برچسب: تغییر عنوان مجرمانه

  • جرایم مأمورین مبارزه با مواد مخدر (نظریه 1066)

    جرایم مأمورین مبارزه با مواد مخدر (نظریه 1066)

    عناصر قانونی گزارش خلاف واقع مأمور مبارزه با مواد مخدر، خرید و فروش و استعمال مواد مخدر، استخلاص متهم متواری و دستگیر شده و اخفاء ادله جرم

    استعلام

    در پرونده هایی که مأمورین مبارزه با مواد مخدر ضمن کشف مواد در پی تبانی با قاچاقچیان ذی مدخل، بر خلاف واقع در گزارش تنظیمی، کشف مواد را کمتر از مقدار  واقعی ذکر کنند یا پس از کشف ، بدون تنظیم صورت مجلس و بر خلاف انعکاس ما وقع به مراجع قضایی ذیربط و سلسله مراتب فرماندهی خود و بدون دستگیری فرد یا افراد قاچاقچی، کل مواد مخدر مکشوفه یا مقداری از آن را برای خود تصاحب و متعاقباً اقدام به فروش یا بعضاً مصرف و یا کشف بلاصاحب مقادیری از آن و …نمایند، کدام عناوین مجرمانه بر رفتار مأمورین بار می شود؟

    نظریه مشورتی شماره 7/98/1066 مورخ 1398/8/13 اداره کل حقوقی قوه قضائیه

    «اولاً، تشخیص و تطبیق اعمال [ارتکابی] با عناوین مجرمانه بر اساس محتویات پرونده و توسط قاضی رسیدگی کننده در هر مورد به عمل می آید.

    ثانیاً- در فرض سئوال که مأمورین نیروی انتظامی (کاشفین مواد مخدر) با تنظیم گزارش خلاف واقع، مواد مکشوفه از متهم یا متهمین را به مقدار کمتر از میزان واقعی به مرجع ذیربط اعلام و یا بدون تنظیم گزارش و دستگیری متهمین با تصاحب کل یا جزء مواد مکشوفه، متعاقب کشف مواد مبادرت به «فروش مواد مخدر» یا استعمال مواد مخدر می نمایند، حسب مورد می تواند مشمول ماده 78 قانون مجازات نیروهای مسلح مصوب 1382 و مواد 4 [خرید و و فروش]، 8 [خرید و و فروش]، 19 [استعمال]، 21 [استخلاص متهم از تعقیب و دستگیری]، 22 [استخلاص متهم دستگیرشده و محکوم] و 23 [امحاء و اخفاء ادله جرم] [اصلاحیه] قانون اصلاح قانون مبارزه با مواد مخدر [مصوب 9 آبان 1389 مجمع تشخیص مصلحت نظام] با اصلاحات بعدی باشد. شایسته ذکر است که [در] خصوص تعدد مادی یا معنوی عناوین مذکور، حسب مورد مطابق عمومات مذکور در قانون مجازات اسلامی 1392 رفتار می گردد.»

    سئوالات حقوقی را در انجمن «مواد مخدر و روانگردان» مطرح نمایید
  • تأثیر تغییر عنوان مجرمانه در فرجام خواهی از رأی دادگاه کیفری یک (رأی 787)

    تأثیر تغییر عنوان مجرمانه در فرجام خواهی از رأی دادگاه کیفری یک (رأی 787)

    رأی وحدت رویه شماره 787 مورخ 1398/10/24 هیأت عمومی دیوان عالی کشور در خصوص تغییر عنوان مجرمانه متهم از جرایم موضوع ماده 302 قانون آیین دادرسی کیفری به غیر آن، تأثیری در صلاحیت رسیدگی دادگاه کیفری یک و فرجام خواهی از رأی صادره ندارد

    شماره۱۱۰/۱۵۲/۱۱۲۳۰                                                                ۱۳۹۸/۱۲/۶

    مدیرعامل محترم روزنامه رسمی کشور

    گزارش پرونده وحدت رویه قضایی ردیف ۵۷/۹۸ هیأت عمومی دیوان عالی کشور با مقدمه و رأی شماره ۷۸۷ـ ۱۳۹۸/۱۰/۲۴ به شرح ذیل تنظیم و جهت انتشار ارسال می‌گردد.

    معاون قضایی دیوان عالی کشور ـ غلامعلی صدقی

    مقدمه

    جلسه هیأت ‌عمومی دیوان عالی کشور در مورد پرونده وحدت رویه ردیف ۵۷/۹۸ رأس ساعت ۸:۳۰ روز سه‌شنبه مورخ ۱۳۹۸/۱۰/۲۴ به ‌ریاست حجت‌الاسلام‌ والمسلمین جناب آقای سیداحمد مرتضوی مقدّم رئیس محترم دیوان ‌‌عالی ‌‌کشور و با حضور جناب آقای محمد علمی نماینده محترم دادستان ‌کل‌ کشور و شرکت آقایان رؤسا، مستشاران و اعضای ‌معاون کلیه شعب دیوان‌عالی‌کشور، در سالن هیأت‌ عمومی تشکیل شد و پس از تلاوت آیاتی از کلام الله مجید و قرائت گزارش ‌پرونده و طرح و بررسی نظریات مختلف اعضای شرکت‌‌کننده در خصوص مورد و استماع نظر نماینده دادستان محترم ‌کل‌ کشور که به ‌ترتیب‌ ذیل منعکس ‌می‌گردد، به ‌صدور رأی وحدت‌ رویه ‌قضایی شماره ۷۸۷ ـ ۱۳۹۸/۱۰/۲۴ منتهی گردید.

    الف- گزارش پرونده

    احتراماً معروض می‌دارد: از شعب مختلف دیوان عالی کشور طی پرونده‌های شماره ۹۸۰۸۴۲، ۹۸۰۱۳۰، ۹۶۰۹۳۰ و ۹۸۰۴۸۸ با اختلاف استنباط از تبصره ۲ ماده ۳۱۴ و ماده ۴۲۸ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۹۲ آراء متفاوت صادر شده است که خلاصه جریان هر یک از آن‌ها به شرح ذیل منعکس می‌شود.

    الف) طبق محتویات پرونده شماره ۹۸۰۸۴۲ شعبه سی و ششم دیوان عالی کشور آقای (ا ـ غ) در شعبه دوم دادگاه کیفری یک شاهرود به موجب دادنامه ۶۳۰۰۰۴۳ ـ ۹۸/۲/۱۵ از اتهام لواط ایقابی تبرئه، ولی به علت ارتکاب عمل تفخیذ با استناد به مواد ۲۱۱، ۲۳۵ و ۲۳۶ قانون مجازات اسلامی به تحمل یکصد ضربه شلاق محکوم شده است که با اعتراض فرجامی وکیل محکومُ‌علیه پرونده در شعبه سی و ششم دیوان عالی کشور مطرح و طی دادنامه ۱۴۴۸ ـ ۱۳۹۸/۷/۷ به شرح ذیل اتخاذ تصمیم کرده‌اند:

    «از طرف وکیل محکوم‌ٌعلیه… نسبت به دادنامه فرجام‌خواسته ایراد و اشکال مؤثری به‌عمل نیامده است و حصول علم برای هیأت شعبه دادگاه از طریق متعارف و جریان دادرسی از نظر شکلی و ماهوی فاقد ایراد می‌باشد و دلایل اثباتی جرم به شرح جریان پرونده وجود دارد، بنابراین با رد اعتراض فرجامی آقای… وکیل متهم صدرالذکر رأی فرجام‌خواسته مستنداً به بند الف ماده ۴۶۹ قانون آیین دادرسی کیفری نسبت به وی ابرام می‌گردد.»

    همچنین به دلالت محتویات پرونده شماره ۹۸۰۱۳۰ شعبه چهل و هفتم، آقای (م ـ ک) در شعبه نوزدهم دادگاه کیفری یک تهران طی دادنامه ۴۰۵ ـ ۱۳۹۷/۱۲/۱۲ از اتهام شرکت در آدم‌ربایی و لواط به عنف تبرئه، ولی از حیث ارتکاب عمل تفخیذ مستنداً به مواد ۲۱۱، ۲۳۵ و ۲۳۶ به تحمل یکصد ضربه شلاق محکوم شده که پس از فرجام‌خواهی محکومٌ‌علیه، به صدور دادنامه ۳۸۱ ـ ۱۳۹۸/۸/۱۹ شعبه چهل و هفتم که عیناً نقل می‌گردد، منتهی شده است.

    «فرجام‌خواهی آقای «م ـ ک» (محکوم‌علیه) از دادنامه شماره ۰۰۴۰۵ مورخ ۹۷/۱۲/۲۲ صادر شده از شعبه ۱۹ دادگاه کیفری یک تهران مستقر در اسلامشهر که به‌موجب آن فرجام‌خواه موصوف از بابت ارتکاب عمل تفخیذ موضوع شکایت شاکی پرونده به تحمل یکصد ضربه شلاق به عنوان حدّ شرعی محکومیت حاصل نموده است، وارد و موجه نبوده و با جهات و مقررات فرجام‌خواهی قابل انطباق نیست؛ زیرا با توجه به محتویات پرونده و اقاریر صریح و مکرّر وی در مراحل تحقیقات مقدماتی دادگاه و در سایر مراحل تحقیق و نظریه پزشکی قانونی و اظهارات افراد دیگری که با محکومٌ‌علیه با هم بوده‌اند و شکایت و اظهارات شاکی و سایر قراین و امارات موجود در پرونده که من حیث المجموع در حد حصول علم از طریق متعارف می‌باشد. رأی معترضٌ‌علیه [عنه] بر اساس مندرجات پرونده و بر طبق موازین قانونی صادر شده و از جهات رعایت اصول دادرسی و مبانی استنباط عاری از خلل و مغایرت قانونی است و از سوی فرجام‌خواه ایراد مؤثر و اعتراض موجهی که موجبات نقض رأی را فراهم بنماید، مطرح نگردیده است، علیهذا ضمن ردّ اعتراض فرجام‌خواه رأی فرجام‌خواسته در اجرای شق الف ماده ۴۶۹ قانون آیین دادرسی کیفری، عیناً ابرام می‌گردد.»

    ب) برابر مندرجات پرونده شماره ۹۶۰۹۳۰ شعبه سی و چهارم دیوان عالی کشور آقایان (الف ـ ن) و (ب ـ الف) به اتهام شرکت در سرقت مقرون به آزار و تهدید با سلاح سرد (چاقو) در دادسرای عمومی و انقلاب مشهد تعقیب و پس از تکمیل تحقیقات و صدور قرار جلب به دادرسی، طبق مقررات مواد ۶۵۲ و ۶۶۷ قانون مجازات اسلامی بخش تعزیرات مصوب ۱۳۷۵ برای آنان تقاضای مجازات شده است که شعبه سوم دادگاه کیفری یک استان خراسان رضوی به موجب دادنامه ۲۲۲ـ ۱۳۹۶/۷/۲۷ بزهکاری آقای (ب ـ الف) را در حد معاونت در سرقت معنونه احراز و او را به استناد ماده ۲۷ قانون مجازات اسلامی و بند «ت» ماده ۱۲۷ این قانون ناظر به ماده ۶۵۲ بخش تعزیرات به تحمل سه سال حبس و سی و پنج ضربه شلاق و آقای (الف ـ ن) را به علت مباشرت در ارتکاب بزه انتسابی به تحمل ده سال حبس و ۷۴ ضربه شلاق محکوم کرده است. پرونده از حیث محکومیت آقای (ب ـ الف) به تحمل سه سال حبس و سی و پنج ضربه شلاق، با فرجام‌خواهی وی در شعبه سی و چهارم دیوان عالی کشور مطرح شده که به شرح ذیل به صدور دادنامه ۳۵۳ ـ ۱۳۹۷/۴/۲۴ منتهی گردیده است:

    «بر حسب مستفاد از مواد ۴۲۶ و ۴۲۸ قانون آیین دادرسی کیفری، رأی دادگاه کیفری یک درباره جرمی غیر از جرایم موضوع ماده ۳۰۲ آن قانون که با اختیار حاصل از تبصره ۲ ماده ۳۱۴ قانون مرقوم صادر گردیده، قابل فرجام‌خواهی در دیوان عالی کشور نیست و به اعتراض محکوم‌ٌعلیه این قبیل آراء باید در دادگاه تجدیدنظر استان رسیدگی شود، بر این اساس رأی معترض‌ٌعنه قابل رسیدگی فرجامی در دیوان عالی کشور نبوده، مقرر می‌دارد پرونده به دادگاه مربوط اعاده تا به دادگاه تجدیدنظر استان ارسال نمایند.»

    و مطابق محتویات پرونده ۹۸۰۴۸۸ شعبه سی و پنجم دیوان عالی کشور، آقای (م ـ س) در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان گلستان طی دادنامه ۶۰۰۰۳۱ ـ ۹۸/۲/۲۲ از اتهام زنای به عنف تبرئه، ولی به علت ارتکاب زنای غیر محصن به تحمل یکصد ضربه شلاق حدّی و برای تکمیل مجازات به یک سال اقامت اجباری در شهرستان چالدران، محکوم شده که با فرجام‌خواهی مشارٌالیه نسبت به محکومیت از حیث ارتکاب زنای غیر محصن پرونده در شعبه سی و پنجم دیوان عالی کشور به صدور دادنامه ۸۱۰ ـ ۱۳۹۸/۷/۲۹ که عیناً نقل می‌گردد، انجامیده است:

    «در خصوص فرجام‌خواهی آقای «م ـ س» نسبت به قسمتی از دادنامه شماره ۶۰۰۰۳۱ ـ ۱۳۹۸/۲/۲۲ صادره از شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان گلستان که به موجب آن به اتهام زنای غیر محصن با خانم «ف ـ ف» به تحمل یکصد ضربه شلاق حدّی و از بابت تکمیل مجازات به یک سال اقامت اجباری در شهرستان چالدران محکوم گردیده است، نظر به اینکه مجازات قانونی بزه زنای غیرمحصن از جمله مجازات‌های احصایی در ماده ۴۲۸ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب سال ۱۳۹۲ نمی‌باشد تا رأی مذکور در این خصوص قابل فرجام‌خواهی در دیوان عالی کشور باشد و مطابق ماده ۴۲۷ قانون مرقوم رسیدگی به اعتراض نامبرده نسبت به محکومیت خود در صلاحیت دادگاه‌های تجدیدنظر استان گلستان است و مضافاً نسبت به برائت وی از اتهام زنا به عنف از سوی مجنی‌علیها و یا دادستان اعتراض نشده تا رأی صادره از این جهت قابلیت فرجام‌خواهی در دیوان عالی کشور را داشته باشد، لذا پرونده عیناً به دادگاه صادرکننده رأی بدوی اعاده می‌گردد تا نسبت به ارسال پرونده جهت رسیدگی به اعتراض معترض، ‌به مرجع تجدیدنظر اقدام نمایند.»

    به طوری که ملاحظه می‌فرمایید: تمامی پرونده‌های مورد استناد، به اعتبار یکی از بندهای ماده ۳۰۲ قانون آیین دادرسی کیفری در شعب مختلف دادگاه کیفری یک استان‌های مرقوم مطرح و پس از عدم احراز جرایم مذکور در این ماده، با استناد به تبصره ۲ ماده ۳۱۴ قانون آیین دادرسی کیفری به جرایمی که در صلاحیت دادگاه‌های کیفری دو بوده است، رسیدگی و حکم مقتضی صادر کرده‌اند و محکومین به مجازات‌های داخل در صلاحیت دادگاه‌های کیفری دو به این جهت که دادگاه‌های کیفری یک آنان را محکوم کرده است، به فرجام‌خواهی مبادرت نموده‌اند و هیأت‌های محترم شعب سی و ششم و چهل و هفتم دیوان عالی کشور طی دادنامه‌های صدرالاشعار به موضوع رسیدگی کرده و حکم داده‌اند، ولی هیأت‌های محترم شعب سی و چهارم و سی و پنجم آراء معترضٌ‌عنه را قابل فرجام‌خواهی ندانسته‌اند و رسیدگی به اعتراض محکومین این قبیل آراء را در صلاحیت دادگاه‌های تجدیدنظر استان مربوط دانسته‌اند.

    با این ترتیب چون با استنباط متفاوت از قوانین، از شعب مختلف دیوان عالی کشور در موارد مشابه آراء مختلف صادر شده است، لذا بررسی موضوع اختلاف و اتخاذ تصمیم شایسته قانونی را تقاضا دارد.

    معاون قضایی دیوان عالی کشورـ حسین مختاری

    ب- نظریه نماینده دادستان کل کشور

    در خصوص پرونده وحدت رویه قضایی ردیف ۵۷/۹۸ هیأت عمومی دیوان عالی کشور به نمایندگی از دادستان محترم کل کشور به شرح آتی اظهار عقیده می­گردد:

    ۱. صلاحیت به موجب قانون ایجاد می‌گردد. مطابق ماده ۴۲۸ قانون آیین دادرسی کیفری:«آراء صادره درباره جرایمی که مجازات قانونی آنها سلب حیات، قطع عضو، حبس ابد و یا تعزیر درجه سه و بالاتر است و جنایات عمومی علیه تمامیت جسمانی که میزان دیه آنها نصف دیه کامل یا بیش از آن است و آراء صادره درباره جرائم سیاسی و مطبوعاتی قابل فرجام‌خواهی در دیوان عالی کشور است.»

    بر این اساس قانونگذار مناط و معیار قابلیت فرجام‌خواهی را نوع جرم اتهام انتسابی به متهم دانسته است، به عبارت دیگر مقنّن ملاک فرجام‌خواهی را مرجع صدور رأی ندانسته است تا قائل به این نظر شویم که هر رأیی که از دادگاه کیفری یک صادر شود قابل فرجام‌خواهی است.

    ۲. مطابق ماده ۴۲۶ قانون یاد شده مرجع تجدیدنظر از کلیه آراء محاکم کیفری دادگاه تجدیدنظر استان می‌باشد جز در مواردی که در صلاحیت دیوان عالی کشور باشد. در این مقرره قانونی نیز، از یک سو مقنّن بحث محاکم صادرکننده آراء را مطرح نموده است و از سوی دیگر اصل را بر صلاحیت عام محاکم تجدیدنظر نهاده و با کلمه «جز» موارد در صلاحیت دیوان عالی کشور را از آن استثناء نموده است. در چنین وضعیتی باید دامنه استثناء را به قدر متیقن محدود نمود و توسعه دایره آن را مستلزم نص دانست.

    ۳. قانونگذار در تبصره ۲ ماده ۳۱۴ قانون آیین دادرسی کیفری با رویکردی مدیریتی و مصلحتی نوعی صلاحیت اضافی بر دادگاه کیفری یک تحمیل نموده است. بدیهی است چنانچه قانونگذار چنین قاعده آمره­ای وضع نمی‌نمود محاکم کیفری یک، صلاحیت رسیدگی به جرائم کم اهمیت را که در صلاحیت محاکم کیفری دو قرار گرفته بود، نمی‌یافتند. این صلاحیت اضافی قابل تسرّی به دیوان عال کشور نیست، چرا که قانونگذار برای تحمیل این صلاحیت اضافی به دیوان عالی کشور حکمی مقرر نکرده است.

    ۴. جایگاه و شأن دیوان عالی کشور، ایجاب می‌کند که نوع و اهمیت بزه انتسابی به متهم، اساسی‌ترین مؤلّفه در تعیین صلاحیت مدنظر قرار گیرد و بنای نظام عدالت کیفری سنجیده بر این امر استوار است که رسیدگی عادی به جرائم با اهمیت کمتر در صلاحیت دیوان عالی کشور قرار نگیرد.

    ۵. اصولاً در پرونده‌های موضوع تبصره ۲ ماده ۳۱۴ قانون آیین دادرسی کیفری که بر مبنای کیفرخواست یا شکایت شاکی در محاکم کیفری یک مطرح می‌گردد، محکمه باید ابتدا نسبت به اتهام معنونه در کیفرخواست یا شکایت شاکی اظهارنظر در قالب رأی معمول و سپس به اتهام موضوع صلاحیت اضافی رأی مقتضی را صادر نماید. در این حالت در واقع امر، دو رأی صادر گردیده است که به لحاظ عدم فرجام‌خواهی متهم، شاکی و دادستان نسبت به رأی اول قطعیت یافته است و تنها رأی دوم مورد اعتراض متهم قرار می‌گیرد که باید مطابق مواد ۴۲۶ و ۴۲۸ قانون آیین دادرسی کیفری در محاکم تجدیدنظر استان به آن رسیدگی گردد.

    لذا آراء صادره از شعب محترم سی و چهارم و سی و پنجم دیوان عالی کشور مطابق موازین قانونی تشخیص و قابل تأیید است.

    ج- رأی وحدت رویه شماره 787- 24/ 1398/10 هیأت عمومی دیوان عالی کشور

    آراء صادره درباره جرائم مذکور در ماده ۴۲۸ قانون آیین دادرسی کیفری مصوّب ۱۳۹۲ با اصلاحات بعدی قابل فرجام‌خواهی در دیوان عالی کشور است. چنانچه جرمی به اعتبار یکی از بندهای ماده ۳۰۲ قانون آیین دادرسی کیفری در دادگاه کیفری یک مطرح گردد و دادگاه پس از رسیدگی به آن، تشخیص دهد که عمل ارتکابی عنوان مجرمانه دیگری دارد و به این جرم رسیدگی و حکم مقتضی صادر نماید، این امر تغییری در صلاحیت دیوان عالی کشور در رسیدگی به فرجامخواهی از رأی مذکور ایجاد نمی‌کند. بنابراین، به ‌نظر اکثریت اعضای هیأت عمومی، آراء شعب سی و ششم و چهل و هفتم دیوان عالی کشور در حدی که با این نظر مطابقت دارد صحیح و قانونی است.

    این رأی بر اساس ماده ۴۷۱ قانون آیین دادرسی کیفری در موارد مشابه برای شعب دیوان عالی کشور، دادگاه‌ها و سایر مراجع، اعم از قضایی و غیر آن، لازم‌الاتّباع است.

    هیأت‌ عمومی دیوان‌ عالی‌ کشور

    منبع: روزنامه رسمی، سال هفتاد و پنج ، شماره 21844، ویژه نامه 1263، سه شنبه 20 اسفند 1398

  • تغییر ماهیت جرم مندرج در کیفرخواست با اصلاح آن

    تغییر ماهیت جرم مندرج در کیفرخواست با اصلاح آن

    تغییر ماهیت جرم مندرج در کیفرخواست و اصلاح آن جایز نبوده و نیازمند تفهیم اتهام به متهم است

    چکیده: در صورتی که تغییر عنوان مجرمانه، ماهیت جرم را تغییر دهد، دادگاه مجاز به اصلاح کیفرخواست نبوده و باید پرونده را جهت تفهیم اتهام به متهم و صدور کیفرخواست بر اساس آن به دادسرا اعاده کند.

    شماره دادنامه: 299
    تاریخ صدور: 8/4/92
    مرجع صدور: شعبه 1173 دادگاه عمومی جزایی تهران

    رای بدوی

    در خصوص اتهام آقای الف.ح. فرزند الف.، 27 ساله، اهل و ساکن تهـران، آزاد به قیـد تودیـع وثیقه با وکـالت آقـای الف.ک. دایـر بر خیانت در امانت نسبت به ثمن معامله موضوع شکایت آقای م.ف. به وکالت از خانم م.ح. به قیمومت از آقای ح.ح.؛ اجمالاً بدین توضیح که وکیل شاکی اعلام داشته متهم که نوه پسری آقای ح.ح. می‌باشد، با سوءاستفاده از کهولت سن و فریب نامبرده بدواً اقدام به اخذ وکالت‌نامه از وی نموده سپس با استفاده از اختیارات مندرج در وکالت‌نامه، یک دستگاه آپارتمان و یک باب مغازه متعلق به نامبرده را به بهای ناچیز به غیر منتقل و هیچ‌گونه وجهی نیز به ایشان مسترد نکرده است، دادگاه با عنایت به این‌که به موجب دادنامه شماره 00616-26/06/91 صادره از شعبه 45 دادگاه عمومی جزایی تهران، محجوریت آقای ح.ح. محرز بوده و با عنایت به شکایت قیم نامبرده، تحقیقات معموله و کیفرخواست صادره از دادسرای عمومی تهران و اظهارات و دفاعیات غیرموجه متهم در دادسرا و عدم حضور وی در دادگاه و دفاعیات غیرمؤثر وکیل مدافع وی و سایر قرائن و امارات موجود در پرونده، بزهکاری متهم در نظر دادگاه محرز است لکن اقدام متهم از مصادیق سوءاستفاده از ضعف نفس محجور و منطبق با ماده 596 قانون مجازات اسلامی-تعزیرات بوده لذا با اصلاح کیفرخواست صادره از دادسرا و مستنداً به ماده 596 قانون مجازات اسلامی-تعزیرات دادگاه نامبرده را به تحمل یک سال حبس و ده میلیون ریال جزای نقدی به نفع صندوق دولت محکوم می‌نماید. رأی صادره حضوری و ظرف بیست روز پس از ابلاغ قابل تجدیدنظرخواهی در محاکم محترم تجدیدنظر استان تهران است.

    رئیس شعبه 1173 مجتمع قضایی قدس

    شماره دادنامه: 9209970221901572
    تاریخ صدور: 1392/12/14
    مرجع صدور: شعبه 19 دادگاه تجدید نظر استان تهران

    رای دادگاه تجدید نظر

    در خصوص تجدیدنظرخواهی آقای الف.ح. فرزند الف. نسـبت به دادنامه شماره 299 مورخ 8/4/92 صادره از شعبه 1173 دادگاه عمومی جزایی تهران مبنی بر صدور حکم بر محکومیت نامبرده به تحمل یک سال حبس تعزیری و پرداخت ده میلیون ریال جزای نقدی بوده، با ملاحظه لایحه اعتراضیه تقدیمی و با بررسی محتویات و مندرجات پرونده و این‌که شاکی پرونده آقای ح.ح. شکایت اولیه خویش را مبنی بر سرقت و جعل امضاء تقدیم دادسرا نموده و متعاقباً شکایت خویش را تکمیل و النهایه مبادرت به اعلام رضایت و گذشت قطعی نسبت به تجدیدنظرخواه به صورت محضری نموده که قطع نظر از اتهامات سرقت چک، جعل امضاء، خیانت در امانت و تحصیل مال من غیر حق می‌نماید، متعاقب آن آقای م.ف. به وکالت از م.ح. و هم‌چنین شاکی خصوصی پرونده اعلام می‌نماید که آقای ح.ح. (شاکی) مطابق دادنامه صادره از شعبه 45 دادگاه عمومی جزایی تهران محجور بوده و قیم وی خانم م.ح. می‌باشد و از دادنامه مربوط به منع تعقیب صادره از دادسرا اعتراض نموده و اعلام می‌دارد که متهم با سوءاستفاده از ضعف قوه ادراک شاکی و فریب پدربزرگ خود (شاکی) و بدون اخذ اجازه از موکل و یا وجود هرگونه مبایعه‌نامه از موکل اقدام به فروش و انتقال اموال موکل نموده که النهایه با اعلام نقص تحقیقات توسط شعبه 1176 دادگاه عمومی جزایی تهران، مجدداً پرونده در دادسرا به جریان افتاده و النهایه پس از تحقیقات حکم جلب به دادرسی صادر می‌گردد و کیفرخواست دادسرا ناحیه 2 تهران به اتهام خیانت در امانت نسبت به ثمن معامله برای تجدید نظرخواه صادر و پرونده حسب‌الارجاع به شعبه دادگاه صادرکننده دادنامه مذکور ارسال و دادگاه مذکور نیز پس از تحقیقات با اعلام اصلاح کیفرخواست مبادرت به صدور رأی موصوف‌الذکر نموده است. دادگاه با عنایت به این‌که اصولاً شکایت پس از گذشت قطعی مسموع نبوده و با عنایت به این‌که اصولاً تغییر عنوان مجرمانه به نحو مـذکور که اصـل و ماهـیت جـرم را تغییر داده مـی‌بایسـتی به دادسرا اعاده و پس از اقدام دادسرا به تغییر و اصلاح، رسیدگی به عمل می‌آمد. قطع نظر مطالب مذکور موضوع رأی دادگاه شعبه 45 دادگاه عمومی تهران مبنی بر پذیرش حجر آقای ح.ح. که مطابق گواهی پزشکی قانونی منطقه مرکزی تهران اصدار یافته و تاریخ صدور آن 26/6/91 می‌باشد، بعد از اقدامات نامبرده و تفویض وکالت‌نامه وی در زمان اقدام مذکور، وجود ندارد، علی‌هذا با عنایت به انکار و رد اتهامات توسط تجدیدنظرخواه و این‌که دلیلی جهت محکومیت مذکور موجود نیست به استناد بند ب ماده 257 قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور کیفری و اصل 37 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ضمن پذیرش اعتراض تجدیدنظرخواه با نقض دادنامه معترض‌عنه حکم بر برائت آقای الف.ح. از اتهام معنونه صادر و اعلام می‌نماید. این رأی قطعی بر اساس موازین قانونی قطعی است.

    رئیس و مستشار شعبه 19 دادگاه تجدیدنظر استان تهران

    منبع: بانک داده آرای قضایی

  • شکایت مجدد شاکی قبل از خاتمه رسیدگی به شکایت اول (نظریه 2750)

    شکایت مجدد شاکی قبل از خاتمه رسیدگی به شکایت اول (نظریه 2750)

    شکایت مجدد شاکی قبل از خاتمه رسیدگی به شکایت اول قابل رسیدگی نیست

    ۳۶۲

    شماره۶۰۲/۹۴/۷                                                                                                                                                                                         ۵/۳/۱۳۹۴

    شماره پرونده ۱۶۷۳ ـ ۱/۱۶۸ ـ ۹۳

    سؤال

    ۱ـ پرونده‌ای تحت عنوان کلاهبرداری به شعبه “الف” ارجاع می‌شود و شعبه “الف” پس از بررسی مبادرت به صدور رأی بر برائت متهم می‌نماید. شاکی به این رأی اعتراض می‌کند و پرونده تحت بررسی مرجع تجدیدنظر قرار می‌گیرد. در این اثناء و قبل از اتخاذ تصمیم مرجع تجدیدنظر، قبل از قطعیت حکم، مجدداً شاکی به دادسرا مراجعه می‌نماید و همان موضوع را تحت عنوان کلاهبرداری، مجدداً مورد شکایت خود قرار می‌دهد، تکلیف دادسرا چیست؟

    ۲ـ چنانچه شاکی همان موضوع را تحت عنوان دیگری (مثلاً تحصیل مال نامشروع یا خیانت در امانت) طرح نماید، تکلیف چه می‌باشد؟

    نشست قضایی مرتبط: تعقیب مجدد متهم در جرم ربا خواری و ارتباط با اعتبار امر مختومه کیفری

    نظریه مشورتی شماره ۲۷۵۰/۹۳/۷ ـ 1393/7/11 اداره کل حقوقی قوه قضائیه

    ۱و۲ـ فرض مطروحه خارج از بحث اعتبار امر مختومه و آثار آن است. مطابق اصول حقوق کیفری، یک فرد را نمی ­توان به عنوان ارتکاب یک عمل مجرمانه، هم زمان دو بار یا بیشتر، تحت تعقیب کیفری قرارداد. بنابراین شکایت دوم (ولو با تغییر عنوان مجرمانه) همان شکایت اول است که مراحل قطعیت خود را طی می­‌کند و قابلیت رسیدگی مجدد را ندارد و قاضی ذیربط باید دستور ضم شکایت اخیر در سابقه را صادر نماید.

    روزنامه رسمی، سال هفتاد و یک، شماره 20545، ویژه نامه شماره 809، پنج شنبه 26 شهریور 1394