برچسب: آرای قضایی در حقوق اداری و استخدامی

آرای قضایی در حقوق اداری و استخدامی

  • صداقت و راستگویی دلیل رد صلاحیت گزینشی متقاضی نیست

    صداقت و راستگویی دلیل رد صلاحیت گزینشی متقاضی نیست

    توضیح

    قضاوت آنلاین: در متن دادنامه از «قانون گزینش کشور» نامبرده شد، در حالی که چنین قانونی وجود ندارد برای چرایی آن به «قانون گزینش معلمان و کارکنان آموزش و پرورش مصوب 1374 مجلس شورای اسلامی» مراجعه کنید.

    رأی دیوان عدالت اداری بر نقض رأی هیأت مرکزی گزینش دایر بر رد صلاحیت گزینشی متقاضی استخدام به علت صداقت در بیان عیوب خود

    چکیده: در نظام اسلامی نباید صداقت و راستگویی افراد موجب زیان معنوی و مادی آنان گردد چون این امر باعث تشویق آحاد جامعه به عدم صداقت و بیان اظهارات خلاف واقع خواهد شد که مسلماً بر خلاف تعلیمات انسان ساز دین اسلام خواهد بود.

    شماره دادنامه: 9109970902102549

    تاریخ صدور: 1391/10/02

    مرجع صدور: شعبه 21 بدوی دیوان عدالت اداری

    رای دیوان

    در خصوص شکایت خانم (ش.پ.) به‏ طرفیت وزارت آموزش و پرورش و هیأت مرکزی گزینش، به‏ خواسته توقف عملیات اجرایی تا تعیین تکلیف نهایی و نقض رأی هیأت مرکزی گزینش به شماره … مورخ … توجهاً به اوراق و محتویات پرونده، دادخواست تقدیمی شاکی و ضمائم آن، همچنین لایحه دفاعیه اداره طرف شکایت به شماره …، 

    نظر به اینکه بر اساس مدلول ماده 15 قانون گزینش کشور مصوب سال 1374 صدور رأی در گزینش افراد با شرایط عمومی یا انتخاب اصلح [تابع نظر اکثریت اعضا بوده و] بر مبنای اقرار یا بیّنه به شرط عدم تعارض یا شیاع مفید اطمینان یا قرائن و امارات موجب اطمینان که حداقل با انجام تحقیق (غیر از اقرار) از منابع موثق و طبق موازین شرعی احراز می‏‏گردد، به عمل می‏‏آید. در حالی که در ما نحن فیه، این چنین عمل نشده و علی‏رغم تأیید صلاحیت وی از جوانب مختلف از سوی منابع تحقیق و مسؤول آموزشگاه، هسته محترم گزینش و به دنبال آن هیأت محترم مرکزی گزینش به استناد بعضی از مطالبی که مشارالیها صادقانه به آنها اشاره داشته، به رد صلاحیت وی نظر داده‏‌اند. در حالی‏ که چنانچه نامبرده صادق نبود و مطالب مذکور را صادقانه بیان نمی‏ کرد، چه بسا با توجه به مطالب بیان شده از سوی منابع تحقیق در جهت تأیید صلاحیت همه جانبه وی، هسته گزینش اساساً متوجه چنین امری نمی ‏شد و النهایه اینکه صداقت و راستگویی افراد نباید در نظام مقدس اسلامی موجب ضرر و زیان معنوی و حیثیتی و مادی افراد گردد که این امر خود باعث تشویق آحاد جامعه به عدم صداقت و بیان اظهارات خلاف واقع خواهد شد که مسلماً چنین امری برخلاف تعلیمات انسان ساز دین مبین اسلام خواهد بود.

    بیشتر بخوایندتحلیل حقوقی دکتر مهدی هداوند از رأی حاضر دیوان

    بناء علیهذا و با عنایت به مراتب فوق و نظر به اینکه نکات مثبت شاکیه به مراتب بیشتر از نکات متقن و ضعف‏‌های بیان شده وی می‏‏ باشد، دیوان دعوی وی را وارد تشخیص و مستنداً به ماده مذکور و مواد 7، 13 و 14 قانون دیوان عدالت اداری حکم به ورود شکایت شاکیه و نقض رأی معترض عنه صادر و اعلام می‏دارد و مقرر می‏‏نماید که پرونده وی مجدداً رسیدگی و با رعایت موازین شرعی، قانونی و قوانین و مقررات مربوطه به ویژه رعایت تبصره ذیل ماده 14 قانون اخیر الذکر اقدام به صدور رأی شایسته گردد. این رأی قطعی است.

    رئیس و مستشار شعبه 21 دیوان عدالت اداری – امینی ـ میرحسینی رودبارکی

    نقل از بانک داده آرای مرکز پژوهش های قوه قضاییه

  • رسیدگی به دعوای مطالبات استخدامی کارکنان رسمی شرکت های دولتی با دادگاه های دادگستری است (رأی 767)

    رسیدگی به دعوای مطالبات استخدامی کارکنان رسمی شرکت های دولتی با دادگاه های دادگستری است (رأی 767)

    رأی وحدت رویه شماره ۷۶۷ مورخ 1397/1/21 هیأت عمومی دیوان عالی کشور در مورد رسیدگی به اختلافات فردی کارگر و کارفرما مطابق مقررات مواد ۱۵۷ و ۱۸۸ قانون کار که از اجرای این قانون ناشی شده باشد در صلاحیت هیأت‌های تشخیص و حل اختلاف است و در صورتی که خواهان مشمول مقررات قانون استخدام کشوری باشد در صلاحیت دادگاههای دادگستری است 

    شماره۱۱۰/۱۵۲/۱۰۳۶۲                                                                 ۱۳۹۷/۳/۸

    مدیرعامل محترم روزنامه رسمی کشور

    گزارش وحدت رویه ردیف ۱/۹۷ هیأت عمومی دیوان عالی کشور با مقدمه مربوط و رأی آن به شرح ذیل تنظیم و جهت چاپ و نشر ایفاد می‌شود.

    معاون قضائی دیوان عالی کشور ـ ابراهیم ابراهیمی

    مقدمه

    جلسه هیأت ‌عمومی دیوان عالی کشور در مورد پرونده وحدت رویه ردیف ۱/۹۷ رأس ساعت ۸:۳۰ روز سه‌شنبه مورخ ۱۳۹۷/۱/۲۱ به ‌ریاست حجت‌الاسلام‌ والمسلمین جناب آقای حسین کریمی رئیس دیوان ‌‌عالی ‌‌کشور و با حضور حجت ‌الاسلام‌ والمسلمین جناب آقای محمد مصدق نماینده محترم دادستان ‌کل‌ کشور و شرکت حضرات آقایان رؤسا، مستشاران و اعضای ‌معاون کلیه شعب دیوان‌عالی‌کشور، در سالن هیأت‌ عمومی تشکیل شد و پس از تلاوت آیاتی از کلام الله مجید و قرائت گزارش ‌پرونده و طرح و بررسی نظریات مختلف اعضای شرکت‌‌کننده در خصوص مورد و استماع نظر دادستان محترم ‌کل‌ کشور که به ‌ترتیب‌ ذیل منعکس ‌می‌گردد، به ‌صدور رأی وحدت‌ رویه ‌قضایی شماره ۷۶۷ـ ۱۳۹۷/۱/۲۱ منتهی گردید.

     الف: گزارش پرونده

    طبق گزارش واصله، از شعبه سوم دیوان عالی کشور در پرونده ۱۰۴۹ با شماره بایگانی ۹۶۰۴۲۵ و شعبه بیست و یکم در پرونده ۱۸۱ با شماره بایگانی ۱۳۱ـ ۹۵ در موارد مشابه، آراء مختلف صادر گردیده است که جریان امر را ذیلاً به استحضار می‌رساند:

    طبق محتویات پرونده شماره ۱۰۹۴ شعبه سوم دیوان عالی کشور، در تاریخ ۱۳۹۴/۷/۱۳ سیدرضا … به وکالت از حسین … علیه شرکت مخابرات استان مازندران اقامه دعوی و درخواست رسیدگی و صدور حکم به تأدیه مابه‌التفاوت پاداش پایان خدمت سی ساله و ذخیره مرخصی با احتساب خسارات دادرسی و خسارت تأخیر تأدیه علی‌الحساب مقوم به مبلغ سه میلیون و یکصد ریال کرده است و توضیح داده که موکل در مورخ ۸۷/۱۲/۲۷ طی حکم شماره ۳۸۶۴۰ مورخ ۱۳۸۷/۱۲/۳ از شرکت خوانده بازنشسته و وجوه لازمه، به حساب سازمان تأمین اجتماعی واریز گردیده است با توجه به ماده ۳۰ قانون تأمین اجتماعی و ماده هفت قانون اصلاحی پاره‌ای از مقررات حقوق بازنشستگی بانوان مشاغل خانواده و سایر کارکنان مصوب سال ۱۳۷۹ و غیره ملاک احتساب و پرداخت پاداش خدمت ذخیره مرخصی و سایر مزایای مستخدمین رسمی و ثابت واجد شرایط به ازای هر سال خدمت معادل یک ماه برای آخرین ماه حقوق و فوق‌العاده مستمر مأخذ کسر کسور بازنشستگی تا سقف ۳۰ سال می‌باشد، ولی در محاسبه و پرداخت پاداش خدمت و ذخیره مرخصی صورت نگرفته است، به شرح خواسته تقاضای صدور حکم می‌شود. شعبه پنج دادگاه عمومی بابل، وقت رسیدگی تعیین و طرفین را به دادرسی دعوت و در تاریخ ۱۳۹۵/۳/۲۹ با حضور وکیل خواهان تشکیل جلسه داده است خوانده حضور نیافته است پس از استماع اظهارات وکیل خواهان موضوع را برای کشف حقیقت و رسیدگی به سوابق، به کارشناسی ارجاع کرده است پس از وصول نظریه و اعتراض شرکت مخابرات موضوع به هیأت سه نفره ارجاع گردیده است هیأت پس از بررسی سوابق و مدارک طرفین خواهان را از محل پاداش پایان خدمت کارکنان و ذخیره مرخصی مستحق دریافت مبلغ ۶۹۴۲۲۸۸۵ ریال دانسته است دادگاه سپس ختم رسیدگی را اعلام و طی دادنامه شماره ۹۵۰۹۹۷۱۱۱۰۵۰۱۳۵۳ مورخ ۹۵/۱۱/۲۸ دعوی خواهان را تا مبلغ فوق الذکر صحیح و ثابت تلقی و حکم به محکومیت شرکت مخابرات به پرداخت آن با خسارات دادرسی و خسارت تأخیر تأدیه از تاریخ مطالبه صادر می‌کند پس از ابلاغ، شرکت مخابرات از آن تجدیدنظرخواهی کرده و پرونده در شعبه ۱۸ دادگاه تجدیدنظر استان مازندران مورد رسیدگی واقع شده و به شرح دادنامه شماره ۹۶۰۹۹۷۱۵۱۷۱۰۰۹۵۴ مورخ ۱۳۹۶/۸/۶ با استدلال اینکه شرکت مخابرات از جمله شرکت‌های خصوصی است و اختلافات افراد که در آن فعالیت دارند در خصوص نحوه کار، در صلاحیت هیأت تشخیص مستقر در اداره کار است مستنداً به ماده ۱۵۷ قانون کار دادنامه صادره را نقض و قرار عدم صلاحیت به اعتبار هیأت تشخیص مستقر در اداره کار بابل صادر و در اجرای ماده ۲۸ قانون آیین دادرسی مدنی پرونده را به دیوان عالی کشور ارسال داشته است.

    هیأت شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید. پس از قرائت گزارش عضو ممیز و ملاحظه اوراق پرونده در خصوص دادنامه فرجام‌خواسته مشاوره نموده و طی دادنامه ۴۸۲ـ ۹۶/۹/۲۷ چنین رأی می‌دهد:

    «نظر به اینکه حسب محتویات پرونده، شرکت مخابرات در تاریخ ۱۳۸۸/۸/۱۸ واگذار و خصوصی‌سازی شده است و قبل از آن دولتی و مشمول قوانین استخدام کشوری بوده است و تجدیدنظر خوانده در تاریخ ۱۳۸۷/۱۲/۲۷ قبل از خصوصی شدن شرکت مرقوم بازنشسته گردیده است لذا رسیدگی به دعاوی حقوقی کارکنان رسمی زمان دولتی بودن شرکت مرقوم از صلاحیت هیأت‌های تشخیص و حل اختلاف موضوع مواد ۱۵۷ و ۱۵۸ قانون کار خارج است. نتیجه دادنامه صادره از شعبه ۱۸ دادگاه تجدیدنظر استان مازندران به علت مغایرت با محتویات پرونده و قوانین موضوعه مستنداً به مراتب فوق و ماده ۲۸ قانون آیین دادرسی مدنی نقض و پرونده برای اقدام مقتضی قانونی اعاده می‌گردد.»

    بر اساس مندرجات اوراق پرونده ۱۸۱ شعبه بیست و یکم دیوان عالی کشور آقای سیدحسین… با وکالت آقای سیدرضا … در تاریخ ۱۳۹۴/۲/۱۷ دادخواستی به طرفیت شرکت مخابرات استان مازندران به خواسته صدور حکم محکومیت شرکت خوانده به پرداخت مابه‌التفاوت پاداش پایان خدمت سی ساله، ذخیره مرخصی و سایر مطالبات معوقه به شرح دادخواست با جلب نظر کارشناس رسمی به انضمام هزینه دادرسی، دستمزد کارشناسی، خسارت تأخیر تأدیه و حق‌الوکاله وکیل مقوم به سه میلیون و یکصد هزار ریال تقدیم نموده و توضیح داده است موکل در مورخ ۸۷/۱۲/۱۰ طی حکم شماره ۸۰۰/۳۹۳۳۳ ـ ۸۷/۱۲/۱۰ از شرکت مخابرات استان مازندران بازنشسته گردیده و حسب فیش آخرین ماه، حقوق و مزایای ایشان مبلغ ۹/۱۸۵/۲۴۰ ریال بوده که هفت درصد از آن به ازای حداکثر سقف بیمه تأمین اجتماعی به عنوان سهم کارمند به حساب سازمان تأمین اجتماعی بابل واریز گردیده است. با توجه به مفاد ماده ۳۰ قانون تأمین اجتماعی مصوب تیرماه ۱۳۵۴ و ماده ۷ قانون اصلاح پاره‌ای از مقررات مربوط به حقوق بازنشستگی بانوان شاغل خانواده‌ها و سایر کارکنان مصوب ۱۳۷۹ و سایر دلایل مندرج در ستون دلایل، نظر به اینکه ملاک احتساب و پرداخت پاداش پایان خدمت، ذخیره مرخصی و سایر مزایای دیگر به مستخدمین رسمی و ثابت واجد شرایط به ازای هر سال خدمت معادل یک ماه براساس آخرین ماه حقوق و فوق‌العاده‌های مستمر به دریافتی ماخذ کسر کسور بازنشستگی تا سقف سی سال می‌باشد که در خصوص موکل بدین صورت اقدام نگردیده است و تقاضای صدور حکم به محکومیت شرکت خوانده به پرداخت مابه‌التفاوت پاداش پایان خدمت سی سال، ذخیر مرخصی و سایر مطالبات معوقه به انضمام هزینه دادرسی و کارشناسی، خسارت تأخیر تأدیه و حق‌الوکاله را می‌نماید. دادخواست به شعبه هشتم دادگاه عمومی حقوقی بابل ارجاع شده و مورد رسیدگی در این شعبه واقع می‌گردد که پس از جلب نظر هیأت کارشناسان، طی دادنامه شماره ۹۵۰۹۹۷۱۱۱۰۸۰۰۳۹۷ـ ۱۳۹۵/۴/۱ شرکت خوانده را به پرداخت مبلغ ۱۶۳/۱۵۴/۰۱۱ ریال بابت اصل خواسته و علاوه بر آن خسارت تأخیر تأدیه و خسارات ناشی از دادرسی به شرح دادنامه مرقوم در حق خواهان محکوم نموده و رأی را قابل تجدیدنظرخواهی اعلام می‌نماید. این رأی در تاریخ ۱۳۹۵/۴/۵ بر طبق ماده ۷۵ قانون آیین دادرسی مدنی به شرکت مخابرات استان مازندران ابلاغ شده و مورد اعتراض و تجدیدنظرخواهی شرکت مرقوم با مدیرعاملیت آقای سیدمحمد… در تاریخ ۱۳۹۵/۴/۲۳ واقع و دادخواست تجدیدنظری تحت شماره ۹۵۱۰۴۸۱۱۱۰۸۰۰۰۹۰ در همان تاریخ وصول و ثبت می‌گردد. با طرح پرونده در شعبه محترم پانزدهم دادگاه تجدیدنظر استان مازندران به موجب دادنامه شماره ۹۵۰۹۹۷۱۵۱۶۸۰۰۹۰۱ ـ ۸ /۱۳۹۵/۷ تجدیدنظرخواهی را به این جهت وارد دانسته که، شرکت مخابرات بر اساس مفاد لایحه تقدیمی در سال ۸۸ به بخش خصوصی واگذار شده و با اصلاح ماده ۵۳ آیین‌نامه استخدامی شرکت مخابرات، موضوع مشمول قانون کار می‌گردد و دادگاه‌های عمومی صالح به رسیدگی به موضوع معنونه نبوده و خواهان باید به کمیسیون‌های مستقر در اداره کار و امور اجتماعی شهرستان بابل مراجعه نماید با نقض دادنامه معترض‌عنه با استناد به مواد ۳۵۲ و ۳۵۸ و ۲۸ قانون آیین دادرسی مدنی قرار عدم صلاحیت به شایستگی مرجع مذکور صادر و پرونده را در خصوص تشخیص صلاحیت به دیوان عالی کشور ارسال می‌نمایند که پس از وصول آن به مرجع اخیر و ثبت ذیل شماره ۹۵۰۱۳۱/۲۱ جهت رسیدگی، به این شعبه ارجاع گردیده است.

    هیأت شعبه در تاریخ بالا تشکیل و پس از قرائت گزارش عضو ممیز و ملاحظه اوراق پرونده، مشاوره نموده طی دادنامه ۱۴۵ ـ ۹۵/۸/۲۹ چنین رأی می‌دهد:

    «قرار عدم صلاحیت شماره ۹۵۰۹۹۷۱۵۱۶۸۰۰۹۰۱ـ ۱۳۹۵/۷/۸ شعبه ۱۵ دادگاه تجدیدنظر استان مازندران به صلاحیت رسیدگی هیأت تشخیص اداره کار و امور اجتماعی و رفاه شهرستان بابل، با توجه به موضوع خواسته و مستندات حکمی قضیه مطابق با موازین قانونی اصدار یافته و حسب ماده ۲۸ قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور مدنی مورد تأیید است. پرونده جهت رسیدگی در مرجع صالح از طریق دادگاه صادر کننده قرار، عودت داده می‌شود.»

    همان‌گونه که ملاحظه می‌فرمایند چون شعبه سوم دیوان عالی کشور طی پرونده کلاسه مذکور در فوق، رسیدگی به دعاوی حقوقی کارکنان رسمی بازنشسته در زمان دولتی بودن شرکت مخابرات را از شمول مقررات مواد ۱۵۷ و ۱۵۸ قانون کار خارج دانسته، ولی شعبه بیست و یکم، رسیدگی به این قبیل دعاوی را علیرغم بازنشسته شدن کارمندان رسمی در زمان دولتی بودن شرکت مخابرات، تابع مقررات قانون کار و موازین مربوط به روابط کارگر و کارفرما اعلام کرده و با این ترتیب با اختلاف استنباط از مقررات قانونی نسبت به موارد مشابه آراء متفاوت صادر گردیده است لذا نظر هیأت عمومی دیوان عالی کشور را به منظور ایجاد وحدت رویه درخواست می‌نماید.

    معاون قضایی دیوان عالی کشور ـ حسین مختاری

     ب: نظریه نماینده دادستان کل کشور

    «موضوع از این قرار است که احدی از کارکنان شرکت مخابرات که در سال ۱۳۸۷ بازنشست شده در سال ۱۳۹۴ در خصوص مطالباتش در مدتی که مشغول به کار بوده در دادگاه حقوقی علیه شرکت مخابرات اقامه دعوی کرده است. شعبه سوم دیوان عالی کشور رسیدگی به این پرونده را با این استدلال که شرکت مخابرات قبل از سال ۱۳۸۸ دولتی بوده است از صلاحیت هیأت تشخیص موضوع مواد ۱۵۷ و ۱۵۸ قانون کار خارج و در صلاحیت دادگاه حقوقی دانسته ولیکن شعبه بیست و یکم دیوان عالی کشور در موضوع مشابه، رسیدگی را در صلاحیت هیأت تشخیص موضوع مواد مرقوم دانسته است. با توجه به اینکه شرکت مخابرات تا سال ۱۳۸۸ دولتی بوده و از آن تاریخ به بعد خصوصی شده است در مورد صلاحیت رسیدگی به موضوع مورد بحث بین دو شعبه دیوان عالی کشور سه فرض متصور است: ۱ـ پرونده‌هایی که موضوع آنها مربوط به قبل از سال ۱۳۸۸ بوده و در همان زمان نیز مورد رسیدگی واقع شده است. در این فرض هر دو شعبه دیوان اعتقاد دارند که رسیدگی به موضوع از صلاحیت هیأت‌های تشخیص موضوع مواد ۱۵۷ و ن ۱۵۸ قانون کار خارج است زیرا در آن تاریخ شرکت مخابرات دولتی بوده است. ۲ـ پرونده‌هایی که موضوع آنها مربوط به بعد از سال ۱۳۸۸ بوده یعنی کارمند شرکت مخابرات بعد از سال ۱۳۸۸ بازنشست شده است. در این فرض نیز بین دو شعبه دیوان اختلاف نظری وجود ندارد و هر دو شعبه معتقدند که صلاحیت رسیدگی با هیأت‌های تشخیص موضوع مواد ۱۵۷ و ۱۵۸ قانون کار می‌باشد. ۳ـ پرونده‌هایی که موضوع آنها مربوط به قبل از سال ۱۳۸۸ می‌باشد یعنی کارمند شرکت مخابرات قبل از سال ۱۳۸۸ بازنشسته شده ولیکن رسیدگی به موضوع پرونده بعد از سال ۱۳۸۸ انجام می‌شود. در این فرض دو شعبه دیوان عالی کشور اختلاف نظر دارند. شعبه سوم، رسیدگی را در صلاحیت دادگاه، ولیکن شعبه بیست و یکم رسیدگی را در صلاحیت هیأت‌های تشخیص موضوع مواد ۱۵۷ و ۱۵۸ قانون کار می‌داند. به نظر می‌رسد شعبه سوم دیوان عالی کشور منطبق با موازین قانونی است زیرا در فرض مسأله، کارمند شرکت مخابرات زمانی بازنشست شده است که آن شرکت دولتی بوده و مقررات همان زمان حاکم است و تغییر ماهیت شرکت مخابرات در سال ۱۳۸۸ از دولتی به خصوصی موجبی برای تغییر صلاحیت رسیدگی که قبل از آن تاریخ ایجاد شده است نمی‌شود. با توجه به مراتب فوق نظر شعبه سوم دیوان عالی کشور مورد تأیید است.»

    ج: رأی وحدت‌ رویه شماره ۷۶۷ـ ۱۳۹۷/۱/۲۱ هیأت‌ عمومی دیوان ‌عالی ‌کشور

    مطابق مقررات مواد ۱۵۷ و ۱۸۸ قانون کار مصوب ۱۳۶۹ رسیدگی به اختلافات فردی کارگر و کارفرما که از اجرای این قانون ناشی شده باشد در صلاحیت هیأت‌های تشخیص و حل اختلاف است و مشمولین مقررات قانون استخدام کشوری از قلمرو آن خارج می‌باشند و چون خواسته مورد مطالبه خواهان به معوقات مالی بازنشستگی زمان اجرای مقررات قانون استخدام کشوری و قبل از واگذاری شرکت مخابرات به بخش خصوصی ارتباط دارد لذا با توجه به مراتب مذکور و مقررات ماده ۱۰ قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور مدنی و نوع خواسته (مطالبه وجه) رسیدگی به این قبیل دعاوی در صلاحیت دادگاه‌های دادگستری است و به نظر اکثریت قاطع اعضای هیأت عمومی، رأی شعبه سوم دیوان عالی کشور در حدی که با این نظریه انطباق داشته باشد، صحیح و قانونی تشخیص می‌گردد. این رأی مطابق مقررات ماده ۴۷۱ قانون آیین دادرسی کیفری، در موارد مشابه، برای شعب دیوان عالی کشور، دادگاه‌ها و سایر مراجع اعم از قضایی و غیر آن لازم‌الاتباع است.

    هیأت عمومی دیوان عالی کشور

    منبع: روزنامه رسمی، سال هفتاد و چهار، شماره 21342، ویژه نامه شماره 1055، مورخ شنبه 2 تیر 1397

  • تمرد از دستور قانونی مقام مافوق اداری ناظر به وظایف و تکالیف پست سازمانی کارمند است (رأی 195)

    تمرد از دستور قانونی مقام مافوق اداری ناظر به وظایف و تکالیف پست سازمانی کارمند است (رأی 195)

    رأی شماره 195 مورخ 1379.6.20 هیأت عمومی دیوان عدالت اداری در مورد رسیدگی به تخلفات اداری وزارت آموزش و پرورش ـ 1437

    ‌رأی شماره 195ـ 1379.6.20 هیأت عمومی دیوان عدالت اداری در مورد رسیدگی به تخلفات اداری وزارت آموزش و‌پرورش ـ 1437
    ‌شماره هـ202.78. 1379.8.30
    ‌تاریخ: 1379.6.20 شماره دادنامه:195
    ‌کلاسه پرونده: 202.78
    ‌مرجع رسیدگی: هیات عمومی دیوان عدالت اداری
    ‌شاکی: مدیرکل دفتر هماهنگی هیاتهای رسیدگی به تخلفات اداری وزارت آموزش و پرورش
    ‌موضوع شکایت و خواسته: اعلام تعارض آراء صادره از شعب اول، چهارم، دوازدهم و نوزدهم دیوان عدالت اداری
    ‌مقدمه:

    الف ـ شعبه چهارم در رسیدگی به پرونده کلاسه 107.74 موضوع شکایت آقای ربیع الله نوروزی به طرفیت هیأت تجدیدنظر رسیدگی به‌ تخلفات اداری وزارت آموزش و پرورش به خواسته اعتراض به رأی 1373.11.21 به شرح دادنامه شماره 1414 مورخ 1374.12.14 چنین رأی‌ صادره نموده است: هیأت تجدیدنظر رسیدگی به تخلفات اداری با توجه به نوع تخلف انتسابی به شاکی هر نوع استفاده غیرمجاز از شئون یا موقعیت‌ شغلی و امکانات اموال دولتی و دلایل و مدارک موجود و منعکس در پرونده و از جمله اخطاریه‌های صادره و نحوه اظهارات خود شاکی درخصوص‌ استفاده غیرمجاز از خانه‌های سازمانی و یا انطباق مورد با بند 25 از ماده 8 قانون رسیدگی به تخلفات اداری و مستنداً به بند ج از ماده 9 قانون مذکور و‌ با رعایت کلیه موازین و مقررات مربوطه مبادرت به صدور رأی نموده است که با توجه به مراتب فوق و اینکه خود شاکی هم هیچ گونه دلیلی که حاکی‌ از مخدوش بودن رأی مورد اعتراض خود باشد ارائه نداده است، بنابه مراتب در خصوص مورد تخلفی از اجرای قوانین و مقررات مربوطه محرز و مسلم‌ نمی‌باشد و در نتیجه موضوع شکایت شاکی غیرموجه و غیرثابت تشخیص و حکم به رد آن صادر می‌گردد.

    ب ـ شعبه نوزدهم در رسیدگی به پرونده‌کلاسه 51.74 موضوع شکایت آقای رضا پوراحمدی به طرفیت هیأت تجدیدنظر رسیدگی به تخلفات اداری وزارت آموزش و پرورش به خواسته‌ اعتراض به رأی رسیدگی به تخلفات اداری وزارت آموزش و پرورش به خواسته اعتراض به رأی مورخ 1373.11.26 به شرح دادنامه شماره 99 مورخ1375.2.16 چنین رأی صادر نموده است، در خصوص پرونده کلاسه 51.74 موضوع شکایت آقای رضا پوراحمدی در اعتراض به رأی مورخ 1373.11.26 هیأت تجدیدنظر رسیدگی به تخلفات اداری که طی آن شاکی به دلیل سرپیچی از اجرای دستورهای مقام های بالاتر و استفاده غیرمجاز از‌ امکانات دولتی محکوم به کسر یک دهم حقوق و فوق العاده شغلی به مدت یکسال شده است، با توجه به محتویات پرونده و پاسخ طرف شکایت و‌ بررسی سوابق نظر به اینکه شاکی در این مرحله از رسیدگی دلیل و مدرکی که موجب ابطال یا نقض رأی معترض علیه باشد ارائه نداده است تا مورد‌ امعان نظر قرار گیرد و از نظر رعایت مقررات و استناد به قانون نیز تخلفی در اقدامات خوانده مشهود نیست بنابه مراتب شکایت نامبرده فاقد وجاهت‌ قانونی است و رد می‌شود

    ج ـ شعبه اول در رسیدگی به پرونده کلاسه 1261.74 موضوع شکایت آقای حسین صفر خواه به طرفیت هیأت تجدیدنظر‌وزارت آموزش و پرورش بخواسته نقض رأی 1374.9.19 به شرح دادنامه شماره 973 مورخ 1375.8.28 چنین رأی صادر نموده است، با بررسی‌ اوراق و محتویات پرونده ملاحظه می‌شود از ناحیه شاکی دلیل و مدرکی که مثبت تخلف هیأت تجدیدنظر رسیدگی به تخلفات باشد ارائه نگردیده‌ است، بنابر این موجبی برای اجابت خواسته وی وجود نداشته و حکم به رد شکایت صادر می‌دارد.

    د ـ شعبه دوازدهم در رسیدگی به پرونده کلاسه 1505.73 موضوع شکایت آقای یدا… وثوقی به طرفیت هیأت بدوی رسیدگی به تخلفات اداری آموزش و پرورش استان آذربایجان شرقی به خواسته‌ اعتراض به رأی .163‌هـ1. به شرح دادنامه شماره 575 مورخ 1375.10.3 چنین رأی صادر نموده است، شکایت شاکی موجه به نظر می‌رسد زیرا‌ اتهام منتسب به مشارالیه که مبنای رأی هیأت قرار گرفته عدم تخلیه خانه سازمانی است که هیأت آن را به سرپیچی از اجرای دستور‌مقام بالاتر تغییر و با انطباق مورد با بند 13 ماده 8 قانون رسیدگی به تخلفات اداری مصوب 1372.9.7 و بر طبق بند ج ماده 9 قانون مرقوم او را به کسر‌یک هشتم حقوق و فوق العاده به مدت 6 ماه محکوم نموده است. نظر به اینکه به موجب ماده 3 قانون نحوه استفاده از خانه‌های سازمانی مصوب 1346 و ماده 12 آئین نامه مربوط شرایط احراز استفاده از خانه‌های سازمانی مصوب 1373.10.19 هیأت وزیران ضمانت اجرای عدم تخلیه خانه‌ سازمانی، ضبط حقوق و مزایای کارمند به نفع سازمان مربوطه بوده و علاوه بر آن، سازمان متبوع مکلف است به استناد ماده 15 آیین نامه مرقوم نسبت به‌ تخلیه خانه از طریق مراجع قضائی اقدام نماید. بنابه مراتب فوق خودداری از تخلیه خانه سازمانی از شمول عنوان سرپیچی از دستور مافوق خارج و‌ تخلف اداری محسوب نمی‌گردد. بدین جهت با نقض رأی معترض عنه پرونده جهت رسیدگی مجدد به کمیسیون همعرض ارسال می‌گردد.

    هیأت عمومی دیوان عدالت اداری در تاریخ فوق به ریاست حجهْْ الاسلام و المسلمین دری نجف آبادی و با حضور روسا شعب بدوی و روسا و‌مستشاران شعب تجدیدنظر تشکیل و پس از بحث و بررسی و انجام مشاوره با اکثریت آراء به شرح آتی مبادرت به صدور رأی می‌نماید.

    رأی هیأت عمومی

    ‌با عنایت به ماده 54 قانون استخدام کشوری و مقررات قانون هیأت‌های رسیدگی به تخلفات اداری تمرد، عدم اطاعت از دستور قانونی مقام مافوق در‌ قلمرو وظایف و تکالیف پست ثابت سازمانی مربوط است که چون امتناع از تخلیه و تحویل خانه سازمانی از نوع وظایف و تکالیف شغل مورد تصدی‌ مستخدم دولت محسوب نمی‌شود، بنابر این دادنامه شماره 575 مورح 1375/10/3 شعبه دوازدهم دیوان که متضمن این معنی است موافق اصول و‌موازین قانونی تشخیص می‌گردد. این رأی مطابق قسمت اخیر ماده 20 قانون دیوان عدالت اداری برای شعب دیوان و سایر مراجع مربوط در موارد‌مشابه لازم الاتباع است.

    ‌رئیس هیأت عمومی دیوان عدالت اداری ـ قربانعلی دری نجف آبادی

    منبع: قضاوت آنلاین به نقل از روزنامه رسمی، شماره 16284 مورخ 1379/10/28