برچسب: فروش مال غیر

  • مرزهای کلاهبرداری و انتقال مال غیر

    مرزهای کلاهبرداری و انتقال مال غیر

    شاپور اسماعیلیان، وکیل دادگستری و روزنامه نگار

    یکی از مصداق‌های جرایم در حکم کلاهبرداری «انتقال بدون مجوز مال غیر» است. منظور از جرایم در حکم کلاهبرداری یا کلاهبرداری در صور خاص، جرایمی هستند که از نظر ارکان تشکیل‌دهنده جرم، ماهیتی متفاوت از کلاهبرداری اصطلاحی دارند که «توسل به وسایل متقلبانه برای بردن مال غیر» تعریف می‌شود و مصادیق آن احصاء نشده است.

    در عصر کنونی با توجه به تحولات گسترده اجتماعی و صنعتی و توسعه وسایل ارتباط جمعی، مصداق های کلاهبرداری بسیار فزونی یافته است. جرایم در حکم کلاهبرداری، صرفاً از حیث مجازات به مجازات مقرر برای کلاهبرداری احاله شده‌اند. ماده یک قانون مجازات راجع به انتقال مال غیر، مصوب ١٣٠٨می‌گوید: «کسی که مال غیر را با علم به اینکه مال غیر است به نحوی از انحاء عیناً یا منفعتاً بدون مجوز قانونی به دیگری منتقل کند، کلاهبردار محسوب و مطابق ماده ٢٣٨ قانون مجازات عمومی محکوم می‌شود، همچنین است انتقال‌گیرنده که در حین معامله به عدم مالکیت، انتقال‌دهنده باشد…»‌

    تفصیل این مقررات در حوصله این نوشتار کوتاه نیست، با این حال ذیلاً به نکات بارزی از این جرایم شایع متفاوت از نظر عنصر مادی و روانی ولی با مجازات یکسان اشاره می‌شود:‌

    1- در کلاهبرداری موضوع ماده 1 قانون تشدید مجازات مرتکبین ارتشا واختلاس وکلاهبرداری مصوب 1367 مجمع تشخیص مصلحت، عنصرمادی جرم حداقل از دو جزء تشکیل شده است: الف- توسل به وسایل متقلبانه و ب- بردن مال غیر، به نحوی که تحقق جزء اول، ملازمه با تحقق جزء دوم ندارد زیرا ممکن است طرف جرم به علت آگاهی و زیرکی اغفال نشود و جرم به فرض سوءنیت مرتکب، تحقق نیابد. از این رو، کلاهبرداری جرمی است مرکب و مقید یا نتیجه ای، در حالی که در انتقال مال غیر، جرم نوعاً بسیط است و با وجود عدم آگاهی قربانی نسبت به تعلق مال به دیگری، تحقق آن منوط به حصول نتیجه مجرمانه خاصی نیست و عنصر مادی با انتقال مال غیر به دیگری واقع می شود.

    بنابراین، لازم است در کلاهبرداری، بین عملیات یا مانور متقلبانه مرتکب و بردن مال غیر رابطه علیت وجودداشته باشد، به طوری که قربانی جرم در اثر فریب و اغفال، با میل و رضایت خود، مال (درمفهوم اعم یعنی هر چیزی که مالیت داشته باشد) را تسلیم کلاهبردار نماید. همچنین توسل به وسایل متقلبانه باید مقدم بر اغفال باشد ولی شرط نیست که مال تسلیم خودِ مرتکب شود و ممکن است بر اثر توافق معمول در قبل یا همزمان با عملیات متقلبانه شرط شود مال تسلیم شخص ثالثی گردد که عالم به کلاهبرداری نبوده است.

    2- صرف دروغگویی عالمانه یا دادن وعده کذب، موجب تحقق رکن مانور متقلبانه نیست ولی دروغگویی عالمانه اگر تحت عنوان جزایی مانند شهادت کذب در دادگاه و با شرایط دیگر تحقق جرم مذکور همراه باشد، عمل ارتکابی مطابق عنوان مذکور جرم محسوب می شود نه کلاهبرداری.

    همین طور اگر کسی با توسل به دروغگویی و یا ادعای کذب مانند بیمار بودن فرزندش از دیگری وجهی را قرض کند، در صورت انکار دریافت وجه یا عدم استرداد آن، عمل او کلاهبرداری نیست یا اگر شخصی با توسل حیله و نیرنگ مال خود را از چنگ دیگری بگیرد، مرتکب کلاهبرداری نشده است، زیرا یکی از شرایط عنصر مادی کلاهبرداری، تعلق مال به دیگری است.

    3- کلاهبرداری از جمله جرایم علیه اموال و مالکیت است.. از این رو، عملیات متقلبانه به قصد بردن مال دیگری انجام می گیرد، حال اگر شخصی با فریب دختری به قصد ازدواج با او،خود را دارای تحصیلات عالی معرفی نماید و ازدواج بر مبنای آن واقع شود، عمل وی مصداق ماده 647 قانون مجازات اسلامی تعزیرات، فریب در امر ازدواج است نه کلاهبرداری. یا اگر مردی با دروغگویی و دسیسه با زنی رابطه جنسی برقرار نماید، باز عمل وی کلاهبرداری نیست.

    4- در انتقال مال غیر، منظور از مال، اعم است از مال منقول یا غیرمنقول و در عین حال، تخصیص ماده به سلسله انتقالات به وسیله اسناد رسمی با توجه به آرای متعدد دیوان عالی کشور، محتاج دلیل است.

    بنابراین فروش به عنوان یک مصداق انتقال، ممکن است از طریق مبایعه‌نامه عادی انجام گیرد، همانطوری که رویه قضایی نیز انتقال مال غیر را از طریق قولنامه با احراز شرایط قانونی، مصداق جرم مذکور می‌شمارد. به موجب نظریه مشورتی شماره 3444/7 مورخ 19/12/58 اداره حقوقی قوه قضاییه «هر چند انتقال ملک مشاع به نحو مفروز از لحاظ حقوقی بدون موافقت سایر شرکا نافذ نیست، ولی اگر مورد انتقال معادل سهم انتقال دهنده باشد از جهت اینکه سوءنیت نداشته، جنبه کیفری ندارد و در غیر این صورت انتقال مال غیر تلقی می شود.»

    5- در انتقال مال غیر، عمل مرتکب از نظر عنصر مادی جرم ممکن است در قالب یکی از معاملاتی چون بیع، صلح، اجاره و نظایر آن تحقق یابد و عقد اجاره که عبارت است از انتقال منافع مستاجره برای مدت معین، چنانچه منافع متعلق به غیر باشد و انتقال آن با قصد مجرمانه انجام گیرد، عمل ارتکابی مصداق ماده یک قانون مورد بحث است. منظور از سوء‌نیت یا قصد مجرمانه در انتقال مال غیر، عبارت است از الف- عمد عام در فعل مجرمانه یعنی آگاهی به تعلق مال به غیر و بدون مجوز قانونی‌بودن آن. ب- قصد خاص اضرار به غیر.

    بنابراین کسی که مالی دیگری را به نام او و یا به نام خود با آگاه‌کردن طرف معامله به اینکه مال متعلق به دیگری است، به نحوی از انحاء انتقال می‌دهد، عمل او معامله فضولی است که دارای ضمانت اجرای مدنی است و نه کیفری.

    6- در کلاهبرداری نیز عنصر روانی از دو جزء سونیت عام و سوءنیت خاص تشکیل می شود. یعنی قصد استفاده از وسایل متقلبانه (عمد در فعل)، جزء اول عنصر روانی است و قصد بردن مال دیگری (فصد تحصیل نتیجه)، جزء دوم آن. در عین حال، در تحقق کلاهبرداری، وجود سوءنیت مفروض نیست و باید به اثبات برسد.

    7- برابر رای وحدت رویه شماره ٥٩٤- 1/٩/73 هیات عمومی دیوانعالی کشور برای تعیین مجازات مرتکبین جرم مورد بحث، بایستی به ماده یک قانون تشدید مجازات مرتکبین ارتشاء، اختلاس و کلاهبرداری مصوب ١٣٦٧ مجمع تشخیص مصلحت نظام مراجعه شود.

    8- حال پرسش این است، اگر کسی مال غیرمنقول خود را از طریق مبایعه‌نامه به دیگری انتقال دهد و وجه دریافت نماید و مورد معامله تسلیم خریدار شود، با این وصف، فروشنده که سند رسمی مورد معامله به ‌نام او بوده، با وجود تعهد به تنظیم سند رسمی به ‌نام خریدار، بدون اطلاع و یا رضایت او، سند مالی را که به دیگری واگذار کرده است، در قبال دریافت تسهیلات بانکی به عنوان رهن به‌ نام بانک تنظیم کند، عمل وی دارای جنبه کیفری است یا نه؟

    در پاسخ گفته می‌شود، چون رهن عقدی است که به موجب آن مدیون مالی را برای وثیقه به داین می‌دهد تا در صورت عدم ‌پرداخت دین، مرتهن ‌(رهن‌گیرنده) ‌حق فروش عین مرهونه را داشته باشد، به نظر می‌رسد چنین مصداقی به لحاظ اینکه انتقال مال غیر تحقق نیافته، مصداق ماده یک قانون مجازات راجع به انتقال مال غیر نیست.

    برخی عقیده دارند در این فرض عمل مرتکب مصداق ماده ١١٧ قانون ثبت اسناد و املاک است که مقرر می‌دارد: «هرکس به موجب سند رسمی یا عادی نسبت به عین یا منفعت مالی (اعم از منقول یا غیرمنقول) حقی به شخصی یا اشخاصی داده، بعد نسبت به همان عین یا منفعت به موجب سند رسمی، معامله یا تعهدی معارض با حق مزبور نماید به حبس جنایی درجه یک از سه تا ١٠ سال محکوم خواهدشد.» ‌اما از آنجایی که رای وحدت رویه شماره ٤٣ – ١0/٨/51 هیات عمومی دیوانعالی کشور با اجتهاد در مقابل نص صریح قانون، شرط تحقق جرم موضوع این ماده را رسمی ‌بودن سند معامله اول و معارض مقرر داشته است و اضافه نموده «… ممکن است [عمل مورد پرسش ] بر فرض احراز سوء نیت با ماده کیفری دیگری قابل انطباق باشد.» به نظر می‌رسد، عمل مرتکب با ماده ٢ قانون مجازات اشخاصی که مال غیر را به عوض مال خود معرفی می‌کنند (مصوب ١٣٠٨) منطبق باشد. مطابق این ماده، محکوم علیه یا مدیون یا ضامن یا کفیلی که بدون مجوز قانونی و با علم به اینکه مال متعلق به او نیست مال خود معرفی کرده و عملیاتی نسبت به آن مال شده باشد مطابق قسمت اخیر ماده ٢٣٨ قانون مجازات اسلامی [تبصره 2 ماده 1 قانون تشدید مجازات کلاهبرداری، ارتشا و اختلاس مصوب 1367 مجمع تشخیص مصلحت نظام فعلی] به اتهام ارتکاب شروع به کلاهبرداری مجازات خواهد شد.

    منبع: روزنامه صوراسرافیل و شرق

  • حکم خرید و فروش اموال وکالتی چیست؟ (مشاوره قضایی 11)

    حکم خرید و فروش اموال وکالتی چیست؟ (مشاوره قضایی 11)

    سئوال از: تاتا
    با عرض سلام و خسته نباشید. سولی داشتم در مورد ادعای یک مالک بعد از چهل سال از مردم یک منطقه، این آقا از خواهر و برادرش وکالت داشته که این زمینا را بفروشه ولی بعد از چندین ساله، وراث برگشته و ادعای مالکیت دارن. وراث این اقا، ادعا دارند که برادرشون حق انها رو نداده برای هر خونه هم سند دارن. ما خونه مان را بصورت قولنامه از این اقا خریداری کرده‌ایم بعد با ماده ۱۴۷ قانون ثبت کردیم اونا هم سند مادر برای هر خونه دارن. مردم همه سند شش دانگ دارن. ممنون میشم راهنمایی بفرمایید.

    پاسخ از ما:
    باسلام
    در رابطه با سوال شما، چند فرض قابل تصویر است که چون ما اطلاعات دقیقی از اصل رابطه حقوقی فی مابین طرفین، اصالت اسناد تنطیمی، تاریخ وفات متوفی و زمان تنظیم اسناد انتفال توسط وکیل با مالکان نداریم، حکم تمامی فروض را بیان می کنیم:
    اول- در صورتی که اولاً وکالت نامه فروشنده از متوفی (یعنی همان شخص مورث مدعیان فعلی)، اصیل باشد و جعل نشده باشد و ثانیاً فروش نیز در زمان حیات متوفی صورت گرفته باشد و نه بعد از آن، فروش های فوق از سوی وکیل، فاقد اشکال است. در صورت طرح دعوی از سوی وراث علیه مالکان فعلی، دعوی محکوم به رد است.

    دوم- اگر وکالت نامه اصیل باشد اما فروش توسط وکیل در زمان بعد از وفات متوفی صورت گرفته باشد، چون با فوت موکل، عقد وکالت با توجه به بند 3 ماده 578 قانون مدنی منفسخ می شود، شخص وکیل فاقد وکالت از موکل سابق بوده و اختیاری ندارد تا بتواند ملک موضوع وکالت نامه سابق را به دیگران بفروشد. در نتیجه، وکیل علاوع بر این که مرتکب فروش مال غیر شده است و قابل تعقیب جزایی می باشد، تمامی اسناد مالکیت تنظیمی ایشان با مالکان قابل ابطال است مگر این که وراث عمل وکیل را به عنوان معامله فصولی تجویز نمایند یا خودشان با مالکان فعلی توافق جدیدی نمایند.

    سوم- اگر وکالت نامه توسط وکیل به نام موکل جعل شده باشد، در این صورت، وکیل مرتکب جرائم جعل سند وکالت نامه، استفاده از سند وکالت نامه مجعول و فروش مال غیر شده است که علاوه بر این که بابت جرائم فوف با شکایت هر یک از مالکان یا وراث قابل تعقیب است، اسناد معاملات صورت گرفته وکیل با مالکان هم قابل ابطال است. مگر این که به شرح قسمت اخیر بند دوم اقدام شود.
    [ghazavatonline]

  • ابطال اقرارنامه و سندرسمی انتقال مال غیرمنقول چگونه صورت می گیرد (مشاوره قضایی 10)

    ابطال اقرارنامه و سندرسمی انتقال مال غیرمنقول چگونه صورت می گیرد (مشاوره قضایی 10)

    سوال از: حمیدرضا

    سلام، مادر من صاحب 9 سهم از 13 سهم مشاع بک خانه است که 1/5 سهم خود را از طریق مبایع نامه فروخته و در دفتر اسناد رسمی ان را به نام خریدار کرده، اما خریدار از بیسوادی و کهولت سن مادر من سوءاستفاده کرده و قبل از انتقال رسمی و بعد از مبایع نامه بک اقرار نامه روی کاغذ معمولی با اثر انگشت از مادر من گرفته و چند نفر شاهد هم که هیچ کدام آنها را نمی شناسیم زیر آن را امضا کرده اند که ایشان با همان مبلغ پرداختی کل خانه را خریده و به استناد همین اقرارنامه از مادر من به جرم فروش مال غیر شکابت کرده است. لطفاً مرا راهنمایی کنید. ممنون

    پاسخ از ما

    با توجه به این که از مفاد مبایع نامه، اقرارنامه و سند رسمی انتقال 1/5 دانگ اطلاع کاملی نداریم، بطور دقیق نمی‌توان در مورد وضعیت مالکیت خریدار جدید نسبت به سهم مازاد بر میزان مالکیت موضوع مبابع نامه، اعلام نظر کرد و مشخص نیست که آیا سند رسمی انتقال نسبت به شش دانگ صادر شد یا تنها 1/5 دانگ خریداری شده اولیه و ..

    اما آنچه از سئوال شما قابل برداشت است این که، مادر شما با این تصور که هنوز مالک 4/5 دانگ مشاع از خانه می‌باشد، اقدام به فروش آن نمود که خریدار مزبور از ایشان به عنوان فروش مال غیر شکایت نموده است. با این قید، باسخ ما به شرح زیر است.

    حتماً بخوانید: در جرم انتقال مال غیر با سند رسمی، رد مال غیرمنقول مستلزم صدور حکم به ابطال این سند از سوی دادگاه است(نظریه مشورتی 1956) 

    فرض اول- اگر هنوز مالکیت خریدار نسبت به 4/5 دانگ مستند به همان اقرارنامه بوده و سند رسمی انتقال آن تنظیم نشده است، پیشنهاد می شود که در شعبه تحقیق دادیاری یا بازپرسی که شکایت در آنجا در حال رسیدگی است، مادر شما مدعی مالکیت خود بر 4/5 دانگ شود و نسبت به اقرارنامه هم می تواند چند ادعا را مطرح کرد:

    الف- چنانچه در ابتداء اثر انگشت مادر شما در سند سفیدی اخذ و در مرحله زمانی دیگر در آن، اقرارنامه تنظیم شده و شهود هم امضاء کردند، مادر شما شکایت متقابل سوء استفاده از سفید امضاء علیه خریدار مطرح کند. برای اطلاعات بیشتر ضرورتاً پست های ضمانت اجرای کیفری سوءاستفاده از ضعف نفس، هوی و هوس شخص بیمار و غیررشید  ، اثبات جرم سوءاستفاده از ضعف نفس، هوی و هوس و حوائج شخص غیررشید نیازمند علم متهم است و اثبات حجر از شرایط تحقق جرم سوءاستفاده از ضعف نفس، هوی و هوس و حوائج شخص غیررشید نیست را ملاحظه کنید.

    ب- هرگاه اقرارنامه تنطیم و بعد امضاء از مادر شما گرفته شد و شهود هم امضاء کردند، بهتر است که مادر شما شکایت متقابل سوء استفاده از ضعف نفس علیه خریدار طرح کند. برای اطلاعات بیشتر حتماً پست های ضمانت اجرای مدنی سوء استفاده از ضعف نفس، هوی و هوس شخص بیمار و غیر رشید و ضمانت اجرای جزایی سوء استفاده از ضعف نفس و هوی و هوس شخص بیمار و غیررشید را مطالعه نمایید.

    در هریک از دو فرض فوق، اگر شکایت شما منتهی به صدور قرار جلب به دادرسی علیه خریدار شد، باید در قبل یا همزمان با جلسه اول رسیدگی دادگاه کیفری دو، مادر شما دادخواست ابطال اقرارنامه را هم تهیه و تقدیم کند تا به این این دعوای حقوقی نیز همزمان با شکایت کیفری توأمان رسیدگی شود.

    ج- اگر امکان طرح هیچیک از شکایت های فوق نباشد، پیشنهاد می شود که مادر شما در جلسه تحقیق دادیاری یا بازپرسی مدعی مالکیت خود بر 4/5 دانگ شده و دلایل خود (از جمله شهود زمان تنظیم مبایع نامه 1/5 دانگ که میزان مالکیت فروش تنها 1/5 دانگ بوده و نه بیشتر از آن و اگر قصد فروش ششدانگ را داشته، همان زمان اقدام می کرد نه این که بعداً اقرارنامه تنظیم کند که کمی غیرمتعارف است، این که خریدار ثابت کند که ثمن 4/5 دانگ را به چه صورت به مادر شما پرداخت کرده، درخواست مواجهه حضوری با شهود و شهادت در این که زمان، مکان تنظیم اقرارنامه چه زمانی بوده و ثمن چگونه پرداخت شد و …) را ارائه دهد تا مقام تحقیق اعم از دادیار یا بازپرس به جهت حدوث اختلاف در مالکیت و تأثیر آن در شکایت فروش مال غیر، ناگزیر براساس  ماده 21 قانون آیین دادرسی کیفری اقدام به صدور قرار اناطه کیفری نماید و شما را هدایت به طرح دعوی ابطال اقرارنامه و اثبات مالکیت نسبت به 4/5 دانگ در دادگاه حقوقی کند. بعد از طرح این دعوا هم باید گواهی تقدیم دادخواست آن را ظرف مهلت یک ماه از تاریخ ابلاغ قرار اناطه به مرجع فوق تقدیم کنید. به این طریق، شکایت کیفری تا زمان رسیدگی به دعوای مزبور، بایگانی می شود ولی به مجرد مشخص شدن نتیجه آن، مجدد ثبت و رسیدگی ادامه می‌باید.

    فرض دوم- اگر انتقال 4/5 دانگ هم به صورت رسمی در دفتر اسناد رسمی صورت گرفته باشد که لازمه آن این است که مادر شما باید برای امضاء سند انتقال به دفتر اسناد رسمی می‌رفت که با توجه به کهولت سن و بی‌سوادی، حتماً‌ همسر یا فرزندان وی نیز ایشان را همراهی کرده‌اند! در هر حال، در این صورت باید ضمن ادعای مالکیت در شعبه تحقیق به شرح فوق، باید موارد اول یا دوم را بر حسب مورد انجام و ضمن طرح دعوای ابطال اقرارنامه باید دعوای ابطال سند رسمی انتقال را نیز طرح کند تا با اخذ حکم در این دعاوی با ارائه آن به مرجع تحقیق دادسرا، قرار منع تعقیب مادر شما صادر شود.

    [ghazavatonline]

  • قانون مجازات راجع به انتقال مال غیر مصوب 1308 مجلس شورای ملی

    قانون مجازات راجع به انتقال مال غیر مصوب 1308 مجلس شورای ملی

    ‌قانون مجازات راجع به انتقال مال غير‌مصوب 5 فروردين ماه 1308 مجلس شورای ملی

    ماده اول – كسي كه مال غير را با علم به اينكه مال غير است به نحوي از انحاء عيناً يا منفعتاً بدون مجوز قانوني به ديگري منتقل كند كلاهبردار‌ محسوب و مطابق ماده 238 قانون عمومي محكوم مي‌شود ‌و همچنين است انتقال‌گيرنده كه در حين معامله عالم به عدم مالكيت انتقال دهنده باشد.‌ اگر مالك از وقوع معامله مطلع شده و تا يك ماه پس از حصول اطلاع اظهاريه براي ابلاغ به انتقال گيرنده و مطلع كردن او از مالكيت خود به اداره ثبت‌اسناد يا دفتر بدايت يا صلحيه يا يكي از دوائر ديگر دولتي تسليم ننمايد معاون جرم محسوب خواهد شد- هر يك از دوائر و دفاتر فوق مكلفند در‌ مقابل اظهاريه مالك رسيد داده آن را بدون فوت وقت به طرف برسانند.

    زيرنويس:

    رأي وحدت رويه شماره 594-1/9/1373 هيأت عمومي ديوان عالي كشور: «نظر به اين كه ماده 1 قانون مجازات راجع به انتقال مال غير مصوب 1308، انتقالدهندگان مال غير را كلاهبردار محسوب كرده و مجازات كلاهبرداري را در تاريخ تصويب آن قانون ماده 238 قانون مجازات عمومي معين نموده بود و با تصويب قانون تعزيرات اسلامي مصوب 1362، ماده 116 قانون تعزيرات از حيث تعيين مجازات كلاهبردار جايگزين قانون سابق و سپس طبق ماده يك قانون تشديد مجازات مرتكبين ارتشاء و اختلاس وكلاهبرداري مصوب 1367، مجازات كلاهبرداري تشديد و برابر ماده 8 همان قانون كليه مقررات مغاير با قانون مزبور لغو گرديده است لذا جرائمي كه به موجب قانون كلاهبرداري محسوب شود از حيث تعيين كيفر مشمول قانون تشديد مجازات مرتكبين ارتشاء و اختلاس و كلاهبرداري مصوب 1367 بوده و رأي شعبه چهارم ديوان عالي كشور كه با اين نظر مطابقت دارد صحيح تشخيص مي شود. اين رأي بر طبق ماده واحده قانون وحدت رويه قضاييمصوب 1328 براي دادگاهها و شعب ديوان عالي كشور در موارد مشابه لازمالاتباع است.»

    ‌ماده دوم – نسبت به انتقالاتي كه به طريق فوق قبل از اجراي اين قانون واقع شده است هر يك از انتقال دهنده – انتقال‌گيرنده يا مالك بايد به ترتيب‌ذيل عمل نمايند.‌انتقال دهنده مكلف است در ظرف سه ماه از تاريخ اجراي اين قانون يا مالك را وادار به تنفيذ انتقال نموده و يا خسارات وارده بر انتقال‌گيرنده و مالك را‌جبران كند.‌انتقال‌گيرنده‌اي كه در حين وقوع انتقال عالم به عدم مالكيت انتقال دهنده بوده مكلف است در ظرف سه ماه مذكور خسارات وارده بر مالك را جبران‌نمايد.‌مالكي كه از انتقال مال خود مطلع بوده يا بشود مكلف است در ظرف سه ماه از تاريخ اجراي اين قانون در صورتي كه قبل از اين قانون مطلع شده باشد و‌از تاريخ حصول اطلاع در صورتي كه بعد از اجراي اين قانون مطلع شود انتقال‌گيرنده يا قائم‌مقام قانوني او را به طريق مذكور در ماده فوق از مالكيت‌خود مستحضر نمايد.

    ‌ماده سوم – متخلف از مقررات ماده 2 اگر انتقال دهنده يا انتقال گيرنده باشد كلاهبردار و اگر مالك باشد معاون مجرم محسوب و مطابق مقررات‌ قانون مجازات عمومي محكوم خواهد شد.

    ‌ماده چهارم – علاوه بر مجازات مذكور در مواد 1 و 3 مجرم بايد مادام كه خسارت وارده بر مدعي خصوصي را جبران نكرده است در توقيف بماند.

    ماده پنجم – نسبت به انتقالاتي كه قبل از اجراي اين قانون واقع شده باشد تعقيب جزايي مرتكب منوط به شكايت مدعي خصوصي است ليكن پس‌ از شكايت استرداد آن مانع از تعقيب نخواهد بود.

    ‌ماده ششم – نسبت به انتقالاتي كه قبل از اين قانون واقع شده هر گاه قبل از شروع به تعقيب جزايي حق دعوي حقوقي مالك يا انتقال‌گيرنده به‌واسطه مرور زمان يا صدور سند رسمي مالكيت ساقط شده باشد مقررات اين قانون مجرا نخواهد بود.

    ‌ماده هفتم – مجازات اشخاصي كه پس از تاريخ اجراي اين قانون به موجب قانون سوم مرداد 1307 راجع به تباني يا به موجب همين قانون در نتيجه‌انتقال عين يا منافع اموال غير منقول و يا در نتيجه تباني در دعواي مربوطه به عين يا منافع اموال مزبوره حكم محكوميت آنها صادر مي‌شود مشمول‌ماده 45 قانون مجازات عمومي نخواهد بود.

    ‌ماده هشتم – كساني كه معاملات تقلبي مذكوره در مواد فوق را به وسيله اسناد رسمي نموده يا بنمايند جاعل در اسناد رسمي محسوب و مطابق‌قوانين مربوطه به اين موضوع مجازات خواهند شد.

    ماده نهم – اين قانون از اول ارديبهشت ماه 1308 به موقع اجرا گذاشته مي‌شود.‌ چون به موجب قانون مصوب 4 آذر ماه 1307 وزير عدليه مجاز است كليه لوايح قانوني را كه به مجلس شوراي ملي پيشنهاد مي‌نمايد پس از تصويب‌ كميسيون پارلماني قوانين عدليه به موقع اجرا گذارده و پس از آزمايش آنها در عمل نواقصي را كه در ضمن جريان ممكن است معلوم شود رفع و قوانين‌ مزبوره را تكميل نموده ثانياً براي تصويب به مجلس شوراي ملي پيشنهاد نمايد.‌ عليهذا (‌قانون مجازات راجع به انتقال مال غير) مشتمل بر نه ماده كه در تاريخ پنجم فروردين ماه يك هزار و سيصد و هشت شمسي به تصويب‌ كميسيون عدليه مجلس شوراي ملي رسيده قابل اجرا است.

    ‌رييس مجلس شوراي ملي – دادگر

    نقل از روزنامه رسمی شماره 185 مورخ 12 اردیبهشت 1308 به نقل از مجموعه قوانین سال 1308، صص6-4