدنظر خواهان‌ها به پرداخت مبلغ 000/000/57 ریال به نحو بالمناصفه بابت خسارات ناشی از کلاهبرداری صادر گردیده است، نظر به اینکه دادنامه تجدیدنظر خواسته با وصف صدور حکم کلاهبرداری و ردّ مال و جزای نقدی، به کیفیت مزبور قابلیت استماع ندارد، فلذا در مقام اعتراض با مدلول ماده 348 قانون آیین دادرسی مدنی قابل انطباق می‌باشد و در اجرای ماده 358 قانون مارالذکر ضمن نقض دادنامه تجدیدنظر خواسته قرار ردّ دعوی خواهان اصلی به جهت فوق‌الذکر صادر و اعلام می‌گردد. رأی صادره قطعی است .

    رئیس و مستشار شعبه 29 دادگاه تجدیدنظر استان تهران

    عنوان دوم

    سئوال:

    متن سئوال

    نظریه مشورتی سال 1396 کارگروه علمی دادستانی کل کشور

    متن نظریه

  • دعوای مطالبه خسارت بیمه گر علیه بیمه گذار فاقد مستند قانونی است

    دعوای مطالبه خسارت بیمه گر علیه بیمه گذار فاقد مستند قانونی است

    چکیده: زمانی که بیمه‌گذارِ بیمه بدنه، پس از دریافت خسارت از شرکت بیمه، اعلام رضایت خود را از عمل مقصر حادثه اعلام کند، به این وسیله بیمه‌گر حق جانشینی و مطالبه خسارت از زیان دیده را از دست می‌دهد و طرح دعوا توسط بیمه‌گر علیه بیمه‌گذار فاقد وجاهت قانونی بوده و محکوم به بطلان است.

    شماره دادنامه: 573

    تاریخ صدور: 14/8/92

    مرجع صدور: شعبه 219 دادگاه حقوقی تهران

    رأی بدوی

    در خصوص دعوی شرکت … با نمایندگی آقای ع.ق. به‌طرفیت آقای ع.م. (م.) فرزند م. به خواسته مطالبه مبلغ 000/195/24 ریال به انضمام خسارات، من‌جمله هزینه‌های دادرسی و حق‌الوکاله نمایندگان قضایی و خسارت تأخیر تأدیه. توضیح اینکه به شرح دادخواست اعلام شد، خودرو با اتومبیل به شماره انتظامی . . . متعلق به خوانده به‌موجب بیمه‌نامه شماره 66/5877/332/688 نزد شرکت سهامی الف. بیمه بدنه بوده است. اتومبیل به شماره انتظامی . . . در تاریخ 3/4/1389 با اتومبیل مورد بیمه این شرکت تصادف نموده و به‌موجب نظریه افسر کاردان فنی در این سانحه، خوانده که بیمه‌‌گذار این شرکت می‌باشد، مقصر حادثه نبوده است. شرکت با توجه به گزارش پلیس و پس از رسیدگی‌های لازم و عکس‌برداری از مورد بیمه مبلغ 000/995/24 ریال بابت خسارت وارده در وجه بیمه‌‌گذار پرداخت و رسید دریافت نموده است. و ازآنجاکه خوانده به‌عنوان مالک اتومبیل مورد بیمه این شرکت، به مقصر حادثه رضایت داده، و لذا حقی که به‌موجب ماده 30 قانون بیمه (در خصوص اینکه شرکت قائم‌مقام بیمه‌‌گذار شده و می‌تواند معادل خسارت پرداختی را از مقصر حادثه مطالبه نماید) برای این شرکت پیش‌بینی [کرد] را سلب نمود. لازم به ذکر است که کل خسارت برآورده شده مبلغ 000/000/40 ریال می‌باشد که مبلغ 000/400/13 ریال آن از محل بیمه شخص ثالث مقصر حادثه تأمین گردیده که این میزان از خواسته کسر شده و مابقی بدین‌وسیله مورد مطالبه واقع می‌گردد. دادگاه، نظر به اینکه طرح دعوا علیه بیمه‌‌گذار در ماده 30 قانون ببیمه سال 1339 پیش‌بینی نشد و طرح دعوا توسط بیمه‌گر علیه بیمه‌‌گذار فاقد مستند قانونی است. لذا مستنداً به ماده 197 از قانون آیین دادرسی مدنی حکم به بیحقی خواهان صادر و اعلام می‌گردد. این رأی ظرف بیست روز پس از ابلاغ قابل ‌تجدیدنظرخواهی درمحاکم محترم تجدیدنظر استان تهران می‌باشد.

    رئیس شعبه 219 دادگاه عمومی حقوقی تهران

    شماره رأی: 9209970221501773

    تاریخ صدور: 1392/12/28

    مرجع صدور: شعبه 15 دادگاه تجدیدنظر استان تهران

    رای دادگاه تجدید نظر

    در خصوص تجدیدنظرخواهی شرکت به‌طرفیت آقای ع.م. نسبت به دادنامه شماره 573 مورخ 14/8/92 شعبه 219 دادگاه حقوقی تهران که مطابق آن دعوی شرکت بیمه برعلیه بیمه‌گذار خارج از حاکمیت ماده 30 قانون بیمه تلقی شده و از این ‌جهت دعوی شرکت بیمه منتهی به صدور حکم بیحقی گردیده، نظر به اینکه تجدیدنظرخواهی واجد مطلب مهم و مؤثری که موجبات نقض دادنامه معترضٌ‌عنه تأیید نبوده با ردّ تجدیدنظرخواهی مستند به ماده 358 قانون آیین دادرسی مدنی رأی معترضٌ‌عنه تأیید می‌شود. رأی دادگاه قطعی است.

    رئیس شعبه 15 دادگاه تجدیدنظر استان تهران ـ مستشار دادگاه

    منبع: قضاوت آنلاین به نقل از پژوهشگاه قوه قضاییه

  • مطالبه خسارت های مادی و افت قیمت در تخریب خوردو

    مطالبه خسارت های مادی و افت قیمت در تخریب خوردو

    توضیح: با توجه به آراء حاضر نکات ذیل قابل توجه می‌باشد:

    1. خسارت هایی که در اثر تخریب عمدی خودرو قابل مطالبه است، شامل خسارات مادی و ناشی از افت قیمت آن است.

    2. دعوای مطالبه خسارت ناشی از تخریب عمدی مال، مستلزم تقدیم دادخواست است. در صورت عدم تقدیم دادخواست در ضمن دعوای کیفری، باید دعوای مزبور به صورت مستقل و برحسب میزان خواسته در شورای حل اختلاف یا دادگاه حقوقی عمومی و مطابق قواعد عمومی صلاحیت در امور حقوقی اقامه شود.

    3. تأمین دلیل فی نفسه دلیل محسوب نیست و در صورت تعرض به آن، موضوع قابل ارجاع به کارشناسی است و این کارشناسی بدوی محسوب می‌شود.

    4. عدم پرداخت هزینه کارشناسی سبب می‌شود تا کارشناسی از اعداد دلایل متقاضی آن خارج شود.

    خسارت های قابل مطالبه در تخریب خودرو شامل خسارت مادی و افت قیمت خودرو است

    موضوع: خسارت های قابل جبران در صورت تخریب خودرو

    چیکده: چنانچه خوانده اقدام به تخریب خودروی خواهان نموده باشد، علاوه بر جبران خسارت، مسئول پرداخت افت قیمت خودرو نیز است.

    شماره دادنامه: 237

    تاریخ صدور: 1392/5/31

    مرجع صدور: شعبه سوم دادگاه عمومی حقوقی دماوند

    رای بدوی

    در خصوص دعوی خانم ر.ت. فرزند الف. به‌طرفیت آقای م.ب. فرزند م. به‌ خواسته محکومیت خوانده به پرداخت مبلغ 000/000/107 ریال بابت کلیه خسارات وارده به اتومبیل و هزینه‌های دادرسی و کارشناسی بدین شرح که خوانده برابر دادنامه شماره 700614 مورخ 31/4/1391 از بابت تخریب اتومبیل‌سواری هیوندا تیپ آزرا به شماره انتظامی . . . به تحمل شش ماه حبس تعزیری محکوم گردید که پس از تجدیدنظرخواهی پرونده متشکله در شعبه نهم تجدیدنظر استان تهران ارجاع و برابر دادنامه شماره 20901148 مورخ 20/10/1391 مجازات حبس وی به شش میلیون ریال جزای نقدی تبدیل گردید. اینک خواهان با استناد به نظریه کارشناس تأمین دلیل دعوی مطالبه خسارت به‌طرفیت تخریب‌کننده مطرح نموده است. از آنجایی‌که خوانده به نظریه تأمین دلیل معترض گردید دادگاه قرار ارجاع امر به کارشناس رسمی را صادر نمود. نظریه کارشناس رسمی مؤید بروز خسارت به میزان پنجاه میلیون ریال و میزان افت قیمت نیز 70 میلیون ریال نمی‌باشد. این نظریه مورد اعتراض خوانده واقع‌شده که علی‌رغم ابلاغ واقعی به وی و اعتراض خوانده و ارجاع به هیئت سه‌نفره کارشناسان، نامبرده نسبت به تأدیه حق‌الزحمه کارشناس اقدامی ننموده و از عداد دلایل وی خارج‌شده است. دادگاه با عنایت به مفاد دادخواست مطروحه و منضمات مربوط به آن، نظریه کارشناس رسمی و اقرار خوانده به اصل خسارت و سایر قراین و امارات موجود در پرونده، دعوی خواهان را مقرون به صحت تشخیص مستنداً به مواد 328 قانون مدنی و 519 و 202 از قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور مدنی و 1 و 3 از قانون مسئولیت مدنی حکم به محکومیت خوانده به پرداخت مبلغ ده میلیون و هفت‌صد هزار ریال کلیه خسارات وارده به اتومبیل و چهار میلیون و سیصد و چهل هزار ریال شامل خسارت دادرسی شامل هزینه دادرسی و کارشناسی در حق خواهان محکوم می‌نماید این رأی حضوری بوده و ظرف بیست روز پس از ابلاغ قابل ‌اعتراض در محاکم محترم تجدیدنظر استان تهران نمی‌باشد.

    رئیس شعبه 3 دادگاه عمومی حقوقی دماوند

    شماره رأی: 920997022401614

    تاریخ صدور: 1392/11/29

    مرجع صدور: شعبه 44 دادگاه تجدیدنظر استان تهران

    رای دادگاه تجدید نظر

    تجدیدنظرخواهی آقای م.ب. به‌طرفیت خانم ر.ت. نسبت به دادنامه شماره 237 مورخ 31/5/92 صادره از شعبه سوم دادگاه عمومی حقوقی دماوند که بر اساس آن حکم بر محکومیت تجدیدنظرخواه به پرداخت مبلغ ده میلیون هفت‌صد هزار ریال اصل خواسته و مبلغ چهار میلیون و سیصد و چهل هزار ریال خسارت دادرسی صادر گردیده است، وارد و موجه نمی‌باشد زیرا دادنامه تجدیدنظر خواسته وفق مقررات و بر اساس محتویات پرونده صادرشده و از ناحیه تجدیدنظرخواه علل و جهات موجهی که موجبات نقض و از هم گسیختن دادنامه تجدیدنظر خواسته را فراهم نماید ابراز و اقامه نشده است بر این اساس تجدیدنظرخواهی خارج از شقوق مندرج در ماده 348 قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور مدنی تشخیص به استناد ذیل ماده 358 همان قانون با ردّ تجدیدنظرخواهی دادنامه تجدیدنظر خواسته تأیید می‌شود رأی صادره قطعی است.

    رئیس شعبه 44 دادگاه تجدیدنظر استان تهران ـ مستشار دادگاه

    نقل از پژوهشگاه قوه قضاییه

  • دادگاه حقوقی صالح رسیدگی به دعوای مطالبه خسارت تأخیر تأدیه محکوم به از کارفرما (رأی 757)

    دادگاه حقوقی صالح رسیدگی به دعوای مطالبه خسارت تأخیر تأدیه محکوم به از کارفرما (رأی 757)

    رأی وحدت‌ رویه شماره ۷۵۷ تاریخ 29 فروردین 1396 هیأت‌ عمومی دیوان ‌عالی ‌کشور در خصوص مرجع رسیدگی به دعوی مطالبه خسارت تأخیر تأدیه محکومٌ‌به از کارفرما

    شماره: ۱۱۰/۱۵۲/۹۸۶۸

    تاریخ: ۱۳۹۶/۳/۹

    مدیر عامل محترم روزنامه ‌رسمی‌ جمهوری اسلامی ایران

    گزارش پرونده وحدت‌رویه ردیف ۴۸/۹۵ هیأت عمومی دیوان‌عالی‌کشور با مقدمه مربوط و رأی آن به شرح ذیل تنظیم و جهت چاپ و نشر ایفاد می‌شود.                  

      ابراهیم ابراهیمی ـ معاون قضائی دیوان عالی کشور

    مقدمه

    جلسه هیأت ‌عمومی دیوان عالی کشور در مورد پرونده وحدت رویه ردیف ۴۸/۹۵ در ساعت ۸:۳۰ روز سه‌شنبه مورخ ۱۳۹۶/۰۱/۲۹ به ‌ریاست حضرت حجت‌الاسلام‌ و‌المسلمین جناب آقای حسین کریمی رئیس دیوان ‌‌عالی‌‌کشور و با حضور جناب آقای محمد مصدق نماینده دادستان ‌کل‌ کشور و با شرکت آقایان رؤسا، مستشاران و اعضای ‌معاون کلیه شعب دیوان‌عالی‌کشور، در سالن هیأت‌ عمومی تشکیل شد و پس از تلاوت آیاتی از کلام الله مجید و قرائت گزارش ‌پرونده و طرح و بررسی نظریات مختلف اعضای شرکت‌ کننده در خصوص مورد و استماع نظر دادستان محترم ‌کل‌ کشور که به ‌ترتیب‌ ذیل منعکس ‌می‌گردد، به ‌صدور رأی وحدت‌ رویه ‌قضایی شماره ۷۵۷-۱۳۹۶/۰۱/۲۹ منتهی گردید.

    الف: گزارش پرونده

    احتراماً معروض می‌دارد: بر اساس گزارش منضم به نامه شماره ۹۴۲۶۳۶۰۸- ۱۳۹۴/۱۲/۲۴ واصله از مجلس شورای اسلامی از شعب دهم و یازدهم دیوان عالی کشور با اختلاف استنباط از مواد یک و یکصد و پنجاه و هفت قانون کار مصوّب سال ۱۳۶۹ آراء متفاوت صادر شده است که خلاصه جریان قضیه به شرح ذیل منعکس می‌شود:

    الف. به دلالت محتویات پرونده کلاسه ۹۲۰۲۷۸ شعبه دهم دیوان عالی کشور، آقای قنبر … دادخواستی به طرفیت شرکت بهره‌برداری از شبکه‌های آبیاری و زهکشی دشت گرمسار تقدیم کرده و مفاداً خسارات تأخیر تأدیه موضوع محکومیت خوانده به شرح دادنامه شماره ۱۳۷-۱۳۹۰/۵/۵ هیأت تشخیص اداره کار و امور اجتماعی گرمسار مقوم به مبلغ ۱۵/۰۰۰/۰۰۰ ریال و هزینه دادرسی را مطالبه نموده، پرونده امر ابتدا در شعبه اول شورای حل اختلاف مرکزی گرمسار مطرح شده و منتهی به صدور رأی شماره ۰۰۰۰۳۲-۱۳۹۱/۵/۱۷ مبنی بر محکومیت خوانده گردیده است. سپس با اعتراض محکومٌ‌علیه، پرونده به شعبه دوم دادگاه عمومی حقوقی گرمسار ارجاع شده و این شعبه به موجب دادنامه شماره ۴۰۰۵۷۲-۱۳۹۱/۷/۴ چنین رأی می‌دهد: … با عنایت به اینکه طبق ماده ۵۱۵ قانون آیین دادرسی مدنی کلیه خسارات اعم از تأخیر تأدیه چه در زمان صدور حکم مطالبه شود، چه بعد از آن، باید در مرجع صالح صادرکننده رأی اصلی مورد رسیدگی قرار گیرد، از طرفی، اختلاف فردی بین کارگر و کارفرمای ناشی از قانون کار، با توجه به قانون کار مصوّب سال ۱۳۶۹ خصوصاً مواد ۱ و ۱۵۷ قانون کار باید در هیأت‌های حل اختلاف اداره تعاون، کار و رفاه اجتماعی مورد رسیدگی قرار گیرد؛ لهذا دادگاه با نقض رأی بدوی قرار عدم صلاحیت به شایستگی هیأت مذکور مستقر در اداره کار و امور اجتماعی گرمسار صادر نموده و پرونده را در اجرای ماده ۲۸ قانون آیین دادرسی در امور مدنی به دیوان عالی کشور ارسال کرده که پس از ثبت و ارجاع آن به شعبه دهم، طی دادنامه ۴۵۱-۱۳۹۲/۷/۱۴ به شرح ذیل اتخاذ تصمیم کرده‌اند:

    «مورد خواسته مستفاد از مندرجات دادخواست تقدیمی خواهان مطالبه خسارت تأخیر تأدیه محکومٌ‌به رأی شماره ۱۳۷-۱۳۹۰/۵/۵ هیأت تشخیص اداره کار و امور اجتماعی گرمسار می‌باشد. نظر به اینکه ماهیت دعوی مطروحه با اختلافات ناشی از روابط کارگری و کارفرمایی موضوع ماده ۱۵۷ قانون کار، ارتباطی ندارد، لذا رأی شماره ۴۰۰۵۷۲-۱۳۹۱/۷/۴ شعبه دوم دادگاه عمومی حقوقی گرمسار صحیح نبوده، ضمن نقض آن و اعلام صلاحیت همان دادگاه در رسیدگی به قضیه مطروحه، مقرر می‌دارد دفتر پرونده را در اجرای ماده ۲۸ قانون آیین دادرسی مدنی به مرجع ذیربط اعاده نماید.»

    ب. طبق مندرجات پرونده کلاسه ۹۳۱۴۶۱ شعبه یازدهم دیوان عالی کشور آقای حسین … دادخواستی به طرفیت شرکت ذوب فلزات ابهر به خواسته مطالبه خسارت تأخیر در تأدیه بدهی به مبلغ ۲۳۴/۳۲۳/۲۲۶ ریال تقدیم دادگاه عمومی ابهر نموده و توضیح داده که خوانده به موجب رأی شماره ۲۱۷ هیأت تشخیص اداره کار[محکوم به پرداخت] مبلغ ۲۳۴/۳۲۳/۲۲۶ ریال در حق اینجانب گردیده، ولی متأسفانه با وجود صدور برگ اجرائیه تاکنون اقدام به اجرای حکم ننموده است. تقاضای محکومیت خوانده به پرداخت خسارت تأخیر تأدیه را دارم. شعبه سوم دادگاه عمومی حقوقی ابهر با اعتقاد به اینکه هرگونه اختلاف فیمابین کارگر و کارفرما باید در هیأت‌های تشخیص و حل اختلاف موضوع قانون کار حل و فصل شود و از آنجا که مطالبه خسارت تأخیر تأدیه نسبت به اصل دین از متفرعات دعوی اصلی محسوب می‌گردد که به تبع اصل دعوا در صلاحیت مراجع موضوع ماده ۱۵۷ قانون کار است قرار عدم صلاحیت به شایستگی مراجع حل اختلاف اداره کار صادر و پرونده را در اجرای ماده ۲۸ قانون آیین دادرسی مدنی به دیوان عالی کشور ارسال کرده است که پس از طرح در شعبه یازدهم به موجب دادنامه ۱۴۶۳-۱۳۹۳/۶/۳۰ چنین رأی داده شده است:

    «قرار عدم صلاحیت شعبه سوم دادگاه عمومی حقوقی ابهر که به اعتبار صلاحیت هیأت تشخیص اداره کار آن شهرستان صادر شده است، با توجه به استدلال به عمل آمده، صحیح و مورد تأیید است و پرونده جهت اقدام مقتضی اعاده می‌گردد.»

    با توجه به مراتب مذکور در فوق، چون اعضای محترم شعبه دهم دیوان عالی کشور رسیدگی به دعوی مطالبه خسارت تأخیر تأدیه محکومٌ‌به موضوع رأی هیأت تشخیص اداره کار و امور اجتماعی را با استدلال منعکس در رأی، در صلاحیت دادگاه حقوقی دانسته ولی اعضای محترم شعبه یازدهم در نظیر مورد، هیأت موضوع ماده ۱۵۷ قانون کار را واجد صلاحیت رسیدگی اعلام کرده‌اند و با این ترتیب اختلاف استنباط از قانون، موجب صدور آراء مختلف شده است، لذا به استناد ماده ۴۷۱ قانون آیین دادرسی کیفری، طرح موضوع را برای صدور رأی وحدت رویه قضایی درخواست می‌نماید.

    معاون قضایی دیوان عالی کشور ـ حسین مختاری

    ب: نظریه دادستان کل کشور

    «موضوع از این قرار است که هیأت تشخیص اداره کار و امور اجتماعی خوانده را به پرداخت مبلغی در حق خواهان محکوم کرده است. خوانده به رأی صادره تمکین نکرده و از پرداخت محکوم‌ٌبه امتناع کرده است. خواهان(محکوم‌ٌله) پس از گذشت مدتی مطالبه خسارت تأخیر تأدیه نموده است. شعبه  دهم و یازدهم دیوان عالی کشور اختلاف نظر دارند که آیا این موضوع در صلاحیت دادگاه حقوقی است یا هیأت تشخیص اداره  کار؟

    شعبه یازدهم معتقد است که رسیدگی به این موضوع در صلاحیت هیأت حل اختلاف اداره تعاون، کار و رفاه اجتماعی است، زیرا هرگونه اختلاف فیمابین کارگر و کارفرما به استناد ماده ۱۵۷ قانون کار باید در هیأت‌های تشخیص و حل اختلاف مطرح شود و چون مطالب ه  خسارت تأخیر تأدیه نیز از متفرعات دعوی اصلی(اصل دین) محسوب می‌شود به تبع، اصل دعوی در صلاحیت همان هیأت‌ها است، شعبه  دهم دیوان  عالی کشور معتقد است که ماهیت دعوی دوم هیچ‌گونه ارتباطی با اختلافات ناشی از روابط کارگری و کارفرمایی ندارد و لذا در صلاحیت مرجع قضایی(دادگاه حقوقی) است. به نظر می‌رسد به دلایل زیر نظر شعبه دهم صائب است: ۱. هیأت تشخیص و هیأت حل اختلاف کارگری(موضوع مواد ۱۵۷، ۱۵۸ و ۱۶۰۰ قانون کار) برای رسیدگی به هرگونه اختلاف فردی بین کارگر و کارفرما تشکیل می‌شوند، در حالی که در دعوی دوم اختلاف بین کارگر و کارفرما وجود ندارد و چون محکومٌ‌علیه به رأی قطعی صادر شده از سوی هیأت تشخیص تمکین نکرده و مدت زمان طولانی گذشته است، محکومٌ‌له مطالبه خسارت تأخیر تأدیه را نموده است. ۲. موارد صلاحیت هیأت‌های تشخیص و حل اختلاف در ماده  ۱۵۷ قانون کار احصاء شده و این مورد از شمول آن خارج است. ۳. تقاضای خواهان در دعوی دوم، خسارت تأخیر تأدیه موضوع ماده ۵۲۲۲ قانون آیین دادرسی مدنی است. با توجه به مندرجات ماده مذکور، پذیرش تقاضای وی مستلزم رسیدگی قضایی و احراز شرایط مندرج در آن ماده است و احراز آن شرایط، نیازمند رسیدگی قضایی است و رسیدگی قضایی خارج از صلاحیت مراجع حل اختلاف اداره کار است. ۴. ماده  استنادی شعبه یازدهم دیوان عالی کشور، ماده ۵۱۵ قانون آیین دادرسی مدنی است که مقرر می‌دارد «دادگاه در موارد یادشده میزان خسارت را پس از  رسیدگی معین کرده و ضمن حکم راجع به اصل دعوا یا به موجب حکم جداگانه محکومٌ‌علیه را به تأدیه خسارت ملزم خواهد نمود.» اولاً، این ماده مربوط به دادگاه است نه هیأت‌های حل اختلاف. ثانیاً، قاعده تبعیت که در این ماده مطرح شده است به این معناست که دادگاهی که به اصل دعوی رأی می‌دهد به متفرعات آن نیز رأی دهد و بر همین اساس در ماده ۱۷۷ قانون آیین دادرسی کیفری نیز مقرر شده است«دادگاه مکلف  است ضمن صدور رأی کیفری در خصوص ضرر و زیان مدعی خصوصی نیز طبق ادله و مدارک موجود رأی مقتضی صادر کند.» حالا در همین فرض چنانچه دادگاه نسبت به جبران ضرر و زیان رأی داد و محکومٌ‌علیه تمکین نکرد و محکومٌ‌له مطالبه  خسارت تأخیر تأدیه نموده، چه دادگاهی  صلاحیت رسیدگی به این موضوع را دارد؟ قطعاً همه معتقدند که دادگاه حقوقی صلاحیت رسیدگی دارد، نه دادگاه کیفری که قبلاً به موضوع رسیدگی کرده است. ۵. اگر بنا را بر این بگذاریم که خسارت تأخیر تأدیه ناشی از دستمزد کارگر نوعی خواسته تبعی است و باید در مراجع حل اختلاف اداره تعاون، کار و رفاه اجتماعی رسیدگی شود، بایستی رسیدگی به دعوی اعسار مدیون(کارفرما) که منشأ آن دین موضوع کارگری و کارفرمایی است را هم در صلاحیت مراجع حل اختلاف کار بدانیم که قطعاً کسی این اعتقاد را نخواهد داشت. ۶. مطابق اصل ۱۵۹ قانون اساسی و ماده ۱۰۰ قانون آیین دادرسی مدنی، دادگستری مرجع رسمی رسیدگی به تظلمات است و صلاحیت مراجع اختصاصی بر خلاف اصل و استثناء است و در موارد شک باید به اصل مراجعه کرد. ۷. ملاک رأی وحدت رویه شمار ه ۶۰۴-۱۳۷۴/۱۲/۲۲۲ در تأیید همین نظر است که مقرر می‌دارد«با توجه به حقوق و تکالیفی که در قانون مذکور برای کارگر و پیمانکار ملحوظ گردیده، مطالبه  دستمزد و حقوق پیمانکار نسبت به کار انجام شده بر اساس قرارداد تنظیمی که مستلزم امعان نظر قضایی است، انطباقی با اختلاف بین کارگر و کارفرما نداشته و موضوع با توجه به شرح دعاوی مطروحه و کیفیت قراردادهای مستند دعوی از شمول ماده ۱۵۷۷ قانون کار خارج و بالنتیجه رسیدگی به موضوع در صلاحیت محاکم عمومی است.» با توجه به مراتب فوق، رأی صادر شده از شعب ه  دهم دیوان عالی کشور مورد تأیید می‌باشد.»

    ج: رأی وحدت‌ رویه شماره ۷۵۷ـ۱۳۹۶/۰۱/۲۹ هیأت‌ عمومی دیوان ‌عالی ‌کشور

    نظر به اینکه مطابق ماده ۱۵۷ قانون کار، رسیدگی به هرگونه اختلاف فردی بین کارفرما و کارگر که ناشی از اجرای این قانون و سایر مقررات کار باشد، در صلاحیت هیأت‌های تشخیص و حل اختلاف قرار داده شده است؛ بنابراین، چنانچه دعوای دیگری غیر از آنچه که در ماده  مرقوم به  آنها تصریح شده، بین اشخاص مذکور در فوق مطرح شود، رسیدگی به آن با توجه به اصل یکصد و پنجاه و نهم قانون اساسی که دادگاه‌های دادگستری را مرجع تظلّمات و شکایات قرار داده، از صلاحیت هیأت‌های مورد اشاره خارج و در صلاحیت دادگاه‌های دادگستری خواهد بود. بر این اساس، به نظر اکثریت قریب به اتفاق اعضای هیأت عمومی، رأی شعبه دهم دیوان عالی کشور که دعوی مطالبه خسارت تأخیر تأدیه محکومٌ‌به رأی هیأت تشخیص اداره تعاون، کار و رفاه اجتماعی را در صلاحیت دادگاه دانسته، صحیح و قانونی است.

    این رأی طبق ماده  ۴۷۱ قانون آیین دادرسی کیفری مصوّب سال ۱۳۹۲۲ برای شعب دیوان عالی کشور، دادگاه‌ها و سایر مراجع اعم از قضایی و غیر آن لازم‌الاتباع است.

    هیأت‌ عمومی دیوان‌ عالی‌ کشور

    نقل از روزنامه رسمی، سال هفتاد و سه شماره 21047، ویژه نامه شماره 962، چهارشنیه 24 خرداد 1396

  • صلاحیت دادگاه حقوقی در رسیدگی به دعوی مطالبه خسارت از واحدهای دولتی متخلف (رأی 747)

    صلاحیت دادگاه حقوقی در رسیدگی به دعوی مطالبه خسارت از واحدهای دولتی متخلف (رأی 747)

    رأی وحدت رویه شماره ۷۴۷ مورخ 1394/10/29هیأت عمومی دیوان عالی کشور در مورد مطالبه بهای اراضی تصرّفی شهرداری‌ها

    شماره۹۱۳۳/۱۵۲/۱۱۰                                                                                                                                                                                  ۲۲/۱۲/۱۳۹۴

    مدیرعامل محترم روزنامه رسمی کشور

    گزارش پرونده وحدت‌رویه ردیف ۹۴/۳۸ هیأت عمومی دیوان‌عالی‌کشور با مقدمه مربوط و رأی آن به شرح ذیل تنظیم و جهت چاپ و نشر ایفاد می‌گردد.

    معاون قضائی دیوان عالی کشور ـ ابراهیم ابراهیمی

    مقدمه

    جلسة هیأت ‌عمومی دیوان عالی کشور در مورد پرونده وحدت رویه ردیف ۹۴/۳۸ رأس ساعت ۸:۳۰ روز سه‌شنبه مورخ ۲۹/۱۰/۱۳۹۴ به ‌ریاست حضرت حجت‌الاسلام‌ والمسلمین جناب آقای حسین کریمی رئیس دیوان ‌‌عالی‌‌کشور و حضور حضرت حجت‌الاسلام‌ والمسلمین جناب آقای سید احمد مرتضوی مقدم نماینده دادستان ‌کل‌ کشور و شرکت آقایان رؤسا، مستشاران و اعضای ‌معاون کلیه شعب دیوان‌عالی‌کشور، در سالن هیأت‌ عمومی تشکیل شد و پس از تلاوت آیاتی از کلام الله مجید و قرائت گزارش ‌پرونده و طرح و بررسی نظریات مختلف اعضای شرکت‌‌کننده در خصوص مورد و استماع نظریه نماینده دادستان محترم ‌کل‌ کشور که به ‌ترتیب‌ ذیل منعکس ‌می‌گردد، به ‌صدور رأی وحدت‌ رویة ‌قضایی شمارة ۷۴۷ـ ۲۹/۱۰/۱۳۹۴ منتهی گردید.

     الف: گزارش پرونده

    احتراماً معروض می‌دارد: بر اساس گزارش دادرس محترم شعبه دهم دیوان عدالت اداری که در تاریخ ۷/۹/۱۳۹۴ به شمارة ۸۹۵۵ در دبیرخانه وحدت رویه ثبت شده است، در پرونده‌های کلاسه ۷۰۰۰۱۰ و ۷۰۰۶۰۷ شعب هفدهم و هجدهم دادگاه‌های تجدیدنظر استان‌های آذربایجان شرقی و تهران با اختلاف استنباط از تبصره ۱ [بند 3] ماده ۱۰ قانون تشکیلات و آیین دادرسی دیوان عدالت اداری آراء متفاوت صادر شده است که خلاصة جریان آنها به شرح ذیل گزارش می‌شود:

    الف ‌ـ به دلالت محتویات پرونده کلاسه ۷۰۰۰۱۰ شعبة هفدهم دادگاه تجدیدنظر استان آذربایجان شرقی دو نفر به اسامی ۱. شهلا ۲. علیرضا با وکالت آقای مقصودپور به خواسته الزام به پرداخت بهای روز کارشناسی چند قطعه زمین به طرفیت شهرداری منطقه ۳ تبریز اقامه دعوی کرده‌اند که بعد از ثبت به شعبه هفتم دادگاه عمومی حقوقی شهرستان تبریز ارجاع شده و این شعبه به موجب دادنامه ۷۰۰۲۸۵ ـ۱۸/۳/۱۳۹۴ با عنایت به لایحه دفاعیه نمایندگان خوانده، نظر به اینکه مرجع رسیدگی به شکایات، تظلمات و اعتراضات اشخاص و استحقاق یا عدم استحقاق مالکین اراضی و املاک به دریافت معوض یا بهای اراضی واقع در طرح‌های دولتی و شهرداری‌ها، دیوان عدالت اداری است و در پرونده حاضر هم تصدیقی از دیوان عدالت اداری از سوی خواهان ارائه نشده است و از سوی دیگر طرح دعاوی اشخاص متعدد در یک دادخواست صحیح نبوده و اینکه کدام یک از مناطق شهرداری مرتکب تخلف شده معلوم نمی‌باشد، لذا به استناد ماده ۱۰ قانون تشکیلات و آیین دادرسی دیوان عدالت اداری مصوّب ۱۳۹۲ و رأی وحدت رویه ۱۹۹ـ ۲۶/۳/۱۳۸۷ این مرجع و ماده ۲ قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور مدنی قرار عدم استماع دعوی صادر و اعلام کرده که شعبه هفدهم دادگاه تجدیدنظر استان مربوط به موجب دادنامه ۷۰۰۶۴۴ـ ۱۶/۶/۱۳۹۴ صادر شده در پرونده مرقوم به شرح ذیل اتخاذ تصمیم کرده است:

    «در مورد تجدیدنظرخواهی آقای علیرضا و شهلا هر دو کاغذیان با وکالت آقای یعقوب مقصودپور به طرفیت شهرداری منطقة ۳ تبریز نسبت به دادنامه شماره ۰۰۲۸۵ ـ ۱۳۹۴ شعبه ۷ دادگاه عمومی حقوقی تبریز که به موجب آن در مورد دعوای تجدیدنظرخواهان‌ها به طرفیت تجدیدنظرخوانده به خواسته الزام به پرداخت بهای روز کارشناسی قطعه زمین‌های دارای پلاک مرقوم در دادنامه قرار عدم استماع دعوی صادر شده است. نظر به اینکه از ناحیه تجدیدنظرخواهان اعتراض مؤثری که منطبق با ماده ۳۴۸ قانون آیین دادرسی مدنی بوده و اساس دادنامة تجدیدنظرخواسته را مخدوش و موجبات نقض آن را فراهم نماید، معمول نگردیده و بر نحوه رسیدگی دادگاه از حیث رعایت قواعد شکلی آیین دادرسی ایراد و اشکال اساسی وارد نمی‌‌باشد، لهذا دادگاه به استناد ماده ۳۵۳ قانون مرقوم با رد دعوی تجدیدنظرخواهی دادنامة تجدیدنظرخواسته را عیناً تأیید و استوار می‌نماید. این رأی قطعی است.»

    ب‌ـ طبق محتویات پروندة کلاسه ۷۰۰۶۰۷ شعبه هجدهم دادگاه تجدیدنظر استان تهران، آقای محمدرضا عربی و خانم سادات حسینی به وکالت از چهارده نفر مالکین مشاعی به طرفیت شهرداری منطقه ۲ و شهرداری تهران به خواسته صدور حکم به پرداخت بهای روز یک قطعه زمین موضوع پلاک ثبتی ۸۷۰۷۱/۲۳۹۵ بخش ده تهران با جلب نظر کارشناس، به انضمام کلیه هزینه‌های دادرسی اقامه دعوی کرده‌اند که پس از ثبت به کلاسه ۷۰۰۳۰۷، موضوع در شعبه بیست و هفتم دادگاه عمومی حقوقی مطرح شده و این شعبه به موجب دادنامه ۷۰۰۶۰۶ ـ ۲۵/۶/۱۳۹۱ پس از احراز مالکیت موکلین در پلاک موصوف و تصرفات شهرداری در آن، و اینکه خواهان‌ها شکایتی نسبت به تصرفات خوانده ندارند تا به دیوان عدالت اداری مراجعه کنند و در جایی که از اقدامات شهرداری شکایتی نداشته باشند، دفاع شهرداری به لزوم مراجعه آنان به دیوان عدالت اداری صرفاً موجب اطاله دادرسی خواهد شد، شهرداری تهران را جمعاً به پرداخت ۰۰۰/۰۰۰/۲۰۰/۳۹ ریال به عنوان اصل خواسته، در حق خواهان‌ها، به نسبت سهام آنان محکوم و از بابت پرداخت هزینه دادرسی و حق‌الوکاله نیز حکم مقتضی صادر کرده است که پرونده پس از اعتراض به شعبه هجدهم دادگاه تجدیدنظر استان تهران ارجاع و نهایتاً به موجب دادنامه ۸۰۰۶۸۹ ـ ۲۹/۵/۱۳۹۳ صادر شده، در پرونده کلاسة مرقوم با تأکید به اینکه ایراد تجدیدنظر خواه به صلاحیت دادگاه و تمسک به رأی وحدت رویة شماره ۹۳ هیأت عمومی دیوان عدالت اداری وارد نمی‌باشد زیرا بنا به تصریح اصول ۱۵۷ و ۱۵۹ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران دادگستری مرجع تظلمات عمومی است و رأی هیأت عمومی دیوان عدالت اداری برای شعب این مرجع لازم‌الرعایه است و محاکم دادگستری مکلف به تبعیت از آن نیستند، تجدیدنظرخواهی شهرداری تهران را نسبت به رأی معترض‌عنه مردود اعلام نموده و آن را مورد تأیید قرار داده است.

    با توجه به مراتب مذکور در فوق چون شعبه هفتم دادگاه عمومی حقوقی تبریز در اجرای تبصره یک ماده ۱۰ قانون تشکیلات و آیین دادرسی دیوان عدالت اداری مصوّب ۱۳۹۲ مراجعه به دیوان عدالت اداری برای احراز تخلف شهرداری در تصرف زمین‌های دیگران، برای اجرای طرح‌های مورد نیاز را لازم و دعوی خواهان‌ها را به علت عدم اجرای مقررات تبصره این ماده غیرقابل استماع دانسته و شعبه هفدهم دادگاه تجدیدنظر استان آذربایجان شرقی نیز آن را تأیید کرده است ولی در نظیر مورد، شعبه بیست و هفتم دادگاه عمومی حقوقی تهران بدون اینکه مراجعه به دیوان عدالت اداری را لازم بداند، وارد رسیدگی شده و حکم ماهوی صادر کرده و شعبه هجدهم دادگاه تجدیدنظر استان تهران هم آن را مورد تأیید قرار داده است و با این ترتیب با اختلاف استنباط دادگاه‌های تجدیدنظر استان‌های مرقوم از تبصرة یک مادة ۱۰ قانون فوق‌الاشعار آراء متفاوت صادر شده است، لذا با استناد به مادة ۴۷۱ آیین دادرسی کیفری مصوّب ۱۳۹۲، طرح قضیه را برای صدور رأی وحدت رویة قضایی درخواست می‌نماید.

    معاون قضایی دیوان عالی کشور ـ حسین مختاری

    ب: نظریه نماینده دادستان کل کشور

    «احتراماً؛ درخصوص گزارش وحدت رویه شمارة۹۴/۳۸ به شرح ذیل اظهارنظر می‌نمایم:

    قانونگذار در تبصره یک ماده ۱۰ [قانون تشکیلات و آیین دادرسی دیوان عدالت اداری مصوب 25/3/1392] در مقام تعیین صلاحیت دادگاه‌های عمومی نیست بلکه در مقام نفی صلاحیت دیوان عدالت اداری نسبت به خسارات مورد مطالبه است.

    مشروط شدن تعیین خسارت به صدور رأی در دیوان عدالت ناظر به جایی است که قبلاً از بابت تظلم‌خواهی شکایتی در دیوان عدالت مطرح شده باشد لذا وقتی چنین شکایتی مطرح نشده و خواسته صرفاً مطالبه وجه است، صلاحیت دادگاه عمومی به قوت خود باقی است.

    بنابراین رأی شعبه بیست و هفتم دادگاه عمومی حقوقی تهران که مورد تأیید شعبه هجدهم دادگاه تجدیدنظر استان تهران و مشعر بر این نظر است، صائب و مورد تأیید می‌باشد.»

    ج: رأی وحدت‌ رویه شماره ۷۴۷ـ1394/10/29 هیأت‌ عمومی دیوان ‌عالی ‌کشور

          نظر به اینکه یکی از شرایط برقراری مسئولیت مدنی، وجود تقصیر است، لذا در اینگونه موارد به عنوان مقدمه صدور حکم به جبران خسارت، باید وجود تقصیر و تخلف و ورود خسـارت احراز گردد و سپـس دادگاه میزان خـسارت را تشخیص دهد و حکم به جبران آن صادر نماید که احراز تخلف مؤسسات و اشخاص مذکور در بندهای ۱ و ۲ ماده ۱۰ قانون تشکیلات و آیین دادرسی دیوان عدالت اداری، بر اساس تبصره ماده مرقوم برعهده دیوان است. بدیهی است در مواردی که مالکان اراضی تصرف و تملک شده از سوی شهرداری، بهای آن اراضی را مطالبه می‌کنند بدون اینکه مدعی تخلف و نقض قانون از سوی شهرداری در اقداماتی که انجام داده، باشند دعوی موضوعاً از شمول مقررات بندهای ۱ و ۲ و تبصره ۱ بند ۳ ماده ۱۰ قانون یاد شده خارج است و دادگاه باید به دعوی رسیدگی و حکم مقتضی صادر نماید. بر این اساس، رأی شعبه هجدهم دادگاه تجدیدنظر استان تهران که با این نظر مطابقت دارد به اکثریت آراء صحیح تشخیص داده می‌شود. این رأی طبق مادة ۴۷۱ قانون آیین دادرسی کیفری برای شعب دیوان عالی کشور و دادگاه‌ها و سایر مراجع، اعمّ از قضایی و غیر آن لازم‌الاتباع است.

    هیأت عمومی دیوان عالی کشور

    منبع: روزنامه رسمی، سال هفتاد و دو، شماره 20691، ویژه نامه شماره 855، سه شنبه 25 اسفند 1394