برچسب: مقالات حقوق اداری و استخدامی

مقالات حقوق اداری و استخدامی

  • تاملی در مفهوم ایجاد نظام اداری صحیح و حذف تشکیلات غیرضرور

    تاملی در مفهوم ایجاد نظام اداری صحیح و حذف تشکیلات غیرضرور

    تاملی در مفهوم «ایجاد نظام اداری صحیح و حذف تشکیلات غیرضرور» در بند ۱۰ اصل سوم قانون اساسی

    دکتر مهدی هداوند – استادیار دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی

    مقدمه

    «ایجاد نظام اداری صحیح و حذف تشکیلات غیرضرور» که در بند ۱۰ اصل سوم قانون اساسی به عنوان یکی از وظایف دولت بیان شده است؛ از دو جزء تشکیل شده که به طور مستقل قابل بررسی هستند.

    جزء اول این بند، به اصول و ارزش‌های ماهوی و محتوایی نظام اداری و غایاتی که نظام اداری باید دنبال کند، اشاره دارد ؛
    و جزء دوم به ساختار شکلی نظام اداری و قلمرو فعالیت و نفوذ دولت در جامعه و مناسبات اجتماعی و اقتصادی تاکید کرده است.
    با این حال نباید فراموش کرد که این دو جزء مکمل و مقوم یکدیگر هستند.

    اول- مفهوم نظام اداری صحیح

    برای درک مفهوم نظام اداری صحیح باید به خود قانون اساسی مراجعه کرد. قانون اساسی در مورد «ایجاد نظام اداری صحیح» به صورت مستقیم یا غیرمستقیم به بیان مفاهیم و ارزش‌هایی همچون «قانونی بودن اعمال اداره»، «عدالت اداری»، «احقاق حقوق مردم»، «محو هرگونه استبداد و خودکامگی»، «رفع تبعیضات ناروا» و «مشارکت عمومی در تصمیم گیری و اداره امور کشور» پرداخته است و عباراتی که در این خصوص در قانون اساسی آمده، نشان‌دهنده‌ نگرانی‌های قوه موسس در زمینه ایجاد نظام اداری صحیح است.

    نظام اداری صحیح یک عبارت کلی است که متضمن بسیاری از ارزش‌ها است و نباید آن را به حد مفاهیمی همچون مبارزه با کاغذبازی فروکاست و تنزل داد.

    به عنوان مثال به موجب اصل ۲۲ قانون اساسی «حیثیت، جان، مال، حقوق، مسکن و شغل اشخاص از تعرض مصون است، مگر در مواردی که قانون تجویز کند». هدف از تصویب این اصل در قلمرو نظام اداری مقید کردن اداره به قانون و در نهایت ایجاد اداره‌ای است که خود‌کامه نباشد.

    «اداره خودکامه» اداره‌ایست که مقید به قواعد حقوقی از پیش تعیین شده نیست، بلکه بر اساس منافع شخصی و مصلحت‌بینی‌های فردی و به صورت خودسرانه تصمیم می‌گیرد.

    با توجه به اصول ۱۷۰ و ۱۷۳ قانون اساسی که به تاسیس دیوان عدالت اداری و اهداف آن اشاره دارد، هدف از تاسیس دیوان در دو مورد خلاصه شده است: اول «احقاق حقوق مردم» و دوم «برقراری عدالت اداری » که این دو هدف از طریق ابطال اقدامات و تصمیمات خلاف قانون و خارج از حدود صلاحیت یا ناشی از سوءاستفاده از اختیارات دنبال می‌شود که در انتها منجر به ایجاد نظام اداری صحیح می شود و پیامد آن نفی هر گونه خودکامگی و جلوگیری از استقرار نظام اداری خودکامه است. این ارزش‌ها از طریق وضع و اجرای قوانین عادی می‌توانند درجامعه اجرایی شوند.

    عدالت اداری نیز در «مفهوم پیشینی» آن مستلزم تعیین نقطه تعادل میان مقتضیات نظام اداری و حقوق و منافع شهروندان از طریق قانونگذاری است به گونه‌ای که این دو به طور همزمان محقق شوند و تعارض میان آنها به حداقل کاهش یابد و در «مفهوم پسینی یا تعقیبی» آن، عدالت اداری، مستلزم جبران خطای نظام اداری (‌به دلیل ارتکاب اقدامات و تصمیمات خلاف قانون و خارج از حدود صلاحیت یا ناشی از سوءاستفاده از اختیارات است که منجر به تضییع حقوق اشخاص شده) است؛ خطایی که منجر به بر هم خوردن نقطه تعادل مقرر شده در قانون شده و قاضی اداری در دیوان عدالت اداری با صدور حکم قضایی، وضعیت به وجود آمده ناشی از خطای اداره را به وضعیت پیش از خطای اداره و نقطه تعادل مورد نظر مقنن باز می‌گرداند به‌نحوی که احقاق حقوق تضییع شده اشخاص را در پی داشته باشد.

    در مورد ایجاد نظام اداری صحیح، ضعف‌هایی وجود دارد، زیرا ایران بر‌خلاف کشور‌های دیگر «قانون اداری» ندارد قانونی که بیان‌کننده مجموعه‌ای از اصول و قواعد مشترک حاکم بر فعالیت‌های اداره و روابط اداره با شهروندان باشد.

    البته ما قوانینی همچون قانون مدیریت خدمات کشوری داریم که صرفا معطوف به یکی از حوزه‌های نظام اداری یعنی حقوق استخدامی است و قانون عام اداری محسوب نمی‌شود. یا قانون دیوان عدالت اداری داریم که صرفا مربوط به بازنگری قضایی اعمال دولت و دادرسی اداری می‌شود و این قانون هم قانون عام اداری محسوب نمی‌شود و همچنین قانون محاسبات عمومی که منحصر در موضوعات حقوق مالیه عمومی است.

    با این حال، حتی این قوانین در قلمرو خاص خود نیز ضعیف و ناکارآمد هستند. به طور مثال قانون مدیریت خدمات کشوری در مقایسه با قانون استخدام کشوری از جامعیت بهتری برخوردار است اما کامل نیست و در نحوه نگارش و استفاده از تجربیات دیگر کشور‌ها و رویکرد به موضوعات اداری نواقصی دارد و بعضی از نها‌دهایی که در آن آمده به ویژه تکالیف دولت و حقوق مردم در‌آن شعار‌گونه است. در بعضی موارد نیز به فرض مثال گفته شده که باید با مردم به انصاف رفتار شود. اما منظور از انصاف را بیان نکرده است و الزامات آن را مشخص نکرده است.

    ضعف‌هایی نیز که در مورد آن وجود دارد، بحث‌هایی مانند گزینش است که هنوز به قوت خود باقی است. نمونه آن را می‌توان شکایت‌های مردم از نهادهای گزینشی در دیوان عدالت اداری ذکر کرد که نشان‌دهنده مشکلات ناشی از این نهاد است و نارضایتی‌های زیادی را ایجاد کرده است.

    بخشی از این قانون به ساختار اداری پرداخته و بر اساس ذهنیت خصوصی‌سازی تدوین شده است. در صورتی که این قانون، قانون مادر در حقوق استخدامی است.

    در مورد ورود به خدمت عمومی یا مکانیزم ارتقا یا خاتمه خدمت نیز تعارضات جدی وجود دارد و با ارزش‌های قانون اساسی برای تحقق نظام اداری صحیح در تعارض آشکار است. به طورمثال در قانون مدیریت خدمات کشوری به مقامات اجازه داده شده که حکم اشخاصی که در دوره آزمایشی خدمت می‌کنند را لغو کنند و این اجازه بدون تعیین حدود و معیارها یا آیین‌های مشخص می‌تواند منجر به سوءاستفاده از اختیارات و رفتار خودکامانه از سوی اداره شود.

    هدف باید تامین نیازمندی‌های عمومی و حمایت از مستخدمان دولت باشد. اما این قانون حتی در نحوه انشا نیز عقب‌ماندگی دارد که به حوزه قانون‌گذاری بازمی‌گردد.

    در واقع اگر قانونی به خوبی تدوین شود، دست افراد برای اجرای آن بر اساس سلیقه‌های شخصی و غیرعادلانه بسته خواهد شد. اگر‌چه نحوه اجرا نیز موثر است.

    دوم- مفهوم حذف تشکیلات غیر ضرور

    در نگاه اول، کلمه «حذف» ماهیت سلبی دارد، اما منظور این است که اساسا ماهیت و قلمرو حضور و مداخلات دولت باید به گونه‌ای باشد که دولت، دولت حداقلی باشد و به تعبیر من «دولت اکل میته» باید باشد یعنی در حد ضرورت و نه بیشتر. من روی کلمه «در حد ضرورت» تاکید دارم که در بند ۱۰ اصل سوم در قالب عبارت سلبی «حذف تشکیلات غیر ضرور» بیان شده است.

    دولت حداکثری که دولتی بزرگ، فربه، فضول و فضولی و مزاحم باشد با اصول قانون اساسی مغایرت دارد. دولت باید مداخلات خود را در مناسبات اقتصادی و اجتماعی به حداقل ممکن کاهش دهد و به حد ضرورت کفایت کند.

    مداخله ضروری، مداخله‌ای است که در مناسبات اجتماعی و اقتصادی نارسایی وجود داشته باشد و دولت اثبات کند که مداخله او بهتر از مکانیزم‌های طبیعی اقتصادی و اجتماعی خواهد بود و بار اثبات هم بر عهده دولت است.

    چنین دولتی، بر اساس حداقل‌ها و ضرورت‌ها، تشکیلات خود را سامان می‌دهد و تشکیلات غیر ضروری خود را حذف می‌کند. کوچک و چابک بودن و در عین حال کارآمد و پاسخگو بودن، هدف از این عبارت است.

    جلوگیری از ضرر و اضرار به عموم که روی دیگر آن منفعت عمومی یا خیر عمومی است، تنها معیار و ضابطه ماهوی موجه کننده حضور دولت ها و مداخلات آن ها در روابط اجتماعی است و بر این اساس، اصل وجود دولت و مداخلات آن حداقلی و خلاف اصل و از باب ضرورت و گاه اضطرار است. طبعا تشکیلات اداری و عِده (کارکنان) و عُده (اموال و دارایی ها) در چنین دولتی نیز کمینه و مینیمال است.

  • تأملی در تصورات رایج در مورد قانون و قانونگذاری

    تأملی در تصورات رایج در مورد قانون و قانونگذاری

    شش تصور و ایده رایج در مورد قانون و قانونگذاری

    ( یا: پیش داوری ها، تصورات و دوکساهایی که باید آنها را معلق کنیم، و دوباره به آنها فکر کنیم)
    ( یا : قانون و قانونگذاری را جدی بگیریم)
    ( یا: اهمیت نظام حقوقی در بهبود نظم حقیقی)

    دکتر مهدی هداوند – استادیار دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی

    ۱- تصور رایج «ما قوانین خوبی داریم اما خوب اجراء نمیشوند»!
    ایده مقابل: «قانونی که اجراء نمی شود، قانون خوبی نیست»!
    اولین و مهم ترین و شاید تنها علت اجراء نشدن قوانین، خود قوانین هستند. علت عدم اجرای قوانین را باید در خود قوانین پیدا کرد. اگر قانونی اجراء نمی شود، ایراد از خود قانون است. قانون خوب، قانونی است که اجراء می شود.

    قانونی که نتوانسته به شرایط و زمینه های اجرایی شدن خود توجه کند و یا برای ایجاد زمینه برای اجراء شدن خود، در خود قانون، تدابیر و تمهیداتی را پیش بینی نکرده است، قانون خوبی نیست و اجراء هم نمی شود.

    اگر قانونی اجراء نشد ببینید کجای قانون ایراد دارد که مجریان آن را اجراء نمیکنند یا نمیتوانند اجراء کنند: یا مفاهیم و قاعده ها را درست تعریف نکرده، یا حدود موضوع و مشمولین خود را خوب تعیین نکرده یا وظایف و تکالیف را به خوبی معین نکرده، یا صاحبان تکالیف را به خوبی مشخص نکرده، یا اختیارات را متناسب با تکالیف پیش بینی نکرده، یا مشکل تداخل و همپوشانی وظایف و اختیارات دارد، یا سازمان و ساختار مناسبی برای اجرای خود تمهید نکرده، یا آیین مناسبی برای ترسیم مراحل اجرایی شدن قانون پیش بینی نکرده یا ابزارهای لازم برای اجرای خود را مقرر نکرده یا منابع مالی لازم برای اجرای خود را در نظر نگرفته یا به ایجاد منابع قدرت برای برداشتن موانع اجرایی فکر نکرده، یا ساز و کار نظارت و کنترل و تعادل در آن نیست، یا فاقد ضمانت اجراست یا موارد دیگر … بعد میگوییم قوانین خوبی داریم اما اجراء نمی شوند!چنین قوانینی اگر اجراء شوند باید تعجب کرد.

    ۲-تصور رایج: « قانونگذاری بس است، بیایید همین قوانین را اجراء کنیم»

    (یا: « ما قوانین خوبی داریم، کافی است همین ها را اجراء کنیم» یا : «ما تورم قوانین داریم، تصویب قانون جدید کافی است»)

    ایده مقابل: « اتفاقاً دلیل تورم در قوانین، خوب نبودن قوانین فعلی و قبلی است که سعی می شود با وضع قوانین اصلاحی جزیی بعدی، نواقص آنها برطرف شوند، که البته نمیشوند. پس خود تورم قوانین نیز دلیل بر بد قوانین موجود و غیرقابل اجراء بودن آنها است».

    ۳- تصور رایج: «لازم نیست قانون جدید تصویب کنیم، بهتر است موارد و مواد مشکل دار همین قوانین موجود را اصلاح کنیم»
    ایده مقابل: « اصلاح کردن جزیی این قوانین را متوقف کنیم، این کار بی نتیجه یا کم نتیجه است. این لحاف چهل تیکه ای که اسمش را نظام حقوقی گذاشته اید، با زدن وصله های ناجور، بی قواره تر نکنیم.»

    ۴- تصور رایج: « قانون‌نباید مفصل باشد، در حد چند ماده سر و ته موضوع را هم بیاورید»

    ایده مقابل: « هرچه می کشیم از همین قوانین مجمل و مبهم و تلگرافی و نامفهوم و ایجاز در حد اعجاز است»

    مخاطب قانون مردم هستند، و فهم متوسط مردم باید از قانون سر در بیاورد. یکی از مهم ترین ریشه های فساد، همین قوانین کوتاه و خلاصه و نامفهوم است که حتی خواص هم از درک آنها عاجز هستند و هر چه قانون خلاصه تر و نامفهوم تر ، تفسیر پذیری و افزایش قدرت مصلحت بینی شخصی هم بیشتر و پول کثیفی که باید برای گشودن راز این معماها که اسمشان را قانون گذاشته ایم پرداخت شود و رشوه و غیره افزون تر و در نتیجه تباهی و فساد هم بیشتر.

    تا به حال فکر کرده اید که علت نوشتن این همه کتاب تحت عنوان فلان قانون در نظم حقوقی کنونی و محشای فلان قانون و امثال اینها چیست؟

    ۵-تصور رایج : « قانون بد بهتر از نبود قانون است »

    ایده مقابل: « نبود قانون بهتر از قانون بد است».

    در نبود قانون، سنت های اجتماعی، اخلاق، آداب، انصاف، بازار و غیره، روابط اجتماعی را تنظیم میکنند و قطعا بهتر از قوانین بد تنظیم میکنند، اما قانون بد، نه تنها مانع از تنظیم روابط اجتماعی با ابزارهای ذکر شده میشود بلکه آثار و تبعات منفی بر روابط اجتماعی میگذارد.

    ۶- تصور رایج : « نظم حقیقی بر نظم حقوقی اولویت دارد»

    (یا عبارت :« اول بیایید نظم حقیقی را اصلاح کنیم تا بعداً نوبت به اصلاح نظم حقوقی برسد» یا: «همه چیز را با قانون نمیشود درست کرد باید اول فرهنگ اجرای قانون را در مردم درست کنیم»)

    ایده مقابل : « مهم ترین ابزار ممکن برای اصلاح نظم حقیقی، اصلاح نظام حقوقی است»

    قانون خوب زمینه فرهنگی اجرای خود را هم خود فراهم میکند. تمدن های بزرگ در طول تاریخ تمدنهایی بوده اند که بر نظم حقوقی بنا شده اند و در دنیایی که در آن زندگی می کنیم، قطعا مرغ بر تخم مرغ اولویت دارد و مرغ، نظم حقوقی است و تخم مرغ نظم حقیقی است.

    بد نیست گاهی تاریخ حقوق هم بخوانیم و نگاهی به اصلاحاتی بیندازیم که با اصلاح نظام حقوقی در نظم حقیقی انجام دادند. آنها منتظر نماندند که تجارت ما مدرن شود بعد قانون تجارت برای آن بنویسند، آنها قانون تجارت نوشتند تا تجارت ما را مدرن کنند و کردند.

    قانون تجارت بود که ما را از تیمچه ها ی بازار به شرکت تجاری رساند. قانون مدنی و قانون تجارت و قانون اصول محاکمات و … است که ما را هنوز پا برجا نگه داشته اند. آنها منتظر نماندند جامعه درست شود بعد نظام حقوقی متناسب با آن را بنویسند، آنها با نوشتن قوانین جدید، جامعه را به سمت ساختارهای جدید هل دادند. آنها ما را با قانونگذاری درست به سوی این نهادها پرتاب کردند، اگر نه هنوز نه وزارتخانه داشتیم، نه دادگستری، نه دفتر اسناد رسمی، نه ثبت اسناد و املاک، نه کانون وکلا، نه مدرسه… و همه اینها با قانون ایجاد شدند و دنیای ما را تغییر دادند.

    و در نهایت اینکه گویا ناپلئون گفته است :

    « افتخار من به پیروزی های مکرر در جنگ های بی شمارم نیست، بلکه افتخار من به تصویب قانون مدنی در زمان من است».

  • بررسی مسئولیت مدنی دولت در برابر حوادث زیست محیطی

    بررسی مسئولیت مدنی دولت در برابر حوادث زیست محیطی

     دکتر مهدی هداوند- استادیار دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی

    مقدمه

    هدف از این نوشتار، مروری کوتاه بر مسئولیت مدنی دولت نسبت به شهروندان در حوادث زیست‌ محیطی با تمرکز بر سیل است.(1)  مسئولیت در برابر خساراتی که هم از سوی اشخاص حقیقی و هم در صورتی که این خسارات در حد کلان و به صورت فزاینده بوده و جنبه عمومی داشته باشد، قابل تعقیب از سوی دستگاه قضایی است.

    در این یادداشت؛ با تمرکز بر حق مطالبه‌گری شهروندان نسبت به دولت و نیز جنبه عمومی خسارت ناشی از سیل، به مسئولیت حقوقی دولت در قبال حادثه‌ای که نشان داد ظرف چند روز، قادر به درگیرکردن گستره وسیعی از جغرافیای سرزمینی کشور است، پرداخته خواهد شد.

    آیا دولت بر اساس قوانین موضوعه داخلی دارای مسئولیت نسبت به خسارات زیست‌ محیطی است؟

    بنابراین محوریت بحث در پاسخ به این سوال است که آیا دولت بر اساس قوانین موضوعه داخلی دارای مسئولیت نسبت به خسارات زیست‌محیطی است؟

    ذکر این نکته ضروری است که این متن، به دنبال تفسیر حقوقی موضوع نیست و با یک مرور و دسته‌بندی کلی به بررسی قوانین مرتبط می‌پردازد.

    بررسی مسئولیت مدنی دولت در برابر خسارات زیست‌ محیطی

    براساس گزارش جهانی، ایران هفتمین کشور اول آسیب‌پذیر جهان در حوادث طبیعی است. وجود سی و یک نوع رخداد طبیعی از چهل گونه حوادث طبیعی شناخته‌شده در دنیا و بروز 1536 زلزله شدید و خفیف در دهه 80-1370 و بیش از 712 مورد حوادث طبیعی دیگر در همین مدت، ضرورت توجه و برنامه‌ریزی و انجام طرح‌ها و پژوهش‌هایی در حوزه‌های مختلف را مورد تاکید قرار می‌دهد.(۲)

    به طور کلی مسئولیت مدنی دولت؛ «الزام دولت است نسبت به شخص زیان‌دیده در پرداخت غرامت زیان وارده به او که ناشی از عمل غیرقانونی منتسب به دولت یا عمل غیرقانونی او(دولت) بوده و یا تکلیف دولت است به پرداخت غرامت زیان‌دیده که به موجب قانون مقرر گردیده است».(۳) در نظر گرفتن چنین مسئولیتی برای دولت نتیجۀ منطقی حاکمیت قانون است و عدالت حکم می‌کند که هیچ قانون‌شکنی و زیانی، چه مادی و چه معنوی، بدون جبران باقی نماند.(۴)

    از منظر حقوق بین‌الملل نیز، خسارت زیست محیطی، زیان یا صدمه‌ای است که در نتیجۀ فعل یا ترک فعل تابعان حقوق بین الملل یا در اثر بروز حوادث طبیعی، به افراد، اموال یا محیط زیست وارد می‌شود.(۵)

    در مورد مسئولیت مدنی دولت در قبال حوادث طبیعی، باید مسأله را در دو فرض عمده مورد بررسی قرار داد.(۶)

    فرض اول اینکه، حادثه طبیعی غیر قابل پیش‌بینی باشد. به عبارتی حادثه سابقه نداشته و اتفاق محض غیر تکراری باشد. مثلا سقوط یک شهاب‌ سنگ، مشمول این عنوان خواهد بود. البته در این حالت نیز نظر به رشد روزافزون علوم و فناوری در سطح جهان، دولت ملزم به بهره‌گیری حداکثری از تجربیات موجود، در جهت کاهش خسارات جانی و مالی به شهروندان است و نمی‌تواند به این بهانه که امکانات لازم را در اختیار نداشته، خود را از مسئولیت مبرا سازد.

    فرض دوم آن است که حادثه طبیعی قابل پیش‌بینی باشد. در این مورد، اگر ماده ۱۱ قانون مسئولیت مدنی ملاک قرار گیرد، می‌توان میان ورود خسارت در اثر اهمال و سهل‌انگاری کارکنان، نقص وسایل و تجهیزات دولتی یا تقصیر کلی دولت (اطلاع از سابقه حادثه و عدم اقدام به جلوگیری از آن، بدون اینکه منتسب به عضو خاصی از اعضای دولت باشد)، تفکیک قائل شد. با این حال، ضرورت جبران تمام خسارات در فرض وقوع حادثه، اقتضای آن را دارد که زیان‌دیده با عده‌ای ناشناس روبه‌رو نشود که حتی در فرض شناسایی، توان جبران فوری یا کلی خسارات او را ندارند و با دولتی طرف باشد که توان جبران سریع و کامل بخشی از زیان‌های وی (ضررهای قابل جبران) را دارد. البته دولت می‌تواند به کارمندان یا سایر وابستگان دولت مراجعه کند که بروز خسارت به نوعی منتسب به آنها ایشان است.

    وجه تمایز حوادث طبیعی قابل پیش‌بینی و غیرقابل پیش‌بینی را می‌توان در نگاه عرف نیز یافت، چرا که عرف در کشورهای مختلف، بر حسب تکرار حادثه‌ای مشخص که به تناوب تکرار می‌شود، عینیت می‌یابد، همان‌طور که حوادثی مانند سیل یا خشکسالی که همزاد اقلیم ایران است – و حتی سابقه آن را در نوشته‌های متعدد تاریخ هزاران‌ساله این سرزمین می‌توان دید- را با حادثه‌ای مانند رعدوبرق یا انفجار یک کوه آتشفشان، از یک جنس نمی‌توان دانست.

    با توجه به گسترش روزافزون علوم و تکنولوژی و تجربیات متعدد جهانی،‌ مقامات و دستگاه‌های عمومی ذی‌ربط موظفند تا ضمن بهره‌گیری از این امتیازات، ضمن پیش‌بینی، با مدیریت نظام‌مند، یکپارچه، جامع و هماهنگ تلاش کنند تا از جان و مال شهروندان در هنگام وقوع به بهترین شکل ممکن محافظت کرده و از تشدید حوادث طبیعی به واسطه دخالت‌های انسانی جلوگیری کنند و در هر صورت، پس از وقوع حادثه، با بهره‌گیری موثر از امکانات و منابع مالی و قانونی در جهت کاهش آثار بلایای طبیعی، ایجاد آمادگی لازم، مقابله، امدادرسانی سریع و بهبود شرایط تا رسیدن به وضعیت عادی و بازسازی تلاش کنند. لذا، دولت باید مسئولیت زیان‌های وارده به اشخاص را که به واسطه اعمال حاکمیت به وجود می‌آیند، قبول کند، زیرا قبول حاکمیت از طرف دولت یا به دست گرفتن قهری آن، خود به منزله التزام به همه آثار حقوقی ناشی از اعمال حاکمیت است و هیچ نوع قرارداد یا قاعده عرفی که دولت را در برابر موجبات ضمان معاف نماید، وجود ندارد.(۷)

    دولت در اجرای وظایف حاکمیتی خود مکلف به پیشگیری و مواجهه موثر با حوادث طبیعی است. به همین منظور سازمان مدیریت بحران کشور طبق قانون تشکیل سازمان مدیریت بحران کشور مصوب ۱۳۸۷ تاسیس و طبق ماده ۳ همین قانون شورای عالی مدیریت بحران کشور به ریاست رییس‌جمهور و با عضویت برخی مسئولان اجرایی ارشد نظامی و اداری کشور، وظیفه هماهنگی فعالیت‌های دستگاه‌ها و نهادهای وابسته به قوای سه‌ گانه، نیروهای مسلح و کلیه نهادها و دستگاه‌های کشور در مقابله با حوادث طبیعی را بر عهده دارد.

    امروزه بحث مسئولیت در رابطه با تمام اشخاص اعم از حقیقی و حقوقی مطرح می‌شود و در حقوق ایران با تصویب قانون مسئولیت مدنی در سال 1339 صراحتاً مسئولیت مدنی دولت در قبال زیان‌های وارده به اشخاص به وسیله اعمال تصدی دستگاه‌های اداری پذیرفته شده است.(۸)

    مطابق ماده 1 قانون مسئولیت مدنی؛ اصولا در نظام حقوقی ایران هرکس که موجب بروز خسارتی شود ملزم به جبران آن است.(۹) همچنین، طبق مضمون ماده 11 قانون مسئولیت مدنی 1339 اگر زیان‌های واردشده به محیط زیست نتیجه رفتار عمدی یا خطای مستخدم باشد، خود مستخدم، مسئول پرداخت زیان‌ است ولی هرگاه این زیان‌ها از کمبود، نارسایی و نقص وسایل اداری ریشه گرفته باشد، اداره، مسئول پرداخت خسارت خواهد بود.

    واقعیت این است که علاوه بر نقص وسایل اداری، جبران خطاهای ناشناخته نیز به وسیله دولت صورت می‌گیرد.(۱۰) نیز مطابق ماده 7 آیین‌نامه اجرایی قانون مذکور، مقام مسئول در هر دستگاه ذیربط، موظف به جایگزینی افراد ناکارآمدی است که در انجام وظایف خود قصور یا تقصیر داشته باشند.(۱۱)

    بنابراین می‌توان گفت در این رابطه هیچ قصور یا تقصیری پذیرفته نیست و مقام عالی دستگاه ذیربط، باید پاسخ‌گوی هرگونه اهمال‌کاری کارکنان خود باشد. حتی صرفنظر از مواد مذکور، مطابق اصل یکصدوبیست‌ونهم قانون اساسی نیز دولت موظف به انجام خدمات لازم پس از حوادث طبیعی که ارائه خدمات بهداشتی درمانی و مراقبت‌های پزشکی از جمله آن است.(۱۲)

    از حیث مسئولیت مدنی اشخاص، بین اشخاص حقیقی و حقوقی اعم از اشخاص حقوقی خصوصی و عمومی اصولاً نمی‌توان قائل به تفکیک بود و قانونگذار نیز در مواردی به مسئولیت مدنی دولت برای جبران خسارات اشخاص تصریح کرده است(۱۳) و مادۀ ۱۱ قانون مسئولیت مدنی(۱۴) به طور مشخص به مسئولیت مدنی دولت و کارکنانش پرداخته است.

    ماده 6 نیز تصریح دارد هزینه‌های کفن‌ودفن کشته‌شدگان و نیز معالجه و درمان مجروحان به عهده نهاد مسئول می‌باشد. جبران خسارت هرگونه معلولیت بدنی نیز در ماده 5 همین قانون اشاره شده است.

    ذکر این نکته نیز مهم است که مطابق ماده 16 همان قانون، وزارت دادگستری مامور اجرای این قانون است. بنابراین بطور مثال در رابطه با حادثه سیل شیراز در صورت اثبات رابطه سببیت بین حادثه و خسارت‌ وارده توسط دادگاه و بر اساس نظر کارشناسی، دستگاه‌های ذیربط از جمله شهرداری شیراز به دلیل احداث جاده بر روی مسیل مجاور دروازه‌ قرآن و وزارت نیرو به عنوان متولی بستر رودخانه، هریک به تناسب درصد تقصیر، مکلف به پرداخت هزینه‌های مربوطه هستند.

    مسئولیت وزارت نیرو از این جهت است که بر اساس تبصره 3 ماده 2 قانون توزیع عادلانه آب؛ «ایجاد هر نوع اعیانی و حفاری و دخل و تصرف در بستر رودخانه‌ها و انهار طبیعی و کانالهای عمومی و مسیلها و مرداب و برکه‌های‌ طبیعی و همچنین در حریم قانونی سواحل دریاها و دریاچه‌ها اعم از طبیعی و یا مخزنی ممنوع است مگر با اجازه وزارت نیرو». پس، مسئولیت حریم و بستر با وزارت نیرو بوده و در صورتی که این وزارتخانه اقدامات لازم را در ممانعت از تجاوز به حریم و بستر رودخانه‌ها صورت نداده باشد و ساخت‌وسازی صورت گرفته باشد، در این زمینه مرتکب قصور و تقصیر شده است، چه این تصرفات بدون مجوز یا با مجوز وزارت نیرو باشد، زیرا در حالت اول نیز وزارت نیرو صلاحیت اقامه دعوی و تخریب بنای معارض را داشته و کوتاهی وزرات مذکور در این رابطه، از مسئولیت‌ آن نمی‌کاهد.

    همچنین، وزارت امور اقتصادی و دارایی طبق مادۀ ۳۲ آیین‌نامه اجرایی قانون تشکیل سازمان مدیریت بحران مکلف شده است که با همکاری بیمه مرکزی ایران و دستگاه‌های دیگر به گسترش بیمه حوادث برای جبران خسارات ناشی از بلایای طبیعی تمهیدات لازم را به انجام رساند.(۱۵)

    همان طور که قبلا هم اشاره شد؛ مسئولیت دولت در قبال حوادث زیست‌محیطی در موضوعاتی مانند سیل و خشکسالی با زلزله یا رعدوبرق متمایز است. درست است که حوادثی مانند زلزله قابل پیش‌بینی نیست ولی با توجه به پیشرفت‌های چشم‌گیر در عرصه علوم هواشناسی، هیدرولوژی، ژئومورفولوژی و … موضوع سیل را می‌توان حداقل چند روز قبل از وقوع پیش‌بینی کرده و آثار آن را بر رودخانه‌ها و اراضی محل وقوع، تحلیل و حتی از طریق ابزارهایی مانند مدل‌های هیدرولوژیک، شبیه‌سازی کرد. پس اساساً سیل را نمی‌توان در قالب حوادثی که کاملاً غیر قابل پیش‌بینی هستند طبقه‌بندی کرد. بنابراین به نظر می‌رسد، بحث اهمال و سهل‌انگاری مقامات و نهادهای عمومی یا کارکنان دولتی در پیش از وقوع و پس از آن، قابل طرح است.

    از طرف دیگر، طبق قواعد کلی مسئولیت مدنی برای اینکه کسی را مسئول جبران خسارتی دانست باید اولاً در بروز خسارت مقصر باشد و ثانیاً رابطه سببیت بین رفتار او و خسارت وارده وجود داشته باشد. البته مطابق بند 1 ماده 4 قانون مسئولیت مدنی؛ کمک و مساعدت به زیاندیده باعث تخفیف عامل خواهد شد.

    در خصوص رابطه سببیت، مساله مهم، اثبات آن است که چالشی مهم در روند دادرسی است و اثبات رابطه میان عامل وقوع و خسارت وارده، اساساً موضوعی کارشناسی، هزینه‌بر و وقت‌گیر است. زیرا که عامل مستقیم زیان در حوادث طبیعی، قهری است و در ظاهر به شخص یا نهاد مشخصی ارتباطی ندارد. به همین دلیل هم امکان انتساب آن به دولت به آسانی میسر نمی‌باشد. آنچه در این حوزه، دولت متعهد به آن است، پیش‌گیری و کاهش خسارت و پس از وقوع، جبران خسارات است.

    در مجموع «فرضی که ورود زیان، قابل انتساب به دولت است، بهترین راه معتقد شدن به مسئولیت محض در راستای قاعده لاضرر یا احترام اموال که آن هم در نهایت به قاعده لاضرر منتهی می‌شود، یعنی در وهله اول زیانی که در اثر عملکرد مقام عمومی یا نقص وسایل اداری به محیط زیست وارد می‌شود، توسط دولت جبران شود و در نهایت برای حفظ جنبه بازدارندگی مسئولیت مدنی و کاهش هزینه‌های دولت چنانچه تشخیص داده شود که زیان در نتیجه رفتار نامتعارف مقام عمومی حاصل شده است، دولت غرامت پرداختی را از او دریافت کند».(۱۶)

    به عنوان مثال، در صورتی‌که مدیریت ناصحیح مخزن یک سد، منجر به رهاسازی آب در شرایط بحرانی سیلابی گردد و این موضوع قابل انتساب به مقام مسئول بوده و قصور یا تقصیر نامبرده در این موضوع مشخص باشد. از سوی دیگر تشدید اثرات حوادث طبیعی به واسطه اقدامات غیر کارشناسی نهادهای عمومی مانند ساخت جاده یا راه‌آهن در مسیر جریان‌های طبیعی، جنگل‌زدایی، مدیریت غلط مخزن سد، عدم لایروبی بستر رودخانه‌ها یا تغییر کاربری اراضی، امری است که اثبات رابطه سببیت آن مطابق قانون از طریق دادگاه‌های ذیصلاح و با بهره‌گیری از نظریات کارشناسان رسمی دادگستری قابل بررسی است که می‌تواند به اثبات عاملیت دولت یا کارکنان دولتی و درصد تقصیر ایشان و نهایتاً به جبران خسارت از سوی دستگاه ذیربط منجر شود.

    باید اضافه شود، چنانچه، اشخاصی، با تعرض به حریم رودخانه، اقدام به ساخت‌وساز یا توسعه اراضی زراعی کرده باشند، نمی‌توانند مطالبه خسارت کنند، زیرا عمل غیر مجاز افراد نمی‌تواند موجب ایجاد حق برای آن‌ها باشد.(۱۷)

    نتیجه

    این متن، مرور کوتاهی بود بر وضعیتِ مسئولیت مدنی دولت در برابر حوادث زیست‌ محیطی با استناد به قوانین موضوعه. اصل پاسخگویی دولت در برابر ملت در مواجهه با افعال و اقدامات انجام‌شده از حیث حقوق عمومی می‌طلبد که دولت در خسارات ناشی از حوادث طبیعی، اقدامات لازم را انجام دهد. دولت، مطابق قوانین مختلف اعم از قانون اساسی، قانون مسئولیت مدنی، قانون توزیع عادلانه آب، قانون تشکیل ستاد مدیریت بحران و آیین‌نامه اجرایی آن، دارای مسئولیت مدنی در برابر خسارات طبیعی در مراحل پیش‌گیری، زمان وقوع و پس از آن است. مسئولیت مدنی دولت در این رابطه منحصر به قصور و تقصیر نیست و بر اساس اصل یکصدوبیست‌ونهم قانون اساسی، یک تکلیف حاکمیتی است، هرچند که در حالت اول نیاز به اثبات رابطه سببیت از طریق بررسی کارشناسی دارد.

    مسئولیت‌پذیر کردن دولت در حوادث زیست‌ محیطی و الزام به پرداخت خسارت از طرف دولت، موضوع مهمی است که این احتمال را هم افزایش می‌دهد تا سامانه مدیریت بحران کشور، با تقویت ساختارها و سازوکارهای ذیربط و نیز تعریف و تثبیت جایگاه مشخص هریک از نهادهای دخیل، ضمن بهره‌گیری از دانش و فن‌آوری روزآمد جهانی، از ناهماهنگی‌های بین دستگاهی و دخالت و حضور پراکنده اشخاص حقیقی یا حقوقی که ضمن عدم تخصص و ناتوانی در مدیریت بحران، نسبت به اقدامات خود، پاسخگویی ندارند، جلوگیری کرده و به سمت مدیریت موثر و یکپارچه در مواجهه با این‌گونه حوادث با هدف حفاظت از جان و مال شهروندان که وظیفه ذاتی هر دولتی است، گام‌های مفید و عملی بردارد.

    پانوشت‌ها

    ۱. در برخی از منابع، این حوادث، بلایای طبیعی یا زیست‌ محیطی نامیده می‌شود. نویسنده بنا به دلایل متعددی که جای آن در این متن نیست، تاکید بر واژه حوادث دارد.

    ۲. بیرودیان، نادر. (1385). «مدیریت بحران». مشهد: انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد.

    ۳. زرگوش، مشتاق. (1389). «مسئولیت مدنی دولت؛ قواعد عمومی». ج 1. تهران: انتشارات میزان. ص 43.

    ۴. طباطبایی مؤتمنی، منوچهر. (1387). «حقوق اداری تطبیقی». تهران: انتشارات سمت. چ دوم. ص 62.

    ۵. زمانی، ‌سیدقاسم. (1381). «توسعه مسئولیت بین‌المللی در پرتو حقوق بین‌الملل محیط زیست». مجله پژوهش‌های حقوقی. ش اول. صص 58-27.

    ۶. در این رابطه نک: السان، مصطفی. 1387 «نظریة مسئولیت مدنی دولت در قبال حوادث طبیعی». پژوهش حقوق و سیاست. سال دهم. شماره 24

    ۷. عمید زنجانی، عباسعلی. (1389). «نظارت بر اعمال حکومت و عدالت اداری». تهران: انتشارات دانشگاه تهران. ص 392-390.

    ۸. امامی، سیدحسن. (1385). «حقوق مدنی». نسخه 1. جلد 26. تهران. انتشارات اسلامیه. ص 62.

    ۹. هرکس بدون مجوز قانونی عمداً یا در نتیجه بی‌احتیاطی به جان یا سلامتی یا مال یا آزادی یا حیثیت یا شهرت تجارتی یا به هر حق دیگر‌که به موجب قانون برای افراد ایجاد گردیده لطمه‌ای وارد نماید که موجب ضرر مادی یا معنوی دیگری شود مسئول جبران خسارت ناشی از عمل خود‌ می‌باشد.

    ۱۰. زرگوش، مشتاق. (1389). «مسئولیت مدنی دولت؛ قواعد عمومی». ج 2. تهران. انتشارات میزان. ص 174.

    ۱۱. ماده 7: چنانچه در مرحله مقابله با بحران، هریک از مسئولان و کارکنان موضوع ماده (6) آیین‌نامه، با تشخیص رئیس سازمان، استاندار و یا فرماندار در انجام وظایف محوله تقصیر یا قصور داشته باشند، مدیر ارشد دستگاه دولتی ذیربط موظف است با رعایت ضوابط موضوع بند «14» ماده (8) قانون بلافاصله فرد دیگری را مامور انجام وظایف مربوط نماید.

    ۱۲. اصل یکصدوبیست‌ونهم قانون اساسی: برخورداری از تامین اجتماعی از نظر بازنشستگی، بیکاری، پیری، ازکارافتادگی، بی سرپرستی، در راه ماندگی، حوادث و سوانح، نیاز به خدمات بهداشتی درمانی و مراقبتهای پزشکی به صورت بیمه و غیره، حقی است همگانی. دولت موظف است طبق قوانین از محل درآمدهای عمومی و درآمدهای حاصل از مشارکت مردم، خدمات و حمایتهای مالی فوق را برای یک یک افراد کشور تامین کند.

    ۱۳. در این رابطه می‌توان به اصل یکصدوهفتادویکم قانون اساسی که به مسئولیت دولت در جبران خسارات ناشی از اشتباهات قضائی اشاره کرده و یا تبصره مادۀ 145، ماده 255 و ماده 259 قانون آیین دادرسی کیفری اشاره کرد.

    ۱۴. کارمندان دولت و شهرداری‌ها و مؤسسات وابسته به آنها که به مناسبت انجام وظیفه عمداً یا در نتیجه بی‌احتیاطی خساراتی به اشخاص‌وارد نمایند شخصاً مسئول جبران خسارت وارده می‌باشند. ولی هرگاه خسارات وارده مستند به عمل آنان نبوده و مربوط به نقص وسایل ادارات و یا‌مؤسسات مزبور باشد در این صورت جبران خسارت بر عهده اداره یا مؤسسه مربوطه است. ولی در مورد اعمال حاکمیت دولت هرگاه اقداماتی که بر‌حسب ضرورت برای تأمین منافع اجتماعی طبق قانون به عمل آید و موجب ضرر دیگری شود دولت مجبور به پرداخت خسارات نخواهد بود.

    ۱۵. ماده 32: وزارت امور اقتصادی و دارایی موظف است با هماهنگی سازمان و با همکاری بیمه مرکزی جمهوری اسلامی ایران و دستگاه‌های مرتبط نسبت به گسترش بیمه حوادث در بخش‌های مختلف با اولویت در حوادث محتمل(سیل، زلزله، آفات، و امراض کشاورزی و دامی، سرمازدگی، خشکسالی و مانند آن) اقدام نماید.

    ۱۶. مشهدی، علی. (1390). «مسئولیت مدنی ناشی از آلودگی هوا». فصلنامه اطلاع‌رسانی حقوقی. صص 73 – 57.

    ۱۷. در این رابطه نک؛ پروین، فرهاد و ناصر نصرتی‌ صدقیانی. (1390). «تحلیلی از مسئولیت مندرج در ماده 132 قانون مدنی و تاملی بر تخصیص یا عدم تخصیص آن». فقه و حقوق اسلامی. صص 33-55.

    منبع:  شبکه مطالعات سیاست گذاری عمومی متعلق به مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری

  • نگاهی به مفهوم و ماهیت قراردادهای اداری

    نگاهی به مفهوم و ماهیت قراردادهای اداری

    نگاهی به مفهوم و ماهیت قراردادهای اداری، دکتر مهدی هداوند استادیار دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی

    دکتر مهدی هداوند – استادیار دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی

    «قرارداد اداری» ( Administrative Contract) اصطلاحی است که از نظام حقوقی فرانسه وارد ادبیات حقوق اداری ایران شده است. به طور مثال در ایالات متحده آمریکا صحبت از قراردادهای حکومت (Government Contract) و در انگلستان صحبت از قراردادهای عمومی(Public Contract) است. بنابراین هر یک از کشورها با توجه به نوع نظام حقوقی خود تعاریف متفاوتی از بحث قراردادها و انواع آن ها دارند.

    پس باید توجه داشت که میان اصطلاحات زیر تفاوت هایی وجود دارد:

    الف- قراردادهای اداری ( در مقابل قراردادهای اداره)،
    ب- قراردادهای دولتی ( در مقابل قراردادهای غیردولتی)،
    پ- قراردادهای عمومی ( در مقابل قراردادهای خصوصی)،
    ت- قراردادهای حکومت ( در مقابل قراردادهای غیرحکومت)
    ث- قراردادهای {تجاری بین المللی} دولت ( در مقابل معاهدات دولت)

    در فرانسه وقتی که اصطلاح قراردادهای اداری مطرح می‌شود چند ویژگی نیز برای آن گفته می‌شود:

    الف- در یک طرف آن یک اداره عمومی قرار گرفته است و در طرف دیگر آن، اشخاص خصوصی قرار دارند و خود همین نابرابری رابطه طرفین باعث می‌شود که ویژگی‌هایی در این قراردادها حاکم باشد که به آنها قراردادهای در سطح شیب‌دار اطلاق شود. قراردادهای در سطح شیب‌دار قراردادهایی هستند که یک طرف قرارداد، در موقعیت بالاتری نسبت به طرف دیگر قرار دارد.

    ب- برای تامین خدمت عمومی هستند. خدمات عمومی در اینجا خدماتی‌ هستند که مردم به آن نیاز دارند و دولت تصدی آنها را بر عهده دارد.

    پ- اداره یا دولت در این قراردادها از امتیازهایی برخوردارست که اشخاص حقوق خصوصی از آن بهره‌مند نیستند.

    ت- دعاوی مربوط به قراردادهای اداری در دادگاه های اداری قابل طرح کردن هستند.

    ویژگی ها که ذکر شدندT لزوماً در حقوق دیگر کشورها و از جمله ایران وجود ندارد. مثلاً در انگلستان صحبت از قراردادهای عمومی است که در این قراردادها، این ویژگی که یک طرف دولت است، وجود دارد اما این ویژگی که الزاماً برای ارایه خدمت عمومی باشند وجود ندارد؛ زیرا در این کشور مفهوم خدمت عمومی شناخته شده نیست بلکه مفهوم منفعت عمومی مطرح است. بنابراین برای فهم این تمایز باید به مفاهیم خدمت عمومی و منفعت عمومی دقت کنیم. اما در این خصوص که تفاوت خدمت عمومی با منفعت عمومی به عنوان مبنای قراردادهای اداری چیست، باید گفت که، برای پاسخ دادن به این پرسش باید ذکر کنیم که در حقوق اداری کلاسیک فرانسه، نظریه‌های سوسیالیستی حاکم است و این نظریه ها در دوره‌ای از زمان ایجاد شده‌اند که مهم‌ترین کار دولت، ارایه خدمات عمومی بوده است؛ بنابراین مفهوم خدمات عمومی هسته اصلی حقوق اداری فرانسه را ایجاد کرد.

    خدمات عمومی خدماتی بودند که نیازهای عمومی از جمله تأمین آب، برق، درمان، بهداشت و … را تامین می‌کردند و دولت را مسئول و متصدی ارایه خدمات عمومی به مردم می‌دانستند اما در کشورهای انگلستان و آمریکا (انگلوساکسون) دولت متصدی خدمات عمومی شناخته نمی‌شد و عمدتاً این خدمات توسط بخش خصوصی تامین می شوند و دولت فعالیت های بخش خصوصی را تنظیم می کند. بنابراین در این کشورها بخش خصوصی متصدی این خدمات است ولی دولت فقط بر نحوه ارایه خدمات، نظارت و اصطلاحات تنظیم یا مقررات‌گذاری می‌کند و هدفش از تنظیم، تامین منفعت عمومی است. بنابراین مفهوم هسته‌ای در حقوق اداری انگلستان و آمریکا متفاوت از حقوق اداری فرانسه و مبتنی بر منفعت عمومی است. حتی موضوع‌هایی مانند امنیت که از وظایف اصلی و هسته ای دولت است توسط بخش خصوصی نیز اداره می‌شود؛ دولت بر این خدمات از لحاظ قیمت، کیفیت و استانداردسازی ارایه خدمات نظارت می‌کند و برای اینکه آسیب‌هایی ایجاد نشود مداخله و بر عملکرد بخش خصوصی نظارت و وضع مقررات می‌کند. بنابراین در آنجا بیشتر مفهوم منفعت عمومی مطرح است.

    در این کشورها لازم نیست که دولت حتماً از اقتدار خاصی در این قراردادها برخوردار باشد. به عبارت دیگر در این کشورها دولت در قواعد حاکم بر قرارداد بسیار شبیه اشخاص خصوصی است و از اقتدارات ویژه‌ای در قراردادهای اداری برخوردار نیست. در این قراردادها در صورتی که دولت از امتیازاتی برخوردار باشد باید این امتیازات در قراردادها ذکر شوند، در حالی که این موضوع در فرانسه صادق نیست زیرا در فرانسه به علت اینکه دولت اساسا از امتیازات قدرت عمومی برخوردار است برای دولت این پیش‌فرض وجود دارد که از این امتیازات برخوردار است حتی در صورتی که این امتیازات در قراردادها نیز ذکر نشده باشد، اما در انگلستان و آمریکا این‌طور نیست.

    در ایران وضعیت دوگانه‌ای اتفاق افتاده است.

    در ادبیات حقوق اداری ما همیشه صحبت از قراردادهای اداری در مفهوم فرانسوی آن است؛ اما در عمل به دلیل اینکه قراردادهای عمومی و پیمانکاری‌های عمومی توسط سازمان برنامه و بودجه (سازمان مدیریت) استاندارد‌سازی می‌شد که پیش از انقلاب دست مستشارهای امریکایی بود، الگوی حاکم بر آن قوانین انگلوساکسونی است.

    در مجموع، قراردادهای اداری ما مخلوطی از حقوق فرانسه و کشورهای انگلوساکسون است. کشور ما در نظریه، از ادبیات قراردادهای اداری فرانسوی استفاده می‌کند اما در عمل قراردادهای نمونه یا استاندارد (همسان) را مورد استفاده قرار می‌دهد و اینها روش‌هایی بوده که در کشور آمریکا استفاده می‌شده و سازمان مدیریت از الگوهای این کشورها بیشتر استفاده کرده است.

    با توجه به اینکه دولت و سازمان‌های دولتی در قراردادهای اداری از امتیازهای قدرت عمومی استفاده می‌کنند، باید دید مفهوم امتیازهای قدرت عمومی چیست.

    امتیازهای قدرت عمومی امتیازهایی است که در اصل افراد خصوصی در قراردادهای خصوصی از آن بهره‌مند نیستند و به عنوان اشخاصی برابر در قرارداد وارد می شوند، مگر آنکه برخلاف آن توافق کنند. دولت در قراردادهای اداری از امتیازات قدرت عمومی همچون حق فسخ به مصلحت، خلع ید، تغییر و مواردی از این دست برخوردار است. البته در این قراردادها به دلیل اینکه اشخاص حقوق خصوصی و به عبارتی طرف دیگر قرارداد در یک سوی این رابطه نابرابر قرار گرفته‌اند، اشخاص خصوصی نیز در مقابل دولت ، از برخی حمایت‌ها بهره‌مندهستند یا بایستی برخوردار باشند.

    بنابراین در قرارداد اداری دو نوع از ویژگی‌های حقوق اداری مطرح است. از یک طرف دولت از برخی امتیازات قدرت عمومی برخوردار است و از طرف دیگر اشخاص خصوصی در برابر دولت از برخی حمایت‌های ویژه برخوردارند.

    منظور از حمایت‌های ویژه این است که این حمایت‌ها به طور معمول در قراردادهای خصوصی وجود ندارد. وقتی در قراردادها دو شخص خصوصی قرار دارند، قرارداد آنان بیشتر تابع قانون مدنی است و دولت الزامی ندارد که از یک طرف حمایت کند؛ اما در قراردادهای اداری دولت از یک سو از برخی امتیازها برخوردار است. از طرف دیگر سازوکارهای حمایتی و جبرانی ویژه برای شهروندان درنظرگرفته تا دولت نتواند از آن اقتداری که برخوردار است علیه شهروندان سوء‌استفاده و منافع آنان را بصورت خودسرانه تضییع کند.

    امتیازات قدرت عمومی ناشی از این‌ هستند که اصولی که در قراردادهای خصوصی وجود دارند در قراردادهای اداری گاهی به نفع عموم تعدیل می‌شوند. به طور مثال در قراردادهای خصوصی اصل لزوم قراردادها حاکم است، که اقتضا می‌کند هیچ طرفی بدون اجازه طرف دیگر حق خروج از مفاد قرارداد را نداشته باشد. اما سازمان‌های دولتی به دلیل اینکه برخی اوقات تحت تاثیر برخی شرایط قرار دارند مثلاً مجبورند که طرح یک قرارداد را تعطیل کنند و بودجه آن را به جای دیگر تخصیص دهند، لازم است در این مواقع بدون اینکه این شرط را در قرارداد درج کرده باشند، یک‌طرفه از قرارداد خارج شوند. این موردی است که در شرایط عمومی پیمان تحت عنوان «فسخ به مصلحت» شناسایی شده است که مطابق با آن کارفرمای دولتی می‌تواند بنا بر مصلحت و اقتضای مصلحت از قرارداد خارج شود؛ حتی در حالتی که طرف مقابل تخلفی نکرده باشد که منجر به ایجاد حق فسخ برای دولت باشد. منتها در برابر آن در همان شرایط عمومی پیمان که از الگوهای آمریکایی استفاده شده، از حمایت‌های ویژه نیز یاد شده است که دولت در این حالت باید تمام هزینه‌های ناشی از این کار را بدهد و تا حدودی جبران خسارت کند.
    ویژگی‌های دیگر مثل تعدیل قرارداد یا تغییر موضوع قرارداد که از اصول اولیه قراردادهای خصوصی است نیز ناشی از این اقتدارهاست. گاهی شرایط قرارداد تغییر می‌کند؛ به عنوان مثال در ابتدا روشنایی شهر پاریس توسط یک پیمانکار با گاز تامین می‌شد، بعدها به دلیل تحولات، شهردار پاریس خواست که روشنایی شهر پاریس با الکتریسیته یا برق باشد که شهردار پاریس محتوای قرارداد و متن آن را تغییر داد و به طرف دیگر تحمیل کرد. در اینجا به دلیل اینکه اصل استمرار خدمات عمومی ایجاب می‌کند در صورتی که خدمت عمومی جدیدی جایگزین قرارداد قبلی شود محتوای قرارداد نیز تغییر می‌کند، تغییر موضوع قرارداد از اصول مرتبط با قدرت عمومی در قراردادهای اداری است.

    همچنین اصل نسبی بودن قرارداد از اصول اولیه در قراردادهای خصوصی است که در قراردادهای اداری تعدیل می‌شود و این موضوع ناشی از این امتیازهاست، مثلاً در قراردادهای دولتی موادی وجود دارد که پیمانکار خصوصی موظف است کارگران خود را بیمه یا حقوق آنان را پرداخت کند یا حتی به کارفرما اجازه می‌دهد در صورتی که پیمانکار خصوصی حقوق کارگرانش را ندهد، کارفرما بتواند از صورت وضعیت پیمانکار مبالغی را بردارد و به کارگران بدهد؛ این تعهد به نفع ثالث است که با اصل نسبی بودن در قراردادهای خصوصی متفاوت است. این‌ موارد ویژگی‌های خاصی است که در قراردادهای اداری حاکم است.

    البته همان‌طور که ذکر شد، باید راه‌های جبران خسارت نیز برای حمایت از اشخاص خصوصی طرف قرارداد پیش‌بینی شود. به طور مثال در قانون برگزاری مناقصات، نهادی ایجاد شده است که اگر طرفین در روند اجرای قرارداد اعتراضی داشته باشند نیازی ندارند به دادگاه‌های عمومی رجوع کنند، بلکه می‌توانند به آن هیات رجوع کنند و این سرعت در تصمیم‌گیری به نفع پیمانکاران است.

    منابع حقوق اداری

    منابع حقوقی که بر قراردادهای اداری یا قراردادهای عمومی حاکم هستند شامل دو قسمت می‌شود؛ یکی قواعد عام حاکم بر قراردادها است، زیرا قراردادهای اداری هم از قواعد عام مربوط به حقوق قراردادها وهمین‌طور قواعد آمره‌ای که بر قراردادها حاکم است،‌ پیروی می‌کنند، صرف‌نظر از اینکه دولتی باشند یا خصوصی. برای مثال همان ‌طور که در یک قرارداد خصوصی مالیات تکلیفی گرفته می‌شود در قراردادهای دولتی هم این موضوع وجود دارد. مانند قواعد بیمه، قواعد کار و گمرک و مواردی از این دست. اما دسته دوم، قواعد ویژه‌ای‌/ خاص هستند که صرفاً بر قراردادهای اداری حاکمند. مثلاً برخی از اصول در قانون اساسی به صورت انحصاری به قراردادهای دولتی مربوط می‌شوند، مانند محدودیت شرط داوری در قراردادهای دولتی یا برخی دیگر از قواعدی که در قانون اساسی وجود دارد که جزو قواعد ویژه حاکم بر قراردادهای دولتی است. الزام به استفاده از حداکثر توانمندی داخلی یا قانون برگزاری مناقصات یا قانون محاسبات عمومی یا آیین‌نامه معاملات دولتی نیز به قواعد ویژه مختص قرادادهای اداری مربوط می‌شوند که در قراردادهای خصوصی دیده نمی‌شود. در آیین‌‌نامه‌ها هم ما این را مشاهده می‌کنیم؛ مانند آیین‌نامه تضمین معاملات دولتی مصوب هیات وزیران یا نمونه قراردادهایی که سازمان برنامه و بودجه تنظیم کرده است به استناد ماده ۲۳ قانون برنامه و بودجه.

    مرجع رسیدگی به دعاوی ناشی از قراردادهای اداری

    دیوان عدالت اداری در برخی از آرای خود در مقام حل اختلافات مربوط به صلاحیت، استدلال کرده است به دلیل اینکه دعاوی مربوط به قراردادهای اداری حالت ترافعی دارند، در صلاحیت دیوان عدالت اداری نیستند درحالیکه این استدلال با قانون اساسی که مطابق آن، رسیدگی به شکایات و تظلمات مردم علیه دولت در صلاحیت دیوان است، مغایرت دارد. زیرا در قانون اساسی هیچ‌گونه تفکیکی به اینکه منشأ دعوا در واقع عمل ایقاعی (یکطرفه) اداری است یا عقد، وجود ندارد. در قانون سال ۸۵ دیوان عدالت اداری نیز به این موضوع اشاره نشده بود همان طور که در قانون جدید دیوان مصوب ۹۲ نیز چنین تفکیکی وجود ندارد.

    بنابراین در حال حاضر، با این استدلال قابل نقد، در صورت وجود اختلاف در مورد قراردادهای اداری این اختلاف‌ها در دادگاه‌های عمومی رسیدگی می‌شوند و دلیل این موضوع آرای وحدت رویه‌‌ای است که در این زمینه وجود دارد.

    این وضع باعث شده است که رویه متحدالشکلی در اختلافات مربوط به قراردادهای اداری در ایران شکل نگیرد، در حالی که در حقوق اداری فرانسه این ویژگی مهم وجود دارد که دعاوی مربوط به قراردادهای اداری در دادگا‌ه‌های اداری رسیدگی می‌شود. بنابراین رویه مربوط به قراردادهای اداری در این کشور بسیار رشد کرده است.

    البته در حقوق کشور ما نیز با توجه به اصول ۱۷۰ و ۱۷۳ قانون اساسی می‌توان به این دعاوی رسیدگی کرد و اینکه این امر ترافعی است استدلال ضعیفی به شمار می رود و این دعاوی بایستی در دیوان رسیدگی شوند. بنابراین به نظر می‌رسد دیوان باید به دعاوی مربوط به قراردادهای اداری نیز رسیدگی کند.

    البته دیوان عدالت اداری در مواردی که منشای دعوا چیزی به غیر از مفاد قرارداد باشد، رسیدگی کرده است مثلاً در «شرایط عمومی پیمان» آمده است که سازمان‌های دولتی می‌توانند بنا بر مصلحت قرارداد را خاتمه دهند و برخی از شعب دیوان اعلام کرده‌اند در صورتی که موضوع مرتبط با تصمیم دولت به فسخ قرارداد به استناد مصلحت باشد، دیوان وارد رسیدگی می‌شود بنابراین در این موارد باید گفت که طرح دعوا در دیوان از باب مفاد قرارداد نبوده بلکه مربوط به مواردی مانند خروج از صلاحیت یا سوءاستفاده سازمان دولتی از اختیارات خود است.

    در صورتی که پیمانکاری مطرح کند که فلان سازمان دولتی به قرارداد خاتمه داده و این کار ناشی از مصلحت نبوده، قاعدتاً این دعوا در دیوان عدالت اداری قابل رسیدگی است. بنابراین در صورتی که در این قراردادها شعب دیوان تشخیص دهند که خاتمه قرارداد ناشی از منافع شخصی یا سیاسی بوده یا اینکه سازمان دولتی طرف قرارداد از اختیارات خود سوءاستفاده کرده و این تصمیم از باب مصلحت نبوده است، بایستی رسیدگی کنند.

  • درآمدی به نظریه عمومی اسباب زوال عمل اداری، دکتر مهدی هداوند

    درآمدی به نظریه عمومی اسباب زوال عمل اداری، دکتر مهدی هداوند

    مشخصات فایل دانلودی

    نام: نظریه عمومی اسباب زوال عمل اداری در حقوق ایران

    تهیه کننده: نویسنده: دکتر مهدی هداوند- استادیاردانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی

    نوع و حجم: پی دی اف با حجم 5 مگابایت

    راهنماراهنمای دانلود انواع فایل ها

    گزارش خرابی: در صورت مشکل در دانلود فایل مراتب در بخش دیدگاه پست حاضر اعلام شود.

  • مصادیق تخلفات اداری کارمندان دولت در قوانین موضوعه ایران

    مصادیق تخلفات اداری کارمندان دولت در قوانین موضوعه ایران

    مصادیق تخلفات اداری کارمندان دولت در قوانین موضوعه ایران که جرم می باشند کدامند؟

    اعمالی که حيثيت اداري کارمندان دولت را خدشه دار کند یا موجب نقض قوانین مقررات و یا حقوق اشخاص حقیقی یا حقوقی شود، در زمره تخلفات اداری کارمندان دولت محسوب می‌گردد. این تخلفات در ماده 8 قانون رسیدگی به تخلفات اداری مصوب 7 آذر 1372 مجلس شورای اسلامی در 38 بند احصاء گردید که تنبیهات انتظامی مصرحه در ماده 9 این قانون را که در 11 بیان شد، بدنبال دارد.

    برخی از تخلفات اشاره شده، علاوه بر این که محکومیت انتظامی را در پی دارد، برابر قوانین جزایی جرم و قابل مجازات نیز خواهد بود، با این وصف، نه در قانون مزبور و نه در آیین نامه اجرایی قانون رسیدگی به تخلفات اداری مصوب 27 مهر 1373 هیأت وزیران اشاره ای به مصادیق آن ها نشده است و تنها به ذکر عنوان آن بسنده گردید، در نتیجه برای یافتن هر مورد باید در قوانین موضوعه کنکاش نمود تا آن ها را استخراج نمود.

    برخی از مهمترین مصادیق تخلفات اداری که جرم نیز محسوب می شوند، به قرار ذیل است:

    1 – ایراد تهمت و افترا، هتك حیثیت موضوع مواد 697 الي 699 قانون مجازات اسلامی تعزیرات

    2 – اخاذی موضوع ماده 669 قانون مجازات مزبور

    3 – اختلاس موضوع ماده 5 قانون تشديد مجازات مرتکبين ارتشا، اختلاس و کلاهبرداري مصوب 15 آذر 1367 مجمع تشخيص مصلحت نظام

    4– تبعیض یا اعمال غرض یا روابط غیر اداری در اجرای قوانین و مقررات نسبت به اشخاص موضوع ماده 605 قانون مجازات اسلامي تعزیرات

    5 – تسامح در حفظ اموال و اسناد و وجوه دولتی، ایراد خسارات به اموال دولتی موضوع قسمت اخير ماده 598 قانون فوق

    6– افشای اسرار و اسناد محرمانه اداری موضوع ماده 2 قانون انتشار و افشاي اسناد محرمانه و سري دولتي مصوب 29 بهمن 1353

    7– ارتباط و تماس غیر مجاز با اتباع بیگانه موضوع ماده 508 قانون مجازات اسلامی تعزیرات

    8 – سرپیچی از اجرای دستورهای مقام‌های بالاتر در حدود وظایف اداری موضوع ماده 576 قانون مزبور

    9– سهل‌انگاری رؤسا و مدیران در ندادن گزارش تخلفات كارمندان تحت امر موضوع ماده 606 قانون فوق

    10– ارائه گواهی یا گزارش خلاف واقع در امور اداری ماده 540 قانون مجازات اسلامی تعزیرات

    11– گرفتن وجوهی غیر از آن چه در قوانین و مقررات تعیین شده یا اخذ هر گونه مالی كه در عرف رشوه‌خواری تلقی می‌شود موضوع ماده 3 قانون تشديد مجازات مرتکبين ارتشا، اختلاس و کلاهبرداری و ماده 600 قانون مجازات اسلامی تعزیرات

    12– تسلیم مدارك به اشخاصی كه حق دریافت آن را ندارند یا خودداری از تسلیم مدارك به اشخاص كه حق دریافت آن را دارند موضوع ماده 604 قانون مجازات اسلامی تعزیرات

    13– رعایت نكردن حجاب اسلامی موضوع ماده 638 قانون مجازات اسلامی تعزیرات

    14– رعایت نكردن شئون و شعایر اسلامی موضوع ماده مزبور

    15– اختفا، نگهداری، حمل، توزیع و خرید و فروش مواد مخدر موضوع قانون مبارزه با مواد مخدر مصوب ۳ آبان ۱۳۶۷ مجمع تشخیص مصلحت نظام با اصلاحات و الحاقات بعدی

    16– استعمال یا اعتیاد به مواد مخدر مواد بند 5 ماده 1 و مواد 15 و 19 قانون فوق

    17– هر نوع استفاده غیر مجاز از شئون یا موقعیت شغلی و امكانات و اموال دولتی موضوع ماده 598 قانون مجازات اسلامی تعزیرات

    18– جعل یا مخدوش نمودن و دست بردن در اسناد و اوراق رسمی یا دولتی موضوع مواد 532 و 534 قانون مزبور

    19– دست بردن در سولات، اوراق، مدارك و دفاتر امتحانی، افشای سوألات امتحانی یا تعویض آن‌ها موضوع ماده واحده قانون مجازات افشاي سوالات امتحاني مصوب 17 خرداد 1349

    20– سوء استفاده از مقام و موقعیت اداری موضوع مواد 576 و 581 قانون مجازات اسلامی تعزیرات

    21– توقیف، اختفا، بازرسی یا باز كردن پاكتها و محمولات پستی یا معدوم كردن آنها و استراق سمع بدون مجوز قانونی موضوع ماده 582 قانون فوق