برچسب: آرای دادگاه ها در احوال شخصیه

آرای دادگاه ها در احوال شخصیه ایرانیان غیر شیعه و بیگانگان مانند نکاح، طلاق، نحله ایام زوجیت، ارث و … در یک دسته بندی مستقل

  • مطابق احوال شخصیه ارامنه گریگوری، پرداخت نفقه زوجه در زمان زوجیت، مشروط به تمکین زوجه نیست

    مطابق احوال شخصیه ارامنه گریگوری، پرداخت نفقه زوجه در زمان زوجیت، مشروط به تمکین زوجه نیست

    چکیده رای: وفق مقررات احوال شخصیه ارامنه گریگوری، نفقه زوجه در زمان زوجیت، حتی اگر تمکین نداشته باشد، با زوج است.

    شماره دادنامه: ۹۱۰۷۵۳
    تاریخ صدور: ۳۱/۵/۹۱
    مرجع صدور: شعبه ۲۶۱ دادگاه خانواده تهران

    رای بدوی

    در خصوص دادخواست خانم ژ. پ. با وکالت آقای ش.م. به طرفیت آقای الف. ف. با وکالت آقای ه. س. به خواسته نفقات ‌ایام معوقه از تاریخ ۳۰/۳/۸۹ به بعد با عنایت به دادخواست تقدیمی و مدارک و مستندات ابرازی خواهان و با توجه به اظهارات طرفین در جلسه دادرسی، نظر به اینکه طرفین از اقلیت ارامنه می‌باشند و وفق مقررات احوال شخصیه ارامنه گریگوری نفقه زوجه در زمان زوجیت حتی اگر تمکین نداشته باشد، با زوج است و سابقاً بر این اساس خوانده به پرداخت نفقه در حق خواهان شده است و با توجه به اینکه در تاریخ ۸/۱۰/۱۳۸۹ حکم طلاق شرعی فی‌مابین طرفین از طرف شورای خلیفه‌گری ارامنه تهران صادر شده و در حقیقت وفق پاسخ استعلام از شورای یاد شده، پس از صدور رأی طلاق شرعی در تاریخ یادشده رابطه زوجیت پس از تاریخ مذکور پایان یافته است؛ لذا خواهان از تاریخ ۳۰/۳/۸۹ لغایت ۸/۱۰/۱۳۸۹ مستحق دریافت نفقه بوده است. علی‌هذا دادگاه نظر به مراتب مذکوره، دعوی خواهان را ثابت تشخیص داده، مستنداً به ماده ۳۶ مقررات احوال شخصیه ارامنه گریگوری و مادتین ۵۱۵ و ۵۱۹ قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور مدنی حکم به محکومیت خوانده آقای الف.ف. به پرداخت نفقات ایام معوقه خواهان از تاریخ ۳۰/۳/۸۹ لغایت تاریخ ۸/۱۰/۸۹ به ماخذ ماهیانه مبلغ چهار میلیون ریال به علاوه به پرداخت مبلغ ۳۳۳/۴۹۸ ریال بابت هزینه دادرسی و حق‌الوکاله وکیل وفق تعرفه قانونی در حق خواهان بانو ژ.پ. صادر می‌نماید این رأی حضوری بوده، ظرف بیست روز قابل اعتراض در محاکم تجدیدنظر مرکز استان تهران می‌باشد.

    رئیس شعبه ۲۶۱ دادگاه عمومی خانواده تهران – اقدم

    شماره دادنامه: 9109970220202425
    تاریخ صدور: 1391/12/26
    مرجع صدور: شعبه ۲ دادگاه تجدیدنظر استان تهران

    رای تجدید نظر

    تجدیدنظرخواهی ژ.پ. با وکالت آقای ش.م. از دادنامه ۹۱۰۷۵۳ مورخه ۳۱/۵/۹۱ شعبه محترم ۲۶۱ دادگاه خانواده تهران که به موجب آن حکم به پرداخت نفقه از تاریخ ۳۰/۳/۸۹ لغایت ۸/۱۰/۹۰ از قرار ماهیانه مبلغ چهار میلیون ریال در پرونده کلاسه ۹۰۰۱۵۲۳، تصدیر یافته، وارد نمی‌باشد. زیرا رأی بر اساس قواعد و موازین حقوقی و با رعایت تشریفات آیین دادرسی اصدارگردیده و استحقاق زوجه برای دریافت نفقه و استطاعت زوج برای پرداخت آن مدنظر بوده و تجدیدنظرخواه دلیل یا دلایلی که موجبات نقض یا بی‌اعتباری دادنامه را فراهم نماید اقامه نکرده بنا به مراتب، دادگاه در استناد به قسمت اخیر ماده ۳۵۸ قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب مصوب ۲۱/۱/۷۹ در امور مدنی ضمــن رد تجدیدنظرخواهی تجدیدنظرخواه، دادنامه تجدیدنظرخواسته را تأیید می‌نماید. رأی دادگاه به موجب ماده ۳۶۵ همین قانون قطعی است.

     مستشاران شعبه ۲ دادگاه تجدیدنظر استان تهران-  موتمن – ارژنگی

    منبع: قضاوت آنلاین به نقل از بانک داده آرای پژوهشگاه قوه قضایی

  • قانون حاکم  بر احوال شخصیه شعیان غیر ایرانی قانون ایران است

    قانون حاکم بر احوال شخصیه شعیان غیر ایرانی قانون ایران است

    چکیده: قانون حاکم بر احوال شخصیه شیعیان، هرچند تبعه بیگانه باشند، قوانین ایران است.

    شماره دادنامه: 9309970908300404
    تاریخ صدور: 1393/07/09
    مرجع صدور: شعبه 23 دیوانعالی کشور

    خلاصه جریان پرونده

    خانم س. ص. در تاریخ 1/3/90 دادخواستی به طرفیت آقای س. ح.ک. به خواسته صدور گواهی عدم امکان سازش به‌ منظور طلاق و نفقه معوقه و مطالبه مهریه تقدیم دادگاه خانواده شهرستان سردشت نموده است. خواهان در شرح دادخواست توضیح داده است که به‌موجب سند نکاحیه 143 مورخ 21/1/85 دفترخانه 164 به عقد نکاح دائمی خوانده در آمده و پس از ازدواج خوانده مرا به کشور انگلستان برده و در آنجا با فقر و تنگدستی و در محیط نامناسب غیرمذهبی زندگی می‌کردیم و در تاریخ 1/4/89 خوانده مرا به ایران برگردانده و خود برگشته و تاکنون ریالی نفقه نداده است. به علت حدوث عسر و حرج امکان زندگی با این شرایط وجود ندارد و اگر مساعدت پدرم نبود زندگی بنده با خطر جدی مواجه می‌گردید و ازاین‌جهت تقاضای صدور گواهی عدم امکان سازش را دارم.

    رسیدگی به شعبه اول دادگاه خانواده سردشت محول گردیده است دادگاه ضمن تعیین وقت رسیدگی و احضار خوانده از طریق نشر آگهی به لحاظ مجهول‌المکان بودن وی و اخذ اظهارات خواهان مبنی بر اینکه با تبعه عراقی بنام س. ح. ک. در سردشت ازدواج نمودم از طریق دایره اتباع خارجی در شهر بانه ازدواجمان را ثبت کردیم بعد به کشور انگلستان رفتیم مدت 4 سال در کشور انگلیس زندگی کردیم اکنون نمی‌دانم که آیا شوهرم در انگلیس است یا در عراق، من بی‌خبرم، همه اثاث و اسباب و جهیزیه‌ام در کشور انگلستان است. پس از مدتی با بروز مشکلات اخلاقی و دوری از وطن دوباره به ایران برگشتم و هم‌اکنون در خانه پدرم هستم. حاصل این ازدواج سه فرزند به اسامی س. پسر 5 ساله و س. پسر 5/3 ساله و س. دختر 5/2 ساله که همه آن‌ها هم‌اکنون نزد پدرشان یا خانه پدربزرگشان در عراق هستند. مهریه‌ام که 19 مثقال طلا است هیچ نمی‌خواهم، همه را بذل می‌کنم. حضانت بچه را به پدرشان واگذار می‌کنم. تقاضای صدور حکم شایسته دارم.

    دادگاه ختم رسیدگی را اعلام و به شرح دادنامه 385- 16/4/90 با این استدلال که خواهان محل اقامت زوجین را انگلستان اعلام کرده و حسب ماده 1114 قانون مدنی محل اقامت زن همان محل اقامت شوهرش می‌باشد و چون زوجین مقیم انگلستان می‌باشند، صرف‌نظر از هرگونه رسیدگی ماهوی به استناد ماده 7 [14] قانون حمایت خانواده قرار عدم صلاحیت خود را به اعتبار و شایستگی محاکم عمومی تهران (ویژه خانواده) صادر می‌نماید. پرونده پس از ارسال به دادگستری تهران به شعبه 253 دادگاه عمومی (خانواده) ارجاع می‌گردد که شعبه مرجوع‌الیه ضمن پذیرش صلاحیت خود، به رسیدگی ادامه می‌دهد و حدود یک سال به اقدامات قضایی از جمله اخذ اظهارات زوجه و وکیل معرفی‌شده از سوی وی و استحضار از اینکه زوجه مدعی گردیده که هر دو دارای مذهب شافعی می‌باشند، دادگاه قرار ارجاع به داوری صادر و با صدور قرار استماع شهادت شهود در جلسه مورخ 9/2/91 زوجه داور خود را معرفی و از 4 نفر گواه تعرفه شده در برگ جداگانه نیز تحقیق نموده و به جهت عدم معرفی داور از سوی زوج دادگاه رأساً داور تعیین و نظریه داوران اخذ و زوجه نیز جهت تست حاملگی به پزشکی قانونی معرفی که گواهی شماره 1/13/م/59098 مورخ 9/2/91 پزشکی قانونی حکایت از منفی بودن حمل زوجه دارد و سرانجام شعبه مرجوع‌الیه رأی غیابی شماره 205 – 12/2/91 صادر و به‌موجب آن حکم به طلاق زوجه از نوع بائن با بذل مهریه صادر نموده است.

    در تاریخ 6/4/91 آقای س. ک. با تسلیم دادخواست از رأی غیابی فوق‌الذکر واخواهی می‌نماید. شعبه 253 دادگاه عمومی (خانواده) با تعیین وقت رسیدگی و دعوت از طرفین و مداخله وکلاء از ناحیه هرکدام از زوجین، به موضوع رسیدگی و اظهارات آنان مطالب آنان و در نهایت به‌موجب رأی شماره 777 مورخ 15/5/81 با توضیح اینکه، مقررات قانونی مدنی شامل مانحن‌فیه نمی‌شود با نفی صلاحیت محلی خود، پرونده را جهت حل اختلاف به دیوانعالی کشور ارسال که به شعبه 23 دیوان‌عالی‌کشور ارجاع که به‌موجب دادنامه 216 – 2/7/91 توجهاً به مفاد دادخواست خواهان و مدافعات خوانده و لحاظ ماده 11 قانون آئین دادرسی مدنی، نظریه شعبه 253 دادگاه عمومی تهران را صائب و با تشخیص صلاحیت دادگاه‌های عمومی سردشت (ترجیحاً شعبه اول) حل اختلاف گردیده است.

    پرونده به سردشت عودت و مجدداً مورد رسیدگی قرارگرفته و ضمن درج لوایح وکلای طرفین در پرونده و اظهارات خواهان مبنی بر اینکه 7 سال است با خوانده ازدواج نموده‌ام و از این مدت، چهار سال در انگلیس بودم، شوهرم خیلی سخت‌گیری می‌کرد خوانده دارای حالت عصبی شدید است بارها کتک‌کاری کرده ولی مدرک و سند ندارم قبلاً نیز به تمکین محکوم شده‌ام پرونده ترک نفقه در دادگاه رد شده بود، با این اوصاف در عسروحرج بوده و ادامه زندگی مشترک برایم مقدور نیست تقاضای طلاق دارم می‌خواهم از وی خلاص شوم 19 مثقال طلا مهریه‌ام می‌باشد نمی‌خواهم گذشت نمودم هیچ حق مالی را نمی‌خواهم بذل کردم حضانت بچه‌ها را نمی‌خواهم. وکیل خوانده اظهار داشته جهت جلوگیری از فروپاشی کانون خانواده موکل (خوانده) در هرکجای ایران که همسرشان (خواهان) بخواهد برای وی مسکن تهیه کند و با وی زندگی نماید. خواهان دعوی برابر پرونده 900028 و 891269 شعبه اول دادگاه سردشت به تمکین در مقابل خوانده دعوی محکوم شده و دعوی تقابل ایشان مبنی بر مطالبه نفقه رد شده و قطعی گردیده است.

    دادگاه سرانجام ختم رسیدگی را اعلام و به‌موجب دادنامه 1291 – 28/10/91 ضمن احراز رابطه و علقه زوجیت و انعکاس اجمال اظهارات طرفین با این استدلال که چون خواهان و وکیل وی هیچ‌گونه دلایل و مدارک و مستندات قانونی محکمه‌پسند مبنی بر در عسروحرج بودن خواهان برابر مفاد بندهای چهارده‌گانه از ماده 8 [4] قانون حمایت خانواده و برابر تبصره و بندهای پنج‌گانه ماده 1130 قانون مدنی به دادگاه ارائه ننموده‌اند، عسروحرج خواهان را محرز ندانسته با توجه به قاعده (الطلاق بید من اخذ بالساق) با شرایط قانونی در دست مرد است و زوج در این پرونده (خوانده دعوی) به‌عنوان شوهر دائمی و قانونی و شرعی خواهان هرگز راضی به طلاق ایشان نمی‌باشد و هیچ‌گونه تخلفی از شروط ضمن عقد از ناحیه خوانده دعوی سر نزده، فلذا با موجه دانستن دفاعیات وکیل خوانده و با رد اظهارات خواهان و وکیل وی در خصوص طلاق و مطالبه نفقه، حکم بر بطلان دعوی خواهان صادر نموده است و در خصوص مطالبه مهریه 19 مثقال طلا با توجه به اظهارات خواهان دادگاه مواجه با تکلیفی نیست.

    خانم س.ص. با وکالت آقای الف.م. از رأی صادره تجدیدنظرخواهی نموده که به‌موجب دادنامه 210 – 23/2/92 صادره از سوی شعبه هفدهم دادگاه تجدیدنظر استان آذربایجان غربی رأی صادره عیناً تأیید شده است. النهایه در پایان رأی یادآوری شده چون بذل مهریه به‌قصد طلاق بوده و طلاق رد شده، مانع مطالبه آن طی دادخواست جداگانه نمی‌باشد.

    در این مرحله نیز خانم س. ص. با وکالت آقای الف. م. از رأی صادره فرجام‌خواهی نموده و طی لایحه پیوست دادخواست فرجامی ضمن تکرار مطالب ابرازی در مراحل قبلی عنوان نموده است که در این پرونده قانون مدنی ایران حاکم بر موضوع نخواهد بود، درحالی‌که طبق قانون مدنی ایران، حکم صادر شده است. برای توجیه این تخطی از قانون آمره به موضوع دروغین و واهی تغییر مذهب زوج متوسل شده درحالی‌که اولاً ادعای زوج و وکیل وی دروغ است و ملیت زوج عراقی است و زوجین هر دو شافعی مذهب هستند و دلیل و مدرکی وجود ندارد که زوج تغییر مذهب داده باشد، حتی برفرض صدق ادعا تغییر مذهب موجب تغییر قانون ملی حاکم بر موضوع نخواهد بود. حال سؤال این است چگونه زوج به‌محض طرح دعوی زنش در محاکم خانواده ایران متحول شده و به مذهب تشیع مشرف گردیده، این پذیرش ادعای بدون دلیل است. با توجه به کراهت زوجه از زوج و اینکه زوج تبعه کشور عراق است، به لحاظ ملیت زوج، محکمه بدوی می‌باید مواد 42، 34، 46، 57 قانون مدنی عراق را مستند حکم قرار می‌داد زیرا طلاق از زمره احوال شخصیه بوده و قانون کشور متبوع زوج به آن حاکم است. به‌هرحال بلاتکلیفی زوجه به مدت سه سال و عسروحرج زوجه و سوءرفتار زوج با موکله در کشور انگلستان و رها کردن وی در ایران و اینکه زوجه اهل سنت و شافعی مذهب است استدعای رسیدگی و نقض آراء صادره را دارم که پس از ابلاغ مقررات تبادل لوایح و ارسال پرونده به دیوانعالی کشور جهت رسیدگی به این شعبه (23) ارجاع گردیده است.

    رای دیوان

    از ناحیه فرجام‌خواه اعتراض موجه و مؤثری که نقض دادنامه فرجام‌خواسته به شماره 210 – 23/2/92 صادره از شعبه هفدهم دادگاه تجدیدنظر استان آذربایجان غربی را ایجاب نماید به عمل نیامده است و از لحاظ رعایت اصول و قواعد دادرسی نیز اشکال و ایراد در حدی نیست که نقض رأی را موجب گردد علی‌هذا دادنامه موصوف فاقد اشکال مؤثر تشخیص و ابرام می‌گردد.

    رئیس شعبه 23 دیوان عالی کشور – مستشار   انصاری- احمدی

    منبع: قضاوت آنلاین به نقل از بانک داده آرای پژوهشگاه قوه قضاییه

  • حکومت قانون ایران بر احوال شخصیه اتباع خارجه مقیم ایران که به قانون کشور متبوع خود استناد نکنند

    حکومت قانون ایران بر احوال شخصیه اتباع خارجه مقیم ایران که به قانون کشور متبوع خود استناد نکنند

    چکیده: هرگاه زوجین از اتباع کشور بیگانه باشند، از حیث احوال شخصیه تابع قانون دولت متبوع خود هستند ولی هرگاه قوانین مربوط به احوال شخصیه دولت متبوع خود را جهت رسیدگی به دعوی مطروحه (طلاق) ارائه ندهند، رسیدگی به‌دعوی طلاق مطروحه مطابق قوانین موضوعه ایران بلااشکال بوده و منع قانونی ندارد.

    شماره رأی: 209970906801097
    تاریخ صدور: 1392/08/06
    مرجع صدور: شعبه 8 دیوان‌عالی کشور

    خلاصه جریان پرونده

    در تاریخ 16/6/90 آقای الف. س. به وکالت از طرف خانم ن.ح. به‌طرفیت آقای غ. ی. دادخواستی به خواسته صدور گواهی عدم امکان سازش جهت اجرای صیغه طلاق تقدیم و توضیح داده موکّل به استناد عقدنامه عادی مورخ 21/9/83 به عقد دائمی خوانده درآمده و به دلیل مشکلات و ناتوانی خوانده موکّل صاحب فرزندی نشده است. خوانده دارای همسر دیگری بوده و موکّل را از منزل مشترک اخراج و نفقه‌ای پرداخت نکرده است لذا به لحاظ عدم رعایت عدالت فی‌ما‌بین زوجین و عدم بارداری موکّل و عدم پرداخت نفقه و اخراج موکّل از زندگی مشترک موکّل در عسر و حرج قرارگرفته که به شرح خواسته صدور حکم مورد استدعاست.

    دادخواست مطروحه در شعبه 15 دادگاه عمومی مشهد ثبت و مورد رسیدگی قرار می‌گیرد. در جلسه اوّل دادرسی به تاریخ 25/7/90 که با حضور وکیل خواهان و نیز خوانده تشکیل گردیده وکیل خواهان با تکرار مطالب مندرج در دادخواست تقاضای صدور گواهی عدم امکان سازش را نموده است. خوانده اظهار داشت خواهان همسر دوّم من می‌باشد در تمکین من نمی‌باشد حاضر به طلاق دادن ایشان نمی‌باشم من بچه‌دار می‌شوم مشکل از ناحیه همسرم می‌باشد تقاضای ردّ دعوی را دارم. در این اثنا خانم س. ی. وکیل پایه‌یک و مشاور حقوقی با تقدیم وکالت‌نامه از جانب زوج اعلام وکالت نموده است.

    دادگاه از خوانده جهت معرفی به پزشکی قانونی برای آزمایش قدرت باروری دعوت به‌عمل ‌آورده و وکیل ایشان طی لایحه تقدیمی اعلام داشته که موکّل دارای همسر و فرزند می‌باشد که این امر دلیل بر قدرت باروری ایشان می‌باشد و تقاضای معرفی زوجه خواهان را برای آزمایش استعداد بارداری و نیز عدول از تصمیم اتخاذی را نموده است متعاقباً دادگاه قرار ارجاع امر به داوری صادر و با تعیین وقت از طرفین دعوت به رسیدگی به عمل آورد و نیز در تاریخ 7/9/90 زوج را جهت آزمایش به پزشکی قانونی معرفی کرده است و پزشکی قانونی در تاریخ 15/11/90 اعلام نموده که زوج علی‌رغم داشتن فرصت کافی از دادن نمونه امتناع ورزید. به‌موجب دادنامه شماره 1525ـ 15/8/90 شعبه 20 دادگاه عمومی مشهد زوجه به تمکین از زوج محکوم گردیده است.

    در جلسه دادرسی مورخ 21/12/90 وکیل خواهان همان مطالب مندرج در دادخواست را تکرار و وکیل خوانده اظهار داشت راجع به عدم اجرای عدالت موکّل کوتاهی نکرده در دو طبقه برای هرکدام از همسران منزل جداگانه تهیه‌کرده است دو همسر ارتباطشان خیلی خوب بوده و می‌باشد ظاهراً خواهان با مادر موکّل مشکل دارد موکّل زوجه را اخراج نکرده خودش ترک منزل کرده است و وی به تمکین هم محکوم‌شده است در همان پرونده تمکین زوجه اعلام داشته به‌هیچ‌وجه حاضر نیست به زندگی خوانده برگردد راجع به فرزند هم موکّل دارای دو فرزند از همسر اوّل می‌باشد و در واقع این خواهان است که بچه‌دار نمی‌شود و جهت درمان نازایی وی موکّل تلاش و خرج کرده است و حتی برای تخمک‌گذاری رفته‌اند که توفیقی حاصل نشده است. زوج گفته است همه مشکل سر مادر زوجه است هر وقت همسرم خانه مادرش می‌رود مادرش او را تغییر می‌دهد من و همسرم مشکلی باهم نداشته و نداریم گفتار همسرم دروغ است. زوجه اظهار داشت زوج عرصه را بر من تنگ کرده است برخوردش ناجور است تا دیر جوابش را بدهی کتک میزند حتی سر نماز که هستم وقتی صدا میزند از ترس نمازم را می‌شکنم حتی سر نماز کتکم زده است. راجع به عدم اجرای عدالت برای همسر اولش چیزی می‌گیرد برای من نمی‌گیرد چند مرتبه مرا از خانه بیرون کرده است. پزشکی قانونی به شرح برگ 28 پرونده اعلام نموده یکی از موارد آزمایشات هورمونی انجام‌شده از خانم ن.ح. (FSH) بالاتر از حد طبیعی بوده که می‌تواند موجب ضعف قدرت باروری در نامبرده شود مع‌هذا عنوان عقیم بودن بر وی به‌صورت مطلق صادق نمی‌باشد. داوران زوجین هر یک نظریه کتبی خود را دال بر عدم سازش طرفین اعلام داشته‌اند.

    به‌موجب دادنامه شماره 1308ـ 30/8/90 شعبه 116 دادگاه جزایی مشهد زوج به اتهام ایراد ضرب عمدی نسبت به زوجه به پرداخت سه‌هزارم دیه کامله در حق زوجه محکوم گردیده است (برگ 38 پرونده) . پزشکی قانونی مشهد به شرح برگ 40 پرونده اعلام نموده که غ. ی. در تاریخ 21/12/90 به آزمایشگاه معرفی‌شده است طبق گزارش بخش آزمایشگاه نامبرده در تاریخ 23/1/91 (بعد از تأخیر یک‌ماهه) علی‌رغم داشتن فرصت کافی از دادن نمونه جهت انجام آزمایش اسپرموگرام امتناع ورزیده است. بنابراین اظهارنظر در مورد قدرت باروری وی امکان‌پذیر نمی‌باشد. در جلسه دادرسی مورخ 2/11/91 خواهان و وکیل وی چند شاهد تعرفه نموده‌اند که در اوراق 48 الی 53 پرونده از آنان استماع گواهی به عمل آمد و سپس اظهارات وکلای طرفین در صورت‌مجلس منعکس گردید.

    سرانجام دادگاه با اعلام ختم رسیدگی به‌موجب رأی شماره 2370ـ 7/11/91 با عنایت به خواسته خواهان و مستفاد از مجموع گفتار طرفین و وکلای آنان در جلسات دادگاه و استشهادیه محلی و گفتار شهود خواهان در جلسه اخیر دادگاه و رأی شماره 1308ـ 30/8/90 صادره از شعبه 116 دادگاه جزایی مشهد دایر بر محکومیت زوج به پرداخت دیه در حق زوجه و پاسخ‌های واصله از پزشکی قانونی خراسان رضوی دایر بر امتناع زوج از انجام آزمایشات مربوط پس از معرفی نامبرده به مرجع مذکور که جملگی موارد فوق گویای صحت مدعای خواهان و عسری بودن ادامه زوجیت بین طرفین است لذا خواسته خواهان را موجّه تشخیص و به‌استناد ماده‌واحده قانون اصلاح مقررات مربوط به طلاق و ماده 1130 قانون مدنی و تبصره الحاقی به آن ضمن صدور گواهی عدم امکان سازش بین طرفین، خوانده را به مطلقه نمودن خواهان می‌نماید و چون وکیل خواهان در جلسه 21/12/90 اعلام داشته که موکله کلیه حقوقش اعم از مهریه و سایر حقوق خود را در قبال طلاق به زوج می‌بخشد، لذا نوع طلاق خلع می‌باشد ضمناً خوانده را به پرداخت مبلغ شصت‌ویک هزار و هفت‌صد تومان بابت هزینه دادرسی در حق خواهان محکوم نموده است.

    پس از ابلاغ رأی صادره وکیل زوج نسبت به آن تجدیدنظرخواهی نموده که پس از طی تشریفات قانونی شعبه 16 دادگاه تجدیدنظر استان خراسان رضوی به موضوع رسیدگی و طی دادنامه شماره 450ـ 24/2/92 اعتراض تجدیدنظرخواه را غیر موجّه تشخیص و ضمن ردّ آن دادنامه تجدیدنظر خواسته را تأیید نموده است. دادنامه اخیرالذکر در تاریخ 1/3/92 به وکیل زوج ابلاغ شد و نامبرده در تاریخ 18/3/92 با تقدیم دادخواست و لایحه فرجامی نسبت به آن فرجام‌خواهی نموده که نسخه ثانی دادخواست و ضمایم آن به زوجه فرجام‌خوانده ابلاغ شد ولی لایحه جوابیه‌ای از ایشان در پرونده مشهود نیست. پرونده پس از وصول به دیوان‌عالی کشور جهت رسیدگی به این شعبه ارجاع گردیده است. لایحه فرجامی به هنگام شور قرائت می‌گردد.

    هیأت شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید پس از قرائت گزارش آقای حسن عباسیان عضو ممیّز و ملاحظه اوراق پرونده مشاوره نموده چنین رأی می‌دهد:

    رای دیوان

    فرجام‌خواهی خانم س. ی. به وکالت از طرف آقای غ. ی. نسبت به دادنامه شماره 450ـ 92 مورخ 24/2/92 شعبه شانزدهم دادگاه تجدیدنظر استان خراسان رضوی که در جهت تأیید رأی بدوی متضمّن گواهی عدم امکان سازش جهت اجرای صیغه طلاق به خواسته زوجه فرجام‌خوانده انشاء گردیده است وارد و موجّه نیست زیرا اولاً: اگرچه در پرونده حاضر زوجین از اتباع کشور افغانستان بوده و از حیث احوال شخصیه تابع قانون دولت متبوع خود می‌باشند ولی چون قوانین مربـوط به احوال شخصیه دولت متبوع خـود را جهت رسیدگی به دعوی طلاق مطروحه ارائه نداده‌اند، لذا رسیدگی به دعوی طلاق مطروحه مطابق قوانین موضوعه ایران بلااشکال بوده و منع قانونی ندارد. ثانیاً: زوجه و وکیل وی به شرح دادخواست و توضیحات بعدی در جلسات دادرسی به لحاظ عسر و حرج ناشی از سوء رفتار زوج و ایراد ضرب نسبت به زوجه و عدم پرداخت نفقه و عدم رعایت عدالت بین زوجات و اخراج از منزل مشترک درخواست طلاق نموده‌اند. مطابق ماده 1130 قانون مدنی درصورتی‌که دوام زوجیت موجب عسر و حرج زوجه باشد وی می‌تواند به دادگاه مراجعه و تقاضای طلاق کند و تبصره الحاقی به ماده مذکور عسر و حرج موضوع این ماده را عبارت از به وجود آمدن وضعیتی که ادامه زندگی را برای زوجه با مشقت همراه ساخته و تحمل آن مشکل باشد تعریف نموده است و در این تبصره مواردی از مصادیق عسر و حرج تصریح گردیده و در آخر تبصره مقنن تأکید نموده که موارد مندرج در این ماده مانع از آن نیست که دادگاه در سایر مواردی که عسر و حرج زن در دادگاه احراز شود، حکم طلاق صادر نماید. اینک با توجه به جامع اوراق پرونده اولاً: محتویات پرونده گویای آن است که بین زوجین اختلاف عمیق وجود داشته که همین امر موجب مفارقت جسمانی آنان گردیده و مدتی جدا از هم زندگی می‌نمایند. ثانیاً: گواهان تعرفه شده از ناحیه زوجه به شرح اوراق 48 الی 53 پرونده بالصراحه گواهی داده‌اند که زوج کراراً زوجه را مورد کتک‌کاری و ضرب و شتم و اذیت و آزار قرار داده و نامبرده را از منزل مشترک اخراج نموده است. ثالثاً: به‌موجب دادنامه شماره 1308ـ 30/8/90 شعبه 116 دادگاه جزایی مشهد زوج به اتهام ایراد صدمه بدنی عمدی نسبت به زوجه به پرداخت دیه معینه در حق زوجه محکوم گردیده که این امر مؤید درستی گواهی گواهان و صحت مراتب ادعایی زوجه می‌باشد رابعاً: علی‌رغم اینکه زوجین در سال 83 با هم ازدواج نموده‌اند علی‌هذا زوجه از زوج هنوز صاحب فرزندی نشده است و باوجود اینکه زوج جهت انجام آزمایشات برای تشخیص قدرت باروری وی به پزشکی قانونی معرفی گردیده مع‌هذا نامبرده حسب پاسخ‌های واصله از پزشکی قانونی خراسان رضوی از حضور و دادن نمونه جهت آزمایش اسپرموگرام امتناع ورزیده است که این امر خود قرینه‌ای بر صحت ادّعای زوجه مبنی بر عدم قدرت باروری ایشان می‌باشد و محروم ساختن زوجه از صاحب فرزند و مادر شدن می‌تواند قرینه‌ای بر عسر و حرج وی در تداوم زوجیت محسوب گردد مضافاً به اینکه در پاسخ‌ پزشکی قانونی و آزمایشات انجام‌شده در زوجه، عقیم بودن مطلق ایشان مورد تأیید قرار نگرفته و ادّعای وکیل زوج مبنی بر اینکه خود زوجه بچه‌دار نمی‌شود و حتی با تخمک‌گذاری در ایشان هم توفیقی حاصل نشده است، مستند به دلیل اثباتی نمی‌باشد. خامساً: اعلام آمادگی زوجه فرجام‌خوانده بر بذل کلیه حقوق خود من‌جمله مهریه ما فی‌القباله در قبال طلاق خود اماره قضایی بر اوج استیصال وی در زندگی مشترک و عسر و حرج وی در تداوم زوجیت می‌باشد، لذا مجموع مراتب اشعاری بر عسر و حرج زوجه در ادامه زندگی مشترک ایشان با زوج دلالت داشته و قاعده لاحرج وقوع طلاق بین زوجین را جهت رهایی زوجه از وضع مشقت‌بار موجود توجیه می‌نماید. ازاین‌رو دادنامه‌های بدوی و فرجام‌خواسته با توجه به محتویات پرونده و اظهارات و مدافعات وکلای طرفین و زوجه در مراحل دادرسی و اقدامات و رسیدگی‌های معموله که متکی بر ارزیابی ادله اثباتی و قرائن و امارات موجود در پرونده و مبتنی بر استنباط قضایی و تشخیص دادگاه بوده موجهاً و منطبق بر موازین قانونی اصدار یافته و از حیث ماهوی و از جهت رعایت اصول و قواعد دادرسی ایراد و اشکال مؤثر در تخدیش بر آراء صادره مترتب نبوده و اعتراضات وکیل زوج فرجام‌خواه به شرح لایحه فرجامی در حدی نیست که به مبانی و اساس دادنامه فرجام‌خواسته خلل و خدشه‌ای وارد و موجبات نقض آن را فراهم سازد فلذا ضمن ردّ فرجام‌خواهی فرجام‌خواه مستنداً به ماده 370 قانون آیین دادرسی مدنی دادنامه فرجام‌خواسته ابرام می‌گردد.

    رئیس شعبه 8 دیوان‌عالی کشور ـ مستشار ـ عضو معاون   عباسیان ـ ناصح ـ کریمپور نطنزی

    منبع: قضاوت آنلاین به نقل از بانک داده آرای پژوهشگاه قوه قضاییه

  • نحله ایام زوجیت از مصادیق احوال شخصیه محسوب و تابع مذهب زوج است

    نحله ایام زوجیت از مصادیق احوال شخصیه محسوب و تابع مذهب زوج است

    چکیده: نحله جزء احوال شخصیه محسوب می‌شود و تعلق یا عدم تعلق آن به زوجه برابر مذهب زوج تعیین می‌شود.

    شماره دادنامه: 9309970907200376
    تاریخ صدور: 1393/05/01
    مرجع صدور: شعبه 12 دیوانعالی کشور

    خلاصه جریان پرونده
    آقای ن. م. فرزند ع. دادخواستی به‌طرفیت خانم ف. ش. فرزند غ. و به خواسته صدور گواهی عدم امکان سازش جهت اجرای صیغه طلاق تقدیم کرده و توضیح داده است به‌موجب سند رسمی به شماره ترتیب 326 مورخ 27/6/1384 دفتر ثبت ازدواج شماره‌ . . . حوزه‌ ثبت خوانده را به عقد ازدواج دائمی خود درآورده‌ام به لحاظ ناشزه بودن خوانده و سوء معاشرت وی امکان ادامه زندگی برایم وجود ندارد به استناد ماده 1133 قانون مدنی درخواست صدور گواهی عدم امکان سازش را دارم.

    شعبه اول دادگاه عمومی حقوقی خواف در وقت مقرر با حضور وکلای طرفین دعوی تشکیل‌شده است وکیل خواهان اظهار داشته درخواست صدور گواهی عدم امکان سازش داریم علت آن نشوز و سوء رفتار زوجه است. زوجه مهریه خود را مطالبه نموده که تقسیط شده و موکل دارد آن را می‌پردازد. جهیزیه‌اش را مسترد نموده در مورد نفقه زوجه اقدام نموده که حکم صادرشده است و به آن اعتراض شده است. طرفین یک فرزند پسر مشترک دارند که با موکل زندگی می‌کند.

    وکیل خوانده اظهار داشته: اظهارات همکار محترم در خصوص ترک منزل و عدم مراجعه مجدد کذب محض بود زیرا خواهان موکله را کتک‌کاری و با مطلقه نمودن او را از منزل مشترک بیرون نموده که موکله برای احقاق حقوق خود اقدام نموده است، همین دعوی دلیل کذب بودن اظهارات وکیل خواهان است. موکله در تمکین خواهان بوده و هست و راضی به طلاق نمی‌باشد. در صورت موافقت با درخواست زوج، زوجه تمام حقوق خود از جمله اجرت‌المثل و نحله را می‌خواهد.

    دادگاه قرار ارجاع امر به داوری را صادر کرده است. داور زوج طی نظریه (‌صفحه 22 پرونده) اعلام کرده با توجه به اذیت و آزار چندساله زوجه که هنوز هم ادامه دارد، امکان صلح و سازش زوجین منتفی است. داور تعیین‌شده برای زوجه به‌موجب نظریه (صفحه 25 پرونده) اعلام کرده که پس از بحث و گفتگو به نتیجه‌ای در مورد امکان سازش زوجین نرسیدم زیرا زوجه اظهار داشته زندگی خود را دوست دارم و فرزندی دارم که نیاز به پدر و مادر دارد حاضرم به خانه برگردم.

    دادگاه وقت رسیدگی تعیین و طرفین را دعوت کرده است طرفین دعوی و وکیل خواهان و خوانده در وقت مقرر حاضرشده‌اند. وکیل خواهان اظهار داشته موکل اصرار بر طلاق دارد سپس خوانده و وکیل او اظهار داشته‌اند که زوجه حاضر به جدایی نیست، ضمناً زوجه ادعای حضانت فرزند را ندارد. در حال حاضر هم فرزند نزد پدرش می‌باشد در خصوص اجرت‌المثل و نحله، وکیل خوانده اظهار داشته موکله در زندگی ایشان زحمت‌کشیده و حقوق خود را مطالبه می‌نماید. وکیل زوج اظهار داشته در فقه اهل سنت، موضوع اجرت‌المثل و نحله منتفی است و تعلق نمی‌گیرد. زوجه در تمکین نیست و پرونده نفقه هم به همین لحاظ مختومه شده است. درخواست استعلام از حوزه [علمیه احناف خواف] را دارم. وکیل خوانده اظهار داشته درخواست شرط تنصیف را که در سند ازدواج قیدشده دارم. پاسخ استعلام از حوزه علمیه احناف خواف حاکی است طبق مذهب حنفی اگر فی‌مابین زوجین توافقی در رابطه با اجرت‌المثل و نحله صورت نگرفته باشد اجرت‌المثل و نحله به زن تعلق نمی‌گیرد.

    شعبه اول دادگاه عمومی حقوقی خواف به‌موجب رأی شماره 692 -30/3/92 در خصوص دعوی خواهان به شرح فوق با احراز رابطه زوجیت دائمی فی‌مابین طرفین دعوی به‌موجب سند رسمی ازدواج و نظر به اینکه مساعی دادگاه و شورای حل اختلاف و در نهایت داوران در جهت اصلاح ذات‌البین مؤثر واقع نشده است و با توجه به سوابق اختلافات زوجین و اینکه طلاق در اختیار زوج است، دادگاه گواهی عدم امکان سازش زوجین را صادر کرده است. زوجین ظرف سه ماه از تاریخ قطعیت دادنامه با مراجعه به یکی از دفاتر رسمی ثبت طلاق نسبت به اجرا و ثبت صیغه طلاق با رعایت شرایط زیر اقدام نمایند 1- زوجه قبلاً مهریه خود را مطالبه و زوج برابر حکم دادگاه در حال پرداخت اقساطی آن می‌باشد 2- زوجه جهیزیه خود را مسترد نموده است 3- حضانت فرزند مشترک تا سن 7 سالگی با زوجه است ولی خود زوجه فرزند را تحویل زوج داده لذا حضانت فرزند با زوج می‌باشد. زوجه حامله نمی‌باشد. در خصوص نفقه معوقه و جاریه برابر حکم صادره که در مرحله اجرای احکام ‌است، اقدام شده و چون اجرای آن منوط به تمکین بوده و زوجه حاضر به زندگی در منزل مشترک نیست موضوع منتفی است. در مورد تنصیف، تمکین زوجه احراز نمی‌گردد و دلیلی بر افزایش اموال در ایام زندگی مشترک ارائه نشده و همچنین در مورد اجرت‌المثل نیز که قصد عدم تبرع زوجه احراز نمی‌گردد ولی دادگاه در مورد نحله به استناد بند ب تبصره 6 قانون اصلاح مقررات مربوط به طلاق زوج را مکلف می‌نماید قبل از طلاق مبلغ دو میلیون تومان به‌عنوان نحله به زوجه پرداخت کند.خانم ف. ش. با وکالت آقای ر.خ. و همچنین آقای ن.م. با وکالت خانم ع.و. نسبت به دادنامه فوق‌الذکر تجدیدنظرخواهی به عمل‌آورده‌اند. شعبه 15 دادگاه تجدیدنظر استان رضوی به‌ موجب رأی شماره 1981-25/10/1392 در خصوص تجدیدنظرخواهی خانم ف. ش. با وکالت آقای ر.خ. و همچنین آقای ن.م. با وکالت خانم ع. و. نسبت به دادنامه فوق‌الذکر به لحاظ اینکه تجدیدنظرخواهی طرفین به اساس رأی ایراد و خللی وارد نمی‌نماید و تعیین حق نحله از باب رعایت نظامات عمومی است و ازجمله موارد احوال شخصیه نیست تا بر اساس اقتضای موازین مذهبی تعیین شود و از دیگر جهات نیز ایراد و خللی به رأی وارد نیست، النهایه با توجه به اینکه حق نحله متناسب با ایام زندگی مشترک و نوع زحمات زوجه باید باشد و در مانحن‌فیه حدود 8 سال زندگی مشترک زوجین می‌باشد و حاصل آن‌یک فرزند است مبلغ تعیین‌شده متناسب نیست، ضمن افزایش مبلغ نحله از بیست میلیون ریال به هشتاد میلیون ریال و با ردّ اعتراض تجدیدنظرخواهان رأی تجدیدنظر خواسته را از حیث نتیجه تأیید کرده است.
    آقای ن. م. نسبت به دادنامه یادشده فرجام‌خواهی به عمل‌آورده است که پس از ابلاغ آن به وکیل فرجام‌خوانده پرونده به دیوان عالی کشور ارسال و به این شعبه ارجاع شده است لایحه اعتراضییه به هنگام شور قرائت می‌شود.

    هیئت شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید پس از قرائت گزارش آقای مهدی اسلامی عضو ممیز و ملاحظه اوراق پرونده در خصوص دادنامه شماره 1981 مورخ 25/10/1392 شعبه 15 دادگاه تجدیدنظر استان خراسان رضوی مشاوره نموده چنین رأی می‌دهد:

    رای دیوان

    فرجام‌خواهی وارد و پرونده دارای نواقص تحقیقاتی است زیرا: اولاً فتوکپی از کلیه اوراق سند رسمی ازدواج پیوست دادخواست نشده است، لذا پیوست آن و ملاحظه شروط ضمن عقد نکاح ضرورت داشته است. ثانیاً در مورد تعیین نحله با توجه به ماده‌واحده قانون رعایت احوال شخصیه ایرانیان غیر شیعه ضرورت داشته زوجین به حوزه روحانیت (علمیه) احناف خواف معرفی تا با ملاحظه شرایط ضمن عقد نکاح و وضعیت زوجین، در مورد تعلق نحله یا هر حق دیگری برابر مقررات مذهب زوج نظریه خود را اعلام دارند. سپس دادگاه تجدیدنظر با توجه به تکمیل تحقیقات نسبت به صدور رأی مقتضی اقدام نمایدو لذا بنا به‌مراتب و به استناد بند الف ماده 401 قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور مدنی رأی فرجام‌خواسته را نقض و رسیدگی مجدد به پرونده به شعبه 15 دادگاه تجدیدنظر استان  ارجاع می‌گردد.

    رئیس شعبه 12 دیوان عالی کشور ـ مستشار- طیبی ـ اسلامی

    منبع: قضاوت آنلاین به نقل از بانک داده آرای پژوهشگاه قوه قضاییه

  • صلاحیت دادگاه های ایران در رسیدگی به دعاوی مربوط به احوال شخصیه بیگانگان مشروط به تابعیت ایرانی هر دو طرف یا یکی از آنان است

    صلاحیت دادگاه های ایران در رسیدگی به دعاوی مربوط به احوال شخصیه بیگانگان مشروط به تابعیت ایرانی هر دو طرف یا یکی از آنان است

    چکیده: محاکم ایران در صورتی نسبت به دعاوی مربوط به احوال شخصیه بیگانگان، صالح به رسیدگی هستند که طرفین یا یکی از طرفین تبعه ایران باشند.

    شماره دادنامه: 9309970909900332
    تاریخ صدور: 1393/8/7
    مرجع صدور: شعبه 26 دیوان عالی کشور

    خلاصه جریان پرونده

    در تاریخ 4/5/1391 خانم م. ب. با وکالت آقای م. ر. دادخواستی مبنی بر تقاضای صدور حکم طلاق به طرفیت آقای ع. ب. تسلیم دادگستری تهران نموده که به شعبه 264 دادگاه‌های عمومی آن شهرستان ارجاع شده است. خلاصه توضیح وکیل خواهان این است: خواهان و خوانده در شهریور سال 1359 ازدواج کردند و دارای دو فرزند 19 و 26 ساله می‌باشند. در اثر اختلافات پیش‌آمده در چهار سال پیش به دادگاه محل اقامت خود در استراسبورگ مراجعه و طلاق گرفته و جداشده‌اند و حکم استینافی دادگاه‌ها ترجمه و پیوست می‌باشد، تقاضای صدور مجوز طلاق شرعی و دستور ثبت آن در دفتر موردتقاضا می‌باشد. دادگاه طرفین را دعوت نمود. ابلاغ اخطاریه به زوج طبق ماده 71 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی انجام‌شده است.

    جلسه دادگاه در تاریخ 8/9/1391 تشکیل شد و وکیل خواهان حاضر شد ولی خوانده با ابلاغ اخطاریه حاضر نشده است. لوایحی از وی ترجمه‌شده است که گویای عدم رضایت به طلاق می‌باشد. وکیل خواهان مطالب دادخواست را تکرار نموده است و اضافه نموده است که خوانده دارای بیماری دوقطبی است و زوجین 4 سال از هم جدا هستند و زوج نفقه نداده است و زوجه تمامی حقوق را بذل می‌کند و زوجه یائسه می‌باشد.

    دادگاه قرار ارجاع امر به داوری صادر کرده است. زوج هم وکیلی معرفی کرده است. وکیل زوج طی لایحه‌ای به‌اختصار بیان داشت: 1- هیچ‌گونه دلیل محکمه‌ پسندی که دلیل بر عسروحرج زوجه باشد در پرونده دیده نشده است. 2- برابر ماده 972 قانون مدنی و ماده 169 قانون اجرای احکام مدنی احکام صادرشده از دادگاه‌های خارج از کشور قابلیت اجراء ندارد مگر با رعایت شروط مذکور در ماده اخیر. 3- خواهان در دادگاه جهت اخذ رأی به‌دروغ های زیادی متوسل شده است و حتی شهود هم دروغ گفته‌اند که موکل علیه آن‌ها شکایت کرد. حتی حسب اظهار موکل زوجه گفت زن‌ها در ایران آزادی ندارند و زن‌ها را تا سینه در ایران درون خاک می‌گذارند. لذا درخواست صدور حکم بر بطلان دعوی خواهان را دارم. داوران معرفی و تعیین‌شده توفیقی در سازش بین زوجین نداشته‌اند.

    دادگاه مجدداً طرفین را دعوت نموده است. در جلسه مورخ 10/2/1392 وکلای حاضر شدند وکیل خواهان گفت: خواسته به شرح دادخواست و مطالب جلسه گذشته است. وکیل خوانده گفت: موکل راضی به طلاق نیست و قبول دارد که 5 سال جدا از هم زندگی می‌کنند و دادگاه فرانسه رأی به طلاق داده است و نسبت به پرداخت نفقه اقدام شد و به علت اختلاف فی‌مابین جدا زندگی می‌کنند. وکیل خواهان گفت نسبت به پرداخت نفقه اقدام نشده است.

    دادگاه در تاریخ 26/3/1393 جلسه برای استماع شهادت شهود تشکیل داد. یکی از شهود پدر زوجه است که می‌گوید: آقای ع. ب. دچار بیماری شده نیاز به مراجعه به پزشک دارد. فتوکپی تعهدنامه‌هایش نزد پلیس فرانسه که در سال‌های 2007 و 2008 و 2009 و 2010 داده ضمیمه می‌باشد که در پرونده موجود است (در صفحات 116 و 118 و 119 مطالب و اظهارات و تعهدات زوج ذکرشده است). شاهد دیگر آقای ع. ش. متولد 1314 گفت: آقای ب. کسالت روحی دو شخصیتی پیدا کرد، ضمن اعمال خشونت و هتاکی از حالت عادی خارج می‌شود و به همین علت زوجه به پلیس فرانسه شکایت کرده است. به دادگاه کیفری ارجاع شد و از آنجا به دادگاه خانواده رفت و حکم طلاق صادرشده است. شاهد دیگر خانم م.ج. گفت در استراسبورگ با خواهان و خوانده هم‌منزل بودم در مدت اقامتم شاهد اختلاف‌ها و خشونت‌های ع. ب. بودم. دو نفر شاهد دیگر یکی ب. و. و دیگری خواهر خواهان می‌باشند که گفته‌اند آقای ع. ب. دارای روحیه و اخلاقی خشن می‌باشد که منجر به مراجعه به پلیس شده است.

    دادگاه با اعلام ختم رسیدگی طی دادنامه شماره 389-27/3/92 با این استدلال: با عنایت به جامع استدلال به‌ خصوص دادخواست تقدیم و نظریه مشورتی داوران و شهادت شهود که حکایت از ترک زندگی و عدم پرداخت نفقه دارد، به استناد تحقق موضوع ماده 1130 قانون مدنی رأی به طلاق زوجه صادر کرده است. از این رأی توسط وکیل زوج تجدیدنظرخواهی شد و پرونده به شعبه 47 دادگاه تجدیدنظر استان تهران ارجاع شد. خلاصه ایراد وکیل زوج این است: داوری صحیح انجام‌نشده، اخطاریه درست ابلاغ نشده است تا داور معرفی گردد. از وقت رسیدگی مورخ 26/3/92 به علت ابلاغ طبق ماده 70 [قانون آیین دادرسی مدنی] مطلع نبودم تا دفاع نمایم. عدم پرداخت نفقه به علت عدم تمکین زوجه بوده است و زوجه مستحق نفقه نبوده است. شهود معرفی‌شده از 5 نفر 3 نفر از بستگان درجه اول زوجه بوده‌اند و دو نفر دیگر از آشنایان خواهان بوده‌اند و مقیم تهران بوده‌اند و زوجین در فرانسه زندگی می‌کردند این‌گونه شهادت چگونه دلیل بر عسروحرج زوجه می‌شود. پاسخ وکیل زوجه به‌اختصار این است: ایراد بر شهود وارد نیست زیرا از 5 نفر شاهد 4 نفر در استراسبورگ بوده‌اند نه در تهران. بقیه مطالب تکرار مطالب گذشته می‌باشد. دادگاه تجدیدنظر طی دادنامه شماره 721-6/5/92 رأی بدوی را بدون ایراد دانسته و تأیید کرده است. از این رأی هم توسط وکیل زوج فرجام‌خواهی شد و پرونده به این شعبه ارجاع شده است. مطالب طرفین تکرار همان مطالب گذشته می‌باشد.

    هیأت شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید. پس از قرائت گزارش عضو ممیز و اوراق پرونده و دادنامه شماره 721-6/5/92 فرجام‌خواسته مشاوره نموده چنین رأی می‌دهد:

    رای دیوان

    با توجه به محتویات پرونده‌های بدوی و تجدیدنظر، دادنامه فرجام‌خواسته از حیث نقص در تحقیقات مخدوش است زیرا: الف- در رأی دادگاه استراسبورگ آمده است طرفین تابع فرانسه می‌باشند. درصورتی‌که چنین باشد، دادگاه‌های ایران در صورتی‌که طرفین یا یکی از آن‌ها تابع ایران نباشند، صالح به رسیدگی نمی‌باشند، زیرا قلمرو قضایی آئین دادرسی مدنی، ایران است. ماده 6 قانون مدنی بیان داشته است درباره احوال شخصیه در خصوص اتباع ایرانی که در خارج مقیم باشند، جاری است ولی به‌ حسب ظاهر مستند مذکور، طرفین تابع فرانسه می‌باشند و در همان‌جا مقیم هستند. دادگاه‌ها به این موضوع توجه ننموده و تحقیق نکرده‌اند. ب – درصورتی‌که مشخص شود طرفین از تابعیت ایران مسلوب نشده‌اند یا دو تابعیتی هستند، مسئله دیگری که مطرح می‌شود و آن اینکه بسیاری از اوراق که وکلا طرفین برای اثبات حقانیت خود ارائه داده‌اند با خط خارجی غیرفارسی نوشته‌شده است که باید ترجمه شود یا به آن‌ها استناد نشود که دادگاه‌ها به این امر عنایت نداشته‌اند. ج- وکیل زوجه مدعی است زوج دارای حالت غیرعادی است، ضرورت داشت زوج به پزشکی قانونی معرفی شود یا از این قسمت از استدلال صرف‌نظر شود. د- دادگاه تحقیق ننموده که آیا درباره عدم پرداخت نفقه حکمی صادر گردیده است و در صورت صدور حکم تحقیق نکرد که حکم اجرا شده است یا خیر؟ علی‌هذا رأی فرجام‌خواسته نقض و رسیدگی به همان شعبه محول می‌شود.

    رئیس شعبه 26 دیوان‌عالی کشور ـ مستشار

    منبع: قضاوت آنلاین به نقل از بانک داده آرای پژوهشگاه قوه قضاییه

  • الزام محاکم ایران به رعایت قواعد و عادات مسلم مذاهب زرتشتیان، کلیمیان و مسیحیان در احوال شخصیه آنان (رأی 37)

    الزام محاکم ایران به رعایت قواعد و عادات مسلم مذاهب زرتشتیان، کلیمیان و مسیحیان در احوال شخصیه آنان (رأی 37)

    رأی وحدت رویه شماره 37 مورخ 19 آذر 1363 هیأت عمومی دیوان عالی کشور در مورد لزوم رعایت قواعد و عادات مسلم ایرانیان غیر شیعه در احوال شخصیه از طرف دادگاه ها

    ‌رأی در مورد احوال شخصیه ایرانیان غیر شیعه (‌صفحه 484)
    ‌روزنامه رسمی شماره 11637-63.11.15
    ‌هـ – 229                                                                 1363.10.23
    ردیف 23.63 هیأت عمومی
    ‌بسمه تعالی
    ‌ریاست محترم دیوان عالی کشور

    ‌احتراماً – معاونت دادسرای عمومی تهران ضمن نامه 20.33.2395-63.2.30 به پیوست مشروحه 1157-63.2.30 دادسرای تهران شعبه اموال ‌بلاوارث و با ارسال فتوکپی آراء منضم به آن را جهت اجرای ماده 43 قانون امور حسبی و ملاحظه جناب آقای دادستان محترم کل کشور ارسال داشته و ‌اداره اموال بلاوارث در گزارش به اداره سرپرستی چنین توضیح داده است که دادگاه مدنی خاص تهران در مقام تنفیذ وصیت‌نامه‌ها در بعضی موارد ‌وصیت‌نامه تنظیم شده از طرف پیروان مذاهب غیر شیعه را تنفیذ و در برخی دیگر به استناد این که موصی تابع مقررات اسلام است و چون در‌ جمهوری اسلامی زندگی می‌کند باید این مقررات را پذیرا باشد از تنفیذ خودداری می‌کند لذا با تقدیم دو برگ آراء متضاد دادگاههای مدنی خاص در‌ اجرای ماده 43 قانون امور حسبی درخواست طرح در هیأت عمومی دیوان عالی کشور به منظور اتخاذ رویه واحد نموده است و اینک دادنامه‌های‌فوق‌الذکر به شرح ذیل گزارش می‌شود:

    1 – به تاریخ 62.4.27 پرونده کلاسه 340.62
    ‌مرجع رسیدگی: شعبه اول دادگاه مدنی خاص تهران
    خواهان: بانو هاسمیک داویدیان ساکن تهران وحیدیه خیابان مسعود کوچه شهید بشیری پلاک 27
    ‌خواسته: تنفیذ وصیت‌نامه مورخ شانزدهم ماه مارس 1981 میلادی مطابق 16 اسفند ماه 1360 شمسی
    ‌گردشکار: خواهان با تقدیم دادخواست به خواسته تنفیذ وصیت‌نامه که پس از ارجاع و ثبت و تعیین وقت و تجدید جلسه منعکس در پرونده در تاریخ‌ فوق پرونده تحت نظر است با توجه به محتویات پرونده ختم رسیدگی اعلام و به شرح زیر مبادرت به صدور رأی می‌نماید:

    ‌رأی دادگاه: نظر به این که بانو هاسمیک داویدیان کره‌ای به شرح دادخواست و صورتمجلسی رسیدگی تقاضای تنفیذ وصیت‌نامه مورخ شانزدهم ماه‌ مارس 1981 میلادی مطابق با شانزدهم اسفند ماه سال 1360 از بانو بالاسان خسروی مقدم باقی مانده است. استناد به شهادت شهود نموده است و نظر‌به این که گواهان معرفی شده امضاء متوفی که گواهی کرده علیهذا دعوی خواهان مقرون به صحت بوده حکم به تنفیذ وصیت‌نامه مورخ شانزدهم ماه‌مارس 1981 میلادی برابر با شانزدهم اسفند ماه سال 1360 صادر و اعلام می‌گردد که وصیت‌نامه به اداره اموال بلاصاحب جهت اقدام ارسال گردد و‌ چون موصی در حکومت جمهوری اسلامی زندگی می‌کرده لذا بایستی احکام و مقررات دادگاههای جمهوری اسلامی را پذیرا باشد که به عنوان وصیت ‌تا ثلث بیشتر نمی‌تواند وصیت کند و دو ثلث بقیه از ماترک را بایستی تحویل اداره اموال بلاصاحب تحویل نماید تا به مصارف امور خیریه و ‌جنگ ‌زدگان برسد.

    رییس شعبه اول دادگاه مدنی خاص تهران.

    بسمه تعالی: به تاریخ 62.3.30 در خصوص دادخواست آقای دکتر علوی به وکالت از پدر روحانی ژان‌ باتیست‌داریبا دائر به تأیید و تنفیذ وصیت‌نامه‌عادی مورخ 59.11.12 باقیمانده از مرحوم هلن امین ذیلاً اتخاذ تصمیم می‌گردد:

    ‌رأی دادگاه – در خصوص دادخواست آقای دکتر نادر علوی به وکالت از پدر روحانی ژان‌باتیست‌داریبا دائر به تأیید و تنفیذ وصیت‌نامه عادی مورخه59.11.12 آقای ژان باقیمانده از مرحوم هلن امین و این که به موجب وصیت‌نامه مزبور آقای ژان‌باتیست‌داریبا به عنوان وصی تعیین گردیده است و ‌آقای دکتر علوی مدعی است که موصی کلیه اموال خود را برای مصرف در هدف های کمک به نابینایان و جذامیان و معلولین و مجروحین جنگ ‌اختصاص داده است و برابر پرونده کلاسه 60-7-131 در اداره امور سرپرستی قسمت بلاوارثین سوابق جمع‌آوری و تحریر ترکه شده است که با توجه ‌به مفاد دادخواست تقدیمی و دلائل و مدارک ابرازی و ملاحظه اصل وصیت‌نامه که فتوکپی آن پیوست پرونده است و گواهی فوت موصی و تأیید‌ کلیسای کاتولیک ایران طی شماره 1-198.2.1 دائر بر این که موصی فردی بلاوارث بوده و وصیت‌نامه عادی مورخه 59.11.12 باقیمانده از مرحوم‌هلن امین صادر شده است و گواهان و ناظرین بر وصیت‌نامه و وصی کتباً و با حضور در دادگاه اصالت وصیت‌نامه را مورد تأئید قرار داده‌اند و بالاخره نظر به عدم وجوه معارض و این که مسیحیان می‌توانند تمام اموال و ماترک خود را وصیت کنند لذا عیناً وصیت‌نامه عادی مورخ 59.11.12 باقیمانده از‌هلن امین فرزند یونس تأیید و تنفیذ می‌گردد و مقرر است که سی هزار ریال از کلیه ماترک موصی اعم از منقول و غیر منقول به کلیسای کاتولیک جهت ‌مصارف دعاوی آموزش پرداخت و بقیه طبق وصیت‌نامه خود متوفی یک دوم صرف امور جنگزدگان و یک دوم بقیه به حساب 4444 ریاست محترم‌ جمهور برای بازسازی خرمشهر تحویل گردد.

    رییس اول دادگاه مدنی خاص تهران.

    بنا به مراتب به شرح ذیل به اظهار نظر مبادرت می‌نماید:
    نظریه – همانطور که ملاحظه می‌فرمایید از دادگاه مدنی خاص آراء متهافت و مختلف صادر گردیده که مربوط به احوال شخصیه مسیحیان (‌ایرانیان غیر‌شیعه) می‌باشد لذا با توجه به اصل سیزدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و ماده واحده قانون اجازه رعایت احوال شخصیه ایرانیان غیر شیعه در‌ محاکم مصوب سال 1312 و به استناد ماده 43 قانون امور حسبی و ماده 3 از مواد اضافه شده به قانون آیین دادرسی کیفری مصوب سال 1337 تقاضای ‌طرح موضوع در هیأت عمومی جهت اتخاذ رویه واحد و اظهار نظر می‌نماید.

    ‌معاون اول دادستان کل کشور – حسن فاخری

    به تاریخ روز دوشنبه: 1363.9.19 جلسه هیأت عمومی دیوان عالی کشور به ریاست حضرت آیت‌الله سیدمحمدحسن مرعشی رییس شعبه دوم و ‌قائم مقام ریاست محترم دیوانعالی کشور و با حضور جناب آقای حسن فاخری‌ معاون اول دادستان محترم کل کشور و جنابان آقایان رؤسا و مستشاران و اعضاء معاون شعب کیفری و حقوقی دیوان عالی کشور تشکیل گردید. پس از ‌طرح موضوع و قرائت گزارش و بررسی اوراق پرونده و استماع عقیده جناب آقای حسن فاخری معاون اول دادستان محترم کل کشور مبنی بر: “‌نظر‌دادسرای دیوان عالی کشور مبنی بر این است که احوال شخصیه ایرانیان غیر شیعه به استناد اصل سیزدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و ماده ‌واحده مصوب 1312 در محاکم بایستی رعایت گردد.” مشاوره نموده و اکثریت قریب به اتفاق بدین شرح رأی داده‌اند:

    ‌وحدت رویه ردیف 23.63
    ‌رأی شماره: 37-1363.9.19

    ‌رأی وحدت رویه هیأت عمومی دیوان عالی کشور

    ‌نظر به اصل سیزدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و این که به موجب ماده واحده قانون اجازه رعایت احوال شخصیه ایرانیان غیر شیعه در‌ محاکم مصوب مرداد ماده 1312  نسبت به احوال شخصیه و حقوق ارثیه و وصیت ایرانیان غیر شیعه که مذهب آنان به رسمیت شناخته شده لزوم رعایت ‌قواعد و عادات مسلمه متداوله در مذهب آنان در دادگاهها جز در مواردی که مقررات قانون راجع به انتظامات عمومی باشد تصریح گردیده فلذا دادگاهها‌در مقام رسیدگی به امور مذکور و همچنین در رسیدگی به درخواست تنفیذ وصیت‌نامه ملزم به رعایت قواعد و عادات مسلمه در مذهب آنان جز در‌مورد مقررات قانون راجع به انتظامات عمومی بوده و باید احکام خود را بر طبق آن صادر نمایند این رأی برابر ماده 43 قانون امور حسبی و ماده 3 از‌مواد اضافه شده به قانون آیین‌دادرسی کیفری مصوب مرداد ماه 1337 برای دادگاهها در موارد مشابه لازم‌الاتباع است.

    منبع: قضاوت آنلاین به نقل از روزنامه رسمی، شماره 11637 مورخ 15/11/1363، مجموعه قوانین سال 1363، صص487-484