برچسب: مقالات حقوقی در جرائم و مجازات های تعزیری

مقالات حقوقی در جرائم و مجازات های تعزیری

  • پژوهشنامه حقوق کیفری

    پژوهشنامه حقوق کیفری

    معرفی دوفصلنامه پژوهشنامه حقوق کیفری دانشگاه گیلان به همراه دانلود جدیدترین مقالات منتشره

    پژوهشنامه حقوق کیفری حاصل تلاش و فعالیت گروه حقوق دانشگاه گیلان با همکاری انجمن ایرانی حقوق جزا است.

    این نشریه در ابتدا و از سال ۱۳۸۹ با نام «پژوهشنامه حقوقی» انتشار یافت و بعد از انتشار چند شماره با توجه به نظر کمیسیون نشریات وزارت علوم تحقیقات و فناوری و به منظور تخصصی شدن مقالات با عنوان «پژوهشنامه حقوق کیفری» منتشر شد.

    مجله با توجه به رعایت استاندادهای مورد نظر کمیسیون نشریات وزارت علوم از اولین شماره دارای رتبه علمی پژوهشی است که فقط مقالات تالیفی در حوزه حقوق کیفری و جرم شناسی را بررسی می کند.

    این نشریه در ارزیابی اخیر کمیسیون نشریات در ردیف نشریات با درجه بالا ارزیابی و با توجه به تلاش سردبیر و اعضای هیات تحریریه تلاش می نماید با حفظ جایگاه علمی و پژوهشی مجله به صورت منظم نسبت به انتشار مقالات علمی و پژوهشی در حوزه حقوق کیفری و جرم شناسی اقدام نماید. 791469274516 (Custom)

    اهداف و حوزه جذب مقالات

    انتشار مقاله­ های علمی پژوهشی و عرضه نتایج تحقیقات در زمینة حقوق کیفری و جرم­شناسی به منظور تولید و ارتقای سطح دانش، انتقال و تبادل یافته ­ها، تجربیات و دستاوردهای پژوهشی، بسط همکاری و تعامل علمی بین کنشگران حوزه حقوق کیفری به منظور تبادل آموخته ­ها و تجربیات و تقویت فضای گفتگو و نقد اندیشه، کمک به توسعه علمی کشور از طریق طرح مسائل و کوشش جهت تبیین و ارایه راه حل­ ها از جمله اهداف این نشریه است.

    دست اندرکاران نشریه امیدوارند با نشر اندیشه­ های نو در حوزه موضوعی مجله بتوانند به گسترش مرزهای دانش و چاره­ جویی برای چالش­ های موجود در حوزه حقوق کیفری و جرم­شناسی کمک نمایند.

    فصلنامه مقالات علمی و پژوهشی را که در موضوع مجله و طبق شیوه­ نامه تهیه شده باشند، بررسی می ­کند.

    با توجه به مصوبه هیات تحریریه مجله، این مجله از بررسی مقالات دانشجویان تحصیلات تکمیلی (ارشد و دکتری) معذور است و بررسی این مقالات در صورتی پذیرفته می شود که استادان راهنمای دانشجو به صورت کتبی مسئولیت علمی مقاله را عهده دار شوند. اگر در مراحل بررسی مقاله خلاف این موضوع آشکار شود با تصمیم سردبیر مجله مقاله از جریان بررسی حذف خواهد شد.
    با توجه به تعهد مجله برای بررسی مقالاتی که از طریق سامانه ثبت گردیده است و تعهد نویسندگان محترم بر عدم ارسال همزمان مقاله برای مجلات دیگر در صورت آشکار شدن ارسال همزمان مقاله برای مجلات دیگر مقاله مورد بررسی حذف می گردد.

    شناسنامه نشریه

    صاحب امتیاز: دانشگاه گیلان

    مدیر مسئول: محمد رضا نظری نژاد

    سردبیر: حسین آقابابایی

    این مجله که به صورت دو فصل نامه و دو شماره در سال منتشر می شود، فقط مقالات تالیفی در حوزه حقوق کیفری و جرم شناسی را بررسی می کند و مقالات دانشجویان تحصیلات تکمیلی (ارشد و دکتری) تنها در صورت قبول مسئولیت علمی مقاله توسط استادان راهنما یا اعضای هیات علمی استادیار و بالاتر قابل بررسی است.

    در وب سایت دوفصلنامه پژوهشنامه حقوق کیفری سطح دسترسی آزاد به مقالات منتشره از شماره 1 دوره 1 سال 1389 با دانلود لینک مستقیم هر مقاله فراهم است.

    جدیدترین مقالات نشریه

    خطای RSS: WP HTTP Error: نشانی معتبر نیست.
  • دست فروشی و ماهیت حقوقی آن در حقوق جزا

    دست فروشی و ماهیت حقوقی آن در حقوق جزا

    دستفروشی در بساط قانون؛ تولد قریب‌الوقوع جرم در بساط دستفروشان

    خانم صدیقه دباغی

     آیا دستفروشی واجد وصف مجرمانه است؟ آیا دستفروشی جرم است یا تخلف؟

     مقدمه

    دست فروشی را نوزاد نارس زندگی مدرن دانسته اند که خود قربانی برخی ناهنجاری‌ها هست. گروهی از کسانی که به این مشاغل روی می‌آورند، افرادی هستند که از ناچاری و بدون داشتن راه چاره‌ای به این کار پرداخته‌اند. اگر راه امرار معاش این عده از طریق دست‌فروشی بسته شود، معلوم نیست که چگونه خواهند توانست از عهده مخارج خانواده خود برآیند. دست فروشی استرس و دردسر هم دارد، دستفروش‌ها نمی توانند یک باره جای خود را تغییر دهند و این از قوانین نانوشته ای است که بین آنها وجود دارد.

    ماهیت عمل دستفروشی

    مطابق اصل قانونی بودن جرایم و مجازات‌ها، تنها عملی را می‌توان جرم دانست که قانون آن را جرم اعلام کرده و برای آن مجازات تعیین کند، با این حساب دست‌فروشی جرم نیست؛ یعنی چنین فعالیتی ماهیتا جرم نیست، چراکه در قانون هیچ اشاره‌ای به غیرقانونی بودن این عمل نمی‌کند. با این حال، آنچه دست‌فروشان انجام می‌دهند، مصداق تخلفاتی است که در قانون برای آن مجازات‌هایی تعیین شده است؛ مثل عرضه خارج از شبکه، فرار از پرداخت مالیات و… چرا که طبق قانون مدیریت خدمات شهری در معابر، خیابان‌ها و به طور کلی تمامی سطح شهر نباید مشکلی برای رفت‌وآمدهای مردم به وجود آورند و از طرفی طبق قوانین کشور هیچ فردی نمی‌تواند بدون داشتن مجوز‌های لازم اقدام به فروش اجناسی کند و هر دوی این اتفاقات تخطی از قانون تلقی می شود. پس وقتی مجوزی برای انجام فعالیت اقتصادی داده نشده و فردی خودسرانه در خیابان و یا در مترو و اماکنی این‌چنینی اقدام به فعالیت‌های اقتصادی می‌کند، مرتکب تخلف شده و لازم است که با او برخورد قانونی صورت پذیرد.

    بنا به مراتب، گرچه دست‌فروشی به تنهایی جرم نیست، اما ایجاد مزاحمت در معابر عمومی باعث به وجود آمد بار ترافیکی و در نهایت شکایت شهروندان شده و وضع نابسامانی را در شهر پدید می‌آورد که مستلزم برخوردی قانونی است.

    همچنین ممکن است به جرم تبدیل شود. مرز میان تخلف و جرم را می توان اینچنین تعیین کرد که اگر دست‌فروشی بدون ایجاد مزاحمت برای دیگران باشد، تخلف است و زمانی که مزاحمتی برای مردم ایجاد کند، جرم محقق می‌شود. به تعبیر دیگر، اگر آنها مزاحمت ایجاد کنند، جرم مرتکب شده‌اند و اگر هم‌زمان با این کار به نقض حریم خصوصی افراد و یا ایجاد سدمعبر بپردازند جرم دیگری مرتکب می‌شوند.

    اجناسی که دست‌فروشان به مشتریان خود می‌فروشند مالیات نداشته و به همین دلیل، ‌آنها را نسبت به مغازه‌دارها ارزان تر می‌فروشند. این عمل علاوه بر این که قانونی نیست، زیرپاگذشتن حقوق شهروندان و از جمله همان کسانی است که اجناس را از دست‌فروشان می‌خرند. علاوه بر آن، بسیاری از آنها فاقد کیفیت مناسب بوده یا تاریخ ‌مصرف آنها گذشته است که این اعمال خود جرم محسوب می‌شود

    دست‌فروشان متکدی

    بر اساس تعابیر قانونی، تکدی‌گری جرم محسوب می‌شود و فرد متکدی مستوجب مجازات است.در حال حاضر متکدیان به دست‌فروشی روی آورده‌اند تا از جرم تکدی‌گری رهایی بیابند در واقع بسیاری از این دست‌فروشان متکدی هستند.

    متولی جمع‌آوری دستفروشان متخلفان

    از آنجا که تخلف در سطح شهر انجام گرفته و حوزه کاری دست‌فروشان در اماکن عمومی است، شهرداری‌ها در استان‌های مختلف متولی اصلی جمع‌آوری افراد از سطح خیابان‌ها هستند که باید با وضع قوانین مناسب در این حوزه اقدام کنند و به این منظور در حوزه شهرداری‌ها، واحدی به‌نامساماندهی دست‌فروشان وجود دارد.

     بند نخست ماده 55 قانون شهرداری مصوب 1334 ، می‌گوید: طبق این ماده به شهرداری تکلیف شده است که با هرگونه سد معبری برخورد کند، بر این اساس نیازی نیست که حتما سدکننده معبر مجرم باشد. سدمعبر طبق قانون خود تخلف محسوب و شایسته برخورد به شیوه جمع موانع سد کننده برای رفع این مشکل است. بر اساس آن شهرداری به عنوان رفع کننده سد معابر معرفی شده است اما اجازه دفع سد معبر را ندارد.

    تصویب قوانین مدیریت شهری که متولی اجرای آن شهرداری‌ها هستند درباره چگونگی برخورد با مجرمان و متخلفان شهری به شهرداری‌ها آگاهی لازم را داده و نحوه برخورد با آنها را نیز مشخص کرده است. در قوانین موجود برای شهرداری‌ها دو پدیده تعریف و راه‌های برخورد با این تخلفات آشکار نیز بیان شده است. اولین تخلف تکدی‌گری است که جرم تلقی شده و وظیفه جمع‌آوری متکدیان به شهرداری محول شده است و دومی برخورد با دست‌فروشان در سطح شهرهاست.و سد معبر یکی از دلایل برخورد با دست‌فروشان است.

    نتیجه گیری:

    برای مبارزه‌ای همه‌جانبه با دست‌فروشان و سد‌معبرکنندگان، علاوه بر از بین بردن ریشه های ایجاد آن از طریق ایجاد بسترهای لازم جهت اشتغال آنان، اقدامات قانونی‌شهرداری‌ها، نیاز به حمایت دستگاه‌های قضایی نیز وجود دارد و در کنار همه این‌ها متولیان باید به فرهنگ‌سازی در کشور نیز بپردازند.

    در حقیقت شهرداری وقتی موفق به ریشه‌کن کردن یک تخلف خواهد شد که در همه ابعاد برای رفع معضل تلاش کرده و دستگاه‌های مختلف بتوانند عملکرد هماهنگی در برخورد با آن داشته باشند.

    منابع: روزنامه حمایت مورخ 1390/9/27، خبرگزاری ایسنا مورخ 1390/9/27 و خبرگزاری فارس مورخ 1390/9/25 نقل از قاضی دادگستر

  • شهادت کذب در دادسرا جرم و قابل مجازات است

    شهادت کذب در دادسرا جرم و قابل مجازات است

    توضیح: در خصوص این که آیا شهادت کذب در دادسرا جرم و قابل مجازات است یا خیر، رویه قضایی واحدی میان قضات محاکم بدوی و تجدیدنظر وجود ندارد.

    اکثریت قضات نظر دارند که به علت فقدان عنصر قانونی، عمل جرم و قابل مجازات نیست. نمونه مؤید این نظر با استدلال‌های صورت گرفته را پیشتر با عنوان

    «از شرایط تحقق جرم شهادت کذب آن است که شهادت باید در دادگاه باشد نه شعب دادیاری یا بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب»

    در قضاوت آنلاین منتشر کردیم که می توانید آن را به همراه پرسش‌های کاربران سایت و پاسخ های آقای علیرضا مرادی – قاضی سابق و وکیل پایه یک دادگستری – که هم نظر با نظر اکثریت و چرایی جرم نبوده عمل است را  در بخش «دیدگاه» پست فوق مطالعه نمایید.

    اقلیت قضات نظر دارند که با توجه به ماده 650 قانون مجازات اسلامی تعزیرات عمل جرم و قابل مجازات است.

    آقای قدرتی- مستشار دادگاه تجدیدنظر استان خوزستان مقاله‌ای با عنوان «آیا شهادت کذب در محضر قضات دادسرا همانند دادگاه جرم است؟» تدوین نمودند و در آن کوشیدند تا به کمک مباحث اصولی و استفاده از مواد قانونی مرتبط با موضوع، به پرسش پاسخ مثبت دهند که مؤید استدلال های دیدگاه اقلیت است.

    آقای یاسین حسنی به نقل از کانال دادبان، مقاله را جهت انتشار در قضاوت آنلاین ارسال نمودند که ضمن تشکر از ایشان، می توانید متن کامل مقاله را مطالعه نمایید.

    به این ترتیب، نظر و استدلال های دو گروه بیان شده در سایت منتشر گردید که با مطالعه هریک می توانید مشخص کنید که تابع کدام نظر قضایی می‌باشید.

    آیا شهادت کذب در محضر قضات دادسرا همانند دادگاه جرم است؟

    ماده ۶۵۰ قانون تعزیرات در سال ۱۳۷۵ تصویب شد. آن زمان در نظام قضایی «دادگستری ایران» به خلاف سازمان قضایی نیروهای مسلح، فقط دادگاه موجود و عهده دار تحقیقات ، محاکمه و هم اجرای حکم از بدو تا ختم پرونده بود و قانون‌گذار لاجرم نمی توانست به دادسرا؛ نهاد معدوم؛ در قانون عام تعزیرات اشاره ای داشته باشد اما حالیه این نهاد قضایی مستقر و احیاء گردیده، به نحوی که اگر امروزه مقنن در مقام تنظیم و تصویب متن و مفاد ماده مابه‌النزاع برمی آمد، عقلاً و منطقاً دیگر حکم خویش را مقید و محصور به لفظ  «دادگاه» نمی نمود چه، مقامات دادسرا بلاتردید قاضی بوده و مجری تحقیقات غالب جرایم هستند و تمسک به استدلال اصطلاح اصولی «غلبه» مصداق با دادگاه، جهت تسری حکم ماده ۶۵۰ قانون تعزیرات به قضات دادسرا صحیح و صادق نیست. چون دادسرا در زمان تدوین ماده مزبور در دادگستری اساساً موجود نبوده تا مقنن از باب غلبه چنین اراده نماید بلکه غلبه به اخذ شهادت در دادسرا است نه دادگاه و رویه مستور و ملموس محاکم تالی و عالی عیناً گواه بیّن بر این مدعا است و به ملاحظه این که اولویت در تفسیر، با روح و جان کلام و منطق الفاظ مقنن و به اصطلاح با تفسیر منطقی و توضیحی است نه منطوق الفاظ، ذکر کلمه‌ی دادگاه؛ صرفاً بنا به مقتضیات زمان تصویب که همانا انتفاء و خاموشی دادسرا بوده، می باشد و مفسر در زمان تفسیر قانون، در مقام تفسیر منطقی، به مقتضیات زمان تصویب محدود و محصور نیست بلکه هنر و اهتمام وی به تطبیق و سازش قانون با وقایع حاضر با تکیه بر روح قانون در حدود تاب مدلول قانون است.

    بناء علیه، در تفسیر ماده ۶۵۰ قانون تعزیرات لفظ دادگاه را مفهوماً باید معادل  «مرجع قضایی» و متصف به موصوف خود «مقام رسمی» تعبیر و تفسیر و از جمود بر لفظ پرهیز نمود تا هم مرحله تحقیقات و هم مرحله محاکمه را پوشش و حقاً از شیوع پدیده شوم و نامشروع شهادت کذب و تضییع حقوق حقه اشخاص پیشگیری نماید. با این تقریر و تفسیر ، عقلاً، منطقاً، شرعاً و شاناً حرمت شهادت کذب به دادگاه اختصاص ندارد بلکه نیز به قضات دادسرا، اشتمال دارد و در این راستا لفظ دادگاه موضوعیت و خصوصیت ندارد . این است که ماده ۲۰۹ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۹۲ همنوا با این تفسیر، بازپرس را مکلف به تفهیم حرمت و مجازات شهادت کذب به شاهد در مرحله اخذ شهادت در دادسرا می نماید والا چنین تفهیمی صرفاً به دوش قضات دادگاه به شرح ماده ۳۲۳ ق .آ .د.ک تحمیل و تکلیف می گردید و آن هم در مرحله محاکمه، چه در جرایمی که مستقیماً در دادگاه مطرح می شوند مشتمل بر جرایم منافی عفت و تعزیر درجه هفت و هشت و جرایم اطفال، مجری تحقیقات آن ها، همان قضات دادگاه هستند که در این جرایم ابتداء قاضی تحقیق و پس از اتمام تحقیقات و دخول در مرحله دادرسی، نقش و عنوان قاضی حاکم را دارند و دلیل موجهی جهت این که شهادت کذب در مرحله تحقیقات نزد آن ها جرم باشد اما در تحقیقات در نزد مقامات دادسرا جرم نباشد، نه تنها موجود نیست بلکه ترجیح بلامرجح است که مذموم و مردود است.

    شایان ذکراست، در ماده ۱۰۳ لایحه قانون تعزیرات در دست بررسی کلمه‌ی دادگاه محذوف و فقط به مقام قضایی اشاره شده است. بدیهی است صرف صدور حکم دادگاه به خلاف شهادت موجود در پرونده، دلیل کذبیت شهادت مزبور نیست و برابر عمومات قانونی، کذب بودن شهادت مستلزم احراز و اثبات است مگر این که مفاد دادنامه مدلولاً متضمن این معنا باشد که دادگاه شهادت شهود را به علت احراز کذب بودن نپذیرفته و براین اساس مردود اعلام کرده باشد و الا فلا.

    نتیجه:

    لفظ  «دادگاه» مندرج در ماده ۶۵۰ قانون تعزیرات مفهوماً انصراف به مرجع قضایی دارد و افاده نوع می کند و لذا شهادت کذب در محضر قضات دادسرا و دادگاه (مرجع قضایی) جرم است و در نزد مقامات و مراجع غیر قضایی جرم نیست مگر این که قانون‌گذار نصاً خطاب مخصوص داشته باشد. مثل ماده ۱۰ قانون تصدیق انحصار وراثت، ماده ۴۹ قانون ثبت احوال ، ماده ۲ قانون تخلفات ،جرایم و مجازات های مربوط به اسناد سجلی و شناسنامه، ماده ۱۵ قانون راجع به ورود واقامت اتباع خارجه در ایران.

    نظریه مشورتی: شهادت کذب جرم مطلق است که شامل شهادت دروغ در دادسرا می شود
  • مرزهای کلاهبرداری و انتقال مال غیر

    مرزهای کلاهبرداری و انتقال مال غیر

    شاپور اسماعیلیان، وکیل دادگستری و روزنامه نگار

    یکی از مصداق‌های جرایم در حکم کلاهبرداری «انتقال بدون مجوز مال غیر» است. منظور از جرایم در حکم کلاهبرداری یا کلاهبرداری در صور خاص، جرایمی هستند که از نظر ارکان تشکیل‌دهنده جرم، ماهیتی متفاوت از کلاهبرداری اصطلاحی دارند که «توسل به وسایل متقلبانه برای بردن مال غیر» تعریف می‌شود و مصادیق آن احصاء نشده است.

    در عصر کنونی با توجه به تحولات گسترده اجتماعی و صنعتی و توسعه وسایل ارتباط جمعی، مصداق های کلاهبرداری بسیار فزونی یافته است. جرایم در حکم کلاهبرداری، صرفاً از حیث مجازات به مجازات مقرر برای کلاهبرداری احاله شده‌اند. ماده یک قانون مجازات راجع به انتقال مال غیر، مصوب ١٣٠٨می‌گوید: «کسی که مال غیر را با علم به اینکه مال غیر است به نحوی از انحاء عیناً یا منفعتاً بدون مجوز قانونی به دیگری منتقل کند، کلاهبردار محسوب و مطابق ماده ٢٣٨ قانون مجازات عمومی محکوم می‌شود، همچنین است انتقال‌گیرنده که در حین معامله به عدم مالکیت، انتقال‌دهنده باشد…»‌

    تفصیل این مقررات در حوصله این نوشتار کوتاه نیست، با این حال ذیلاً به نکات بارزی از این جرایم شایع متفاوت از نظر عنصر مادی و روانی ولی با مجازات یکسان اشاره می‌شود:‌

    1- در کلاهبرداری موضوع ماده 1 قانون تشدید مجازات مرتکبین ارتشا واختلاس وکلاهبرداری مصوب 1367 مجمع تشخیص مصلحت، عنصرمادی جرم حداقل از دو جزء تشکیل شده است: الف- توسل به وسایل متقلبانه و ب- بردن مال غیر، به نحوی که تحقق جزء اول، ملازمه با تحقق جزء دوم ندارد زیرا ممکن است طرف جرم به علت آگاهی و زیرکی اغفال نشود و جرم به فرض سوءنیت مرتکب، تحقق نیابد. از این رو، کلاهبرداری جرمی است مرکب و مقید یا نتیجه ای، در حالی که در انتقال مال غیر، جرم نوعاً بسیط است و با وجود عدم آگاهی قربانی نسبت به تعلق مال به دیگری، تحقق آن منوط به حصول نتیجه مجرمانه خاصی نیست و عنصر مادی با انتقال مال غیر به دیگری واقع می شود.

    بنابراین، لازم است در کلاهبرداری، بین عملیات یا مانور متقلبانه مرتکب و بردن مال غیر رابطه علیت وجودداشته باشد، به طوری که قربانی جرم در اثر فریب و اغفال، با میل و رضایت خود، مال (درمفهوم اعم یعنی هر چیزی که مالیت داشته باشد) را تسلیم کلاهبردار نماید. همچنین توسل به وسایل متقلبانه باید مقدم بر اغفال باشد ولی شرط نیست که مال تسلیم خودِ مرتکب شود و ممکن است بر اثر توافق معمول در قبل یا همزمان با عملیات متقلبانه شرط شود مال تسلیم شخص ثالثی گردد که عالم به کلاهبرداری نبوده است.

    2- صرف دروغگویی عالمانه یا دادن وعده کذب، موجب تحقق رکن مانور متقلبانه نیست ولی دروغگویی عالمانه اگر تحت عنوان جزایی مانند شهادت کذب در دادگاه و با شرایط دیگر تحقق جرم مذکور همراه باشد، عمل ارتکابی مطابق عنوان مذکور جرم محسوب می شود نه کلاهبرداری.

    همین طور اگر کسی با توسل به دروغگویی و یا ادعای کذب مانند بیمار بودن فرزندش از دیگری وجهی را قرض کند، در صورت انکار دریافت وجه یا عدم استرداد آن، عمل او کلاهبرداری نیست یا اگر شخصی با توسل حیله و نیرنگ مال خود را از چنگ دیگری بگیرد، مرتکب کلاهبرداری نشده است، زیرا یکی از شرایط عنصر مادی کلاهبرداری، تعلق مال به دیگری است.

    3- کلاهبرداری از جمله جرایم علیه اموال و مالکیت است.. از این رو، عملیات متقلبانه به قصد بردن مال دیگری انجام می گیرد، حال اگر شخصی با فریب دختری به قصد ازدواج با او،خود را دارای تحصیلات عالی معرفی نماید و ازدواج بر مبنای آن واقع شود، عمل وی مصداق ماده 647 قانون مجازات اسلامی تعزیرات، فریب در امر ازدواج است نه کلاهبرداری. یا اگر مردی با دروغگویی و دسیسه با زنی رابطه جنسی برقرار نماید، باز عمل وی کلاهبرداری نیست.

    4- در انتقال مال غیر، منظور از مال، اعم است از مال منقول یا غیرمنقول و در عین حال، تخصیص ماده به سلسله انتقالات به وسیله اسناد رسمی با توجه به آرای متعدد دیوان عالی کشور، محتاج دلیل است.

    بنابراین فروش به عنوان یک مصداق انتقال، ممکن است از طریق مبایعه‌نامه عادی انجام گیرد، همانطوری که رویه قضایی نیز انتقال مال غیر را از طریق قولنامه با احراز شرایط قانونی، مصداق جرم مذکور می‌شمارد. به موجب نظریه مشورتی شماره 3444/7 مورخ 19/12/58 اداره حقوقی قوه قضاییه «هر چند انتقال ملک مشاع به نحو مفروز از لحاظ حقوقی بدون موافقت سایر شرکا نافذ نیست، ولی اگر مورد انتقال معادل سهم انتقال دهنده باشد از جهت اینکه سوءنیت نداشته، جنبه کیفری ندارد و در غیر این صورت انتقال مال غیر تلقی می شود.»

    5- در انتقال مال غیر، عمل مرتکب از نظر عنصر مادی جرم ممکن است در قالب یکی از معاملاتی چون بیع، صلح، اجاره و نظایر آن تحقق یابد و عقد اجاره که عبارت است از انتقال منافع مستاجره برای مدت معین، چنانچه منافع متعلق به غیر باشد و انتقال آن با قصد مجرمانه انجام گیرد، عمل ارتکابی مصداق ماده یک قانون مورد بحث است. منظور از سوء‌نیت یا قصد مجرمانه در انتقال مال غیر، عبارت است از الف- عمد عام در فعل مجرمانه یعنی آگاهی به تعلق مال به غیر و بدون مجوز قانونی‌بودن آن. ب- قصد خاص اضرار به غیر.

    بنابراین کسی که مالی دیگری را به نام او و یا به نام خود با آگاه‌کردن طرف معامله به اینکه مال متعلق به دیگری است، به نحوی از انحاء انتقال می‌دهد، عمل او معامله فضولی است که دارای ضمانت اجرای مدنی است و نه کیفری.

    6- در کلاهبرداری نیز عنصر روانی از دو جزء سونیت عام و سوءنیت خاص تشکیل می شود. یعنی قصد استفاده از وسایل متقلبانه (عمد در فعل)، جزء اول عنصر روانی است و قصد بردن مال دیگری (فصد تحصیل نتیجه)، جزء دوم آن. در عین حال، در تحقق کلاهبرداری، وجود سوءنیت مفروض نیست و باید به اثبات برسد.

    7- برابر رای وحدت رویه شماره ٥٩٤- 1/٩/73 هیات عمومی دیوانعالی کشور برای تعیین مجازات مرتکبین جرم مورد بحث، بایستی به ماده یک قانون تشدید مجازات مرتکبین ارتشاء، اختلاس و کلاهبرداری مصوب ١٣٦٧ مجمع تشخیص مصلحت نظام مراجعه شود.

    8- حال پرسش این است، اگر کسی مال غیرمنقول خود را از طریق مبایعه‌نامه به دیگری انتقال دهد و وجه دریافت نماید و مورد معامله تسلیم خریدار شود، با این وصف، فروشنده که سند رسمی مورد معامله به ‌نام او بوده، با وجود تعهد به تنظیم سند رسمی به ‌نام خریدار، بدون اطلاع و یا رضایت او، سند مالی را که به دیگری واگذار کرده است، در قبال دریافت تسهیلات بانکی به عنوان رهن به‌ نام بانک تنظیم کند، عمل وی دارای جنبه کیفری است یا نه؟

    در پاسخ گفته می‌شود، چون رهن عقدی است که به موجب آن مدیون مالی را برای وثیقه به داین می‌دهد تا در صورت عدم ‌پرداخت دین، مرتهن ‌(رهن‌گیرنده) ‌حق فروش عین مرهونه را داشته باشد، به نظر می‌رسد چنین مصداقی به لحاظ اینکه انتقال مال غیر تحقق نیافته، مصداق ماده یک قانون مجازات راجع به انتقال مال غیر نیست.

    برخی عقیده دارند در این فرض عمل مرتکب مصداق ماده ١١٧ قانون ثبت اسناد و املاک است که مقرر می‌دارد: «هرکس به موجب سند رسمی یا عادی نسبت به عین یا منفعت مالی (اعم از منقول یا غیرمنقول) حقی به شخصی یا اشخاصی داده، بعد نسبت به همان عین یا منفعت به موجب سند رسمی، معامله یا تعهدی معارض با حق مزبور نماید به حبس جنایی درجه یک از سه تا ١٠ سال محکوم خواهدشد.» ‌اما از آنجایی که رای وحدت رویه شماره ٤٣ – ١0/٨/51 هیات عمومی دیوانعالی کشور با اجتهاد در مقابل نص صریح قانون، شرط تحقق جرم موضوع این ماده را رسمی ‌بودن سند معامله اول و معارض مقرر داشته است و اضافه نموده «… ممکن است [عمل مورد پرسش ] بر فرض احراز سوء نیت با ماده کیفری دیگری قابل انطباق باشد.» به نظر می‌رسد، عمل مرتکب با ماده ٢ قانون مجازات اشخاصی که مال غیر را به عوض مال خود معرفی می‌کنند (مصوب ١٣٠٨) منطبق باشد. مطابق این ماده، محکوم علیه یا مدیون یا ضامن یا کفیلی که بدون مجوز قانونی و با علم به اینکه مال متعلق به او نیست مال خود معرفی کرده و عملیاتی نسبت به آن مال شده باشد مطابق قسمت اخیر ماده ٢٣٨ قانون مجازات اسلامی [تبصره 2 ماده 1 قانون تشدید مجازات کلاهبرداری، ارتشا و اختلاس مصوب 1367 مجمع تشخیص مصلحت نظام فعلی] به اتهام ارتکاب شروع به کلاهبرداری مجازات خواهد شد.

    منبع: روزنامه صوراسرافیل و شرق

  • تأثیر وسایل ارتکاب جرم بر ماهیت پدیده مجرمانه

    تأثیر وسایل ارتکاب جرم بر ماهیت پدیده مجرمانه

    مقنّن در تبصره 2 بند ب از ماده 3 قانون نحوه مجازات اشخاصی که در امور سمعی و بصری فعالیت غیرمجاز می­ نمایند مصوّب 86/10/16 مقرّر کرده است: «دارندگان نوارها و ديسكتها و لوحهاي فشرده مستهجن و مبتذل موضوع اين قانون به جزاي نقدي از پانصد هزار ريال تا پنج ميليون ريال و نيز ضبط تجهيزات محكوم مي‌شوند و نوارها و ديسكتها و لوحهاي فشرده مكشوفه امحاء مي‌گردد.» و در ماده 14 از قانون جرائم رایانه­ ای 1388 مقرّر شده است: «هركس به وسيله سامانه‌هاي رايانه‌اي يا مخابراتي يا حاملهاي داده محتويات مستهجن را منتشر، توزيع يا معامله كند يا به قصد تجارت يا افساد توليد يا ذخيره يا نگهداري كند، به حبس از نود و يك روز تا دو سال يا جزاي نقدي از پنج ميليون ريال تا چهل ميليون ريال يا هر دو مجازات محكوم خواهد شد. تبصره1ـ ارتكاب اعمال فوق در خصوص محتويات مبتذل موجب محكوميت به حداقل يكي از مجازاتهاي فوق مي‌شود.»

    همانگونه که منطوق تبصره 2 بند ب از ماده 3 قانون پیش‌­گفته دلالت دارد، وسایلی از قبیل تلفن همراه، فلش، مموری و لپ تاپ از مصادیق مقرّر در تبصره مزبور خارج هستند. نظریات مشورتی متعدّدی از جمله شماره 1693/92/7 مورخ 92/9/3 ، شماره 152/7 مورخ 92/2/4 ، شماره 1654/7 مورخ 91/8/14 ، 4976/7 مورخ 90/12/20 و شماره 3889/7 مورخ 90/8/17 از اداره کل حقوقی قوه قضابه ارائه شده است که در تمامی نظریات خود به کرّات تأکید نموده‌است که؛ «تلفن همراه، فلش، مموری و لپ تاپ اگرچه از قابلیت­های لازم جهت ثبت و ضبط اطلاعات الکترونیکی برخوردارند ولی از نقطه نظر فنی عنوان دیسکت و لوح فشرده را نداشته در صورتی که قسمت­های مخصوص هر یک از این دستگاهها حاوی محتوای مستهجن یا مبتذل باشند دارندگان آنها به استناد قانون نحوه مجازات اشخاصی که در امور سمعی و بصری فعالیت غیرمجاز می­ نمایند قابل تعقیب کیفری نیستند». لذا با توجه به تیصره 2 بند ب از ماده 3 قانون مارالذکر، صرف نگهداری محتوای مستهجن و یا مبتذل در تلفن همراه، فلش، مموری و لپ تاپ فاقد وصف کیفری است و در ماده 14 قانون جرائم رایانه­ ای اگرچه وسایل اخیرالذکر از مصادیق ماده به شمار می­ روند ولی نگهداری محتوای مستهجن و یا مبتذل در وسایل موصوف در صورتی واجد وصف کیفری و مستوجب تعقیب و مجازات است که نگهداری یا ذخیره آن محتوا به قصد ارسال، انتشار یا تجارت باشد.

    توضیح اینکه ماده 640 کتاب پنجم قانون مجازات اسلامی- تعزیرات 1375 بطور کلی نسخ نشده است ولی مواد 14 و 15 قانون جرائم رایانه ­ای در موارد تناقض، ناسخ ماده 640 از قانون پیش­ گفته است. لذا چنانچه جرائم ارتکابی مقرّر در ماده 640 قانون با استفاده از سامانه­ های رایانه­ ای یا مخابراتی یا حامل داده­ ها صورت گیرد، مشمول قانون جرائم رایانه­ ای است نه ماده 640 ذکرشده. مضافاً اینکه رأی وحدت رویه شماره 645 مورخ 78/9/23 هیئت عمومی دیوان عالی کشور ناظر بر ماده 640 قانون مزبور است و نمی ­توان آن را شامل قوانینی که بعداً به تصویب رسیده است، دانست.

    با توجه توضیحات بیان شده، همچنان این سئوال مطرح است که چرا صرف نگهداری محتوای مستهجن یا مبتذل در نوار، دیسکت و لوح فشرده بدون سوء نیت خاص و با هر قصدی، جرم و مستوجب تعقیب و مجازات است، در حالی که نگهداری یا ذخیره همین محتوا در سامانه­ های رایانه­ ای یا مخابراتی و یا حامل داده از قبیل تلفن همراه، فلش، مموری و لپ تاپ در صورتی واجد وصف کیفری است که توأم با سوءنیت خاص و به قصد ارسال، انتشار و یا تجارت باشد؟!

    ظاهر این است که تمسّک به تفسیر مضیق قوانین جزایی و تفسیر به نفع متهم، موجب ظهور و بروز نظریات مشورتی معنون گردیده باشد. به بیان دیگر، اعتقاد این است که ظاهر در مواد قانونی مورد بحث (تبصره 2 بند ب از ماده 3 قانون نحوه مجازات اشخاصی که در امور سمعی و بصری فعالیت غیرمجاز می­ نمایند و ماده 14 از قانون جرائم رایانه­ ای) حصری بودن احصاء وسایل ارتکاب جرم در این مواد است نه تمثیلی بودن آنها، امّا باید مشخص کرد که مراد و مقصود مقنّن از انحصار وسایل ارتکاب جرم به همان موارد محدود، چه بوده است؟!

    آنچه از مداقه در قوانین کیفری به دست می ­آید این است که در انواع نحوه‌ی مبادرت به رفتار مجرمانه، وقتی جرمی به مباشرت واقع می­ شود وسیله ارتکاب تأثیری در ماهیت پدیده مجرمانه ندارد. در قتل عمدی که جرمی مقیّد است، همین که حقّ حیات از شخص محقون­ الدم سلب شود، قتل محقّق شده، نوع وسیله ارتکاب قتل اعم از اینکه سلاح گرم باشد یا سرد، یک قطعه چوب باشد یا هر وسیله کشنده دیگری، تأثیری در تحقّق پدیده مجرمانه ندارد. همچنین در سرقت اموال، از نظر مقنّن تفاوتی ندارد که سارق با استفاده از میله ­ای آهنی حفاظ پنجره را تخریب کرده و وارد منزل شده یا قفل در ورودی را شکسته و آنگاه وارد منزل شده است. در سرقت حدی نیز مهم نیست سارق با چه وسیله­ ای هتک حرز کرده است، بلکه صرف صدقِ عنوان حرز با اجتماع سایر شرایط، کافی برای تحقّق سرقت حدی است. در کلاهبرداری آنچه مهم است تحقّق ارکان و عناصر متشکله جرم کلاهبرداری است، نوع وسیله­ ای که مرتکب بواسطه آن مال را از مالباخته تحصیل می­ کند تأثیری در تشکیل ارکان جرم ندارد. لذا تفاوت نمی­ کند مالباخته وجوه خود را نقداً تسلیم مرتکب کرده یا به حساب مرتکب واریز کرده باشد؟! با این حال در برخی جرائم وسیله ارتکاب جرم در انطباق قانون بر مصداق مجرمانه نقش تعیین­ کننده دارد. در کلاهبرداری رایانه ای، اگر تحصیل مال غیر بواسطه وارد کردن، تغییر، محو، ایجاد یا متوقف­ کردن داده و یا مختل کردن سیستم­ های رایانه­ ای یا مخابراتی واقع شود، قانون حاکم بر تعیین مجازات، ماده 13 از قانون جرائم رایانه­ ای مصوّب 1388 است، نه ماده یک قانون تشديد مجازات مرتكبين ارتشاء و اختلاس و كلاهبرداري ۱۳۶۷  اما با این حال آنچه مراد و مقصود مقنّن است، تعقیب و مجازات اشخاصی است که متعاقب مانور متقلبانه مال دیگری را من غیر حق تحصیل می­ کنند. لذا در اینجا نیز وسیله ارتکاب جرم تأثیری در ماهیت و تحقق جرم ندارد بلکه صرفاً در خصوص تعیین قانون حاکم مؤثر است. در مواردی نیز با اینکه قانون حاکم بر رفتار مجرمانه معین است، مقنّن برای تطبیق ماده­ ای خاص بر رفتاری مشخص و تعیین مجازات علیحده به وسایل ارتکاب جرم توجه نموده است؛ مانند سرقت تعزیری مقرّر در ماده 651 کتاب پنجم قانون مجازات اسلامی- تعزیرات 1375 که سارق کلید ساختگی بکار برده باشد. در اینجا نیز اگرچه وسیله ارتکاب جرم مورد توجه مقنّن بوده است ولی صرفاً جهت تطبیق ماده­ ای خاص بر مصداقی معیّن برای تعیین مجازات علیحده بوده، وسیله ارتکاب جرم تأثیری در ماهیت سرقت تعزیری ندارد. به بیان دیگر حتی اگر سرقت با اجتماع عناصر متشکله پدیده مجرمانه بدون استفاده از وسایل مزبور محقّق شود عمل مزبور واجد وصف جزایی(سرقت تعزیری) است و با انطباق مواد دیگر بر عمل ارتکابی، مرتکب مستحق تعقیب و مجازات مقرّر است. در مواردی نیز وسیله ارتکاب جرم در تعیین اشد مجازات مورد توجه مقنّن قرار گرفته است؛ از قبیل آدم­ ربایی موضوع ماده 621 کتاب پنجم قانون مجازات اسلامی-تعزیرات1375، وقتی ربایش با استفاده از وسیله نقلیه واقع شود که در این صورت قانونگذار مرتکب را مستحق اشد مجازات می­ داند. در تبصره 1 ماده 703 از قانون اخیرالذکر و ایضاً تبصره ماده 28 و ماده 30 از قانون اصلاح قانون مبارزه با مواد مخدر مصوّب 1389 مجمع تشخیص مصلحت نظام، توجه قانونگذار به وسیله ارتکاب جرم (وسایل نقلیه) تأثیری در ماهیت پدیده مجرمانه نداشته بلکه در تعیین مجازات خاص و تشدید مجازات مؤثر است.

    شایان ذکر است آنچه مورد بحث ماست اولاً: از حالات مختلف مبادرت به رفتار مجرمانه، مباشرت در جرم است که در این صورت وسیله ارتکاب جرم تأثیری در ماهیت جرم ندارد و الا در مواردی که جرم با استفاده از شخص دیگری واقع می­ شود مانند اینکه کسی مال را توسط طفل ممیّز از حرز خارج کند (ماده 272 قانون مجازات اسلامی 1392)، در این صورت وسیله ارتکاب جرم در ماهیّت جرم مؤثر بوده و رفتار آمر را از مصادیق سرقت حدی خارج می­ کند. ثانیاً: آنچه مورد بحث ماست وسیله ارتکاب جرم است نه موضوع جرم که ممکن است شیء مادی خاص یا رفتار خاصی باشد. اشیاء مادی خاص که جرم راجع به آنها محقّق می­ شود از عنوان بحث، خروج موضوعی دارند. در تهیه و ترویج سکه قلب موضوع ماده 518 کتاب پنجم قانون مجازات اسلامی- تعزیرات 1375، شیء مادی خاصی مورد توجه مقنّن بوده است با این حال وسیله ارتکاب که مورد بحث ماست و شیوه قلب، تأثیری در ماهیت پدیده مجرمانه ندارد یا در جرم فرار شخص محبوس یا بازداشتی موضوع ماده 547 از قانون اخیرالذکر، عنصر مادی از عناصر متشکله جرم، رفتار خاصی (فرار کردن) است که از بحث ما خارج است. در عنوان مجرمانه اخیر همین که عناصر و ارکان متشکله پدیده مجرمانه تحقّق یابد جرم محقّق شده، وسیله ارتکاب جرم که مورد بحث ماست و یا شیوه ارتکاب چندان مورد توجه مقنّن نیست و توفیری ندارد که فرار از طریق پنجره باشد یا درب، با این حال اگر مرتکب برای فرار، درب زندان را شکسته یا آن را خراب کرده باشد، از موجبات تشدید مجازات مقرّر خواهد بود. بنابراین در انواع نحوه مبادرت به رفتار مجرمانه وقتی جرمی به مباشرت واقع می­ شود، وسیله ارتکاب تأثیری در ماهیت پدیده مجرمانه ندارد. اگرچه ممکن است در تعیین قانون حاکم بر پدیده مجرمانه یا تعیین مجازات و یا حتی در کیفیات مخفّفه یا مشدّده مجازات یا موارد دیگر مؤثر باشد.

    اگر مراد و مقصود مقنّن از وضع قانون و تعیین مجازات برای نگهدارنده محتوای مستهجن یا مبتذل این است که نگهداری آن­ها مضر به حال اشخاص و جامعه است و از نظر مقنّن ممکن است موجب اشاعه فحشا باشد و آن را قابل مجازات شناسایی کرده است، پس نفس وجود این محتویات در دسترس افراد مضر است و توفیری ندارد با چه وسیله­ ای نگهداری شوند. حمل سلاح غیرمجاز، مضر به حال اشخاص و جامعه است لذا تفاوتی ندارد که حامل، آن را در جیب خود حمل کند یا در کیفی که همراه اوست، چون آنچه مضر و قابل تعزیر شناسایی شده، نفس وجود سلاح غیرمجاز در دسترس اشخاص است. حال مقنّن با چه منطقی، صرف نگهداری محتوای مستهجن یا مبتذل را در یک حلقه سی­ دی جرم ­انگاری کرده و مرتکب آن را قابل مجازات می­ داند ولی صرف نگهداری همین محتوا را در تلفن همراه، فلش، مموری و لپ تاپ فاقد وصف کیفری می­ داند؟! به بیان دیگر قانونگذار چه خصوصیتی در یک حلقه سی­ دی شناسایی کرده و بر چه مبنایی تلفن همراه، فلش، مموری و لپ تاپ را فاقد آن خصوصیت می­ داند؟!

    همانگونه که می­ دانیم، جز در مواردی که قصد مقنّن، جرم­ زدایی و یا نسخ قوانین پیشین است؛ تناقض، شایسته قانونگذاری نیست. مگر می­ شود امری در قانونی جرم و قابل مجازات باشد ولی همان ماهیّت در قانون دیگری فاقد وصف جزایی باشد بدون اینکه مقنّن در مقام جرم ­زدایی و یا نسخ قانون پیشین بوده باشد؟!

    به نظر نگارنده، در مواردی که مقنّن در مقام شناسایی فعل، ترک فعل یا هر رفتاری بوده که آن را مضر به حال اشخاص و جامعه تشخیص داده و مرتکب آن را قابل تعقیب و مجازات دانسته، اگر بعضاً درصدد احصاء وسایل ارتکاب آن جرم برآمده است، اقدام مقنّن را باید یا در جهت تعیین قانون حاکم بر پدیده مجرمانه تفسیر کنیم یا تعیین مجازات و یا تنویر اذهان، نه اینکه وقوع جرم را منحصراً و مطلقاً در همان وسایل بدانیم! اگر با تمسّک به اصل تفسیر مضیق قوانین جزایی و تفسیر به نفع متهم وسایل ارتکاب جرم احصاء شده در مواد قانونی را حصری بدانیم باید اولاً: انتظار داشته باشیم مقنّن تمامی وسایل ارتکاب جرم را در خصوص هر جرمی تک به تک احصاء کند که با توجه به تنوع وسایل، امری محال به نظر می­ رسد. ثانیاً: با توجه به پیشرفت اختراعات، قانونگذار باید با ورود هر وسیله­ جدیدی به بازار دست به اصلاح قانون پیشین بزند که این نیز ممکن نیست. ثالثاً: تلقی تحقّق پدیده مجرمانه به صورت انحصاری و مطلق در همان وسایل ارتکاب جرم که توسط مقنّن احصاء شده است، اگرچه با تمسّک به اصل تفصیر مضیق قانون و تفسیر به نفع متهم، نتیجتاً به سود متهم است و متهم را از تحمل مجازات رها می­ سازد ولی اگر قائل به این باشیم مقصود مقنّن از وضع قانون، حمایت از جامعه نیز هست، بسیاری از مرتکبان با سوءاستفاده از تفسیر مفسّرانی که قائل به اعمال تفسیر مضیق قوانین در خصوص وسایل ارتکاب جرم هستند با دورزدن قانون، دست به اعمالی می­ زنند که خلاف مصلحت جامعه و برخلاف مراد و مقصود مقنّن است.

    بنابه‌مراتب، توصیه این است که تفسیر مضیق قوانین جزایی محدود به ماهیت پدیده مجرمانه و عدم تسری آن به موارد مشابه شود، صرف نظر از اینکه وسیله ارتکاب جرم از همان وسایلی باشد که در زمان تصویب قانون موجود بوده و مقنّن دست به احصاء برخی از آنها زده است یا اینکه بعد از تصویب قانون بوجود آمده و مقنّن از وجود آنها مطلّع نبوده است، چه این‌که تفسیر مضیق قوانین جزایی در شناسایی پدیده­ های مجرمانه به خودی خود راجع به ماهیت پدیده مجرمانه است نه وسایل ارتکاب آن. خاصه آن که، در ظهور و بروز شبهات مورد بحث، خودِ مقنّن نیز دخیل است. لذا شایسته است هنگام وضع قوانین جدید با نگاهی ژرف و توأم با طمأنینه و با مداقّه در قوانین پیشین از بروز چنین شبهاتی جلوگیری شود، زیرا هدف غایی از وضع قوانین کیفری، تعقیب و مجازات مرتکبان هر رفتاری است که ماهیت آن از جانب قانونگذار جرم انگاری شده است، فارغ از اینکه با چه وسیله ­ای تحقق یابد.

    منبع: قضاوت‌آنلاین

  • ضمانت اجرای کیفری عمل روزه خواری در ملاء عام

    ضمانت اجرای کیفری عمل روزه خواری در ملاء عام

    [box type=”shadow” align=”” class=”” width=””]

    قضاوت آنلاین: مطابق نظر حقوقدانان و رویه قضایی غالب، عنصر قانونی جرم روزخواری در ملاء عام ماده 638 قانون مجازات اسلامی- تعزیرات 1375 است اما با تدقیق در منطوق و مفاهیم الفاظ مورد استعال در این ماده ایضاً تحلیل حقوقی مراد قانونگذار، می‌توان فقدان ضمانت اجرای قانونی این عمل را استنتاج کرد. نویسنده مقاله حاضر تلاش دارد تا با اتکاء به تعریف حقوقی دقیق الفاظ مزبور و مقایسه آن با مواد قانونی مرتبط، به همراه تحلیل حقوقی موضوع، به چرایی آن پاسخ دهد. از باب تضارب آراء قضاوت آنلاین ضمن استقبال از دیدگاه‌ مخالف، آمادگی خود را برای انتشار این نظرات اعلام می‌دارد.

    [/box]

    ضمانت اجرای کیفری عمل روزه خواری در ملاء عام، معین آزادواری

    معین آزادواری- دادیار دادسرای عمومی و انقلاب تهران

    مقدمه

    یکی از اصول مسلم حقوق کیفری، اصل قانونی بودن جرم و مجازات هاست، مبنی بر این که هیچ عملی جرم نیست مگر آن که برای آن، به طور مشخص یا صریح در قانون، مجازاتی تعیین شده ‌باشد. به اعتقاد ما، در متون جزایی ایران، روزه‌خواری صراحتاً جرم انگاری نشده است ولی برای رفع خلاء قانونی در این خصوص، برخی محاکم قضایی عمل مرتکب را با ماده 638 قانون مجازات اسلامی-تعزیرات 1375 منطبق نموده و وی را به موجب آن مجازات می کنند، که به نظر صحیح نمی باشد. قانونگذار در ماده فوق تا حدودی از اصل قانونی بودن جرم و مجازات عدول نموده و به جای تعیین نوع جرم و مصداق آن، از اصطلاح کلی “فعل حرام” استفاده نموده است. مطابق اصل ذکر شده، ارتکاب هر فعل حرام تا زمانی که در قوانین جزایی جرم انگاری نشده باشد، جرم و قابل مجازات نخواهد بود.

    حتماً بخوانیدروزه خواری از طریق استعمال سیگار در ملاء عام جرم و قابل مجازات نیست

    مضافاً باید توجه نمود که رابطه‌ی اخلاقیات و مذهب با قوانین کیفری عموم و خصوص من وجه است،برخی احکام در شرع وجود دارد که حرام و ممنوع بوده اما جرم نیست مثل صرف دروغ گفتن یا غیبت کردن و بالعکس برخی امور را قانونگذار به جهت حفظ نظم عمومی جرم دانسته لیکن از منظر شرع حرمتی برای آن قائل  نگردیده است مانند عدم اعلام سرقت موتور سیکلت.

    صرف نظر از ایرداتی که می توان به این نوع جرم انگاری وارد نمود که اهم آن این است که نظرات اختلافی فراوان بین فقهاء در موضوعات مختلف، من  جمله احکام تکلیفی (حرام، واجب، مکروه، مستحب و مباح) وجود دارد، می توان با مسامحه از این ایراد – با این توجیه که همگی فقهاء در برخی از امور اجماع داشته و متفق‌النظر بوده که از جمله این موارد حرمت روزه‌خواری می‌باشد – صرف نظر نمود و خدشه‌ی وارد شده را تا حدودی تعدیل نمود، معهذا، این سئوال مطرح می شود که، به فرض حرام بودن موضوعی از موضوعات شرعی، آیا حرمت نوعی و عرفی ملاک قانونگذار است یا حرمت شخصی؟