برچسب: نقد قوانین و مقررات

نقد، بررسی و تحلیل قوانین و مقررات موضوعه کشور شامل قوانین، آیین نامه ها، تصویب نامه هیأت وزیران، بخشنامه ها و دستورالعمل و شیوه نامه های اجرایی

  • حقوق دارنده چک و نوآوری های قانون اصلاحی چک

    حقوق دارنده چک و نوآوری های قانون اصلاحی چک

    مقاله پژوهشی حقوق دارنده چک و نوآوری‌های قانون اصلاحی صدور چک

    علی فتوحی‌راد – مدرس دانشگاه آزاد اسلامی مشهد و وکیل پایه یک دادگستری

    چکیده

    بررسی مقررات ناظر بر صدور چک حکایت از این دارد که رویکرد قانونگذار در مقررات اصلاحی به جای جنبه‌های ارعابی نسبت به صادرکننده چک، در مسیر پیشگیری از اعطای دسته چک به اشخاص بدون اعتبار، تسریع و تسهیل در وصول مبلغ چک، شفافیت مراحل صدور تا پرداخت و در راستای حمایت از دارنده چک است.

    با توجه به اینکه بر اساس مقررات اصلاحی، صرفا برخی از مواد مربوط به قانون صدور چک اصلاح و مقررات جدیدی تصویب گردیده، منطقی است که اصل را بر اعتبار مقررات قانون تجارت و قانون صدور چک بدانیم.

    از این رو با عنایت به اینکه مقرراتی که بیانگر نسخ صریح یا ضمنی قوانین قبلی باشد در مقررات اصلاحی مورد اشاره قرار نگرفته و از آن قابل استنباط نیست؛ بر مبنای اصول حاکم بر تصویب و تفسیر قوانین، اصل بر اعتبار قوانین قبلی است.

    بدین جهت این نوشتار بر این فرضیه استوار است که رویکرد قانونگذار از جنبه ارعابی و کیفری نسبت به صادرکننده چک به حمایت از دارنده آن تغییر یافته است، بدین سبب، مقررات اصلاحی باید به گونه‌ای تفسیر شود که نه تنها سبب تضعیف حمایت از دارنده چک و امکان وصول مبلغ چک در راستای تحقق کارکرد آن به عنوان ابزار پرداخت نگردد، بلکه بر عکس باید حمایت‌های قانونی پیشین از دارنده نیز به اعتبار خود باقی باشد؛ در این راستا ثبت انتقال و ظهرنویسی چک در سامانه صیاد بیانگر لزوم شفافیت سلسله ظهرنویسی‌ها، لزوم اعمال اصول حاکم بر اسناد تجاری و بقای مسئولیت تضامنی ظهرنویس است.

    منبع: وکیل مدافع (فصلنامه داخلی کانون وکلای دادگستری استان خراسان)، دوره 9، شماره 18، بهار 1398، صفحات 88-61

  • نقد قانون نظارت بر رفتار قضات

    نقد قانون نظارت بر رفتار قضات

    نقد و بررسی قانون نظارت بر رفتار  قضات در گفتگو با دکتر جلیل مالکی

     از آن جایی که توسل به دستگاه قضا جهت احقاق حق توسط مردم آخرین گزینه ای است که انتخاب می شود، بنابراین اهمیت نظارت بر رفتار قضات در زمینه عدم تضییع حق و نیز برپایی عدالت بیشتر نمایان می شود.

    در خصوص نظارت بر اعمال و رفتار قضات، پراکندگی بسیاری در قوانین کشور ما وجود داشت که با تصویب قانون کنونی، این پراکندگی تا حدودی سروسامان گرفت که همین جمع آوری قوانین پراکنده، خدمتی بزرگ به جامعه، به خصوص جامعه قضات محسوب می شود.

    قانون کنونی نیز مثل بسیاری از قوانین مصوب، دارای محاسن و کمبودهایی است که در گفت وگو با دکتر جلیل مالکی رییس دانشکده حقوق واحد تهران مرکزی  به بررسی نقاط قوت و ضعف این قانون پرداخته ایم که از نظرتان می گذرد:

    آقای دکتر، نخست درباره سیر تدوین و تصویب قانون نظارت بر رفتار قضات  توضیح دهید؟

    مقررات پراکنده نظارت بر رفتار قضات پس از فراز و نشیب های یکصد ساله، بالاخره در 27/7/1390 یکپارچه و تبدیل به قانون نظارت بر رفتار قضات شد. از جمله اهداف این قانون آن گونه که در مقدمه توجیهی لایحه تقدیم شده به مجلس آمده، عبارتست از: اعمال نظارت انتظامی با حفظ استقلال، شان و منزلت قاضی، تقویت دادگاه عالی و دادسرای انتظامی، مناسب سازی و روزآمدکردن انواع تخلف های انتظامی و ضمانت اجراهای آن.

     اگرچه بخش عمده مواد این قانون به نوعی از نظامنامه راجع به تشخیص انواع تقصیرهای انتظامی قضات و تعیین مجازات آنها مصوب 13/12/1304 و سایر مقررات پراکنده لاحق بر آن اقتباس شده است، لیکن روز آمدکردن این مقررات، رفع پاره ای از خلاء های موجود در آن و بالاخره یکپارچه کردن مقررات پراکنده، از جمله نکات مثبت این قانون است که پس از گذشت یکصد سال از تاریخ قانونگذاری کشور در امر نظارت بر رفتار قضات، می توان از آن یاد کرد.

    به نظر شما نکات مثبت این قانون که تاکنون به کلی وجود نداشت و یا نواقص و ابهاماتی در آن مشاهده می شد، چیست؟

    می توان نکات مثبتی را که در این قانون مشاهده می شود و در مقررات قبلی وجود نداشته است  این گونه نام برد:

    1-   تشکیل دادگاه عالی تجدیدنظر قضات به جای هیئت عالی تجدید نظر متشکل از یک رییس و دو مستشار از بین قضات دارای بالاترین پایه قضایی، که به جز موارد مشمول اصل یکصد و شصت و چهارم قانون اساسی قابل تغییر نیستند.

    2- نظم و نسق دادن و روز آمد کردن انواع تخلف ها و مجازات های انتظامی در مقایسه با تخلف ها و مجازات های مذکور در نظامنامه و ماده 38 قانون استخدام کشوری و ماده 4 اصلاحی قانون تشکیل قانون استخدام قضات.

    3- تعریف رفتار خلاف شان قضایی به انجام هرگونه عملی که در قانون جرم عمدی شناخته می شود و یا خلاف عرف مسلم قضات است به نحوی که قضات آن را مذموم بدانند. ( تبصره ماده 17 )

    4- تعیین مجازات اخف و اشد برای تخلف عمدی و سهوی از قوانین موضوعه ( ماده 18)

    5- افزایش مدت مرور زمان تعقیب انتظامی از دو سال به سه سال (تبصره ماده 24)

     6- محدود کردن تعلیق تعقیب انتظامی قاضی از درجه 4 به درجه 8 و بالاتر ( ماده 29)

    7تعیین شعبه ویژه دادگاه عمومی برای رسیدگی به دعوای جبران خسارت ناشی از اشتباه یا تقصیر قاضی موضوع اصل 171 قانون اساسی و منوط کردن رسیدگی به این دعوا به احراز اشتباه یا تقصیر قاضی در دادگاه عالی انتظامی ( ماده 30)

     8- حذف موارد تعلیق قاضی در جرایم غیر عمدی ( ماده 39)

     9- احضار قاضی به عنوان متهم، شاهد و مطلع به صورت محرمانه (تبصره ماده 40)

     10- تشکیل دادگاه عالی تجدید نظر صلاحیت قضات ( ماده 47 و 48) در حالی که صرفنظر از نقدهای موجود در آن، آرای صادره از محکمه عالی انتظامی پیشتر به موجب ماده 5 قانون رسیدگی به صلاحیت قضات مصوب اردیبهشت سال 76 قطعی تلقی شده بود.

     معایب قانون نظارت بر رفتار قضات

    با توجه به این که  این قانون نیز مانند سایر قوانین ، مبرا  از نواقص و کاستی نیست،  حضرتعالی معایب این قانون را چگونه ارزیابی می کنید؟

    اگرچه اصلاحات فوق بخش عمده ای از اهداف اولیه وضع قانون یعنی تنقیح، رفع ابهام، اجمال و خلاء های موجود، همچنین مناسب سازی و روزآمد کردن انواع تخلف های انتظامی را برآورده کرده است و لیکن از جهت پاره ای از موارد دیگر به خصوص در بخش حفظ و تضمین استقلال قضات و تقویت دادگاه عالی انتظامی قضات قابل انتقاد است که بخشی از آن به شرح زیر به عرض می رسد:

    1- چنان که می دانیم، به موجب اصل 164 قانون اساسی، یعنی تنها اصل ناظر بر رفتار انتظامی قضات به صراحت به صورت آمره اعلام شده است که قاضی را نمی توان از مقامی که شاغل آن است بدون محاکمه و ثبوت جرم یا تخلفی که موجب انفصال است، به طور موقت یا دایم منفصل کرد.

    به موجب اصل قانونی بودن جرایم و مجازات ها و همچنین قاعده مسلم فقهی مبنی آن، یعنی قاعده قبح عقاب بلابیان، حکم به مجازات باید به موجب قانون باشد و هیچ کس را نمی توان مجازات کرد، مگر این که پیشتر مصادیق جرم و یا تخلف مستوجب مجازات به نحو مقتضی در قانون وضع و به اطلاع او رسیده باشد.

    به موجب ماده 44 قانون نظارت بر رفتار قضایی مقرر شده است که صلاحیت قاضی می تواند توسط یکی از مقامات 6 گانه یعنی: رییس قوه قضاییه، رییس دیوان عالی کشور، دادستان کل کشور، روسای شعب دادگاه عالی و تجدید نظر، دادستان انتظامی قضات، رییس سازمان قضایی نیروهای مسلح مورد تردید قرار گیرد و پس از آن، این تردید در کمیسیونی متشکل از معاون قضایی رییس قوه قضاییه و معاون حقوقی و امور مجلس وزارت دادگستری و دادستان انتظامی قضات مورد بررسی قرار گیرد که در صورت نظر بر عدم صلاحیت وی، به یکی از مجازاتهای 5 گانه ماده 46 از جمله مجازات سنگین انفصال دایم از مشاغل قضایی و خدمات دولتی محکوم می شود.

    صرف نظر از این که، واگذار کردن تردید در صلاحیت به مقامات متعدد در حالیکه هیچ ضابطه مشخصی برای مصادیق عدم صلاحیت وجود ندارد، امنیت شغلی و استقلال قضایی قاضی را به مخاطره می اندازد و صرفنظر از اینکه در هیچ جای اصل 164 قانون اساسی اجازه تشکیل دادگاهی به جز دادگاه رسیدگی کننده به جرم و یا تخلف قاضی که  به واقع همان دادگاه عالی انتظامی بوده، داده نشده است؛ باید گفت در کجای قوانین و مقررات موضوعه، مصادیق عدم صلاحیت به عنوان جرم و یا تخلف احصا شده است تا برمبنای آن بتوان نقض کننده آن را مجازات کرد؟ اگر منظور از مصادیق سلب صلاحیت همان شرایط ایجابی و سلبی انتصاب قاضی است، در کجای مقررات نقض این شرایط مشخصاً به عنوان جرم و تخلف احصا شده است تا بتوان گفت مجازات قاضی به دلیل نقض آن منطبق با اصل قانونی بودن جرایم و مجازاتها ست؟

    چنانکه ملاحظه می شود محول کردن تشخیص عدم صلاحیت به طور کلی به مقام های تردید کننده و کمیسیون و حتی دادگاه عالی، بدون اینکه مصادیق عدم صلاحیت در قوانین موضوعه مشخصاً تحت عنوان جرم و یا تخلف احصا شده باشد نه تنها مغایر با اصل 164 قانون است، بلکه مغایر با اصل شناخته شده قانونی بودن جرایم و مجازات هاست که مسلماً این امر امنیت قضایی و استقلال قضایی قاضی را تحت تاثیر قرار می دهد.

    2- اگر هدف از وضع قانون و یا یکی از اهداف مهم آن آنگونه که در اهداف توجیهی لایحه آمده است تقویت دادگاه عالی و دادسرای عالی انتظامی قضات به عنوان تنها مرجع اعمال کننده نظارت انتظامی بوده است آیا قرار دادن یک مرجع انتظامی دیگر به نام «دادگاه عالی صلاحیت» به موازات دادگاه عالی انتظامی قضات آنهم با صلاحیت رسیدگی به عنوان کلی «عدم صلاحیت قاضی» را می توان تقویت دادگاه عالی انتظامی دانست؟ و این در حالیست که چنانچه نظر بر مجازات قاضی فاقد صلاحیت آن گونه که در ماده 46 آمده، بود، می توانستیم با احصا مصادیق عدم صلاحیت به عنوان تخلف انتظامی، تشخیص و مجازات آن را به دادسرا و دادگاه عالی انتظامی قضات واگذار کنیم که در این صورت نه تنها نیازی به تاسیس و تشکیل یک مرجع موازی نبود، بلکه عملا دادسرا و دادگاه عالی انتظامی قضات را نیز تقویت کرده بودیم.

    3- ماده 30 قانون نظارت بر رفتار قضات، دعوای جبران خسارت ناشی از اشتباه یا تقصیر قاضی موضوع اصل 171 قانون اساسی را در صلاحیت انحصاری دادگاه عمومی تهران قرار داده و رسیدگی به دعوای مذکور در دادگاه عمومی را منوط به احراز تقصیر یا اشتباه قاضی در دادگاه عالی کرده است. هر چند تعیین تکلیف دعوای جبران خسارت به احراز اشتباه و یا تقصیر قاضی در دادگاه عالی که قاعدتا باید منظور دادگاه عالی انتظامی قضات باشد رویه متشتت قبلی را خاتمه داده و مستحسن است ولیکن قراردادن این دعاوی در صلاحیت انحصاری دادگاه عمومی تهران از دو جهت قابل انتقاد است: یکی این که اعطای این صلاحیت انحصاری به دادگاه عمومی تهران با توجه به اینکه این دسته از دعاوی حقوقی تلقی می شود و خواندگان آن عمدتاً در سرتاسر کشور پراکنده اند، برخلاف اصل صلاحیت دادگاه محل اقامت خوانده است که البته این ایراد در صورتی که قایل به مصلحت گرایی به منظور پیشگیری از تالی فاسدهای ناشی از رسیدگی به دعوا در نزد همان همکاران قاضی مقصر یا اشتباه کننده باشیم، قابل اغماض است

    و اما ایراد دوم که اساس طرح اینگونه دعاوی را به خصوص در مورد مردم ساکن در نقاط دور افتاده کشور محدود می کند و به نوعی موجب تبعیض ناروا برخلاف بند 9 اصل سوم قانون اساسی می شود. وادار کردن مردم به طرح دعوای خود الزاماً در دادگاه عمومی تهران است. چنانکه می دانیم نظام دادرسی عادی و مبتنی بر تبادل لوایح از سال 1358 از نظام دادرسی ما حذف شده است و باید به تمامی دعاوی حقوق طبق نظام دادرسی اختصاری رسیدگی شود و این به معنای آن است که اگر فردی در دادگاه مرکز بخش، به فرض مثال یکی از مناطق جنوب و یا جنوب شرقی کشور متضرر از تقصیر یا اشتباه قاضی در رسیدگی به دعوای خود شود، باید رنج سفر و هزینه های سنگین آن را تحمل و به تهران سفر کند که به طور قطع در اکثریت موارد این افراد به دلیل صعوبت و هزینه های مرتبط با آن از قید طرح این دعوا خواهند گذشت و این یعنی ایجاد محدودیت در احقاق حق این دسته از مردم و تبعیض ناروا بین آن ها با شهروندان ساکن در تهران که بدون تحمل سختی ها و هزینه هایی که مردم دسته اول باید تحمل کنند، امکان مراجعه به دادگاه عمومی تهران را دارند.

    ممکن است گفته شود قراردادن دعوای ضررو زیان در صلاحیت دادگاه عمومی تهران به دلیل پیشگیری از تحت تاثیر رابطه همکاری قرار گرفتن قاضی رسیدگی کننده محل اقامت قاضی متخلف است که در پاسخ باید گفت: صرفنظر از این که این امر، اگر نظارت دقیق انجام شود، بعید است، اولاً: همین نگرانی در خصوص دعاوی ضررو زیان وارده توسط قاضی ساکن در تهران که بنا هست همکار او در دادگاه عمومی تهران به پرونده او رسیدگی کند نیز وجود دارد در حالی که این امر نادیده گرفته شده است. ثانیاً: بر فرض وجود این دغدغه، می شد رسیدگی به این دسته از دعاوی را در صلاحیت دادگاه عمومی مرکز استان و یا استان همجوار قرار داد و بدین وسیله از اعمال تبعیض ناروا جلوگیری کرد.

    4- به موجب بند 5 ماده 15 قانون، رعایت نکردن مقررات مربوط به صلاحیت رسیدگی اعم از ذاتی و محلی به طور کلی تخلف انتظامی تلقی شده و مقرر شده که متخلف به مجازات انتظامی درجه 4 تا 7 محکوم خواهد شد. در مورد عدم رعایت مقررات مربوط به صلاحیت ذاتی با توجه به اینکه این مقررات در زمره مقررات آمره و مرتبط با نظم عمومی است تعیین مجازات مذکور منطقی و متناسب است چنانکه در ماده 371 قانون آیین دادرسی مدنی نیز قانونگذار به درستی عدم رعایت صلاحیت ذاتی توسط دادگاه عالی را، چه ایراد عدم صلاحیت شده باشد و چه نشده باشد، از موجبات نقض رای در دیوان عالی کشور قرارداده است. اما در مورد عدم رعایت صلاحیت محلی و عدم قایل شدن تفاوت بین جایی که خوانده ایراد عدم صلاحیت کرده باشد و یا نکرده باشد، موضوع قابل انتقاد است.

    چنان که می دانیم بر خلاف ضوابط مربوط به صلاحیت ذاتی که جزو قواعد آمره و مرتبط با نظم عمومی است، ضوابط مربوط به صلاحیت محلی جزو حقوق ویژه خوانده دعوی است و هیچ ارتباط با نظم عمومی ندارد، چرا که با توجه به اصل برائت، این ضوابط به منظور رعایت بهتر حال خوانده دعوی وضع شده است. بنابراین چنانچه خوانده در مواردی که بعنوان مثال، دعوی در محل اقامت او طرح نشده به صلاحیت دادگاه ایراد نکند و بنا به جهاتی راضی به رسیدگی به دعوی در دادگاه غیر صلاحیت دار محلی باشد، چرا باید قاضی را که هیچگونه ایراد عدم صلاحیت محلی طبق ماده 84 قانون آیین دادرسی مدنی در دادگاه او نشده است، بدلیل عدم رعایت صلاحیت محلی محکوم به مجازات انتظامی تا درجه 8 کرد؟

    منبع: حمایت آنلاین

  • پرسش ها و پاسخ های جلسه نقد و بررسی قانون اصلاح قانون صدور چک

    پرسش ها و پاسخ های جلسه نقد و بررسی قانون اصلاح قانون صدور چک

    توضیح: با توجه به لازم‌الاجراء شدن قانون اصلاح قانون صدور چک مصوب ۱۳۹۷/۸/۱۳ مجلس شورای اسلامی (منتشره در روزنامه رسمی، سال هفتاد و چهار، شماره ۲۱۴۶۷، ویژه نامه شماره ۱۱۰۵، دوشنبه ۵ آذر ۱۳۹۷) که می توانید تاریخچه تحولات تقنینی چک را به همراه متن تنقیح شده آن در پست قانون صدور چک با اصلاحات و الحاقات بعدی به صورت تنقیح شده مطالعه  نمایید، جلسات نقد و بررسی این قانون پر انتقاد در برخی محافل حقوقی سرعت گرفت که پیشگام در این عرصه، دیدگاه های حقوقی دکتر ربیعا اسکینی است که می توانید نظرات ایشان را در پست «نقد و بررسی قانون اصلاح قانون صدور چک، دکتر بیعا اسکینی» مطالعه نمایید.

    کانون وکلای دادگستری استان اصفهان نیز در تاریخ ۱۳۹۷/۹/۱۱ اقدام به برگزاری جلسه نقد و بررسی قانون اصلاح قانون صدور چک با حضور دکتر علی رادان نمود که پرسش های صورت گرفته از سوی حاضرین و پاسخ های سخنران جلسه از سوی کمیسیون آموزش کانون فوق تهیه که اینک با هم مرور خواهیم کرد.

    ضمناً فایل صوتی نقد و بررسی قانون پیش گفته توسط دکتر ربیعا اسکینی به همراه پرسش و پاسخ های این جلسه بزودی در قضاوت آنلاین منتشر خواهدشد.

    شانزده پرسش حاضرین و پاسخ های دکتر علی رادان در جلسه نقد و بررسی قانون اصلاح قانون صدور چک

    سئوال اول آیا این قانون عطف به ماسبق می شود، مثلاً در خصوص رفع اثر بعد از سه سال، در صورت عدم اقدام قضایی از سوی ذینفع، آیا شامل چک های گذشته هم می شود یا خیر؟

    پاسخ- قانوناً بر اساس کلیات و قواعدی که می دانیم، اثر قانون نسبت به آتیه است و در اینجا هم اشاره به چک های برگشتی گذشته و شمول آن نکرده، فلذا جواب منفی است.

    سئوال دوم- آیا حق الوکاله صرفاً براساس تعرفه حق الوکاله مرحله اجرا محاسبه می شود؟

    پاسخ- به نظر می رسد قاعدتاً حق الوکاله مرحله اجرا تعلق می گیرد چرا که نه محاکمه ای هست و نه مراحل دادرسی طی می شود و نه تمبر هزینه دادرسی ابطال می گردد .

    سئوال سوم ـ طبق ماده  23 قانون صدور چک شخص دارنده باید مستقیماً درخواست صدور اجرائیه را از دادگاه بخواهد و یا لازمه آن تقدیم دادخواست است ؟

    پاسخ- صرف گواهی عدم پرداخت و چک به همراه تقاضای صدور اجرائیه از طریق دفتر خدمات الکترونیک به دادگستری ارسال می شود، دقیقاً شبیه به درخوست اجرای آرای داوری .

    سئوال چهارم آیا صدور اجرائیه فقط علیه صادرکننده امکان پذیر است ؟

    پاسخ- بله

    سئوال پنجم بحث تامین خواسته در قانون جدید و با درخواست اجرائیه چگونه است، آیا با درخواست صدور اجرائیه می توان تقاضای تامین خواسته و توقیف اموال صادر کننده را درخواست نمود  یا نظر به اینکه اگر ظرف ده روز از درخواست تامین خواسته دادخواست اصلی داده نشود به درخواست خوانده از تامین رفع توقیف می گردد؟

    پاسخ- به نظر می رسد دیگر نیازی به تامین خواسته نیست چرا که وارد مرحله اجرا می شویم و هدف و فلسفه تامین خواسته این است که خواسته در حاشیه امن قرار گیرد در حالی که در اینجا بلافاصله با صدور اجرائیه وارد عملیات اجرایی می شویم و البته درست است که ظرف ده روز از فاصله ابلاغ اجرائیه ، محکوم علیه ممکن است اموال خود را منتقل کند ولی قانون نحوه اجرای محکومیت های مالی در این خصوص جرم انگاری نموده و در هرحال در مرحله اجرا تامین خواسته وجود ندارد .

    سئوال ششم – آیا در خصوص اجرائیه امکان اعمال ماده  9 قانون نحوه اجرای محکومیت های مالی وجود دارد؟

    پاسخ- قانون دقیقاً توضیح داده که مشمول این قانون می شود بنابراین محکوم علیه مکلف به معرفی مال است و در صورت استنکاف پس از گذشت 30 روز می شود درخواست جلب نمود .

    سئوال هفتمدر مورد ظهرنویسی و ضمانت توضیح دهید در قانون اصلاحی آیا همچنان به قوت خود باقی است و چکها قابلیت آن را دارند ؟

    پاسخ- قاعدتاً ظهرنویسی به شیوه سابق را نخواهیم داشت و قانونگذار آن را ممنوع دانسته چرا که انتقال را می خواهد برنامه ریزی شده و از طریق سیستم یکپارچه باشد و این قانون کمک به بحث های مبارزه با پولشویی هم می کند و اگر این قانون اجرا شود و در حقیقت نظام اطلاع رسانی که بانکها مکلف شده اند داشته باشند و با دستگاه قضایی تعامل داشته باشند به اجرا درآید خیلی از معضلات را از جمله پولشویی در آینده نخواهیم داشت چون به خوبی قابل ردیابی است. اما در خصوص ضمانت ایرادی ندارد ، چرا که نهاد ضمانت را این قانون نسخ نمی کند اما از طریق اجرا نمی شود چرا که شناخت ضامن و هویت آن در اجرا مشخص نیست .

    سئوال هشتم مرور زمان 3 ساله چه ضمانت اجرایی دارد، آیا قرار عدم استماع صادر می گردد ؟

    پاسخ- قاعدتاً این اسناد دیگر چک محسوب نمی گردند و می تواند به عنوان یک حواله مدنی و یا دستور پرداخت به حساب آید و آثار خود را دارد.

    سئوال نهم با توجه به اینکه در ماده  9 این قانون که ماده  23 قانون سابق را اصلاح نموده ، تاخیر تادیه را برداشته، آیا هنوز تاخیر تادیه به چکها تعلق می گیرد و یا با عدم درج آن در ماده  9 اصلاحی خسارت تاخیر تادیه حذف گردیده ؟

    پاسخ- رویکرد این قانون به گونه ای است که قاعدتاً شاهد خسارت تاخیر تادیه های عجیب موجود نخواهم بود ، چرا که هدف از تقنین جلوگیری از صدور چکهای پرداخت نشدنی و پرداخت چکها در کوتاه مدت بوده است اما خسارت تاخیر تادیه واقعیتی است که به جهت وجود تورم نمی شود آن را نادیده گرفت ولی چون در قانون جدید درج نگردیده قابل صدور اجرائیه نیست و به نظر می رسد این عدم درج ناشی از همان بحث های عدم مشروعیت خسارت تاخیر تادیه و اختلاف نظر فقهی ـ حقوقی راجع به آن می باشد.

    سئوال دهمآیا بعد از صدور گواهی نامه عدم پرداخت امکان انتقال چک وجود دارد ؟

    پاسخ- این قانون در این خصوص ساکت است . اگر منظور انتقال عادی باشد و نه انتقالی که دارنده جدید را بهره مند از مزایای دارنده این قانون کند ، مشمول قواعد کلی واگذاری است و فرد می تواند دادخواست دهد ولی این مزیت صدور اجراییه بدون رسیدگی قضایی و صدور حکم مخصوص دارنده ای است که در نظامات مشخص شده در قانون شناسایی می شود .

    سئوال یازدهم لطفا در باب بند ب ماده  5 مکرر توضیحات بیشتری اراده دهید که مسدود کردن کلیه حسابها به میزان کسری آیا به این معناست که همه حسابها مسدود می شوند یعنی اگر با مسدود کردن برخی از حسابها کسری جبران می شود، آیا باقی حسابها قابل استفاده است ؟

    پاسخ- به نظر می رسد این مسدود کردن هدفی را تعقیب می کند و آن پرداخت چک است نه اینکه حالت مجازات گونه داشته باشد ، بنابراین اگرچه اطلاق و منطوق ماده این را متبادر می کند که همه حسابها به میزان مبلغ کسری مسدود می شود ولی این نمی تواند صحیح باشد و از متانت عقلی و حقوقی لازم برخوردار نمی باشد که به فرض یک چکی دو میلیون تومان کسری دارد از همه حسابهای صادرکننده دو میلیون مسدود گردد و این منطقی نیست و لذا به نظر می رسد مسدود کردن به میزان تکافوی حقوق دارنده صورت می گیرد و مضاف بر آن اگر همه حسابهای فرد هر کدام به میزان کسری مسدود گردد دارندگان چکهای دیگر صادر کننده هم با معضل مواجه می شوند و همه با برگشت مواجه خواهد شد.

    سئوال دوازدهم آیا چکهای صادره قبل از اجرای قانون جدید ، برای اجرا طبق قانون جدید بررسی می شوند؟

    پاسخ- چکهای مشمول قانون جدید ، باید جزء چک های صیاد باشد ، این چک ها هویت سنجی و اعتبار سنجی شده اند و کد و شماره دارند و منظور این چک هایی که در حال حاضر در دست مردم می باشد، نیست.

    سئوال سیزدهم- اگر مدیر شخص حقوقی با استعفا و یا عزل برکنار شود و چک به نمایندگی صادر شود ، محرومیت های قانون جدید با سلب سمت از وی برطرف می شود ؟

    پاسخ- قانونگذار گفته مگر اینکه در مرجع قضایی صالح اثبات نماید عدم پرداخت ، مستند به عمل صاحب حساب یا وکیل یا نماینده بعدی او است . بنابراین بله ، انصاف هم نیست چنین محرومیتی شامل وی شود .

    سئوال چهاردهم وصف تجریدی بودن و استثنائات آن در خصوص چک های جدید چه جایگاهی دارد؟

    پاسخ- به نظر می رسد وقتی می شود اجرائیه صادر کرد این وصف جایی ندارد ، البته در قانون جدید ذکر گردیده اگر ثابت شود چک بواسطه جرمی تحصیل شده و یا اجرای آن موجب ورود ضرر جبران ناپذیر می شود ، می توان اقداماتی را انجام داد به شرط آنکه با مدارک متقن ثابت شود مدعی حرف متقنی برای گفتن دارد، ولی در کل به نظر می رسد قواعد و اوصافی نظیر تجریدی بودن و عدم استماع ایرادات دیگر جایی ندارد.

    سئوال پانزدهم از طرفی قانونگذار اعلام نموده اجرائیه صادر می گردد بدون دادخواست و از طرفی سوء اثر با رای قطعی مبنی بر نداشتن ذمه صادرکننده رفع می شود. حال سوال این است که صادر کنده باید دادخواست ابطال اجرائیه بدهد؟ یا راه حل دیگری وجود دارد ؟

    پاسخ- قاعدتاً برای اجرائیه صادره پیش بینی شد که می شود در مواردی تقاضای ابطال آن را کرد ( ماده 9) و بدواً توقیف عملیات اجرا با ارائه تامین مناسب و سپس ابطال آن را می شود درخواست نمود .

    سئوال شانزدهم در مورد چکهای مشروط وضعیت چگونه است؟

    پاسخ- طبق این قانون چک هایی حمایت می شوند که بدون شرط هستند و تضمینی نیستند ، بنابراین در مورد چک های مشروط و تضمینی دارنده باید مطابق قواعد کلی به دادگاه دادخواست بدهد و دعوا تحت رسیدگی قرار گیرد . همچنین محرومیت های بانکی مشمول این چک ها نیز نمی شود چرا که طبق قانون بانکها نمی توانند به چنین چک هایی ورود پیدا کنند.

    سئوالات در «انجمن اسناد تجاری» مطرح شود

  • نقد و بررسی قانون اصلاح قانون صدور چک، دکتر بیعا اسکینی

    نقد و بررسی قانون اصلاح قانون صدور چک، دکتر بیعا اسکینی

    توضیح:  قانون اصلاح قانون صدور چک در جلسه علنی روز یکشنبه مورخ 13 آبان ماه 1397 مجلس شورای اسلامی تصویب شد و طی نامه شماره 115110 مورخ 1397/09/03 از سوی رییس جمهور ابلاغ گردید.

    دکتر ربیعا اسکینی– استاد حقوق تجارت در صفحه اینستاگرامی خود به نقد و بررسی قانون اصلاح قانون صدور چک مصوب 13 آبان 1397 مجلس شورای پرداخته که بخش اول را می توانید امروز مطالعه کنید. بخش دیگری نیز به ترتیب به پست حاضر اضافه خواهد شد.

    دیدگاه های حقوقی دکتر ربیعا اسکینی در باره قانون اصلاح قانون صدور چک مصوب 13 آبان 1397 مجلس شورای

    «ديروز متن تصويب شده قانون اصلاح قانون چك براي من ارسال شد. اين قانون در سيزدهم آبان به تصويب مجلس و در بيست و سوم آبان به تاييد شوراي نگهبان رسيده است. در مورد اين قانون سعي خواهيم كرد به تدريج در اين پايگاه صحبت كنيم ولي فعلاً چند نكته ابتدايي در مورد آن قابل ذكر است:

    ١- اين قانون تغييري در خصوص ماهيت حقوقي چك و قواعد حاكم بر صحت و بطلان و آثار آن طبق قواعد سنتي حاكم بر اين سند براتي نمي دهد بلكه بر آن است كه نقش بانك ها و مسووليت آنها را در ارايه دسته چك افزايش دهد. در واقع از اين پس شرط ارايه دسته چك به متقاضيان، انجام اعتبار سنجي و رتبه‌بندي اعتبار آنها است كه بر اساس آن براي متقاضي دسته چك، سقف اعتبار معين مي شود و بر روي هر برگه چك قيد مي گردد. استفاده از اين دسته چكها تنها به مدت سه سال از زمان دريافت ممكن است.

    ٢- علاوه بر ضمانت اجراهاي مدني و كيفري سابق صدور چك بلامحل، ضمانت اجراهاي ديگري پيش بيني شده است كه مي توان به موارد محدوديت هاي دريافت خدمات و تسهيلات بانكي و به عبارتي محروميت هاي از حقوق اجتماعي تعبير كرد اين موارد در ماده ٥ مكرر قانون جديد مورد اشاره قرار گرفته‌اند.

    ٣- براي بانك مركزي قدرت تصميم گيري زيادي در نظر گرفته شده و به او اجازه داده شده است تا ضوابط مربوط به دريافت دسته چك، نحوه محاسبه سقف اعتبار و موارد لازم براي درج در دسته چك را مطابق دستور العمل خود معين كند كه قاعدتاً خود قانون مي بايست معين كند.

    اما قانون يك ابهام عمده دارد لااقل در نگاه اول و آن اين است كه در حالى كه طبق تعريف ماده يك قانون كه هنوز به قوت خود باقي است چك به سندي گفته مي شود كه محال عليه آن يك بانك باشد، قانون در ماده ٥ مكرر به تكاليف موسسات اعتباري در كنار بانك ها اشاره مي كند كه در صورتي كه با ارايه چك بي محلي مواجه شدند تا رفع سوء اثر از چك اقداماتي را از قبيل عدم افتتاح حساب يا مسدود كردن حساب هاي صادر كننده انجام دهند. آيا اين به معني اين است كه اسناد ارايه شده به مشتريان توسط اين موسسات هم چك محسوب ميشوند؟

    پاسخ به اين سوال به تدقيق بيشتري نياز دارد كه بعداً به آن مي پردازيم.»

    سئوالات در «انجمن اسناد تجاری» مطرح شود

  • دست در جیب خالی کارگران و بازنشسگان سازمان تأمین اجتماعی

    دست در جیب خالی کارگران و بازنشسگان سازمان تأمین اجتماعی

    چهارشنبه 2 اسفند 1396، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، بند «ز» تبصره 7 لایحه بودجه 1397 کل کشور که مقرر می دارد: « «سازمان تأمین اجتماعی ملکف است تمامی سهم درمان از مجموع مأخذ کسر حق بیمه موضوع مواد 28 و 29 قانون تأمین اجتماعی مصوب 1354/4/3 و سایر منابع مربوط را در حسابی نزد خزانه‌داری کل کشور با عنوان بیمه درمان اجتماعی متمرکز نماید. سازمان تأمین اجتماعی این منابع را طبق قانون تأمین اجتماعی هزینه کند.» را تصویب کردند.
    به دنبال انتشار این خبر، در تهران شاهد تجمع اعتراضی چندین نفر از کارگران و بازنشستگان مقابل ساختمان قدیمی مجلس شورای اسلامی با هدف اعتراض به بند «ز» تبصره 7 مزبور بودیم. حاضرین در تجمع با در دست داشتن پلاکاردهایی، از یک طرف اعتراض خود را به تصویب این بند نشان دادند و از سوی دیگر از شورای نگهبان خواستند که جلوی دست اندازی به اموال آنان را بگیرد، زیرا اگر بند مزبور به تصویب شورای نگهبان برسد، به قانون تبدیل شده و اجرایی می‌شود. 

    با قانونی شدن بند «ز»، دارایی صندوق درمان سازمان تأمین اجتماعی به خزانه دولت منتقل می شود. عبارت‌الآخری آن به زبان ساده این است که، دولت که خود مبلغ 110 هزار میلیارد تومان به سازمان تأمین اجتماعی بدهکار است و ظاهراً‌ برنامه ای هم برای بازپرداخت آن در دستور کارش ندارد، زیرا در بودجه سال 1396 این میزان بدهی گنجانده نشده است، منابع درآمدی این سارمان را گرفته و در حسابی دیگر می‌گذارد اما بدون اجازه سازمان مزبور خرج نمی‌کند! این مثل آن ماند که شخصی به دیگری بدهکار است ولی آن را نمی پردازد اما در عین حال به طلبکار می گوید شما مابقی پول های خود را نیز به من بده تا نگهداری کنم، ولی بدون اجازه شما خرج نمی کنم!

    خاستگاه
    چرا دولت علیرغم وضعیت بحرانی صندوق های بازنشستگی، باز هم ناگزیر شد دست در جیب خالی این صندوها کند؟
    گفته شد که عمده بحث به تأمین بودجه لازم برای ادامه طرح تحول سازمان سلامت کشور بر می گردد. طرح تحول نظام سلامت که در نوع خود طرحی قابل تحسین است، قرار بود منابع مالی آن را از محل یارانه های نقدی تأمین شود، یعنی هر ساله که از تعداد یارانه بگیران کم می شود، وجوه کسرشده به منابع مالی طرح افزوده شود که به جهاتی عملی نشد. همچنین مقرر بود که منابع طرح از محل گران شدن بنزین و حامل های انرژی دیگر تأمین شود که این هم به دلایلی محقق نشد، حال دولت دو راه در پیش دارد، یا باید طرح تحول را بعد از سه سال اجرایی شدن، تعطیل کند که عقب گرد محسوب می شود و دریا دلی می طلبد که آغاز آن نمی خواست و با این عمل، طرح نظام خدمات و بهداشت و درمان برچیده شود یا این که اعتیار آن از محل دیگری تأمین شود. راه حل دوم  برگزیده شد و به موجب بند «ز» قرار شد از محل 9% سازمان تأمین اجتماعی اخذ شود. به عبارت دیگر 9% حق بیمه ای که این سازمان باید از دستمزد کارگران برداشت کند تا صرف درمان آنان شود را به حساب خزانه واریز کند. در حالی که معاونت درمان همین سازمان، با این مبلغ یا خودش درمان را برای بیمه شوندگان سازمان تولید می کند یا درمان را از طریق وزارت بهداشت یا بخش خصوصی برای آنان خریداری می کند اما با اجرای بند «ز»، این مبلغ باید در حساب جداگانه واریز شود که این موجب می شود تا بخش درمان مستقیم سازمان تأمین اجتماعی که نزدیک به 40% درمانی این سازمان را تشکیل می دهد، با مشکل مواجهه شود.

    نظرات
    مصوبه مجلس شورای اسلامی دارای موافقان و مخالفانی است که تلخیص نظرات آنان به شرح زیر است:
    موافقان مصوبه که از طرفداران طرح مزبور می باشند، عقیده دارند که، این جابجاییِ منبع درآمدی ذکرشده، هم به شفاقیت هزینه کرد منابع درمان کارگران کمک می کند و هم به اجرای طرح تحول نظام سلامت کشور که ناگزیر باید ادامه یابد.
    معترضان که از مخالفان طرح فوق بوده، عقیده دارند،. سازان سازمان تأمین اجتماعی نهادی غیردولتی و متعلق به کارگران و بازنشستگان است، دولت نباید به اموال آنان دست بزند، آن هم برای تأمین مالی ادامه طرحی که راه به جایی نمی برد، زیرا طرحی ورشکسته بوده و در سه سال گذشته، هزینه ها و تعرفه های کادر پزشکی را بشدت بالا برد که بیمه ها مخصوصاً تأمین اجتماعی به مشکل برخوردند.
    رئیس اتحادیه پیشکسوتان جامعه کارگری گفته بود: «دارند به اموال کارگران در صندوق درمان سازمان تأمین اجتماعی چوب حراج می زنند. نمایندگان مجلس تأمین ناشروع منافع مدیران پزشک‌سالار وزارت بهداشت را به حفظ پایگاه مردمی خود در جامعه کارگری ترجیح می دهند.»
    یکی از نمایندگان معترض مجلس شورای اسلامی در ارتباط با مصوبه بیان داشت: «از کارگران مالیات می گیرند، همسان سازی حقوق بازنشستگاه را فراموش می کنند، مزد بخور و نمیری به آنان می دهند و حال می خواهند اموالشان را نیز تصاحب کنند.»
    در هنگام بررسی بند «ز» تصبره 7 لایحه بودجه در شورای عالی کار، نمایندگان کارگری و کارفرمانی جلسه را به اعتراض ترک کردند.

    دیدگاه قانونی
    با نگاهی گذرا به برخی قوانین و مقررات مربوطه، داوری در این که آیا مصوبه مغایر قانون است یا خیر را، به خوانندگان واگذار می‌کنیم.

    در ماده 1 قانون تأمین اجتماعی آمده است: «… سازمان دارای شخصیت حقوقی و استقلال مالی و اداری است و امور آن منحصراً طبق اساسنامه ای كه به تصویب هیأت وزیران می رسد، اداره خواهد شد…»

    ماده 3 قانون مدیریت خدمات کشوری در تعریف مؤسسه یا نهاد عمومی غیردولتی بیان می کند: «واحد سازمانی مشخصی است که دارای استقلال حقوقی ‌است و با تصویب مجلس شورای اسلامی ایجاد شده یا می‌شود و بیش از پنجاه درصد (50%) بودجه سالانه آن از محل منابع غیردولتی تأمین گردد و عهده‌دار وظایف ‌و خدماتی است که جنبه عمومی ‌دارد.» همچنین برابر ماده 117 قانون اخیر: « کلیه دستگاههای اجرائی به استثناء نهادها، مؤسسات و تشکیلات و سازمانهایی که زیر نظر مستقیم مقام معظم رهبری اداره می‌شوند، وزارت اطلاعات، نهادهای عمومی غیردولتی که با تعریف مذکور در ماده (3) تطبیق دارند،… مشمول مقررات این قانون می‌شوند….» که به این ترتیب، سازمان تأمین اجتماعی یک نهاد عمومی غیردولتی بوده و از شمول قانون ذکرشده خارج است که رأی وحدت‌رویه شماره ۴۷۴ مورخ ۱۳۹۶/۵/۱۷ هیأت عمومی دیوان عدالت اداری هم مؤید آن است.

    در بند «د» ماده 7 قانون ساختار نظام جامع رفاه و اجتماعی صریحاً تصریح شده است: «وجوه، اموال، ذخائر و دارائی‌های صندوق‌های بیمه اجتماعی و درمانی در‌ حکم اموال عمومی بوده و مالکیت آن مشاع و متعلق به همه نسل‌های جامعه تحت پوشش‌است، هرگونه تصرف دولت در این اموال و رابطه مالی دولت با صندوق‌های موصوف در‌ چارچوب قوانین و مقررات مورد عمل صندوق‌ها خواهد بود.» همچنین در تبصره 1 ماده 11 همان قانون بیان شد: «هرگونه استفاده از منابع نظام تأمین اجتماعی اعم از منابع عمومی و‌ یارانه‌ها درحوزه‌های بیمه‌ای، حمایتی و امدادی برای دستگاههای اجرایی دولتی،‌ عمومی، صندوق‌ها و نهادهای غیردولتی، خارج از قلمرو این نظام، تحت هر عنوان و برای ‌هر منظور ممنوع است و استفاده از این منابع مستلزم پذیرش نظارت و راهبری کلان ‌وزارت رفاه و تأمین اجتماعی است.»

    با امید به این که، اعضای محترم شورای نگهبان، با بررسی موشکافانه و نظرداشت پیامدهای آتی مصوبه مورد اعتراض، تصمیم شایسته‌ای در این خصوص اتخاذ نمایند.

    [ghazavatonline]

  • نوآوری های قانون نحوه اجرای محکومیت های مالی

    نوآوری های قانون نحوه اجرای محکومیت های مالی

    نوآوری های قانون نحوه اجرای محکومیت های مالی ، دکتر حسن محسنی

    چکیده

    قانون ناظر به آیین اجرای محکومیت مالی بی‌گمان یکی از مهمترین قوانین موضوعه است که از آغاز مشروطیت تاکنون مورد توجه مقنن، دستگاه قضایی و اصحاب دعاوی و وکلای دادگستری بوده است. گذر زمان و نیازهای روز و توسعۀ روابط مردم در جامعه بازنگری جدی در قانون نحوۀ اجرای محکومیت‌های مالی را بایسته کرده بود. کاری که به هر روی در سال 1394 انجام شد و به ثمر نشست. قانونگذار به واقع کوشش زیادی نمود در راستای اجرای موثر رای، اصلاحات مفیدی در قانون پیشین انجام دهد و به نظر می رسد تا حد زیادی در این کار موفق بود. با وجود این، تازگی بسیاری از تاسیسات و مفاهیم در کنار نارسایی و ابهام در اکثر مواد این قانون موجب شده هم قضات و هم اصحاب دعاوی و وکلای دادگستری در تفسیر و تعبیر مقررات آن دچار زحمت شوند. در این مقاله پرسش‌های متعددی در بارۀ شناسایی اموال و اصل قانونی بودن شیوۀ شناسایی؛ حبس مدیون؛ روش اثبات اعسار و تقسیط؛ اعسار اشخاص حقوقی؛ تقصیر در اعسار و آثار آن؛ انتقال اموال با انگیزۀ فرار از دین؛ مستثنیات دین؛ قلمرو موضوعی و حقوق انتقالی مطرح شده است.

    کلیدواژه ها: شناسایی؛ حبس؛ شخص حقوقی؛ ورشکستگی؛ فرار از دین

    [tabs type=”horizontal”]
    [tabs_head]
    [tab_title]دانلود[/tab_title]
    [tab_title]مشخصات فایل[/tab_title]
    [tab_title]راهنمای دانلود[/tab_title]
    [tab_title]گزارش مشکل[/tab_title]
    [/tabs_head]
    [tab] لینک مستقیم [/tab]
    [tab]
    نام: نوآوری های قانون نحوه اجرای محکومیت های مالی
    نویسنده: دکتر حسن محسنی -دانشیار حقوق خصوصی دانشگاه تهران
    تعداد صفحات: 22 (صفحات 85-107)
    نشریه: فصلنامه پژوهش حقوق خصوصی (نشریه علمی دانشکده علامه طباطبایی)، دوره 4، شماره 15، تابستان 1395
    فرمت: PDF
    حجم: 371 کیلوبایت
    رمز فایل: www.ghazavatonline.com
    [/tab]
    [tab]

    راهنمای دانلود انواع فایل‌ها

    [/tab]
    [tab]
    لطفاً در صورت وجود مشکل در دانلود فایل یا خرابی لینک آن، مراتب را در بخش دیدگاه پست حاضر اعلام تا اصلاح شود. در صورت نیاز به ارتباط با مدیر، از بخش تماس با مدیر اقدام نمایید.[/tab]
    [/tabs]