برچسب: آرای قضایی در اعسار

آرای قضایی در اعسار از هزینه دادرسی دعاوی حقوقی، شکواییه ها، هزینه کارشناسی، هزینه محکوم به، پرداخت دیه و جزای نقدی احکام

  • حکم اعسار از پرداخت دیه صادره از دادگاه کیفری یک قابل فرجام خواهی در دیوان عالی کشور نیست (رأی 817)

    حکم اعسار از پرداخت دیه صادره از دادگاه کیفری یک قابل فرجام خواهی در دیوان عالی کشور نیست (رأی 817)

    رأی وحدت رويه شماره ۸۱۷-1400/9/16 هيأت عمومی ديوان عالی کشور راجع به غیر قابل فرجام خواهی بودن حکم اعسار از پرداخت دیه صادره از دادگاه کیفری یک در دیوان عالی کشور

    شماره ۱۱۰/۱۲۳۶۹/۹۰۰۰                                                            ۱۴۰۰/۱۰/۱۹

    مدیرعامل محترم روزنامه رسمی کشور

    گزارش پرونده وحدت‌رویه قضایی ردیف ۱۴۰۰/۶۴ هیأت عمومی دیوان ‌عالی ‌کشور با مقدمه و رأی شماره ۸۱۷ ـ ۱۴۰۰/۹/۱۶ به شرح ذیل تنظیم و جهت انتشار ارسال می‌گردد .                  

    مستشار و مدیرکل هیأت عمومی دیوان عالی کشور ـ محمدعلی شاه‌حیدری‌پور

    مقدمه

    جلسه هیأت ‌عمومی دیوان عالی کشور در مورد پرونده وحدت رویه ردیف ۱۴۰۰/۶۴ ساعت ۸:۳۰ روز سه‌شنبه، مورخ ۱۴۰۰/۹/۱۶ به ‌ریاست حجت‌الاسلام‌ والمسلمین جناب آقای سید احمد مرتضوی مقدم، رئیس محترم دیوان ‌‌عالی ‌‌کشور، با حضور حجت‌الاسلام‌ والمسلمین جناب آقای سید محسن موسوی، نماینده محترم دادستان ‌کل‌ کشور و با شرکت آقایان رؤسا، مستشاران و اعضای ‌معاون کلیه شعب دیوان‌عالی‌کشور، در سالن هیأت‌ عمومی تشکیل شد و پس از تلاوت آیاتی از کلام الله مجید، قرائت گزارش ‌پرونده و طرح و بررسی نظریات مختلف اعضای شرکت‌‌کننده در خصوص این پرونده و استماع نظر نماینده محترم دادستان ‌کل‌ کشور که به ‌ترتیب‌ ذیل منعکس ‌می‌گردد، به ‌صدور رأی وحدت‌ رویه ‌قضایی شماره ۸۱۷ ـ ۱۴۰۰/۹/۱۶ منتهی گردید.

    الف) گزارش پرونده

    به استحضار می‌رساند، آقای بهزاد سعادت‌زاده عضو معاون محترم دیوان عالی کشور، با اعلام اینکه از سوی شعب نهم و چهل و دوم دیوان عالی کشور، در خصوص قابل فرجام بودن احکام مربوط به اعسار از پرداخت دیه موضوع دادنامه‌های صادره از شعب دادگاه کیفری یک، آراء مختلف صادر شده، درخواست طرح موضوع را در هیأت عمومی دیوان عالی کشور کرده است که گزارش امر به شرح آتی تقدیم می‌شود:

    الف) به حکایت دادنامه شماره ۹۹۰۹۹۷۰۹۰۹۴۰۰۹۶۲ـ ۱۳۹۹/۱۰/۲۳ شعبه نهم دیوان عالی کشور، در خصوص دادخواست آقای یحیی … به طرفیت آقای مسعود … به خواسته صدور حکم به اعسار از پرداخت محکوم‌به (دیات صدمات وارده) موضوع دادنامه شماره ۰۰۱۴۹ ـ ۱۳۹۷/۹/۱۱ شعبه اول دادگاه کیفری یک استان مازندران، این شعبه به‌موجب دادنامه شماره ۰۰۱۶۷ ـ ۱۳۹۹/۸/۱۱، چنین رأی صادر کرده است:

    « … نظر به اینکه محکومیت قطعی خواهان در پرداخت محکوم‌به، به موجب دادنامه مارّالذکر[۰۰۱۴۹ ـ ۱۳۹۷/۹/۱۱] محرز است … دادگاه ضمن حکم به اعسار خواهان دعوی از پرداخت محکوم‌به مارّالذکر به صورت یکجا، خواهان موصوف را متمکّن به تأدیه محکوم‌به، به نحو اقساط تشخیص و مستنداً به مواد ۶ ، ۸ ، ۹ ، ۱۰ و ۱۱ قانون نحوه اجرای محکومیت‌های مالی، حکم به پرداخت ۲۰ درصد دیه کامل، به صورت پیش قسط و تقسیط الباقی آن از قرار هر قسط نیم درصد دیه کامل در هر ماه بلاانقطاع تا استهلاک کامل محکوم‌به صادر و اعلام می‌نماید؛ با قید اینکه صدور حکم تقسیط مانع استیفای حقوق محکوم‌له از اموالی که بعداً از محکوم‌علیه به دست می‌آید نخواهد بود. رأی صادره حضوری و ظرف بیست روز از [تاریخ] ابلاغ قابل فرجام‌خواهی در دیوان عالی کشور می‌باشد.» 

    پس از فرجام‌خواهی از این رأی، شعبه نهم دیوان عالی کشور به موجب دادنامه شماره صدرالذکر، چنین رأی داده است:

    «با توجه به مندرجات پرونده و کیفیات منعکس در آن خصوصاً شهادت شهود برابر برگ استشهادیه و پاسخ استعلامات صورت گرفته و اینکه فرجام‌خواه ایراد مؤثری که موجب نقض دادنامه فرجام خواسته باشد ارائه ننموده است، دادنامه مذکور وفق موازین قانونی صادر شده است علیهذا به استناد بند الف ماده ۴۶۹ قانون آئین دادرسی کیفری ضمن رد فرجام‌خواهی، دادنامه فرجام خواسته به شماره ۰۰۱۶۷ ـ ۱۳۹۹/۸/۱۱ تأیید و ابرام می‌گردد.»

    ب) به حکایت دادنامه شماره ۹۹۰۹۹۷۰۹۲۵۷۰۰۴۴۴ ـ ۱۳۹۹/۱۰/۲۱ شعبه چهل و دوم دیوان عالی کشور، در خصوص دادخواست خانم منیژه … به طرفیت خانم زهرا … به خواسته صدور حکم به اعسار از پرداخت محکوم‌به (یک فقره دیه کامل مرد مسلمان) موضوع دادنامه شماره ۰۰۵۹ ـ ۱۳۹۷/۲/۳۱ شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان خوزستان، این شعبه به موجب دادنامه شماره ۰۱۷۷ ـ ۱۳۹۹/۴/۱۵، چنین رأی صادر کرده است:

    «… به استناد مواد ۶، ۷ و ۱۱ قانون نحوه اجرای محکومیت‌های مالی مصوب سال ۱۳۹۴ حکم به اعسار خواهان از پرداخت یکجای دیه و پرداخت به نحو اقساط بدین‌گونه که خواهان مکلف است یک دوم دیه کامل را به صورت نقد در حق خواهان پرداخت نماید و در خصوص نصف دیگر دیه به صورت ماهانه یک سوم از نیم درصد از دیه کامل در حق خوانده تا پایان اقساط محکوم می‌نماید. رأی صادره به جهت اینکه اخطاریه، ابلاغ واقعی گردیده حضوری محسوب و ظرف مدت بیست روز از تاریخ ابلاغ قابل فرجام‌خواهی در دیوان عالی کشور می‌باشد.»

    پس از فرجام‌خواهی از این رأی، شعبه چهل و دوم دیوان عالی کشور به موجب دادنامه شماره صدرالذکر، چنین رأی داده است:

    «… با عنایت به اینکه هر چند حسب مفاد ماده ۱۳ قانون نحوه اجرای محکومیت‌های مالی مصوّب ۱۳۹۴، دادگاه کیفری یک صادرکننده حکم محکومیت دیه، صالح به رسیدگی به دعوی اعسار خواهان بوده و لکن مستفاد از ماده ۱۴ قانون مذکور و همچنین مواد ۳۶۷ و ۳۶۸ قانون آیین دادرسی [دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور] مدنی این است که، دعوی اعسار غیرمالی بوده و حکم صادره در مورد آن صرفاً قابل تجدیدنظر است و قابل فرجام‌‌خواهی در دیوان عالی کشور نمی‌باشد و قید ذیل دادنامه صادره از شعبه دوم دادگاه کیفری یک در خصوص قابل فرجام بودن آن غیر موجّه و مبتنی بر اشتباه بوده است. مضاف بر اینکه خواهان اعسار نیز خود در اعتراض به رأی مذکور تقاضای تجدیدنظر از دادگاه تجدیدنظر استان نموده است. لهذا با عنایت به مراتب مذکور حکم صادره معترضٌ‌عنه قابل فرجام در دیوان عالی کشور نبوده و مقرر می‌دارد که پرونده به مرجع قضایی مربوطه اعاده تا به دادگاه تجدیدنظر استان ارسال شود.»

    چنانکه ملاحظه می‌شود، شعب نهم و چهل و دوم دیوان عالی کشور، در خصوص قابل فرجام بودن احکام مربوط به اعسار از پرداخت دیه موضوع دادنامه‌های صادره از شعب دادگاه کیفری یک، اختلاف‌نظر دارند به طوری که شعبه نهم به فرجام‌خواهی به‌عمل آمده در خصوص حکم صادره در این باره رسیدگی کرده و ضمن رد فرجام‌خواهی، دادنامه فرجام‌خواسته را ابرام کرده است، اما شعبه چهل و دوم با استدلال مندرج در آن، احکام اعسار مذکور را قابل فرجام ندانسته است و لذا مقرر نموده که پرونده برای رسیدگی به اعتراض به عمل آمده در دادگاه تجدیدنظر اعاده شود.

    بنا به مراتب، در موضوع مشابه، اختلاف استنباط محقق شده است، لذا در اجرای ماده ۴۷۱ قانون آیین دادرسی کیفری به منظور ایجاد وحدت رویه قضایی، طرح موضوع در جلسه هیأت عمومی دیوان عالی کشور درخواست می‌گردد.

    معاون قضایی دیوان عالی کشور در امور هیأت عمومی ـ غلامرضا انصاری

    ب) نظریۀ نماینده محترم دادستان کل کشور

    احتراماً، در خصوص پرونده وحدت رویه ردیف ۱۴۰۰/۶۴هیأت عمومی دیوان عالی کشور، به نمایندگی از دادستان محترم کل کشور به شرح ذیل اظهار عقیده می‌نمایم:

    براساس گزارش معاونت قضایی در امور هیأت عمومی ملاحظه می‌گردد اختلاف نظر بین شعبه محترم نهم و چهل و دوم دیوان عالی کشور راجع به قابل فرجام بودن یا نبودن احکام مربوط به اعسار از پرداخت دیه موضوع دادنامه‌های صادره از شعب دادگاه کیفری یک استان، می‌باشد. لذا با بررسی موضوع،

    اولاً به صراحت ماده ۱۴ قانون نحوه اجرای محکومیت‌های مالی مصوب ۱۳۹۳ دعوای اعسار از دعاوی غیرمالی است و در مرحله بدوی و تجدیدنظر خارج از نوبت رسیدگی می‌شود و حسب ماده ۲۲ همان قانون کلیه محکومیت‌های مالی از جمله دیه و ضرر و زیان ناشی از جرم نیز مشمول مقررات این قانون می‌باشد ضمن اینکه براساس رأی وحدت رویه شماره ۶۶۲ـ ۱۳۸۲/۷/۲۹ دیوان عالی کشور نیز که سابقاً دعوای اعسار از پرداخت دیه را از جمله دعاوی غیرمالی و قابل تجدیدنظر در دادگاه تجدیدنظر استان اعلام نموده است. قانونگذار در مقررات فوق تفکیکی بین حکم صادر شده راجع به دیه در دادگاه کیفری یک و دو قائل نگردیده و عموم اطلاق مقررات یاد شده شامل کلیه دعاوی اعسار از پرداخت محکوم‌ٌبه صرف‌نظر از مرجع رسیدگی‌کننده آن می‌باشد.

    ثانیاً به موجب ماده ۱۳ قانون نحوه اجرای محکومیت‌های مالی و مستفاد از مواد ۴۳۹ ـ ۴۳۷ ـ ۵۲۹ و تبصره ماده ۵۳۴ قانون آیین دادرسی کیفری و نیز مواد ۲۴ و ۵۰۵ قانون آیین دادرسی مدنی دعوای اعسار به طور کلی (اعم از اینکه اعسار از تأدیه دین و محکوم‌ٌبه باشد یا اعسار از پرداخت هزینه دادرسی) از مصادیق دعاوی حقوقی است که رسیدگی به آن تابع تشریفات آیین دادرسی مدنی بوده و صرف‌نظر از اصل دعوا، در هر حال رسیدگی به آن، در صلاحیت دادگاه نخستین رسیدگی‌کننده به دعوای اصلی یا صادره‌کننده اجرائیه می‌باشد. دادگاه کیفری یک نیز به‌عنوان دادگاه نخستین به دعوای اعسار از پرداخت دیه رسیدگی می‌نماید و مطابق اصول کلی دادرسی و مستفاد از مواد ۳۳۰ و ۳۳۴ قانون آیین دادرسی مدنی رأی دادگاه نخستین در دعاوی غیرمالی قابل تجدیدنظرخواهی در دادگاه تجدیدنظر استان است و تصور اینکه شأن و جایگاه دادگاه کیفری یک استان همطراز با دادگاه تجدیدنظر استان باشد را باید از ذهن زدود چون سابقاً دیوان عالی کشور در آراء وحدت رویه‌ای مانند رأی شماره ۷۵۲ مورخ ۱۳۹۵/۲/۶ شأنیت عالی بودن دادگاه تجدیدنظر استان نسبت به دادگاه کیفری یک را تأیید نموده است.

    ثالثاً به موجب ماده ۴۲۶ اصلاحی قانون آیین دادرسی کیفری اصل کلی این است که دادگاه تجدیدنظر استان مرجع صالح برای رسیدگی به درخواست تجدیدنظرخواهی از کلیه آراء غیرقطعی کیفری است جز در مواردی که در صلاحیت دیوان عالی کشور باشد و در ماده ۴۲۸ قانون مذکور موارد قابل فرجام‌خواهی که در صلاحیت دیوان عالی کشور می‌باشد بیان شده و رسیدگی به دعوای اعسار از پرداخت محکوم‌ٌبه از جمله دیه در زمره موارد احصاء شده قابل فرجام‌خواهی در دیوان عالی کشور نمی‌باشد و از آنجا که موضوع دعوای اعسار، رسیدگی به وضعیت معیشتی و تمکن مالی محکوم‌علیه است که موضوعی مستقل و مجزا از اصل حکم راجع به جنایت و مسئولیت کیفری می‌باشد لذا رأی دادگاه کیفری یک در این خصوص از شمول صلاحیت دیوان عالی کشور خارج بوده و صرفاً قابل تجدیدنظرخواهی در دادگاه تجدیدنظر استان‌ می‌باشد و قابلیت فرجام‌خواهی در دیوان عالی کشور را ندارد. در نتیجه نظر شعبه محترم چهل و دوم دیوان عالی کشور مطابق مقررات قانونی بوده و مورد تأیید می‌باشد.

    ج) رأی وحدت‌ رویه شماره ۸۱۷ ـ ۱۴۰۰/۹/۱۶ هیأت‌ عمومی دیوان ‌عالی ‌کشور

    با عنایت به اینکه برابر ماده ۲۲ قانون نحوه اجرای محکومیت‌های مالی مصوب ۱۳۹۴، محکومیت به پرداخت دیه در زمره محکومیت‌های مالی مشمول این قانون است و مطابق دیگر مواد همین قانون، از جمله مواد ۱۰ و ۱۴ آن، دعوای اعسار دعوایی «غیرمالی» است که به موجب دادخواست و به طور مستقل مطرح و رسیدگی می‌شود و در ماده ۱۴ اخیرالذکر تنها به «مرحله تجدیدنظر» این دعوا اشاره شده است و با توجه به اینکه قابل فرجام‌بودن آراء دادگاه‌ها، امری استثنایی و نیازمند نص است و در هیچ‌یک از مقررات مربوط چنین نصی وجود ندارد، بنابراین آراء صادره از سوی دادگاه‌های کیفری یک در خصوص اعسار از پرداخت دیه، قابل فرجام‌خواهی در دیوان عالی کشور نیست. بنا به مراتب رأی شعبه چهل و دوم دیوان عالی کشور که با این نظر انطباق دارد، به اکثریت قاطع آراء صحیح و قانونی تشخیص داده می‌شود. این رأی طبق ماده ۴۷۱ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۹۲ با اصلاحات و الحاقات بعدی، در موارد مشابه برای شعب دیوان عالی کشور، دادگاه‌ها و سایر مراجع، اعم از قضایی و غیر آن لازم‌الاتباع است.

    هیأت‌ عمومی دیوان‌ عالی‌ کشور

    روزنامه رسمی، سال هفتاد و هفت، شماره 22383، ویژه نامه شماره 1499، سه شنبه 28 دی 1400

  • اصل بر ملائت مدعی اعسار است مگر خلاف آن ثابت شود

    اصل بر ملائت مدعی اعسار است مگر خلاف آن ثابت شود

    در دعوای اعسار از هزینه دادسی یا اعسار از محکوم به، اصل بر ملائت شخص مدعی اعسار است مگر عدم تمکن مالی وی ثابت شود

    چکیده: در دعوای اعسار، اصل بر ملائت اشخاص بوده و عدم ملائت مستلزم ارائه دلیل است.

    شماره دادنامه: 1250
    تاریخ صدور: 25/9/92
    مرجع صدور: شعبه 123 دادگاه عمومی حقوقی تهران

    رای دادگاه بدوی

    در خصوص دادخواست تقدیمی آقای ع.الف. به‌طرفیت آقای س.ز. با وکالت آقای الف.ف. به خواسته اعسار و معافیت از پرداخت هزینه دادرسی مرحله تجدیدنظرخواهی در پرونده کلاسه 920418. با عنایت به اینکه اصل بر ملائت اشخاص است و عدم ملائت مستلزم تعرفه دلیل می‌باشد که در مانحن‌فیه دلیل موجه و محکمه‌ پسندی که عدم ملائت خواهان را محرز نماید به دادگاه ارائه نشده و شهود تعرفه شده خواهان نیز اطلاع دقیقی از میزان اموال و دارایی وضعیت معیشتی خواهان نداشتند و گواهی آنان نیز مطابقتی باهم نداشته و با توجه به شغل و منبع درآمد مدعی اعسار به نظر می‌رسد متمکن از پرداخت هزینه دادرسی مذکور باشد لذا دادگاه دعوی مطروحه را وارد و ثابت ندانسته و مستنداً به ماده 1257 قانون مدنی حکم بر بطلان دعوی خواهان صادر و اعلام می‌دارد. رأی صادره ظرف بیست روز پس از ابلاغ قابل تجدیدنظرخواهی در محاکم محترم تجدیدنظر استان تهران می‌باشد.

    دادرس شعبه 123 دادگاه عمومی حقوقی ‌تهران

    شماره دادنامه: 9309970269400057
    تاریخ رای نهایی: 1393/01/30
    مرجع صدور: شعبه 51 دادگاه تجدید نظر استان تهران

    رای دادگاه تجدید نظر

    تجدیدنظرخواهی آقای ع.الف. به‌طرفیت آقای س.ز. با وکالت آقای الف.ف. نسبت به دادنامه شماره 1250 مورخ 25/9/92 صادره شعبه 123 دادگاه عمومی حقوقی تهران که به‌موجب آن حکم به بطلان دعوی اعسار از پرداخت هزینه دادرسی مرحله تجدیدنظر در پرونده منتهی به دادنامه شماره 794 مورخ 27/6/92 متضمن محکومیت تجدیدنظرخواه به پرداخت 000/000/500 ریال وجه دو فقره سفته‌های واخواست شده، به‌ علاوه خسارات دادرسی و قانونی گردیده وارد و موجه نمی‌باشد رأی دادگاه بدوی صحیح و مطابق مقررات و موافق موازین صادر گردیده و تجدیدنظرخواهی واصله با هیچ‌یک از جهات مندرج در ماده 348 قانون آیین دادرسی انطباق ندارد و در حدی نیست که بتواند نقض دادنامه را ایجاب نماید با وصف اشتغال تجدیدنظرخواه به همراه همسرش حتی علی‌فرض اثبات ادعای ایشان به اینکه به‌صورت استیجاری یا کارگری باشد مثبت ادعای ایشان به عدم توانایی در پرداخت هزینه دادرسی این مرحله نمی‌باشد از اظهارات گواهان تعرفه شده نیز چنین مطلبی مستفاد نمی‌گردد فلذا مستنداً به ماده 358 قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور مدنی رأی تجدیدنظر خواسته را تأیید می‌نماید. این رأی قطعی است.

    رئیس و مستشار شعبه 51 دادگاه تجدیدنظر استان تهران

    منبع: بانک داده آراء پژوهشگاه قوه قضاییه

  • اشتغال وکیل به شغل وکالت مانع قبول دعوای اعسار از هزینه دادرسی است

    اشتغال وکیل به شغل وکالت مانع قبول دعوای اعسار از هزینه دادرسی است

    اشتغال به شغل وکالت دلالت بر ملائت وکیل داشته و دعوای اعسار از وکیل دادگستری قابل پذیرش نیست

     

    چکیده: اشتغال به شغل وکالت، عرفاً دلالت بر ملائت دارد و بنابراین ادعای اعسار از پرداخت هزینه دادرسی مقبول نیست.

    شماره دادنامه: 01087
    تاریخ صدور: 1392/12/7
    مرجع صدور: شعبه 86 دادگاه عمومی حقوقی تهران

    رای دادگاه بدوی

    به تاریخ 12/8/92 خانم ف.الف. دادخواستی به‌طرفیت آقای ح.م. به خواسته‌ی اعسار از پرداخت هزینه‌ی دادرسی در مرحله تجدیدنظرخواهی نسبت به دادنامه شماره‌ی 920382 مورخ 21/5/92 به میزان دوازده میلیون ریال را تقدیم این دادگاه کرده‌اند.

    دادگاه با عنایت به موارد مطروحه در دادخواست تقدیمی و نظر به دفاع به‌عمل‌آمده از ناحیه خوانده دعوی و با توجه به اینکه شغل خواهان وکالت بوده و حسب متعارف اقتضای ملائت وکیل محترم را می‌نماید درعین‌حال اصل بر ملائت اشخاص است و ادعای اعسار مستلزم ارائه ادله‌ی اقناع کننده‌ی قانونی است که صرف استناد به شهادت شهود که غالباً جنبه همگرایی و برخوردار از ملاحظات اخلاقی و اجتماعی است، افادهی مقصوده اثبات ادعا را نمی‌نماید. بر این اساس دادگاه با توجه به اینکه دریافت هزینه‌ی دادرسی در زمرهی درآمدهای دولت مربوط به عموم افراد اجتماع است و معافیت از آن مستلزم اثبات ادعا در جهت عدم پرداخت به نحو موقت می‌باشد که ادلهی ابرازی خواهان مؤید و مثبت این امر نبوده و قناعت وجدانی دادگاه را نداشته و ندارد بر این اساس دادگاه دعوی خواهان را غیر مدلل و غیرثابت تشخیص و با استناد به مواد 1257-1258-1284-1286-1315-1318-1321-1324 قانون مدنی و مواد  197-198-503-504-505-506-507-508 قانون آیین دادرسی مدنی حکم بر بطلان دعوی خواهان را صادر و اعلام می‌دارد. حکم دادگاه حضوری و ظرف مهلت بیست روز از تاریخ ابلاغ با عنایت به بند ب ماده 331 قانون آیین دادرسی مدنی و رأی وحدت رویه شماره 662 مورخ 29/7/82 هیئت عمومی دیوان عالی کشور قابل تجدیدنظر در مرجع محترم تجدیدنظر استان تهران می‌باشد.

    رییس شعبه 86 دادگاه عمومی حقوقی تهران

    شماره دادنامه: 9309970221200586
    تاریخ صدور: 1393/05/13
    مرجع صدور:  شعبه 12 دادگاه تجدید نظر استان تهران

     رای دادگاه تجدید نظر

    با توجه به اینکه تجدیدنظرخواهی خانم ف.الف. به‌طرفیت آقای ح.م. نسبت به دادنامه شماره 01087-7/12/92 شعبه 86 دادگاه عمومی حقوقی تهران متضمن صدور حکم به بطلان دعوی تقدیمی مشارالیها به خواسته اعسار از پرداخت هزینه دادرسی در مرحله تجدیدنظر از دادنامه شمار 0382-21/5/92 به میزان دوازده میلیون ریال متکی بر ایراد موجه و مدلل مؤثر در نقض و بی‌اعتباری دادنامه معترض‌عنه نمی‌باشد و با توجه به اینکه تشخیص ارزش و تأثیر گواهی با دادگاه است و اظهارات گواهان در پرونده حاضر با توجه به اوضاع‌ واحوال موجود مفید قطع و یقین به عدم توانایی مالی تجدیدنظرخواه در پرداخت هزینه دادرسی تعیین‌شده نمی‌باشد و با توجه به اینکه رأی دادگاه بدوی موافق مقررات قانونی و با رعایت اصول دادرسی صادرشده ازاین‌رو به تجویز ماه 358 قانونی آیین دادرسی مدنی، با رد اعتراض، دادنامه تجدیدنظر خواسته تأیید و استوار می‌گردد آن رأی قطعی است.

    رییس و مستشار شعبه 12 دادگاه تجدیدنظر استان تهران

    منبه: بانک داده آراء پژوهشگاه قوه قضاییه

  • دعوی اعسار زوج از پرداخت مهریه فرع بر مطالبه آن از سوی زوجه است

    دعوی اعسار زوج از پرداخت مهریه فرع بر مطالبه آن از سوی زوجه است

    قضاوت آنلاین: در فرضی که دعوای اعسار از پرداخت مهریه و طلاق از سوی زوج، بدون اینکه زوجه مستقلاً مهریه را مطالبه کرده باشد، به صورت توأمان مطرح می شود، اختلاف نظر وجود دارد. برخی قضات عقیده دارند که در این حالت نیز دعوای اعسار قابلیت رسیدگی دارد اما در مقابل عده‌ای دیگر نظر دارند که چون زوجه مطالبه مهریه ننموده، دعوای اعسار زوج وجوه قانونی ندارد. در همین ارتباط، رأی شماره 9209970906800916 شعبه ۸ دیوان عالی کشو که در نقض دادنامه شماره 1628 مورخ 30/8/91 شعبه ششم دادگاه تجدیدنظر استان خوزستان که در مقام اصلاح و تأیید دادنامه شماره 44 مورخ 17/6/91 شعبه ششم دادگاه عمومی آبادان صادر گردیده بود را برای شما تهیه نمودیم که بشرح زیر ملاحظه نمایید.

    تاریخ رای نهایی: 1392/06/27

    شماره رای نهایی: 9209970906800916

    رای دیوان

    فرجام‌خواهی خانم ف. الف. نسبت به دادنامه شماره 1628 مورخ 30/8/91 شعبه ششم دادگاه تجدیدنظر استان خوزستان که در مقام اصلاح و تأیید دادنامه شماره 44 مورخ 17/6/91 شعبه ششم دادگاه عمومی آبادان اصدار گردیده و متضمن گواهی عدم امکان سازش به خواسته زوج فرجام‌خوانده است در قسمت مربوط به اعسار و تقسیط مهریه وارد و موجه به‌نظر می‌رسد زیرا هر چند بر اساس ماده 1133 قانون مدنی، مرد می‌تواند هر وقت که بخواهد وفق مقررات همسرش را مطلقه سازد و مخالفت و عدم رضایت زوجه مؤثر در مقام نیست، لیکن به موجب تبصره 3 ماده واحده قانون اصلاح مقررات مربوط به طلاق، زوج مکلف گردیده در این‌گونه موارد کلیه حقوق شرعی و قانونی زوجه از قبیل مهریه را قبل از اجرا و ثبت صیغه طلاق نقداً در حق وی تأدیه نماید، در این پرونده نظر به این‌که زوج فرجام‌خوانده خواستار طلاق همسرش گردیده و گواهی عدم امکان سازش به درخواست وی صادر شده لذا مطابق تبصره فوق‌الذکر مکلف است کلیه حقوق شرعی و قانونی زوجه از جمله مـهریه ما فی‌القـباله را نقـداً به زوجه بپردازد. زوج ابتدائاً و بدون مطالبه مهریه توسط زوجه و محکومیتش به پرداخت مهریه مدعی اعسار از پرداخت یکجای مهریه شده و درخواست تقسیط آن را نموده در حالی‌که مهریه زوجه طبق مفاد سند ازدواج عندالمطالبه بوده و زوج بدون مطالبه مهریه از ناحیه زوجه هیچ تکلیفی در پرداخت آن نداشته و علی‌القاعده در سررسید پرداخت مهریه و تحقق تکلیف قانونی زوج در پرداخت آن اعسار کلی یا نسبی مهریه زوجه قابلیت تحقق را داشته و زوج در آن حالت می‌توانست با ادعای اعسار نسبی خود تقسیط مهریه را خواستار گردد و در موردی که تکلیف زوج به پرداخت مهریه زوجه مبنی بر اقدام خود وی بوده بدون این‌که زوجه مستقلاً این حقوق را مطالبه کرده باشد در چنین حالتی دعوی اعسار زوج مقبولیت قانونی نداشته و قابلیت توجه و ترتیب اثر ندارد بنابراین صدور حکم بر پرداخت قسطی مهریه در حالتی که زوج متقاضی طلاق بوده بر خلاف موازین قانونی بوده و مستنداً به بند 2 ماده 371 قانون آیین دادرسی مدنی نقض می‌شود و تجدید رسیدگی به استناد بند ج ماده 401 همان قانون به شعبه هم‌عرض دادگاه صادر کننده رأی منقوض ارجاع می‌گردد.

    رئیس، مستشار و عضو معاون شعبه 8 دیوان‌ عالی کشور

    عنوان دوم

    سئوال:

    متن سئوال

    نظریه مشورتی سال 1396 کارگروه علمی دادستانی کل کشور

    متن نظریه

  • طرح دعوی اعسار مدیون در اثنای رسیدگی به دعوی داین (رأی 722)

    طرح دعوی اعسار مدیون در اثنای رسیدگی به دعوی داین (رأی 722)

    رأی وحدت رویه شماره 722 – 1390/10/13هیأت عمومی دیوان عالی کشور در مورد قابلیت استماع دعوی اعسار که مدیون در اثناء رسیدگی به دعوی داین اقامه کرده است

    شماره 5673/110/152                                                                                                                                                                              ۱۱/۱۱/۱۳۹۰

    مدیرعامل محترم روزنامه رسمی کشور

    گزارش پرونده وحدت رویه ردیف 85/52 هیأت عمومی دیوان عالی کشور با مقدمه مربوطه و رأی آن به شرح ذیل تنظیم و جهت چاپ و نشر ایفاد می گردد.

    معاون قضایی دیوان عالی کشور ـ ابراهیم ابراهیمی (بیشتر…)