تفهیم به معنای فهماندن موضوع اتهام به زبان ساده به متهم است، به نحوی که از موضوع مزبور بطور کامل آگاه شود. براین اساس، ذکر عنوان مجرمانه جزائی صرف نظیر “جعل مفادی” به متهمی که ممکن است هیچ آشنایی با مفاهیم این عناوین نداشته باشد را، نمیتوان تفهیم اتهام صحیح به معنای مورد نظر قانونگذار دانست. به عبارت دیگر، تفهیم اتهام یعنی تفهیم فوری و تفصیلی نوع اتهام، دلائل آن به نحو کتبی و بیانی قابل فهم برای متهم و به همراه دلائل اتهام به طور دقیق به وی می باشد. تفهیم اتهام حق متهم ولی تکلیف مقام رسیدگی کننده است. قبل از تفهیم اتهام به متهم، باید چند نکات مهم را رعایت نمود که عبارتند از: (بیشتر…)
برچسب: مقالات آیین دادرسی کیفری
مقالات آیین دادرسی کیفری
-
فلسفه، تاریخچه و شرایط صدور قرار تعليق تعقيب به همراه نمونه قرار صادره
فلسفه وضع و تاریخچه
مهمترين جايگزين تعقيب كه ميتواند اثرات مثبتي در اصلاح و بازاجتماعي شدن مرتكب جرم داشته باشد و بدون پيامد منفي كه معمولاً از محكوميت به كيفر حاصل مي شود و جامعه را از اهداف مقرر براي مجازات برخوردار نمايد، نهاد تعليق تعقيب است. اين سياست جنايي تقنيني زماني مطلوب است كه در فرايند يك سياست جنايي قضايي و اجرايي دقيق و حساب شده از آن بهره برداري شود. اگر اهداف و ظرافتهاي قرار تعليق تعقيب در رويه قضايي مورد توجه نباشد و در اجراي دستورات مربوط به اين قرار، نظارت لازم اعمال نشود و تنها به عنوان يك سازوكار ارفاقي و وسيله اي براي مختومه كردن پرونده به آن نگريسته شود، آثار مثبت اين سياست جنايي حاصل نخواهد شد. رسيدن به اين هدف زماني مقدور است كه اهداف آن به خوبي آموزش داده شود و ملزومات اجراي آن فراهم گردد. (بیشتر…)
-
حداکثر مدت بازداشت متهم در امور کیفری
بازداشت موقت در شرایط خاص و برای تحقق اهداف معین صادر می شود، بر همین اساس اصل بر ممنوعیت صدور آن است مگر در موارد استثنایی و شرایط بسیار مهم. اهمیت این قرار تا حدی است که قانونگذار حداکثر مدت آن را تعیین کرد و بیش از این مدت را روا ندانست. تعیین حداکثر مدت برای این نوع از قرارف در عمل مشکلاتی را برای مقامات قضایی ایجاد می نماید، زیرا از یک طرف بیشتر از آن مدت نمی توان متهم را در حبس نگه داشت و از طرف دیگر نمی توان مرتکبین جرایم مهم را به راحتی در جامعه آزاد گذاشت و مهمترین نکته اینکه کیفیت تأمین اطمینان بخش برای جبران ضرر وزیان وارد بر شاکی خصوصی چه می شود. (بیشتر…)
-
اصول و تشریفات دادرسی؛ تعریف، تفاوت و تمایز هریک
دکتر عباس زراعت-استاد حقوق جزا و جرم شناسی، اصول فقه
قانونگذار در قوانین دادرسی، به اصول و تشریفات تصریح و اشاره دارد اما تعریفی از آنها و تفاوت هریک ارائه ننمود. به همین جهت، ممکن است این پرسش مطرح شود که تعریف اصول و تشریفات چیست، چه تفاوتی با هم دارند و وجه تمایر آن چگونه صورت می گیرد و ثمره این افتراق چیست؟
اصول دادرسی
اصول؛ مبانی و قواعدی است که مقررات بر پایه آنها وضع میشود. نظیر اصل ترافعی بودن، اصل علنی بودن، اصل کتبی بودن، اصل شفاهی بودن. اصول غیرقابل تغییرند و با وصف تغییر قانون، لایتغییر خواهندبود و قانونگذار حق تغییر آنها را ندارد بلکه باید مقررات خود را بر برپایه این اصول وضع نماید. مثل اصل برائت در ماده 4 قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۹۲/۱۲/۴ کميسيون قضايي و حقوقي مجلس شوراي اسلامي با اصلاحات و الحاقات بعدی مصوب ۱۳۹۴/۳/۲۴که قانونگذار نمی تواند بر خلاف آن مقررهای وضع کند یا مقامات قضایی نمی توانند تصمیمی مغایر آن اتخاذ نمایند.
تشریفات دادرسی
تشریفات؛ مقرراتی که قانونگذار با توجه به زمان، مکان خاص، برای اجرای بهتر عدالت وضع می کند ولی قابل تغییرند. مثلاً قانونگذار در ماده 132 قانون آیین دادرسی دادگاهای عمومی و انقلاب در امور کیفری 1378 تعداد قرارهای تامین کیفری را 5 قرار ذکر کرد ولی در ماده 217 قانون آیین دادرسی کیفریاین قرارها را به 10 قرار افزایش داد یا مثل ماده 403 قانون آئين دادرسي دادگاههاي عمومي و انقلاب در امور مدني مصوب ۱۳۷۹/۱/۲۱ مجلس شورای اسلامی که مقرر می دارد: «اگر رأي مورد درخواست فرجام از نظر احتساب محكومبه يا خسارات يا مشخصات طرفين دعوا و نظير آن متضمن اشتباهي باشد كه به اساس رأي لطمه وارد نكند، ديوانعالي كشور آن را اصلاح و رأي را ابرام مينمايد…»
تفاوت اصول و قواعد
1. اصول لایتغییرند ولی تشریفات قابل تغییرند که همین امر یکی از ملاک های تشخیص اصول و تشریفات است.
2. تشریفات بر مبنای یک سری اصول وضع می شوند به نحوی که باید آن اصول و قواعد رعایت شوند. اگر تصمیمی بر خلاف هر یک از این اصول اخذ شود، باطل است مثل این که اصل ترافع حاصل نشود یا ادله در جلسه دادرسی رسیدگی نشود یا وقت رسیدگی به متهم ابلاغ نشود به نحوی که در اثر آن حاضر نگردد.
3. اصول و قواعد قید ندارد اما تشریفات قید دارد. مقصود از قید این است که اگر اصول و قواعد نقض شد، بدون هیچ پیششرط و قیدی، موجب بطلان تصمیم است اما اگر تشریفات نقض شود باید دید که آیا رعایت آن، بدان درجه از اهمیت است که موجب بی اعتباری تصمیم شود یا خیر. زیرا قانونگذار برای تشریفات قید قرارداد و گفته باید تشریفات به آن درجه از اهمیت باشد که موجب بی اعتیاری تصمیم شود. نحوه تشخیص درجه اهمیت ذکرشده را قاضی تشخیص می دهد که بطلان قضایی گفته میشود.
در نظام حقوقی ایران، نظریه بطلان نه صراحتاً بلکه به صورت ضمنی در مرحله تجدیدنظر و دیوان عالی کشور پذیرفته شده است که ما می توانیم از ملاک این مواد برای مرحله بدوی هم استفاده کنیم. مثلاً دادگاه کیفری می تواند آن دسته از تصمیمات دادسرا که موجب نقض قواعد یا اصول است را ابطال کند یا تشریفاتی که باید در دادسرا رعایت میشد ولی نشد و تشریفات از نوع اساسی محسوب می گردد، نقض مقررات اساسی است. همچنین این تشخیص را دادسرا نسبت به ضابطین دارد. ممکن است آنان در جرایم مشهود و غیرمشهود تصمیماتی گرفته باشند که موجب نقض مقررات اساسی باشد.
ثمره تمییز اصول و تشریفات
اگر مشخص شود که یکی از اصول نقض شد، تصمیم بدون هیچ قید و شرطی باطل است اما در صورت عدم رعایت و نقض تشریفات، باید بر حسب مصادیق هریک، ضمانت اجرای نقض آن را تعیین کرد که ممکن است در برخی موارد موجب نقض تصمیم قضایی شود و پاره ای دیگر به اصل تصمیم خلال وارد نکند اما برای مقام قضایی تصمیمگیرنده تعقیب انتظامی را در پی داشتهباشد، مانند این که برابر ماده 140 قانون آیین دادرسی کیفری، بازپرس باید دلایل ضرورت تفتیش و بازرسی منزل در هنگام شب را در صورتمجلس قید کند اما وی بدون رعایت این امر دستور آن را به ضابط صادر کند. همچنین میتوانید برای مطالعه ثمره عملی دیگر این تفکیک به پست «مشروعیت تعیین بازپرس به عنوان قاضی کشیک» مراجعه نمایید.
-
مشروعیت تعیین بازپرس به عنوان قاضی کشیک دادسرای عمومی و انقلاب
در دادسراهای عمومی و انقلاب کشور، رویه است که بازپرسان دادسرا را برای زمان خارج از وقت اداری که به ساعت یا وقت کشیک مرسوم است، همردیف با دادیاران به عنوان قاضی کشیک دادسرا، در لیست کشیک روز و شب قرار میدهند. موافقان این رویه، علت اصلی آن را کمبود دادیار می دانند و عقیده دارند که در صورت مواجهه شدن دادسرا با کاهش دادیار، می توان از وجود بازپرس همان دادسرا استفاده کرد. در مقابل، مخالفان این رویه نظر دارند که این امر مغایر اصل استقلال مقام تعقیب از تحقیق است و نباید بازپرس به عنوان قاضی کشیک دادسرا تعیین شود. (بیشتر…)
-
عدول دادستان از موافقت دادیار اظهارنظر با قرار جلب به دادرسی بازپرس و کیفرخواست صادره دادیار
در دادسراهای کشور، به ویژه در شهرهای بزرگ که حوزه قضایی آن دادسرای به جهت گستردگی به نواحی متعدد تقسیم میشود مانند تهران و با توجه وظایف متعددی که در قوانین موضوعه کشوری برای مقامی چون دادستان تعریف شدهاست، این مقام برای آن که بتواند به تمامی وظایف خود در دادسرا برسد، ناگزیر به استفاده از برخی از دادیارانی با عنوان “دادیار اظهارنظر” میباشد. (بیشتر…)