برچسب: آرای قضایی در عقد وکالت

آرای قضایی در عقد وکالت، قرارداد وکالت

  • حکم معامله وکیل بدون رعایت غبطه و مصلحت موکل (رأی 847)

    حکم معامله وکیل بدون رعایت غبطه و مصلحت موکل (رأی 847)

    رأی وحدت رویه شماره 847 – 1403/2/25 هیأت عمومی دیوان عالی کشور در خصوص غیر نافذ بودن معامله وکیل به علت عدم رعایت غبطه و مصلحت موکل

     مقدمه

    جلسه هیأت عمومی دیوان عالی کشور در مورد پرونده وحدت رویه ردیف ۱۴۰۳/۲ ساعت ۸ روز سه شنبه، مورخ ۲۵/۰۲/۱۴۰۳ به ریاست حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای محمّدجعفرمنتظری، رئیس محترم دیوان عالی کشور، با حضور حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای سیدمحسن موسوی، نماینده محترم دادستان کل کشور و با شرکت آقایان رؤسا، مستشاران و اعضای معاون کلیه شعب دیوان عالی کشور، در سالن هیأت عمومی تشکیل شد و پس از تلاوت آیاتی از کلام الله مجید، قرائت گزارش پرونده و طرح و بررسی نظریات مختلف اعضای شرکت کننده در خصوص این پرونده و استماع نظر نماینده محترم دادستان کل کشور که به ترتیب ذیل منعکس می گردد، به صدور رأی وحدت رویه قضایی شماره ۸۴۷  ـ ۲۵/۰۲/۱۴۰۳ منتهی گردید.

    الف) گزارش پرونده

    به استحضار می رساند، بر اساس آراء واصله به این معاونت، با توجه به اینکه از سوی شعب پنجم دادگاه تجدیدنظر استان کهگیلویه و بویراحمد و پنجاه و نهم دادگاه تجدیدنظر استان تهران در خصوص اعلام بطلان معامله موضوع سند رسمی به دلیل عدم رعایت غبطه و مصلحت موکل توسط وکیل با استنباط متفاوت از ماده ۶۶۷ قانون مدنی، آراء مختلف صادر شده است، جهت طرح موضوع در هیأت عمومی دیوان عالی کشور گزارش امر به شرح آتی تقدیم می شود:

    الف) به حکایت دادنامه شماره ۱۴۰۰۴۱۳۹۰۰۰۱۷۷۰۰۰۷ ـ ۱۳/۱۰/۱۴۰۰ شعبه سوم دادگاه عمومی حقوقی گچساران، در خصوص دادخواست آقای علی اکبر… و خانم کوکب… با وکالت آقای محمد… به طرفیت آقایان محمد… و بنیامین… به خواسته اعلان بطلان قرارداد بیع رسمی به جهت عدم رعایت مصلحت موکلین …، چنین رأی داده است:

    «… دادگاه با عنایت به مفاد دادخواست تقدیمی، اظهارات وکیل خواهان و دفاعیات خوانده ردیف دوم و ملاحظه سند رسمی شماره … که حکایت [از] اعطای وکالت از طرف خواهان ها در خصوص اراضی موضوع خواسته به صورت مطلق و با قید اعطاء اختیار به وکیل جهت هر نوع معامله به خود یا به هر شخص دیگری با هر قیمت می باشد و با عنایت به اصل آزادی و اصل صحت و اصل لزوم قراردادها، خواسته خواهان را وارد ندانسته و مستنداً به مواد ۱۰، ۲۱۹، ۲۲۰، ۲۲۳، ۶۵۶، ۶۶۰، ۶۶۳ و ۶۶۷ قانون مدنی و ماده ۱۹۷ قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی حکم به بطلان دعوی خواهان … صادر و اعلام می دارد …»

    با تجدیدنظرخواهی از این رأی، شعبه پنجم دادگاه تجدیدنظر استان کهگیلویه و بویراحمد به موجب دادنامه شماره ۱۴۰۰۴۱۳۹۰۰۰۲۲۸۴۱۱۰ ـ ۲۵/۱۲/۱۴۰۰، چنین رأی داده است:

    «… هیأت دادگاه با بررسی لایحه تجدیدنظرخواهی تقدیمی … وکیل وظیفه داشته مصلحت موکل را مراعات نماید که با انتقال ملک به قیمت ناچیز ۳۵۰ هزار تومان، قطعاً مصلحت موکلین رعایت نگردیده و خریدار نیز با توجه به این مبلغ از عدم حسن نیت معامل آگاه بوده، علی هذا حسب مراتب مزبور اعتراض تجدیدنظرخواه را وارد تشخیص داده، به استناد مواد ۶۶۷ و ۱۲۵۷ قانون مدنی و مواد ۳۵۸ ، ۵۱۵ و ۵۱۹ قانون آیین دادرسی[دادگاه های عمومی و انقلاب در امور] مدنی ضمن نقض دادنامه تجدیدنظرخواسته حکم به اعلام بطلان قرارداد بیع مورد اشاره و پرداخت خسارات دادرسی مرحله بدوی و تجدیدنظر شامل هزینه دادرسی و حق الوکاله وکیل در حق خواهان ها…» صادر نموده است.

    ب) به حکایت دادنامه شماره ۹۴۰۹۹۷۰۲۳۷۸۰۰۲۹۱ـ ۲/۴/۱۳۹۴ شعبه پنجاهم دادگاه عمومی حقوقی تهران، در خصوص دعوای آقای علی… با وکالت آقای جواد … و خانم سارا… به طرفیت آقای حسین… به خواسته ابطال سند رسمی به لحاظ عدم رعایت مصلحت موکل توسط وکیل، چنین رأی داده است:

    «…. دادگاه با مداقه در محتویات … به این نتیجه رسیده: اوّلاً، برابر ماده ۱۰ قانون مدنی قراردادهای خصوصی در صورتی که مخالف صریح قانون یا نظم عمومی نباشد در حق طرفین نافذ است و اینکه حسب محتوی وکالتنامه تنظیمی، موکل عبارت به هر مبلغی ولو خود را به کار برده است که حسب قاعده فقهی اقدام، در صورت عدم رعایت فرض غبطه، نامبرده علیه خود اقدام نموده است. ثانیاً، هیچ گونه ادعای انکار یا تردید نسبت به امضاء ذیل وکالتنامه ای که خواهان اختیار تعیین ثمن را به خوانده داده است از ناحیه وکلای خواهان وارد نشده است. ثالثاً، جهات ادّعای بطلان برای خواهان یعنی عدم پرداخت ثمن نفیاً یا اثباتاً وجاهت نداشته و حسب ماده ۱۹۰ قانون مدنی که از زمان عقد، صحیح و بطلان را تمیز می نماید منصرف از عدم پرداخت ثمن می باشد و همچنین عدم رعایت غبطه موکل با عنایت به اینکه نامبرده خود صراحتاً وکیل را آزاد در تعیین هرگونه قیمت گذاشته مفید در معنا نمی باشد چرا که در معاملات فضولی مالک خبری از معامله انجام شده نداشته و پس از [انجام معامله در مورد] قیمت یا نوع فروش، اظهارنظر می نماید این در حالی است که در مانحن فیه خواهان اخذ هر قیمت را قبل از انتقال سند برای خوانده مجاز دانسته لذا تنفیذ یا عدم تنفیذ این معامله نیز مصداق نداشته است. رابعاً، مصلحت عرفی با توجه به ماده ۹۵۹ قانون مدنی که صراحتاً سلب حق به طور جزئی برای اشخاص را نافذ دانسته و تعیین قیمت برای خوانده با عنایت به اینکه خواهان این اختیار را به خوانده داده است خود نوعی سلب حق به طور جزئی بوده قانونگذار بر اساس مواد قانونی و اصول فقهی (قاعده اقدام) پذیرفته است. خامساً، در صورت عدم توافق در قیمت می توانست قیمت عرفی را در وکالتنامه قید کند که این تعیین را استفاده ننموده اند لذا دادگاه دعوی خواهان را صحیح ندانسته و مستنداً به ماده ۱۲۵۷ قانون مدنی حکم به بطلان دعوی نامبرده صادر و اعلام می دارد. …»

    با تجدیدنظرخواهی از این رأی، شعبه پنجاه و نهم دادگاه تجدیدنظر استان تهران به موجب دادنامه شماره ۹۴۰۹۹۷۰۲۷۰۴۰۰۹۶۰ ـ ۱۸/۸/۱۳۹۴، چنین رأی داده است:

    «… با دقت در محتویات پرونده نظر به اینکه به موجب وکالتنامه رسمی شماره … مورخ ۷/۶/۱۳۶۸ … تجدیدنظرخواه انتقال … تمامی حقوق متصوره آپارتمان مزبور را به هر مبلغی به تجدیدنظرخوانده اعطا نموده است و انتقال آپارتمان مزبور بر اساس اختیارات اعطایی در وکالتنامه به تجدیدنظرخوانده نیز بر همین اساس صورت گرفته است لذا بر این پایه نظر به اینکه تجدیدنظرخواه ایراد و اعتراض موجّهی که نقض دادنامه را ایجاب نماید به عمل نیاورده و از حیث رعایت اصول و قواعد دادرسی نیز ایراد و اشکالی به دادنامه موصوف به نظر نمی رسد بنابراین به استناد ماده ۳۵۸ قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی ضمن رد تجدیدنظرخواهی، دادنامه تجدیدنظرخواسته عیناً تأیید می گردد.»

    چنانکه ملاحظه می شود، شعب پنجم دادگاه تجدیدنظر استان کهگیلویه و بویراحمد و پنجاه و نهم دادگاه تجدیدنظر استان تهران، در خصوص اعلام بطلان معامله موضوع سند رسمی به دلیل عدم رعایت غبطه و مصلحت موکل توسط وکیل با استنباط متفاوت از ماده ۶۶۷ قانون مدنی، اختلاف نظر دارند به طوری که شعبه پنجم با احراز عدم رعایت مصلحت موکلین حکم به بطلان قرارداد بیع صادر کرده، اما شعبه پنجاه و نهم انتقال تمامی حقوق متصوره را بر اساس اختیارات اعطایی در وکالتنامه به وکیل دانسته و رأی به بطلان دعوی خواهان صادر کرده است.

    بنا به مراتب، در موضوع مشابه، اختلاف استنباط محقق شده است، لذا در اجرای ماده ۴۷۱ قانون آیین دادرسی کیفری به منظور ایجاد وحدت رویه قضایی، طرح موضوع در جلسه هیأت عمومی دیوان عالی کشور درخواست می گردد.

    معاون قضایی دیوان عالی کشور در امور هیأت عمومی ـ غلامرضا انصاری

     ب) نظریه نماینده محترم دادستان کل کشور

    احتراماً، درخصوص پرونده وحدت رویه شماره۱۴۰۳/۲ هیأت عمومی دیوان عالی کشور به نمایندگی از دادستان محترم کل کشور به شرح ذیل اظهار عقیده می نمایم:

    حسب گزارش ارسالی ملاحظه می گردد اختلاف رویه حادث شده بین شعبه پنجم دادگاه تجدیدنظر استان کهگیلویه و بویر احمد از یک طرف و شعبه پنجاه و نهم دادگاه تجدیدنظر استان تهران از طرفی دیگر درخصوص «اعلام بطلان معامله موضوع سند رسمی به دلیل عدم رعایت غبطه و مصلحت موکل توسط وکیل» با استنباط متفاوت از ماده ۶۶۷ قانون مدنی است، به گونه ای که شعبه پنجم با احراز عدم رعایت مصلحت موکل حکم به بطلان قرارداد بیع را صادر کرده ، لیکن شعبه پنجاه و نهم برخلاف نظر شعبه پنجم انتقال تمامی حقوق متصوره را بر اساس اختیارات اعطائی در وکالتنامه به وکیل دانسته و رأی بر بطلان دعوی خواهان صادر نموده است.

     لذا با بررسی گزارش ارسالی، نکته ای که در ابتدا باید به آن توجه شود، این است که با توجه به مفاد دادنامه های صادره که در متن گزارش به آن تصریح شده است، موضوع دعاوی مطرح شده فرضی است که در متن وکالتنامه، عبارت «فروش به هر مبلغ» قید گردیده باشد و اختلاف شده است که در این فرض رعایت غبطه و مصلحت موکل توسط وکیل ضرورت دارد یا خیر و آیا این عبارت موجب معافیت وکیل از رعایت غبطه و مصلحت عرفی موکل است یا خیر، بنابراین باید موضوع رأی وحدت رویه تنقیح شده و به: «بطلان معامله موضوع سند رسمی به دلیل عدم رعایت غبطه و مصلحت موکل توسط وکیل در فرضی که در وکالتنامه عبارت فروش به هر مبلغ قید شده و موکل آن را تنفیذ نکرده» تصحیح شود و با لحاظ این تصحیح:

    اوّلاً: مستفاد از مواد ۶۶۶ و ۶۶۷ و ۱۰۷۳ و ۱۰۷۴ قانون مدنی، قاعده عمومی این است که وکیل باید در حدود اختیارات تفویض شده به وی اقدام نموده و در تصرفات و اقدامات خود مصلحت و غبطه موکّل را مراعات نماید و در صورت تجاوز از حدود وکالت و یا عدم رعایت مصلحت موکل، عمل وکیل فضولی محسوب و مطابق مواد ۲۴۷ به بعد قانون مدنی متوقف بر تنفیذ موکل خواهد بود.

    ثانیاً : این قاعده عمومی در هر حال باید مراعات شود و در صورت تردید در خصوص ضرورت رعایت یا عدم رعایت این تکلیف، باید به اصل رجوع شود و به لزوم رعایت آن حکم نمود. بر این اساس، در فرضی که در متن وکالتنامه عبارت «به هر مبلغ یا به هر قیمت» و یا عباراتی از این قبیل درج شده باشد، و تردید شود که غبطه و مصلحت موکل باید رعایت شود یا نه، باید به اصل رجوع نمود و این عبارات به معنای معافیت وکیل از رعایت غبطه و مصلحت موکل نخواهد بود، بلکه به دلالت التزامی در هر حال وکیل ملزم است حداقل های عرفی را مراعات نموده و در اقدامات خود مصلحت و غبطه موکل را در حدود عرف در نظر داشته باشد، و قید عباراتی از قبیل به هر قیمت یا به هر مبلغ به هیچ عنوان به معنای تجویز اقدام برخلاف آنچه که متعارف و معقول است نخواهد بود.

    فقهای عظام نیز بر اقدامات متعارف در این خصوص تأکید دارند که به جهت جلوگیری از اطاله کلام از بیان فرمایش فقها خودداری می کنم.

    لازم به ذکر است که دادگاه های غرب نیز حسب دادنامه های بیشمار و با شدت هرچه تمام تر با این گونه سوء استفاده ها و معاملات و قراردادهای نامتعارف و با شروط غیرمنصفانه مبارزه می کنند.

    تجربه محاکم ما هم نشان می دهد که این گونه معاملات در سال های اخیر به شدت دردسر ساز گردیده و باید توسط دیوان عالی کشور جلوی آن را که به نوعی کلاهبرداری نیز هست، گرفت خصوصاً با وکالت های فرمی که در دفاتر اسناد تنظیم می شود و محتوای آن به اشخاص تفهیم نمی گردد.

    فلذا رأی شعبه پنجم دادگاه تجدیدنظر استان استان کهگیلویه و بویر احمد به جهات فوق الذکر قابل تأیید است.

    ج) رأی وحدت رویه شماره ۸۴۷ ـ ۲۵/۰۲/۱۴۰۳ هیأت عمومی دیوان عالی کشور

    طبق ماده ۲۴۷ قانون مدنی مصوب ۱۳۰۷/۲/۱۸ انجام معامله نسبت به مال دیگری از طریق وکالت تجویز شده است. از سوی دیگر مطابق ماده ۶۶۷ همان قانون وکیل موظف است در تصرفات و اقدامات خود مصلحت موکل را رعایت نماید و از آنچه موکل صراحتاً به او اختیار داده و یا بر حسب قرائن، عرف و عادت  که داخل در اختیارات اوست تجاوز نکند.

    بنابراین هرگاه شخصی وکالت فروش مال خود را به دیگری تفویض کند و در وکالتنامه قید نماید که وکیل اختیار دارد مال او را به هر قیمتی معامله کند عبارت «به هر قیمت یا به هر شخص ولو به خود» محمول بر قیمت متعارف خواهد بود و چنانچه وکیل آن مال را به قیمت کم که عرفاً ثمن بخس و غیر قابل قبول باشد به خود یا دیگری بفروشد، اقدام وی فضولی محسوب و با وحدت ملاک از ماده ۱۰۷۳ قانون مدنی معامله انجام شده بدون تنفیذ موکل محکوم به بطلان است. بدیهی است موضوع رأی، شامل مواردی که قبل از تنظیم وکالتنامه، معامله ای صورت گرفته باشد، نمی گردد.

    بنا به مراتب، رأی شعبه پنجم دادگاه تجدید نظر استان کهگیلویه و بویراحمد تا حدی که با این نظر انطباق دارد، با اکثریت آراء اعضای هیأت عمومی صحیح و قانونی تشخیص داده می شود و این رأی طبق ماده ۴۷۱ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۹۲ با اصلاحات و الحاقات بعدی در موارد مشابه برای شعب دیوان عالی کشور، دادگاه ها و سایر مراجع اعم از قضایی و غیر آن لازم الاتباع است.

    هیأت عمومی دیوان عالی کشور

    روزنامه رسمی، سال هشتاد شماره 23067، ویژه نامه شماره 1832، چهارشنبه 16 خرداد 1403

  • تنظیم وکالت بلاعزل و تحویل اسناد مالکیت به وکیل، به منزله انتقال مورد وکالت است

    تنظیم وکالت بلاعزل و تحویل اسناد مالکیت به وکیل، به منزله انتقال مورد وکالت است

    چکیده: در عرف کنونی، تنظیم وکالت‌نامه بلاعزل و تحویل اسناد مالکیت به وکیل، به ‌منزله انتقال مورد وکالت تلقی می‌گردد.

    شماره دادنامه: 732. . . 92
    تاریخ صدور: 1392/8/20
    مرجع صدور: شعبه 112 دادگاه عمومی حقوقی تهران

    رأی دادگاه بدوی

    در خصوص دعوی آقای الف.م. به وکالت از ب. به‌طرفیت 1. آقای ع.م. 2. آقای ح.ل. با وکالت آقای ن.د. به خواسته اعتراض ثالث نسبت به عملیات اجرایی قرار تأمین خواسته صادره از این دادگاه به شماره دادنامه 211 مورخ 21/3/92 موضوع پرونده اجرایی 112/920091/ق منتهی به توقیف دو دانگ مشاع از شش‌دانگ ملک پلاک ثبتی 388/3946 بخش 11 تهران متعلق به خوانده ردیف اول آقای ع.م. بابت یک فقره چک به شماره 493596 مورخ 10/12/91 عهده بانک س. شعبه س. تهران به مبلغ 000/000/870/7 ریال،

     دادگاه با توجه به رسیدگی معموله و استماع اظهارات و مدافعات وکلای خواهان و خوانده ردیف دوم، نظر به اینکه

    اولاً خوانده ردیف اول آقای ع.م. همان‌گونه که در متن وکالت‌نامه بلاعزل مستند دعوی تصریح‌شده، در راستای اجرای تعهدات خود ناشی از تضمین تسهیلات پرداختی به شرکت ب. سهامی خاص به شماره ثبت . . .، وکالت‌نامه رسمی و بلاعزل به شماره 1105 مورخ 11/10/85 دفترخانه . . . را اصالتاً و وکالتاً نسبت به شش‌دانگ ملک موضوع دعوی به بانک خواهان (معترض ثالث) تفویض نموده و آن را متعلق حق غیر قرار داده و اصل پنج جلد سند مالکیت ملک موصوف را به بانک تحویل داده که در جلسه دادرسی مورخ اصول اسناد مالکیت از سوی وکیل بانک به رؤیت دادگاه رسانده شد.

    ثانیاً وکالت‌نامه مستند دعوی در سال 85 تفویض شده درحالی‌که چک مستند دعوی در تاریخ 10/12/91 اصدار یافته و گواهی عدم پرداخت آن نیز بیش از سه ماه بعد و در تاریخ 12/3/1392 صادر گردیده که این فواصل زمانی نیز قرینه‌ای بر صحت ادعای معترض ثالث می‌باشد.

    ثالثاً در موقعیت زمانی کنونی، عرف حاکم بر جامعه و معاملات افراد، تنظیم وکالت‌نامه بلاعزل و تحویل اسناد مالکیت به وکیل را به‌منزله انتقال مورد وکالت تلقی می‌نماید.

    رابعاً قسمت اعظم وجوه موجود در بانک‌ها از جمله اموال و وجوه متعلق به آحاد ملت بوده که بانک‌ها به‌عنوان امین، مسئولیت نگهداری آن را عهده‌دار می‌باشند، فلذا در موارد شبهه، حفظ حقوق بانک ارجح می‌باشد.

    خامساً با پذیرش اعتراض معترض ثالث، حقوق احتمالی معترضٌ‌علیه در معرض تضییع قرار نخواهد گرفت چراکه معترضٌ‌علیه در فرض صدور رأی قطعی به نفع خویش، می‌تواند از محل سایر اموال محکومٌ‌علیه یا اعمال ماده 2 قانون نحوه اجرای محکومیت‌های مالی، حقوق ادعایی خویش را استیفا نماید.

    علی‌هذا با عنایت به‌مراتب فوق، دادگاه اعتراض معترض ثالث را وارد تشخیص و مستنداً به مواد 146 و 147 قانون اجرای احکام مدنی، ضمن پذیرش اعتراض مطروحه، مقرر می‌دارد اجرای احکام نسبت به رفع توقیف از ملک موضوع دعوی اقدام و عملیات اجرایی را نسبت به سایر اموال محکومٌ‌علیه (آقای ع.م.) ادامه دهد.

    رأی صادره نسبت به آقای ع.م. غیابی و ظرف بیست روز پس از ابلاغ قابل واخواهی در همین شعبه و نسبت به سایرین حضوری و در مهلت مذکور قابل تجدیدنظرخواهی در محاکم محترم تجدیدنظر استان تهران می‌باشد.

    رئیس شعبه 112 دادگاه عمومی حقوقی تهران

    شماره دادنامه: 9309970223500184
    تاریخ صدور: 1393/03/19
    مرجع صدور: شعبه 35 دادگاه تجدیدنظر استان تهران

    رأی دادگاه تجدیدنظر استان

    تجدیدنظرخواهی آقای ح.ل. با وکالت آقای ن.د. نسبت به دادنامه شماره 732. . . 92 مورخه 20/8/92 صادره از شعبه 112 دادگاه عمومی حقوقی تهران که طی آن حکم به رفع توقیف از ملک موضوع دعوی صادر گردیده است وارد و موجه نیست و اصدار رأی موافق قانون و اصول دادرسی است و از ناحیه تجدیدنظرخواه ایراد و اعتراض موجه و مدللی که موجبات نقض و بی‌اعتباری دادنامه تجدیدنظر خواسته را فراهم نماید ارائه نگردیده است تجدیدنظرخواهی متضمن جهت موجه در نقض رأی صادره نمی‌باشد.

    علی‌هذا این دادگاه به استناد ماده 358 قانون آیین دادرسی مدنی و با ردّ تجدیدنظرخواهی دادنامه معترضٌ‌عنه را تأیید و استوار می‌دارد رأی صادره قطعی است.

    رئیس و مستشار شعبه 35 دادگاه تجدیدنظر استان تهران

    نقل از سامانه ملی آرای قضایی

  • شرط نفوذ عدم عزل وکیل در ضمن عقد خارج لازم

    شرط نفوذ عدم عزل وکیل در ضمن عقد خارج لازم

    توضیح: در پرونده موضوع آرای حاضر، زوج با حضور در دفتر اسناد رسمی شماره 293 تهران و با تنظیم سند وکالت نامه، به زوجه وکالت در طلاق می دهد و ضمن آن قید می شود که «زوج حق عزل خود را ضمن عقد خارج لازم از خود ساقط نمود»، بدون این که هیچ عقد لازمی در خارج از عقد وکالت، میان زوج و زوجه یا با شخص دیگری منعقد و شرط عدم عزل در آن قید شود.

    زوج متعاقباً طی اظهارنامه به وکیل مراتب عزل وی را اعلام و سپس اقدام به طرح دعوای تنفیذ عزل از دادگاه حقوقی خانواده را می نماید.

    دادگاه بدوی دعوی را به جهت اسقاط شرط حق عزل ضمن عقد خارج لازم رد می نماید اما دادگاه تجدیدنظر با این استدلال که به حکم ماده 679 قانون مدنی شرط عدم عزل وکیل زمانی اثر دارد که ضمن عقد لازمی در خارج از وکالت که الزاماً باید منعقد شده باشد، به عمل آید والا به حکم صدر این ماده، حق عزل وکیل باقی خواهدبود، دعوای را وارد دانست و حکم به تنفیذ عزل را صادر می نماید.

    نظر فوق نوعی تفسیر قسمت دوم ماده 679 قانون مدنی است که دیدگاه مخالف نیز دارد. برای ملاحظه آن پست «زمان اثبات عقد خارج لازم در وکالت بلاعزل» را مطالعه نمایید.

    در این که ماهیت شرط عدم عزل وکیل از نوع شرط فعل است یا شرط نتیجه می توانید در تاپیک «نقض شرط عدم عزل وکیل ضمن عقد خارج لازم» در انجمن مشاوره حقوقی قضاوت آنلاین مطالعه نمایید.

    حق عزل وکیل در صورتی ساقط می شود که عقد لازمی مستقل از عقد وکالت منعقد شود

    چکیده: اگر عقد لازمی واقع شده و شرط وکالت ضمن آن محقق شده باشد، وکالت بلاعزل است. بنابراین به صرف لفظ  «عقد خارج لازم» وکالت بلاعزل نمی‌گردد.

    شماره دادنامه: 302
    تاریخ دادنامه: 1393/4/11
    مرجع صدور: شعبه 233 دادگاه خانواده تهران

    رأی دادگاه بدوی

    در خصوص دعوی س.ج. با وکالت م.م. و م.ن. متفقاً و منفرداً بهطرفیت س.ح. و سردفتر اسناد رسمی شماره … تهران به خواسته تنفیذ عزل وکالتنامه شماره 53913 مورخه 22/4/91 تنظیمی در دفترخانه شماره 293 تهران به انضمام خسارت دادرسی و حق‌الوکاله وکیل

     با توجه به محتویات پرونده و اظهارات وکیل خواهان به شرح مندرج در صورت‌جلسه مورخه 25/3/92 و لوایح تقدیمی به شماره 580 – 25/3/93 مبنی بر اینکه

     وکالت عقد جایز بوده و موکل می‌تواند وکیل را عزل کند و تنها توسط یک طرف امضاء شده است و در ضمن عقد خارج لازم نبوده است و وکالت حکم است، حق نیست که حق عزل را سلب نماید.

    دادگاه با ملاحظه مفاد وکالتنامه تنظیمی و تقاضا کتبی طرفین نسبت به تنظیم وکالت به تاریخ 22/4/92 که صراحتاً وکالت حق طلاق به‌ صورت بلاعزل می‌باشد و در ضمن وکالت نیز حق عزل وکیل سلب گردیده و عقد با رضای طرفین واقع شده و طرفین در هنگام عقد تمام شرایط اساسی صحت عقد مقرر در ماده 190 قانون مدنی نیز و صرفاً ارسال اظهارنامه مبنی بر عزل را نمی‌توان دلیل بر عزل وکیل قلمداد نمود و چون اصل موضوع منتفی است و (به نظر حق عزل از موکل سلب گردیده است) و دیگر قرائن و امارات موجود در پرونده، دعوی خواهان را وارد ندانسته و به استناد مواد 219. 223 و ماده 10 قانون مدنی حکم به رد دعوی خواهان صادر و اعلام می‌نماید رأی صادره حضوری بوده و ظرف 20 روز پس از ابلاغ قابل تجدیدنظر در محاکم تجدیدنظر استان تهران می‌باشد.

     دادرس شعبه 233 دادگاه عمومی خانواده تهران

    رأی دادگاه تجدیدنظر

    شماره دادنامه: 9309970223001385
    تاریخ صدور: 1393/08/27
    مرجع صدور: شعبه 30 دادگاه تجدیدنظر استان تهران

    تجدیدنظرخواهی آقای س.ج. با وکالت سرکار خانم م.م. به طرفیت 1- خانم س.ح. با وکالت آقای م.الف. 2- سردفتر اسناد رسمی شماره … تهران، نسبت به دادنامه شماره 302 مورخ 11/4/93 صادره از شعبه 233 دادگاه خانواده تهران وارد و موجه است و دادنامه مزبور که به‌موجب آن حکم به رد دعوی تجدیدنظرخواه به خواسته تنفیذ عزل وکیل موضوع وکالتنامه شماره 53913 –22/4/93 دفتر خانه مذکور صادر شده مغایر با قانون و دلایل موجود در پرونده و خلاف موازین شرعی است زیرا

    برابر ماده 679 قانون مدنی موکل می‌تواند هر وقت بخواهد وکیل خود را عزل کند مگر اینکه وکالت وکیل و یا عدم عزل در ضمن عقد لازمی شرط شده باشد در حالی که وکالت وکیل موضوع وکالتنامه فوق‌الذکر در ضمن عقد لازم شرط نشده و عدم عزل وکیل نیز در ضمن عقد لازم شرط نشده است و عبارت: «…. و موکل ضمن عقد خارج لازم حق عزل وکیل را از خود سلب و ساقط نمود.» مندرج در ذیل وکالتنامه مزبور نیز برخلاف واقع درج گردیده و با واقع انطباق ندارد زیرا حسب اقرار صریح سردفتر مربوطه و طرفین در جلسه مورخ 26/8/93 این دادگاه، هیچ عقد خارج لازمی بین وکیل و موکل در دفتر خانه و در حضور سردفتر واقع نشده است و حسب اقرار وکیل تجدیدنظرخوانده ردیف اول، در خارج از دفتر خانه و قبل از تنظیم سند وکالت نیز بین آنان عقد لازمی منعقد نشده است و تجدیدنظرخواه نیز منکر وقوع هر گونه عقد لازم بین خود و همسرش می‌باشد.

    آنچه که بنا به ادعای تجدیدنظرخوانده ردیف اول (زوجه) در خارج از دفتر صورت گرفته، توافق طرفین و تعهد زوج به تنظیم سند وکالت و اعطاء وکالت بلاعزل بوده و عقدی از عقود لازم بین طرفین منعقد نشده است تا ضمن آن عدم عزل وکیل شرط شده باشد.

    بنابراین با استناد به ماده 358 قانون آیین دادرسی مدنی دادنامه تجدیدنظر خواسته نقض می‌گردد و با استناد به ماده 679 قانون مدنی و ماده 202 قانون آیین دادرسی مدنی، ز این رأی قطعی است.

     رئیس و مستشار شعبه 30 دادگاه تجدیدنظر استان تهران

    منبع: سامانه ملی آرای قضایی

  • حدود اعتبار اقرار وکیل در حق موکل

    حدود اعتبار اقرار وکیل در حق موکل

    اقرار وکیل در حق موکل در امور غیر قاطع دعوی قابل پذیرش است

    چکیده: اقرار وکیل در حق موکل خود در اموری که قاطع دعوا است، موثر نبوده و موجب قطعی شدن  رأی بدوی نمی باشد.

    شماره دادنامه: 145
    تاریخ صدور: 1391/2/26
    مرجع صدور: شعبه ۲۱۹ دادگاه عمومی حقوقی تهران

    رأی دادگاه بدوی

    در خصوص دعوی خانم (گ. ف.) وکیل دادگستری به وکالت از خانم (گ. الف.) به طرفیت شرکت خودرو سازان (ب.) به خواسته صدور حکم مبنی بر محکومیت خوانده به ۱- پرداخت مبلغ (۰۰۰/۰۰۰/۷۵) ریال (پیش پرداخت قرارداد) ۲- خسارت تأخیر موضوع ماده ۴ قرارداد فعلاً مقوّم به (۰۰۰/۷۵۰/۳) تومان، ۳- خسارات دادرسی، ۴- صدور قرار تأمین خواسته.

    توضیح اینکه به شرح دادخواست اعلام شد «مطابق با قرارداد فروش خودرو شماره ۴۷۷۱ مورخ ۲۳/۶/۸۸ فی‌مابین شرکت خوانده (گروه خودرو سازان ب.) به عنوان فروشنده و موکله به عنوان خریدار با پرداخت مبلغ (۰۰۰/۰۰۰/۷۵) ریال از سوی موکله به عنوان پیش پرداخت، خوانده مطابق با بند ۳  قرارداد متعهد می ­گردد ظرف ۶ ماه از تاریخ انعقاد قرارداد (۲۳/۶/۸۸) خودرو موضوع قرارداد را تحویل نماید ولیکن نه تنها ظرف مهلت مزبور خودرو را تحویل نم ی­دهد بلکه پس از گذشت یک سال و نیم از زمان انعقاد به خریداران (از جمله موکله) اعلام می­ نماید که قادر به تحویل خودرو موضوع قرارداد نمی ­باشد، فلذا به خریداران وعده می­ دهد تا با امضای برگه انصراف وجوه پرداختی آنها را مسترد نماید ولیکن حتی پس از گذشت یک سال و اندی از امضای برگه انصراف ارائه شده از سوی خوانده توسط موکله خوانده کماکان از استرداد وجه پرداختی امتناع می­ ورزد لذا بدین­وسیله تقاضای رسیدگی و محکومیت خوانده به پرداخت اصل مبلغ پیش پرداخت (۰۰۰/۰۰۰/۷۵) ریال و همچنین خسارت تأخیر پیش ­بینی شده در ماده ۴ قرارداد تا زمان اجرای حکم به انضمام کلیّۀ خسارات دادرسی را دارد.»

    دادگاه نظر به اینکه

    اولاً؛ وکیل خوانده که در جلسه دادرسی مورخ 91/2/25 حضور یافتند ادعای خواهان را در قسمت اول خواسته مبنی بر پرداخت اصل مبلغ پرداختی به نرخ روز پذیرفتند لذا این قسمت از دعوا مستنداً به ماده ۲۰۲ از قانون آیین مدنی وارد و ثابت است رأی به محکومیت خوانده به پرداخت اصل مبلغ پرداختی به میزان (۰۰۰/۰۰۰/۷۵) ریال به نرخ روز بابت اصل خواسته و مبلغ (۰۰۰/۵۴۶/۱) ریال بابت هزینۀ دادرسی و مبلغ (۰۰۰/۷۰۰/۲) ریال بابت حق ­الوکالۀ وکیل در حق خواهان صادر و اعلام می ­گردد. این قسمت از رأی به لحاظ اقرار وکیل خوانده قطعی است.

    ثانیاً؛ نظر به اینکه انصراف خواهان در تاریخ 89/10/11 از ادامه قرارداد موجب زوال حق ایشان در برخورداری از مزایای بند ۴ قرارداد شماره ۴۷۷۱ مبنی بر اختصاص ۲ درصد مبلغ پرداخت شده ( به صورت ماهانه) به نسبت مدت تأخیر (در این قرارداد از زمان لزوم تحویل ۲۳/۱۲/۸۸ تا تاریخ انصراف 89/10/11) نمی­ شود و پاسخ وکیل خوانده به شرح جلسه رسیدگی مورخه 1391/2/25 در این قسمت مبنی بر اینکه اعمال مقررات بند ۴ در حق خواهان منوط به بقای اعتبار قرار داد فی مابین بوده، موجّه نیست چرا که قرارداد فی­مابین متضمن این امر نیست و اصل بر بقای حق می­ باشد . لذا این قسمت از دعوا نیز وارد و ثابت است مستنداً به ماده ۵۹ از قانون مدنی حکم به الزام خوانده به پرداخت مبلغ (۰۰۰/۲۵۰/۱۰) ریال بابت خسارت موصوف از تاریخ 88/12/23 تا 89/10/11 و مبلغ (۰۰۰/۲۸۵) ریال بابت هزینۀ دادرسی در حق خواهان صادر و اعلام می‌­گردد. دعوی خواهان نسبت به اضافه بر این مبلغ وارد و ثابت نیست حکم به بطلان آن صادر و اعلام می‌گردد. این قسمت از رأی ظرف بیست روز پس از ابلاغ قابل تجدید نظر خواهی در محاکم تجدید نظر استان تهران می­ باشد.

    در ضمن در خصوص قرار تأمین خواسته، نظر به اینکه با ابلاغ اخطاریه مبنی بر تودیع خسارت احتمالی، اقدامی صورت نگرفت لذا مستنداً به ماده ۱۰۸ و ماده ۱۱۹ از قانون آیین دادرسی مدنی قرار رد تامین خواسته صادر و اعلام می‌­گردد. این قسمت از رأی قطعی است .

    رئیس شعبه ۲۱۹ دادگاه عمومی حقوقی تهران

    شماره دادنامه: 9109970221000802
    تاریخ صدور:  1391/06/26
    مرجع صدور: شعبه ۱۰ دادگاه تجدید نظر استان تهران

    رأی دادگاه تجدیدنظر

    تجدیدنظرخواهی (ن. س) به وکالت از شرکت سهامی خاص خودروسازان ب. نسبت به دادنامه شماره ۱۴۵ مورخ 91/2/26 صادره از شعبه ۲۱۹ دادگاه عمومی حقوقی تهران که به موجب آن حکم بر محکومیت شرکت تجدیدنظرخواه به پرداخت مبلغ (۰۰۰/۰۰۰/۷۵) ریال به نرخ روز بابت اصل خواسته موضوع ثمن پرداختی برای خرید یک دستگاه خودرو طبق قرارداد فروش شماره ۴۷۷۱ مورخ 88/6/23 و پرداخت مبلغ (۰۰۰/۲۵۰/۱۴) ریال بابت خسارت قراردادی ناشی از تأخیر در تحویل خودروی مورد معامله مطابق بند ۴ قرارداد به همراه خسارت دادرسی صادر شده، وارد و محمول بر صحّت نبوده و دادنامه معترضٌ‌­عنه در اساس صحیح و منطبق بر مقررات و با رعایت اصول دادرسی صادر شده و دلیلی که نقض آن را ایجاب کند ابراز نگردیده،

    لیکن با توجه به مقررات ماده ۲۰۵ قانون آیین دادرسی مدنی، دادنامه معترضٌ­‌عنه در بخش نخست که قطعی اعلام شده، چون اقرار وکیل در حق موکل موثر نمی­ باشد، رأی صادره در این قسمت قطعی نمی‌­باشد،

    دادگاه با لحاظ خواسته، در نظر گرفتن نرخ روز برای اصل خواسته را صحیح نمی‌­داند و خارج از خواسته تشخیص داده، استحقاق خواهان در مطالبه خسارت قراردادی موضوع بند ۴ قرارداد نیز با لحاظ اینکه تعهد خوانده برای تاریخ 88/12/23 بوده و انصراف خواهان در 89/10/11 صورت گرفته محرز و مسلم بوده، دادگاه مستنداً به ماده ۳۵۸ قانون آیین دادرسی مدنی، ضمن رد درخواست تجدید نظرخواهی، دادنامه تجدید نظرخواسته را با حذف مراتب نرخ روز برای اصل خواسته، در نتیجه و با اصلاح به عمل آمده تأیید می­‌نماید. رأی صادره قطعی است.

    رئیس و مستشار شعبه ۱۰ دادگاه تجدیدنظر استان تهران

    عنوان دوم

    سئوال:

    متن سئوال

    نظریه مشورتی سال 1396 کارگروه علمی دادستانی کل کشور

    متن نظریه

  • شرط عدم عزل وکیل تا خاتمه عملیات، شرط خلاف مقتضای عقد وکالت است

    شرط عدم عزل وکیل تا خاتمه عملیات، شرط خلاف مقتضای عقد وکالت است

    حکم فسخ وکالت نامه به علت آن که شرط عدم عزل وکیل تا خاتمه عملیات، شرط خلاف مقتضای عقد وکالت و نظم عمومی است

    چکیده: وكالت نامه ای كه به صورت شرط ضمن عقد خارج لازم تنظیم شود، غیر قابل فسخ است ولی هرگاه شرط عدم عزل وکیل تا خاتمه عملیات باشد، این شرط خلاف مقتضای عقد وکالت و نظم عمومی بوده و وکالت نامه قابل فسخ است.

    شماره دادنامه: 1276
    تاریخ صدور: 1380/5/8
    مرجع صدور: شعبه 1002 دادگاه عمومی تهران
    خواسته: فسخ وكالت نامه

    گردشكار: خواهان دادخواستی به خواسته فوق به طرفیت خوانده بالا تقدیم داشته كه پس از ارجاع به این شعبه و ثبت به كلاسه فوق و جری تشریفات قانونی در وقت مقرر دادگاه به تصدی امضاء كننده زیر تشكیل است و با توجه به محتویات پرونده ختم رسیدگی را اعلام و به شرح زیر مبادرت به صدور رای مینماید.

    رأی دادگاه بدوی

    در خصوص دعوی آقای … بطرفیت آقای … بخواسته صدور حكم بر فسخ وكالت نامه های شماره 81595 – 21 / 4 / 1378 و 70812 – 21 / 6 / 1378 و 2957 – 12 / 12 / 77 و 70838 – 28 با این توضیح كه،

    خواهان مدعی گردیده به موجب قراردادهای وكالت، خوانده وكیل وی در مراجعه به كلیه ادارات سازمانها و دوائر دولتی و غیر دولتی جهت رتق و فتق امور اداری و اجرائی و استیفاء حقوق وی بوده، از تاریخ انعقاد عقد وكالت تاكنون موضوع وكالت را بدفع الوقت گذرانده و هیچ عملی در راستای مورد وكالت به عمل نیاورده، چون عدم اجرای مفاد وكالت نامه ها به حقوق وی خلل و خدشه وارد نموده، لذا مراتب طی اظهارنامه شماره 373 مورخه 13 / 3 / 80 به وی ابلاغ و در موعد مقرر صورت حسابهای مورد وكالت و اقدامات ناشی از آن را ارائه ننموده فلذا اقامه قرارداد وكالت برای وی میسر نبوده، درخواست فسخ وكالت نامه های شماره موصوف را استدعا نموده است.

     خوانده دعوی طی لایحه تقدیمی ایراد عدم صلاحیت دادگاه به رسیدگی پرونده را ادامه داشته كه چون مطابق مقررات ماده 11 قانون آئین دادرسی تقسیم بندی حوزه قضائی به مجتمع یا ناحیه و غیره تأثیری در صلاحیت عام محاكم مستقر در آن نخواهد داشت و مجموعه تهران یك حوزه قضائی تلقی می گردد لهذا ایراد بعمل آمده مردود اعلام می گردد

    و راجع به سمت خواهان در فسخ وكالت نامه های شماره 81595 – 21 / 4 / 78 و 2957 – 12 / 12 / 77، نظر به این كه تنظیم وكالت نامه از سوی اشخاصی غیر از خواهان صورت گرفته و دلیل مثبت سمت خواهان در اقامه دعوی اقامه ابراز نشده، لهذا این بخش از ایراد وارد بوده و مستنداَ به مقررات ماده 2 قانون آئین دادرسی مدنی و بند 10 ماده 84 قانون مرقوم این بخش از دعوی منتهی به صدور قرار رد می گردد

    و اما در ماهیت نسبت به سایر وكالت نامه های مورد ادعا، نظر به این كه شرط عدم عزل وكیل تا خاتمه عملیات، محدودیت آزادی اراده و شخصیت موكل را در بر دارد زیرا معلوم نیست خاتمه عملیات چه زمانی است، فلذا شرط مذكور در قرارداد وكالت بر خلاف نظم عمومی و ماهیت مقتضای عقد وكالت بوده و انعقاد چنین شرطی ضمن عقد لازم، ماهیت و طبیعت عقد وكالت را از بین نمی برد و آنرا تبدیل به عقد لازم نمی نماید؛ زیرا لازمه پذیرش جواز تبدیل عقد وكالت با شرط عدم عزل وكیل به عقد لازم، مقتضی عدم انحلال آن با فوت یكی از طرفین است كه با ماهیت آن و مقررات ماده 678 قانون مدنی در تعارض است.

    لهذا با احراز عقد وكالت، نظر به این كه نیابت وكیل در انجام مورد وكالت آن چنان كه از مفاد قرار داد وكالت مستفاد می گردد، تعهد به نتیجه بوده به این معنا كه وكیل تمام تمهیدات و مقدمات لازم برای كارهای اداری آن قسمت از پلاك های مورد وكالت كه در اجرای طرح خیابان كشی و احداث جاده یا كمر بند سبز از شهرداری و وزارت راه و ترابری قرار گرفته، می بایستی تا مرحله تنظیم سند رسمی انتقال انجام دهد و در تعهد به نتیجه اثبات موضوع وكالت بعهده وكیل بوده، برخلاف ادعای وی كه بیان داشته اقامه دلیل عدم انجام مورد وكالت بعهده موكل می باشد.

    از طرفی، وكیل با وصف ابلاغ اظهار نامه دلیلی كه متضمن اجرای مورد وكالت باشد، به نحوی كه مورد وكالت را آماده تنظیم سند رسمی انتقال نماید، اقامه و ابراز ننموده و از آن جائی كه وكالت در زمره عقود اذنی قرار داشته و تا مادامی كه اذن موكل برقرار است، وكالت آثار حقوقی خویش را در برخواهد داشت و نظر به این كه مستنبط از درخواست قرارداد وكالت سقوط اذن و استنادبه از وكالت است و مستند فسخ نیز راجع به تعدی و تفریط وكیل از اجرای مورد وكالت می باشد، لهذا دادگاه اراده موكل در اعلام فسخ قرارداد را به اعتبار ماهیت و طبیعت عقد وكالت و بلحاظ عدم اجرای مورد وكالت، ثابت دانسته حكم بر فسخ وكالت نامه های شماره 70812 – 21 /6 /1378 و70811 – 28 / 6 / 78 صادر و اعلام می دارد. رای صادره حضوری بوده و ظرف 20 روز پس از ابلاغ قابل تجدید نظر خواهی در مراجع تجدید نظر استان تهران خواهد بود.

    رئیس شعبه 1002 محاكم عمومی تهران

  • زمان اثبات عقد خارج لازم در وکالت بلاعزل

    زمان اثبات عقد خارج لازم در وکالت بلاعزل

    توضیح: در پرونده حاضر، دادگاه حقوقی به جای صدور حکم مبادرت به اصدار «نظریه» نمود، علت امر آن است که پرونده در زمان حکومت «قانون تشکیل دادگاههای حقوقی یک و دو مصوب 3 آذر 1364» رسیدگی گردید.

    در آن زمان، مقنن عقیده داشت تصدی ریاست دادگاه باید از سوی قاضی مجتهد جامع الشرایط باشد، به همین دلیل در قانون فوق همین امر را عملی نمود. بر این اساس، اگر شعبه ای فاقد چنین قاضی بود، نمی توانست رأساً‌ مبادرت به صدور حکم نماید بلکه مکلف بود در اجرای ماده 14 قانون مزبور بدواً اقدام به صدور «نظریه» کند و سپس به طرفین ابلاغ نماید تا اگر مورد اعتراض آنان قرار نمی گرفت، مبادرت به صدور حکم کند. همچنین هر گاه یکی از آنان به نظریه اعتراض می کرد و دادگاه پرونده را به دیوان عالی کشور ارسال می کرد و دیوان آن نظریه را تأیید می کرد نیز، مبادرت به انشاء حکم می کرد.

    اما مطابق ماده 15 قانون پیش گفته، هر گاه شعبه دیوان عالی کشور نظریه را تأیید نمی کرد، پرونده را با استدلال به دادگاه ارسال می نمود تا این مرجع بر اساس استدلاهای دیوان ولی به تشخیص خود مبادرت به انشاء حکم کند.
    تصور کنید اگر این شیوه رسیدگی هم اکنون مجری بود، نوبت رسیدگی و زمان صدور حکم پرونده‌ها چه وضعی پیدا می کرد!

    عقد خارج لازمی که شرط سلب حق عزل وکیل از موکل در آن می شود، در صورت انکار خوانده وقوع آن باید در دادگاه اثبات شود

    چکیده: وكالتنامه ای كه به صورت شرط ضمن عقد خارج لازم تنظیم شده، قابل فسخ نیست

    خلاصه جریان پرونده:

    معترض دادخواستی در تاریخ 7/11/68 به طرفیت معترض علیها به خواسته ابطال وكالتنامه شماره 108126-29/10/67 و عزل وكیل به نام خوانده فوق به پیوست فتوكپی وكالتنامه مزبور و فتوكپی شناسنامه خواهان، فتوكپی نامه شماره 629915-22/1/68 محضر اسناد رسمی و یا ازدواج و طلاق (302 –131) به دادگاه تسلیم نموده و اظهار كرده

    خوانده قبلاٌ همسر اینجانبه بود كه بر اثر وجود 2 فرزند از علاقه اینجانب به زندگی اطلاع داشت با عنوان نمودن اینكه چون شما پولی و خانه ای نداری به اسمم بكنی لازم است جهت دلگرمی حق طلاق را به من بدهی تا این كه من وكالتنامه فوق را به وی دادم و 2 ماه بعد خود را مطلقه نمود، حالا هم قصد خروج از كشور و قصد اقامت در كشور بیگانه دارد و چون با خروج فرزندم از كشور موافقت ندارم، لذا تقاضای ابطال وكالتنامه مزبور و عزل وكیل را از دادگاه می نمایم.

    دادگاه با تعیین وقت به دعوی مزبور رسیدگی نموده، خوانده در اولین لایحه تقدیمی دفاعاً اعلام نموده كه خواهان وكالتی كه به وی داده شامل 2 نكته است. مورد اول راجع به طلاق است كه انجام شده، مورد دوم دادن اختیارات به من تا مدت كبارت دخترم (ش.) سه ساله و حتی با خروج از كشور و تا مدت 20 سال هم حق عزل وكیل را خواهان از خود ساقط كرده و طلاق هم بر اثر ناسازگاری وی انجام و چون خواهان پسر 6 ساله مان را در نزد خود دارد و می خواهد دخترم را هم از من بگیرد، وكالتنامه هم طبق قانون تنظیم شده لذا تقاضای رد دعوی خواهان را می نمایم.

     خواهان طی لایحه اعلام نموده وكالتی كه بخوانده داده ام برای دلگرمی وی بود با ایجاد اختلاف و قهرهای دراز مدت و با رفتن به خانه پدرش مرا از دیدار فرزندانم محروم نمود. آخر هم موجب از هم پاشیدگی زندگی ام شد و اظهارات وی كذب بوده و سر دفتر هم به من گفته بود ذكر كلمه غیر قابل عزل تاثیری در وكالت ندارد و خوانده جلو خویشاوندانش برای اینكه علاقه مرا نشان دهد، قطعه چك بدون تاریخ به مبلغ بیست میلیون ریال از من گرفته كه به این و آن نشان دهد. ضمناً علیرغم وعده های خود بر خلاف وكالت من عمل كرده، در پایان به شرح دادخواست تقاضای عزل وی را از وكالت می نمایم

     دادگاه پس از انجام رسیدگی و كسب نظر آقای مشاور مالاً طبق نظریه مورخ 11/2/69 به خلاصه اینكه

    در خصوص دعوی خواهان دایر به ابطال وكالتنامه 108129 مورخ 11/10/67 و نتیجتاً عزل وكیل (خوانده) از وكالت هر چند كه عقد وكالت از عقود جائز و هر آن قابل فسخ می باشد ولی نظر به اینكه طرفین می توانند به طرق قانونی و گنجاندن وكالت وكیل به صورت شرط نتیجه با شرط فعل ضمن عقدی از عقود لازم با شرط عدم عزل وكیل به موجب عقد مذكور و بر فرض وقوع عقد وكالت به صورت جداگانه ای آن را از حالت متزلزل عقود جائز خارج كرده و جنبه الزام آور به آن بدهند،

    صرف نظر از طرق مذكور كه با توجه به پیشینه الزام آور نبودن تعهدات ابتدایی خارج از اشكال عقود معینه لازم، مرسوم گشته و اصولاً با وجود ماده 10 قانون مدنی كه قراردادهای خصوصی را در صورت عدم مخالفت با قانون بین طرفین نافذ و لازم الاجراء می داند، نیازی به طی طرق مذكور نمی باشد و با عنایت به مندرجات وكالتنامه مستند به موارد مندرج در آن منصرف از دامنه مشمول ممنوعیت های مندرج در ماده 959 قانون مدنی نیز می باشد و از طرفی به موجب ماده اخیر اشخاص نمی توانند به طور كلی حق تمتع و یا حق اجراء تمام یا قسمتی از حقوق مدنی را از خود سلب نمایند و به طور جزئی سلب بعضی از آنها ممنوعیت قانونی ندارد

    و نظر به اینكه برابر عرف مسلم، وكالت های با سلب حق عزل معمولاً همراه با اخذ امتیازاتی از طرف مقابل (موكل) به اشكال مختلف مادی و معنوی می باشد

    و نظر به این كه دلیل موجهی از ناحیه خواهان تقدیم نشده، خوانده نیز ضمن رد دعوی به الزام آور بودن عقد مذكور بین طرفین استناد كرده است، علیهذا نظر دادگاه بر الزام آور بودن عقد مذكور و بطلان دعوی خواهان اعلام می گردد.

     پس از ابلاغ نظریه و اعتراض خواهان دعوی به آن، پرونده به دیوان عالی كشور واصل و به شعبه 22 ارجاع شده خلاصه اعتراضاتی تكرار مطالب قبلی وی می باشد .

    هیات شعبه در تاریخ بالا تشكیل است پس از قرائت گزارش عضو ممیز و بررسی اوراق پرونده مشاوره نموده چنین نظر می دهند :

    شماره دادنامه: 22/367
    تاریخ صدور: 1369/5/30
    مرجع صدور: شعبه 22 دیوان عالی كشور

    به نظریه صادره ایرادات زیر وارد است :

    1 – معلوم است كه چنانچه منظور خواهان از دعوی مطروحه ابطال وكالتنامه تنظیمی بوده باشد، دیگر موردی برای عزل و یا انعزال وكیل باقی نمی ماند و چنانچه منظور خواهان بیان عزل وكیل بوده باشد، در این صورت صرفاً وكالتنامه منفسخ شدنی است و موردی برای ابطال آن باقی نمی ماند.

    بنا به مراتب، اقتضاء داشت كه دادگاه دقیقاً مشخص می نمود كه منظور خواهان از دادخواست تقدیمی صرفاً عبارت از ابطال وكالتنامه به دلیل این كه (با مقدمه چنینی و تمهیدات بسیار مرا مجبور نموده وكالت خود را در تاریخ … به ایشان داده…) است و یا عبارت از عزل وكیل، فسخ وكالت است، هر چند فعلاً برابر اعتراضیه خواهان محلی برای رسیدگی به این موضوع وجود ندارد و اعتراض خواهان صرفاً بر محور عدم تحقق عقد خارج لازم دور می زند.

    2 – مسلم است كه وكالت دادن به دیگری اگر در ضمن عقد خارج لازم شرط شود مانند شرط نمودن عدم عزل وكیل از وكالت داخل در عنوان عام شرط لازم است و نیز مسلم است كه عقد وكالت فی حد نفسه عقدی جائز است و چنانچه شرطی در ضمن عقد مزبور كه جائز است ذكر شود، بنا بر فتوای معتبر آن شرط نیز مانند خود عقد لازم الوفاء نیست. با این وضعیت و با توجه به اینكه در مانحن فیه امكان فسخ وكالتنامه تابع صحت یا عدم صحت عزل وكیل است و با عنایت به اینكه در متن وكالتنامه مدركیه به سلب حق عزل وكیل در ضمن عقد خارج لازم تصریح شده، اقتضاء داشت كه دادگاه در ارتباط با این موضوع كه در لایحه اعتراضیه معترض نیز بیان شده، نظر صریح و واضح خود را اعلام می نمود كه ننموده است.

    3 – چنانچه مقصود دادگاه از عبارت (لازم مرسوم گشته) این معنی بوده باشد كه شروط ابتدائیه و از جمله شرط عدم عزل وكیل (به نحو تعهد ابتدائی لازم شناخته شده و قید ضمن عقد خارج لازم ضرورتی ندارد، مسلم است كه تعهدات ابتدائیه از عنوان عقود جدا می باشد و لازم بودن آنها نه در عرف ثابت است و نه در شرع و نه در قانون و چنانچه منظور دادگاه از جمله مزبور این بوده باشد كه خود عقد وكالت لازم شناخته شده، این هم بطلانش از واضحات است .

    4 – دادگاه جهت اثبات لازم بودن عقد وكالت و یا شرط عدم عزل وكیل علاوه بر دلیل مرسوم شدن لزوم به ماده 10 قانون مدنی و شمول آن نسبت به مورد بحث اشاره می نماید و حال آنكه نه عقد وكالت از عقود موضوع ماده مزبور است تا از این طریق عقدی لازم به شمار آید و نه شرط عدم عزل وكیل در ضمن عقد خارج لازم از مصادیق ماده مزبور می تواند بوده باشد .

    5 – یكی دیگر از وجوهی كه دادگاه برای لازم بودن عقد وكالت در نظریه مرقوم عنوان نموده عبارتست از اخذ امتیازاتی توسط وكیل از موكل اعم از مادی و معنوی و حال آن كه وصول مبلغی به عوض دادن وكالت به غیر تاثیری در حكم وكالت از حیث جائز بودن آن ندارد و اساساً عقد هر چه بوده باشد و شرط به هر شكل كه صورت گرفته باشد، دارای احكام مخصوص به خود است و وجود امتیازات یا عدم وجود امتیازات در احكام این عقود و شروط پس از واقع شدن آنها اثری نخواهد گذاشت.

    بنا به مراتب و نظر اینكه خوانده با اشاره به الزام آور بودن عقد مذكور بین طرفین در این مقام بر آمده كه شرط یاد شده در وكالتنامه را به خاطر اینكه در ضمن عقد خارج لازم قید شده بوده، از شروط لازمه قلمداد نماید و ظاهراً نتیجه گیری دادگاه از دلایل و وجوه مذكور در صدر نظریه مزبور عبارت از آن است كه، خود عقد وكالت در مورد بحث از عقود لازمه و نتیجتاً الزام آور است، فلذا نظریه صادره را مخدوش اعلام می دارد) مقتضی است كه دادگاه در خصوص موضوع مورد اعتراض خواهان یعنی عدم وقوع عقد خارج لازم آن گونه كه در وكالتنامه بیان شده رسیدگی و اتخاذ تصمیم مقتضی نماید.

     منبع: كتاب وكالت و عقد ضمان و احكام راجع به آن، تالیف یدالله بازگیر، انتشارات فردوسی، چاپ گیتی، سال 1379